سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه ششم
بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته
با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی
فایل کامل تصویری بیانات معظم له
فایل کامل صوتی بیانات معظم له
متن کامل بیانات معظم له
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین
لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اجمالا امام علیه الصلاة و السلام در دعای ابوحمزه اولا به خداوند متعال التماس میکنند، به جهت حصول مراتب بیشتر قرب من الله تعالی.
ثانیا امام علیه الصلاة و السلام التماس میکنند تا خداوند متعال از آنچه که مانع وصول امام علیه الصلاة و السلام به مراتب قرب بالاتر هست، گذشت کند.
اجمالا هم طلب مغفرت نسبت به قصورشان در درگاه الهی هست و هم طلب قرب به فضل الهی است. این ملخص خیلی از عبارات امام علیه السلام در دعای ابوحمزه است.
میفرمایند
«عَظُمَ يَا سَيِّدِي أَمَلِي وَ سَاءَ عَمَلِي»
خوب امل در زبان عربی یعنی امید، خدایا من به تو امید زیادی دارم، همان امید گذشت از قصورها و تقصیرات و امید قرب و ترقی در مقامات.
عرض کردیم از باب تأکید عرض میکنم بعضی از آقایان هر شب هم نمیآیند، بعضی آقایان جدید میآیند، گاهی من احساس تکلیف میکنم بعضی از مطالب گذشته را تکرار بکنم ولو اشارتا.
امام علیه الصلاة و السلام و همهی ائمهی اطهار و پیغمبر اکرم اشرف الخلائق هستند من الاولین و الآخرین، اشرف الخلائق من الاولین و الآخرین حتی ائمهی ما از انبیاء اولی العزم هم افضل هستند، حالا بعضیها حرف در این جهت دارند، اجمالا این مقام ائمه است، مقام پیغمبر اکرم است ولی در درگاه الهی این ائمهایی که دارای اینچنین مقامی هستند، این پیغمبر اکرمی که دارای اینچنین مقام است در درگاه الهی عبد است، در درگاه الهی خودشان را قاصر میبینند، مقصر میبینند، این ملخص حالات ائمه علیه الصلاة و السلام است.
آنچه که واقعیت است این است که عرض کردم و باز تکرار میکنم که پیغمبر اکرم و ائمهی معصومین افضل الخلائق اجمعین من الاولین و الآخرین هستند، و اعرف الخلائق بالله، و اعبد الخلائق لله، اما در برابر خداوند متعال عبد هستند.
این عباراتی است که میخوانیم، در دعای کمیل میخوانیم، در جاهای دیگر میخوانیم، پیغمبر اکرم و اهل بیت علیهم الصلاة و السلام اینچنین هستند.
عَظُمَ يَا سَيِّدِي أَمَلِي، آرزوی من و درخواست من درخواست بزرگی است، و درخواست بسیار زیادی است، که درخواست امام چیست؟ همان دو نکته که الان عرض کردم. خوب کسی که چنین امیدی و درخواستی دارد لامحال برای تحقق آن امیدش بایستی متناسب با امیدش حرکتی بکند، کسی که چنین امیدی را دارد لامحال برای تحقق آن امید باید حرکتی متناسب با این امید داشته باشد؛ میفرمایند وَ سَاءَ عَمَلِي، با وجود چنین امید بزرگی عمل من متناسب نیست، نه اینکه متناسب نیست بلکه عمل من سیئ است، عمل من عملی نیست که مرا به آن امید برساند، پس از آنچه که از من سر زده باید خداوند متعال گذشت بکند تا امید من زمینهاش فراهم بشود که عبارت بود به تعبیر بنده عبارت بود از ترقی در مقامات قرب، نگاه بکنید عبارت را، عَظُمَ يَا سَيِّدِي أَمَلِي وَ سَاءَ عَمَلِي.
