سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه دوم

 بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته

 با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی

 

فایل کامل تصویری بیانات معظم له

 

فایل کامل صوتی بیانات معظم له

 

متن کامل بیانات معظم له

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین والصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین

لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

در جلسه‌ی قبل ۵ مقدمه ذکر کردم که این مقدماتی که دیروز عرض کردم مباحثی هستند کلی و در همه‌ی موارد نافع هستند.

آنچه را که به طور خلاصه از عرائض دیروز نتیجه می‌گیریم عبارت است از اینکه امام علیه السلام از خداوند متعال تقاضا دارند که تفضل کند و پیش از مقاماتی که خداوند متعال به امام علیه الصلاة و السلام عنایت کرده است را حضرت می‌خواهند؛ بیش از آن مقامات و بیش از آن قربی که به خداوند متعال دارند تقاضا دارند که تحصیل کند.

در دعای ابوحمزه که می‌خوانیم غالبا عبارات امام علیه الصلاة و السلام در مقام تواضع، خشوع و خضوع برای خداوند متعال است و عذرخواهی از تقصیرات و اینکه موانع قربشان برطرف بشود و خداوند متعال قرب بیشتری به امام علیه الصلاة و السلام عنایت بکند.

مقدمات که فارغ شدیم وارد خود عبارت دعا می‌شویم، امام علیه الصلاة و السلام قبل از ورود به دعا چند خطی خودشان مقدمه برای دعایشان دارند، حالا عرض خواهم کرد که خود دعا از کجا شروع می‌شود؛ مقدمه‌ای که دارند امام علیه الصلاة و السلام عبارت از این است که:

«إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي‏ بِعُقُوبَتِكَ وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِي الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لَا يُوجَدُ إِلَّا مِنْ عِنْدِكَ وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاةُ وَ لَا تُسْتَطَاعُ إِلَّا بِكَ لَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ لَا الَّذِي أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِكَ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَب‏ بک عرفتک وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْك‏ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»

این مقدمه‌ی خود حضرت است که خدایا مرا «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي‏ بِعُقُوبَتِكَ» حالا بیان خواهم کرد «وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ» تا می‌رسد به آنجا که «وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»

اول این مقدمه را خوب متوجه بشویم که حضرت چه می‌خواهند بفرمایند؛ الهی لا تؤدبنی بعقوبتک؛ ادب در لغت عرب غیر از این ادبی است که ما در فارسی می‌گوییم، خیلی از الفاظ عربی در زبان عرب معنایی دارد که آن لفظ وقتی آمده در استعمالات فارسی ما انگار از آن معنای اصلی جدا شده و این موارد زیاد است، خیلی زیاد هست؛ که اگر بخواهم وارد این بحث بشوم خیلی فاصله  از بحث خودمان می‌گیریم، بعضی‌ها تصور می‌کنند که، الهی لا تؤدبنی بعقوبتک، یعنی خدایا مرا ادب نکن به مجازاتی که می‌کنی مرا ادب نکن؛ خوب دقت کنید معنا این نیست، و مقایسه کنید با شروحی که بعضی از بزرگان بر دعای ابوحمزه شنیدم نوشته‌اند که من هیچکدام را ندیدم، مقایسه کنید ببینید چقدر تفاوت دارد مطالب.

الهی لاتؤدبنی، لا تؤدبنی در لغت عرب “أدَّبَ، یؤدب” به معنای تربیت است، به معنای بارآوردن است، اینکه می‌گویند فلانی مربی فلانی است، این غیر از ادب کردن است که گوشش را بگیرند یا مثلا فرض کنید که حرف تندی به او بزنند به عنوان اینکه می‌خواهیم او را ادب کنیم.

لاتؤدبنی بعقوبتک، خدایا تربیتی که مرا می‌خواهی داشته باشی، آنطور که می‌خواهی مرا بار بیاوری از طریق عقوبتت نباشد، نگاه کنید پیغمبر اکرم می‌فرمایند: «أدبنی ربی فاحسن ادبی» این در اصول کافی است، «أدبنی ربی فاحسن ادبی» بعد می‌فرمایند بعد از اینکه خدا مرا تربیت کرد و بارآورد به من گفت: «وانک علی خلق عظیم» این غیر از ادب کردن است، تربیت کردن یعنی پرورش دادن، یعنی بارآوردن، خوب بارآوردن و تربیت کردن، شما وقتی یک گلی را در یک گلدانی قرار می‌دهید و می‌کارید به این گل از نظر هوا، از نظر آفتاب، از نظر آب، رسیدگی می‌کنید تا این گل رشد پیدا کند، بار بیاید، خداوند متعال پیغمبر اکرم را رشد داد، تربیت کرد، بارآورد تا آنجایی که شد «و انک لعلی خلق عظیم».

خداوندا مرا تربیت می‌خواهی بکنی، تربیت کردن راه‌های مختلفی دارد، یکی از راه‌ها این است که کسی را به جهت تربیتش عقوبت کنند؛ نه تربیت من عقوبت نباشد، تربیت من به تفضل باشد، به محبت باشد، به عنایت باشد، به رحمت باشد، به مغفرت باشد، خدایا مرا اینچنین پرورش بده نه با عقوبت، چقدر تفاوت می‌کند مطلب، الهی لاتؤدبنی بعقوبتک، خدایا پرورش دادن من، بارآوردن من به لطف خودت باشه، به فضل خودت باشد، به رحمتت باشد، نه به عقوبت.

امام علیه الصلاة و السلام در این عبارت اقرار می‌کنند به تقصیر در برابر خداوند متعال، اما خدایا تقصیرات مرا نگاه نکن؛ دیروز عرض کردم همه‌ی این عبارت‌ها به خاطر عظمت خداوند متعال است، ائمه اطهار و خود پیغمبر اکرم در هر مقامی که هستند – که بالاتر از مقامات پیغمبر اکرم و اهل بیت من الاولین و الآخرین در عالم وجود ندارد- در عین حال در برابر خداوند متعال کوچک هستند، عبد هستند، در برابر خداوند متعال خاشع هستند، خاضع هستند، چون آن‌ها خدا را می‌شناسند، عظمت الهی را آن‌ها می‌دانند لذا خودشان را در برابر خداوند متعال مقصر می‌دانند، الهی لا تؤدبنی بعقوبتک.

«و لاتمکربی فی حیلتک»

مکر در لغت عرب همان مکری است که در فارسی می‌گوییم، مکر یعنی خدعه، در لغت عرب اینطور است، اما خداوند متعال اگر مکری داشته باشد به جهت امتحان عبد است، خداوند متعال مکرش به نفع بندگانش است، برخلاف مکری که بندگان نسبت به همدیگر دارند، لذا ما عبارت‌هایی داریم در فارسی و عربی شما اگر به کسی خوبی کرده باشید بخواهید به رُخ او بکشید، مِنَّت به سر او بگذارید می‌گویند منت گذاری کار زشتی است، همه می‌گویند، همه عقلاء می‌گویند که انسان اگر کار خوبی کرد برای کسی نباید منت بر سر او بگذارد، اما خداوند متعال فرق دارد، خداوند متعال در قرآن مجید چند جای قرآن می‌فرماید من منت گذاشتم: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا» پس معلوم می‌شود آن مکری که بین مردم است زشت است اما مکر خداوند متعال زشت نیست، مکر خداوند متعال از روی مصلحت است به نفع بنده است، لا تمکربی فی حیلتک، ای خدا مرا یک امتحانی که با خصوصیات مخفی به یک نوعی که من متوجه نشوم امتحان نکن.

مکر خداوند متعال یکی از مصادیق امتحان خداوند متعال است، مکر خداوند متعال یکی از راه‌های امتحان بندگان خدا است، مرا آنچنان امتحان نکن که من ملتفت نشوم، بر من مخفی باشد، لاتمکربی فی حیلتک.

«مِنْ أَيْنَ لِي الْخَيْرُ يَا رَبِّ»

از کجا من می‌توانم و چگونه من می‌توانم به خیر برسم؟ «مِنْ أَيْنَ لِي الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لَا يُوجَدُ إِلَّا مِنْ عِنْدِك‏» همیشه خیر از ناحیه‌ی خدا است، در مقابل خیر چی است؟ شرّ است، از ناحیه‌ی خداوند متعال شرّی ابدا نیست، من اگر بخواهم به خیری برسم باید خودت کمک کنی، اگر من بخواهم خیری بیابم باید خودت بر من تفضل کنی، من این لی الخیر، از غیر از تو کجا بروم که خیری را نائل بشوم؟ من این لی الخیر و لا یوجد الا من عندک، خیر همیشه از خداوند متعال است، خیر یعنی چه؟ خیر یعنی خلاصی از شرّ، خلاصی از بدی است، خدایا من خوبی‌ها را چگونه پیدا کنم؟ چگونه از شرور نجات پیدا بکنم و خلاصی پیدا کنم؟ و این چیزی است که به جز تو و از راه تو و به تفضل تو حاصل نمی‌شود، من این لی الخیر یا رب و لا یوجد الا من عندک.