«فَأَعْطِنِي مِنْ عَفْوِكَ بِمِقْدَارِ أَمَلِي»
پس به من بده و عطاء کن، عطاء از ناحیهی خداوند متعال معنای خواست خودش را دارد که در ذیل آیهی مبارکه «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر» بیان میکنند، یا در ذیل آیهی مبارکه «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب» عطاء نکتهی خاصی در لغت عرب دارد، پس به من بده، من عفوک بمقدار املی، امل من که عظیم است، امل من که زیاد است، پس عفو تو هم زیاد باشد، فَأَعْطِنِي مِنْ عَفْوِكَ بِمِقْدَارِ أَمَلِي.
«وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِأَسْوَإِ عَمَلِي»
عدم مؤاخذه به سوء عمل به این است که این عمل انسان سدی بشود و نگذارد انسان پیشرفت بکند، خدایا این سد را بردار.
«فَإِنَّ كَرَمَك»
این حکم تعلیل را دارد، اِنَّ چیست؟
«فَإِنَّ كَرَمَكَ يَجِلُّ عَنْ مُجَازَاةِ الْمُذْنِبِين»
کرم چیست در اینجا؟ این همین است که ما میگوییم شأن تو، شأن تو اجل از این است که مذنبین را مجازات کنی. و به صیغهی جمع هم آوردهاند، فان کرمک، شأن تو خدایا اجل است از اینکه گنهکارها را مجازات کنی، همهی گنهکارها هر آنچه که گناه میکنند در برابر عفو الهی در شأن الهی نیست، به تعبیر بنده بزرگواری خداوند متعال، این گناهان لاشئ هستند، فَإِنَّ كَرَمَكَ يَجِلُّ عَنْ مُجَازَاةِ الْمُذْنِبِين،
«وَ حِلْمَكَ يَكْبُرُ عَنْ مُكَافَاةِ الْمُقَصِّرِين»
ما مقصر هستیم، ما همه در برابر خداوند متعال مقصر هستیم، اما مقصر بودن امام با مقصر بودن بنده دو تا است، اشتباه نشود، او یک نوع مقصر است، من یک نوع مقصر هستم، مقصر بودن فرق میکند، هر کسی به حسب حال خودش مقصر است، و حلمک یکبر، حلم تو بزرگ است از مکافات مقصرین، اینجا به صیغهی جمع آورد، دوباره برگشت، و انا، دوباره مفرد متکلم شد.
«وَ أَنَا يَا سَيِّدِي عَائِذٌ بِفَضْلِكَ هَارِبٌ مِنْكَ إِلَيْك»
خدایا من به فضل تو پناه میبرم، بله همینطور است، همه باید به فضل الهی پناه ببریم، اما پناه بردن پیغمبر و امام یک معنا دارد، و سایر مردم معنای دیگری دارد، آنوقت هارب منک الیک، هارب یعنی چه؟ یعنی به خاطر آن قصورها و تقصیرها انگار من از درگاه تو فراری هستم، اما فراری به کجا؟ جایی نداریم الا اینکه باید به خودش برگردیم، چون کسی نیست که عبدی را که در هر مرتبه از عبودیت است از خداوند متعال نجات بدهد، الا خود خداوند متعال، هارب منک الیک.
«مَنْتَجِزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّا»
این متنجز، یعنی خدایا وعده دادی عمل به وعده میخواهم، وعده به چی؟ خداوند متعال وعده داده است که هر کسی به خداوند متعال حسن ظن داشته باشد، خداوند متعال از او میگذرد، متنجز ما وعدت من الصفح عمن احسن بک ظنا.
انسان عبد در هر مرتبهای که باشد باید نسبت به خداوند متعال حسن ظن داشته باشد، حسن ظن معنایش چی است؟ حسن ظن معنایش این است که هرگز انسان خیال نکند که خداوند متعال از عبدش انتقام میگیرد، هیچ وقت عبد خیال نکند که خداوند متعال والعیاذ بالله دشمنی دارد با عبدش، هیچ گاه انسان خیال نکند خداوند متعال نسبت به عبدش بخل دارد، الله سبحانه و تعالی نه بخل دارد، نه ظلم نسبت به عبدش دارد، بلکه خداوند متعال دنبال آن است که به تعبیر بنده خداوند متعال دنبال آن است که به هر بهانهای عبدش را بیامرزد، خداوند متعال این را میخواهد که کمترین ارتباطی را ما با خدا پیدا بکنیم ولو ارتباط ضعیفی را با خداوند متعال پیدا بکنیم، همان ارتباط ضعیف را خداوند متعال بزرگ میبیند، همان ارتباط ضعیف را خداوند متعال ارزش میدهد، روایاتی را میخوانم نگاه بکنید، خود پیغمبر اکرم و ائمه چه میفرمایند.