این یک مطلب بزرگی است که باید بدانیم، باید توجه داشته باشیم که همه‌ی خیرها نزد خداوند متعال است و به هیچ خیری نمی‌رسیم الا به تفضل خداوند متعال، از هیچ شری خلاصی پیدا نمی‌کنیم مگر به عنایت خداوند متعال، این را ما باید بدانیم و همیشه باید بدانیم، این مطلب کلی همیشگی است، من این لی الخیر و لا یوجد الا من عندک.

«وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاة»

چگونه من می‌توانم از شرّها و شرور خلاص بشوم و به نجات برسم؟ مگر اینکه تو کمک بکنی، مگر خودت عنایت بکنی.

«وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاة وَ لَا تُسْتَطَاعُ إِلَّا بِك‏»

انسان برای موفق شدن در کارهای خیر و در امان بودن از شرور، هر آن نیاز دارد به عنایت خداوند متعال و این به دست خداوند متعال است.

خداوند متعال بایستی ابواب خیر را باز کند، و اسباب خیر را فراهم کند، اوست که باید ما را از شرور حفظ کند. شرور انواع و دامنه‌ی وسیعی دارد، شرور از یک گناه کوچک شروع می‌شود تا جهنم، ببینید چه دامنه‌ی وسیعی دارد، معلوم است که منشأ شر شیطان است، آن کسی که عبد را از شیطان حفظ می‌کند کیست؟ کدام قدرتی است که می‌تواند عبد را از شر شیطان حفظ بکند، شیطان است که منشأ شر است، من این لی النجاة و لاتسطاع بک.

«لَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِك‏»

نه آن کسی که کار خوبی کرد و در مسیر صحیحی قرار داشت، و به تعبیر ما آدم خوبی بود، عبد صالحی به تعبیر ما بود، این آدم ولو عبد صالحی است، ولو انسان خوبی است، اما آناً فآناً نیاز به مدد خداوند متعال دارد، اینکه بگوید من خوبم دیگر کاری با خدا ندارم، خدا با من کاری نداشته باشد، صحیح نیست. انسان آناً فآناً به خداوند متعال نیاز دارد ولو در مرتبه‌ی خوبی از مراتب صلاح و فلاح باشد، آناً فآناً؛ این چراغ که الان به ما روشنایی می‌دهد آناً فآناً بایستی از مرکز برق مدد به آن برسد، یک آن این مدد قطع بشود، این چراغ از روشنایی می‌افتد، من به مرتبه‌ای از خوبی رسیده باشم، در هر شأنی از شؤون معنوی باشم، آناً فآناً باسیتی از آنجا به من مدد برسد، اینکه انسان به یک جایی از خوبی‌ها برسد و مستغنی بشود، ابدا امکان ندارد. لا الذی استغنی عن عونک، خداوند باید کمک برساند، خدا باید به رحمتش مدد برساند، بایستی همچنان ما را داشته باشد، یعنی حدوثا احتیاج به خدا داریم، بقاءاً احتیاج به خدا داریم، قدم که بر می‌داریم در راه صراط مستقیم قرار می‌گیریم این به لطف الهی است ادامه دادن این راه آناً فآناً این به فضل الهی است.

«لَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِك‏ وَ لَا الَّذِي أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِك‏»

اینطور نیست که حالا اگر کسی گناه کرد، کسی که سیئاتی داشت، انسانی که انسان بدی بود، این معنایش این است که از تحت سیطره خداوند متعال خارج است؟ این معناش این است که خداوند متعال نسبت به او قدرتی ندارد؟ در عین اینکه از صراط مستقیم خارج شده باز نیاز دارد به خداوند متعال که او را به صراط مستقیم برگرداند، نیاز به لطف الهی دارد اینچنین نیست که خداوند متعال از کسی که از صراط مستقیم خارج شد عاجز باشد.

«وَ لَا الَّذِي أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَيْكَ»

نه کسی که اعمال سیئه از او سر زد و بر تو جرأت پیدا کرد، کسی که بر خداوند متعال جرأت پیدا کرده به این معنا نیست که خداوند متعال نسبت به او عاجز است، خداوند متعال او را رها کرده باشد و از تحت قدرت الهی خارج شده باشد، ابدا.

چه انسان محسن و چه انسان مسیئ به هر حال نیاز دارید به خداوند متعال، و تحت سیطره‌ی او هستیم، و نسبت به او ضعیف هستیم، و تحت قدرت او می‌باشیم.

«لَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِك‏ وَ لَا الَّذِي أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِك‏»

در همه‌ی احوال ما تحت سیطره‌ی او هستیم و قدرت او بر ما جاری است.

«بک عرفتک»

خدایا من تو را توسط خودت شناختم.

«وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْك‏»

خودت مرا به سوی خودت راهنمایی کردی.

«وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْك‏»

خودت مرا به سوی خودت دعوت کردی، اگر تو نبودی من تو را نشناخته بودم.

«وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْت‏»

این معنایش چیست؟ یه قانونی داریم می‌گویند معرِّف باید اَجلا باشد از معرَّف، کسی بخواهد کسی را تعریف بکند، بشناساند، باید خودش از او شناخته شده‌تر باشد، اگر بخواهیم ترجمه کنیم این عبارت را، معرِف باید اجلی باشد از معرَف، خوب حالا خداوند متعال را چه کسی می‌تواند معرِّف باشد؟ چه کسی اَجلا از خداوند متعال است؟ اجلای از خداوند متعال کسی وجود ندارد، بک عرفتک، خودت وسیله‌ی شناخت من نسبت به خودت شدی، و انت دللتنی علیک، خودت مرا به سوی خودت دلالت کردی، راهنمایی کردی، خودت خودت را به من نشان دادی، غیر از خداوند متعال نمی‌تواند خداوند متعال را معرِّف باشد به آنگونه که است.

دقت بکنید اولین کاری که خداوند متعال با انسان کرده چه کار کرده؟ اولین کاری که خداوند پس  از خلقت انسان با انسان کرد، به او عقل داد، دیروز عرض کردم انسان مثل سایر حیوانات است، در همه‌ی امور حیوانی با بقیه‌ی حیوانات شریک است، در خوردن، خوابیدن، نشستن، برخواستن و امثال ذلک و تولید مثل کردن و…؛ اما خداوند متعال با انسان که کار دارد با نفس ناطقه‌ی انسان کار دارد، خداوند متعال که با انسان کار دارد با عقل انسان کار دارد، به او عقل داد، به او گفت: «بِكَ‏ أُثِيب‏ و ِبكَ‏ أُعَاقِب‏» میزان در ثواب و عقاب عقل است، این روایت در اصول کافی است، پس اولین کاری که خداوند متعال با انسان بعد از خلقتش کرد به او عقل داد، به انسان قدرت تفکر داد، بعد که قدرت تفکر به انسان داد، آیات را برای انسان ارائه کرد، آیات الهیه را یکی یکی بیان کرد، «وَ مِنْ‏ آياتِهِ‏ خَلْقُ‏ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» «وَ مِنْ‏ آياتِهِ‏ مَنامُكُمْ‏ بِاللَّيْلِ وَ النَّهار» «وَ مِنْ‏ آياتِهِ‏ أَنْ‏ خَلَقَ‏ لَكُمْ‏ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجا» «وَ مِنْ‏ آياتِهِ‏ يُرِيكُمُ‏ الْبَرْقَ‏ خَوْفاً وَ طَمَعاً» «وَ مِنْ‏ آياتِهِ‏ اللَّيْلُ‏ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَر» پس خداوند متعال به ما عقل داده، این آیات را هم برای ما ارائه کرده پس باید عقلمان را به کار بیاندازیم، از این آیات استفاده کنیم تا نسبت به او شناخت پیدا کنیم، بک عرفتُ و انت دللتنی علیک.