پیغمبر اکرم در یک حدیث میفرمایند: «فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّة» انسان به خداوند متعال حسن ظن داشته باشد، خدا را اینچنین بشناسد که رحیم است و رحمان است و مغفرت میکند، نسبت به عبدش ظلم نمیکند، بخل ندارد، و هکذا سایر صفاتی را که انسان در مقام معرفت بالله بایستی انسان بداند و خدا را اینچنین بشناسد، که صفات جلالیهی خداوند متعال، صفات جمالیهی خداوند متعال، انسان معرفت داشته باشد حسن ظن پیدا میکند به خداوند متعال، آنوقت میرود به سوی خداوند متعال، ما خودمان هم در زندگی همینطوری هستیم، ما تا به کسی حسن ظن نداشته باشیم به سوی او نمیرویم، حسن ظن است بین من و شما که من به منزل شما میآیم، و شما به منزل من میآیید، حسن ظن است بین من و شماها که با هم معامله و کسبی را انجام میدهیم، تجارتی انجام میدهیم، بین من و شما حسن ظن است که با هم به مسافرت میرویم و هکذا سایر امور. تا حسن ظن نباشد انسان از خانمی خواستگاری نمیکند تا با او ازدواج بکند، اصلا حسن ظن است که برای انسان سرمایه است در همهی افعال و حرکات روزمرهاش، در همهی تعاملات، حسن ظن سرمایه است، من اگر العیاذ بالله به کسی سوء ظن داشته باشم حتی به او سلام نمیکنم، خداوند متعال اینچنین است که انسان نسبت به او حسن ظن داشته باشد، حسن الظن بالله ثمن الجنة، چرا؟ چون وقتی انسان حسن ظن پیدا کرد به برکت این حسن ظن سعی میکند بیشتر بندگی بکند، سعی میکند بیشتر اطاعت بکند، سعی میکند بیشتر حرکت بکند، آنوقت میرسد به جایی که ثمن الجنة حسن الظن بالله.
در روایتی دیگر داریم: «و الذی لا اله الا هو» امام علیه السلام قسم میخورند، «و الّذي لا إله إلّا هو ما اعطي مؤمن قطّ» این ظهور دارد در اینکه اعم از معصوم و غیر معصوم، «و الّذي لا إله إلّا هو ما اعطي مؤمن قطّ خير الدّنيا و الآخرة إلّا بحسن ظنّه باللّه و رجائه له» حسن ظن بالله کلید خیر دنیا و آخرت است، که الان توضیح دادم که وقتی انسان حسن ظن بالله داشته باشد به آن طرف حرکت میکند، در عالم معرفت به آنطرف حرکت میکند، در عالم عمل به آنطرف حرکت میکند، حسن ظن بالله همینطور است، کلید خیر دنیا و آخرت است، آنوقت شما نگاه کنید خیر دنیا و آخرت یعنی چی؟ خیر دنیا و آخرت کلیدش حسن ظن بالله است، اگر یه کسی بپرسد حسن ظن بالله به حسب روایات یعنی چه؟ در این روایت اینچنین آمده:
«حسن الظّنّ أن تخلص العمل» عمل که عرض کردم، عمل انسان با اخلاص باشد، قبلا هم عرض کردم که من چه بکنم بعضی از آقایان بعضی از شبها نبودند، من عرض کردم که عمل خوب تابع معرفت خوب است، پس اگر انسان اخلاص در عمل داشته باشد، اخلاص در معرفت دارد، اخلاص در عمل فرع اخلاص در معرفت است، آنوقت وقتی انسان اینچنین شد، حسن ظن ان تخلص العمل و ترجوا من اللّه أن يعفو عن الزّلل؛ انسان تا خداوند متعال را به عنوان کریم، به عنوان غفور، به عنوان رحیم، به عنوان جواد و کریم نشناسد نسبت به او امید پیدا میکند؟
حسن ظن ان تخلص العمل و ترجوا من اللّه أن يعفو عن الزّلل؛ ما عمل درست باید به مولا تحویل بدهیم، وقتی عمل درست به مولا تحویل بدهیم، حق داریم رجاء به خداوند متعال داشته باشیم، که از گناهان ما گذشت کند.
این بود که امام علیه الصلاة و السلام فرمودند که مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّا، یک روایت دیگر هم بخوانم،
امام علیه السلام میفرمایند: «أَحْسِنِ الظَّنَ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا»
متنجز ما وعدت من الصفح عمن احسن بک ظنا؛ حالا نگاه کنید که امام علیه السلام چگونه خودشان را در برابر خدا کوچک میکنند اینها برای ما درس است، چگونه خودشان را کوچک میکنند.
«وَ مَا أَنَا يَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِي»
من چی هستم؟ من چه کار میتوانم بکنم.
«هَبْنِي بِفَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيَّ بِعَفْوِك»
از من بگذر، به فضل خودت گذشت کن، و تصدق علی بعفوک، بر من صدقه بگذار، صدقه، تصدق کن بر من، خیلی کوچکی است در برابر خداوند متعال؛ امامی که این همه عظمت دارد که اشرف الخلائق است بعد از پیغمبر اکرم از همهی خلائق من الاولین الی الآخرین، اما در برابر خداوند متعال، فتصدق علی بعفوک، صدقه بده، این صدقه دادن از خداوند متعال غیر از فضل الهی دلیل دیگری ندارد، غیر از رحمت الهی دلیل دیگری ندارد، صدقه دادن که واجب نیست، و تصدق علی بعفوک.
«أَيْ رَبِّ جَلِّلْنِي بِسَتْرِك وَ اعْفُ عَنِّي تَوْبِيخِي بِكَرَمِ وَجْهِك»
آنوقت حضرت مثال میزنند، ببینید چگونه حرف میزند.
«فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَى ذَنْبِي غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُه»
گاهی العیاذ بالله شیطان که بر انسان غالب میشود، حالا گناهی میخواهد انجام بدهد طوری انجام میدهد که همسایه نفهمد، کسی متوجه نشود، خیال میکند که آبرویش را، اگر کسی بفهمد آبرویش از بین رفته، عزتش از بین میرود، الان کسی بخواهد گناه بکند خیلی مواظب است، ما طلبهها گناهمان این نیست که شراب بخوریم العیاذ بالله، ماها شراب نمیخوریم، ما طلبهها گناهمان این نیست که قماز بازی بکنیم، نه ما قمار بازی نمیکنیم، ما طلبهها گناهانی که متناسب با حال خودمان است، غیبت، تهمت، افتراء، سوء ظن، حسد، سایر مردم گناهانشان متناسب با حال خودشان است، شیطان غالب میشود، این مردم به این طرف و آنطرف نگاه میکنند، کسی متوجه نشود، کسی خبر دار نشود، گناهی که میکنند آنوقت امام علیه الصلاة و السلام میفرمایند اگر میخواهی گناه بکنی برو جایی گناه کن که خدا نبیند، میشود؟ برو جایی گناه کن که خدا نبیند، از مملکت خداوند متعال برو بیرون گناه کن.
خوب اینها برای ما درس است، امام معصوم با خدا حرف میزند برای من و امثال من از گنهکاران چه میشود؟ فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَى ذَنْبِي غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُه.
«وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُه»
عجیب است، خیلی عجیب است، ما فطرتا به خدا معتقد هستیم، و در جامعهای زندگی کردیم که خدا شناس هستند، و طوری تربیت شدیم که واقعا به خداوند متعال معتقد هستیم، حالا خواهیم خواند در دعای ابوحمزه «إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِد وَ لَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَ لَا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَ لَا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي وَ غَلَبَنِي هَوَاي»
ما خدا را اینچنین شناخیتم که گناه هم که میکنیم زود عقاب نمیکند، اگر این اعتقاد را نداشتیم یعنی اعتقاد به رحمت الهی نداشتیم، اعتقاد به صبر خداوند متعال نداشتیم، اگر اعتقاد به حلم الهی نداشتیم، وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُه، اگر میدانستم که فورا این زبانی که دارد غیبت میکند فورا لال بشود، این چشم که به نامحرم الان نگاه میکند فورا کور بشود، نمیکردم این کار را، او مهلت میدهد، او صبر دارد، مهلت میدهد صبر دارد، وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُه.
«لَا لِأَنَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِين»
نه از آن جهت که تو نمیبینی یا سهل انگار هستی، نه از این جهت نیست،
«بَلْ لِأَنَّكَ يَا رَبِّ خَيْرُ السَّاتِرِين»
ما تو را اینچنین شناختیم، خیر الساترین، میپوشاند، این پوشاندن تا کی؟ ما از آنطرف هم باید مغرور بشویم به خیر الساترین او؟ به خیر الساترین بودن او باید مغرور بشویم؟ نه این هم باز درست نیست، دیروز خواندم، بیان هم کردم، توضیح دادم، یکی از اصول ما که از اهل بیت علیهم الصلاة و السلام یاد گرفتیم در مکتب اهل بیت است این است که بایستی همیشه بین یأس و رجاء باشیم، بین یأس و رجاء باشیم، نه یأس یأس و نه رجاء رجاء، بین یأس و رجاء، پس وقتی ما میگوییم خداوند متعال خیر الساترین است، یعنی نمیبیند؟ سهل انگاری میکند در امور؟ در برابر بندگان عباد خداوند متعال حالاتش مختلف است در این امور، لَا لِأَنَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِينَ إِلَيَّ وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِينَ عَلَيَّ بَلْ لِأَنَّكَ يَا رَبِّ خَيْرُ السَّاتِرِين.
«وَ أَحْلَمُ الْأَحْلَمِينَ وَ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِين، سَتَّارُ الْعُيُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلَّامُ الْغُيُوب تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِك»
قبلا عرض کردم نظیر این عبارتها گذشته، توضیح دادم یک وقت مولایی است که از حالات عبدش خبر ندارد، یک وقت مولایی است که نسبت به عبدش بیخیال است، یک وقت مولایی است که اطلاع دقیق دارد اهمیت هم میدهد و قدرت هم دارد بر مجازات الا این که حلم میکند، الا اینکه حلم میکند، آنوقت ما بایستی خیلی عوامانه بگویم خدایی را که اینچنین شناختیم باید پر رو بشویم؟ سوء استفاده بکنیم از این حالات؟ از این صفات؟ تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِك، علم دارد دقیقا، در دعای کمیل یادم است عبارتی است که خداوند متعال مکلف کرده، موظف کرده ملکین را تا بنویسند، بنویسند، بنویسند و خداوند متعال هم ماوری این ملکین محیط بر اعمال عبد است،
«فلک الحمد علی حلمک بعد علمک و علی عفوک بعد قدرتک»
عفو از چه کسی خوب است؟ عفو از آن کسی که قدرت دارد، قدرت دارد گوش مالی بدهد اما عفو میکند، فلک الحمد علی عفوک بعد قدرتک و الا اگر کسی عاجز باشد عفو بکند آن ارزش ندارد عفو او، عفو عاجز فایده نداره که، عفو قادر، قادری که میتواند چوب بزند عفو بکند، و این حمد ندارد؟ فلک الحمد علی عفوک بعد قدرتک.
برای امروز بس است بقیهی مطلب ان شاء الله فردا
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.