کسی نگوید که اتحاد دال و مدلول لازم می‌آید، با این بیانی که من عرض کردم اتحاد دال و مدلولی در کار نیست، آنوقت بعد از این که این آیات را آورد چه کار کرد؟ انبیاء و رسلی فرستاد، این انبیاء و رسل چه کار می‌کنند؟ در این صراط مستقیم قرار می‌گیرند، کسانی که می‌خواهند در این صراط قدم بردارند که به خدا نزدیک بشوند این‌ها واسطه هستند، دست عبد را می‌گیرند در این صراط جلو می‌برند و آیات الهیه را بیان می‌کنند، انبیاء، آیات الهیه را تفسیر می‌کنند، «هُوَ الَّذِي بَعَثَ‏ فِي‏ الْأُمِّيِّينَ‏ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه‏» این نقش انبیاء است، انبیاء که تمام شدند پیغمبر اکرم خاتم الانبیاء است، آیا این راه راه مستقیم الهی دیگر راهنما نمی‌خواهد؟ ائمه باید بیاند «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ‏ بِأَمْرِنا» همین آیات نزد ائمه‌ی اطهار است «و آیات الله فیکم» آیات الهیه در اهل بیت است، نزد اهل بیت است، پس اول خداوند متعال ما را خلق کرد، به وجود آورد، عقل به ما داد تا تفکر بکنیم، آیاتی از باب لطفش به ما داد، قاعده‌ی لطف در اینجا کارگر است، از باب لطف برای ما آیات فرستاد فردا نگوییم نمی‌دانستیم، نفهمیدیم، تو را نشناختیم، تو ما را هدایت نکردی، آیات فرستاد، بعد انبیاء، رسل، بعدش ائمه اطهار که بایستی این زمین خالی از هادی نباشد، «انما انت منذر و لکل قوم هاد، یاعلی انا المنذر و انت الهادی یهتدی بک المؤمنون من بعدی»؛

بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادر ما انت، اگر این کارها را با من نکرده بودی من نمی‌دانستم تو چه کسی هستی، وقتی نمی‌دانستم تو چه کسی هستی پس عبادت نمی‌کردم، دیروز خوانیدم اول معرفت بعد عبادت، و لولا انت لم ادر ما انت.

این مقدمه‌ای بود که امام علیه الصلاة و السلام قبل از ورود در دعا این مقدمه را فرموده‌اند:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْعُوهُ فِيُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِي وَ إِنْ كُنْتُ بَخِيلًا حِينَ يَسْتَقْرِضُنِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أُنَادِيهِ كُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِي‏»

حضرت ۸ تا الحمد لله دارند، در این ۸ تا الحمدلله امام علیه الصلاة و السلام که ابتدای دعایشان است به قسمی از صفات خداوند متعال، به قسمی از عظمت خداوند متعال، به قسمی از الطاف و عنایات خداوند متعال نسبت به بندگان، امام علیه الصلاة و السلام ارائه می‌کند، الحمد لله، الحمد لله، الحمد لله، ۸ تا الحمد لله است در اول دعای ابوحمزه.

باید بدانیم که در آداب دعا کردن، در آداب حرف زدن با خداوند متعال، اول باید حمد خدا را بکنیم، حمد چی است؟ حمد این است که فضل خدا را بیان بکنیم، عظمت خداوند متعال را بیان بکنیم، فرق است بین حمد و شکر، شکر همیشه در برابر نعمت است، حمد اینطور نیست، حمد بیان فضل خداوند متعال است، این را از کجا یاد گرفتیم؟ از خود قرآن مجید یاد گرفتیم. اولین سوره در قرآن چیست؟ سوره حمد است. اولین سوره در قرآن با الحمد لله شروع شده، بعد که گفتیم الحمد لله رب العالمین، می‌رسد به آنجا که اهدنا الصراط المستقیم، دعا می‌کنیم، اول حمد بعد دعا، از آداب دعا کردن اول حمد الهی است، و امام علیه الصلاة و السلام به همین ترتیب ۸ تا حمد فرمودند و در این ۸ تا حمد قسمی از الطاف، از عظمت، از بزرگی خداوند متعال، از صفات باری تعالی بیان می‌شود مطالبی که در هیچ مکتبی و مذهبی غیر از مذهب اهل بیت، غیر از فرمایشات اهل بیت، غیر از خطبه‌های اهل بیت، غیر از دعاهای اهل بیت وجود ندارد. که ان شاء الله فردا وارد این حمدها خواهیم شد.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Untitled-1