چکیده:
خداوند در هر عصر و زمانی بر روی زمین حجت های خود را قرار داده است تا امر هدایت مردم را به دست بگیرند. بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ائمه اطهار یکی پس از دیگری به این امر مهم قیام کردند تا در عصر امام هادی علیه السلام که پیشوای دهم شیعیان میباشد. حضرت به تناسب زمانه و خلفایی که در عصر زندگی ایشان بودند عملکرد و برخوردهای مختلفی برای هدایت مردم داشته اند. در مقابل، خلفاء سعی بسیار کردند تا حرکات و فعالیت های امام را خنثی کنند ولی اراده خداوند بر این است که نور خداوند خاموش نشود به همین خاطر وقتی، خلیفه راه به جایی نبرد از آخرین حربه همیشگی یعنی شهادت امام استفاده کرد.
کلیدواژگان: امام هادی علیهالسلام ؛ شبکه وکالت ؛ غلو ؛ امامت ؛ خلفا ؛ زیارت جامعه کبیره
شناخت اجمالی
امام ابوالحسن على النقى الهادى عليه السلام پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذى الحّجه سال ۲۱۲هجرى قمری در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمدند. پدر ایشان پيشواى نهم، امام جواد عليه السلام و مادرشان بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود.
مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز می گويند[۱].
خلفای عصر امام
امام هادى عليه السلام در سال ۲۲۰ هجرى پس از شهادت پدر گراميشان بر مسند امامت نشستند و در اين هنگام هشت ساله بودند. مدت امامت آن بزرگوار ۳۲ سال و عمر شريفشان ۴۱ سال و چند ماه بود.
امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بودند كه به ترتيب زمان عبارتند از:
ـ معتصم، فرزند هارون الرشید
ـ واثق، فرزند معتصم
ـ متوكل، فرزند معتصم
ـ منتصر، فرزند متوكل
ـ مستعين، پسر عموى منتصر و نوه معتصم
ـ معتزّ، فرزند متوكل
از ميان خلفای شش گانه عصر زندگانی امام، متوكل (حکومت:۲۳۲-۲۴۷ق) از همه بيشتر با امام هادى علیه السلام معاصر بوده است.
جانبداری خلفا از غیر شیعیان
متوکل عباسی بر خلاف سه خلیفه پیشین یعنی مأمون، معتصم و واثق که در مقابل شیعه از معتزلیها طرفداری میکردند، از معتزله رویگردان شد و عقاید اهل حدیث را گسترش داد[۲].
متوکل کسانی را که در گذشته به دلیل امتناع از پذیرش عقیده معتزله زندانی شده بودند را آزاد ساخت و به آنها جوایزی داد. در مقابل چهرههای معتزلی را برکنار و اموالشان را مصادره کرد. متوکل سپس از محدثان و فقیهان ضد اعتزال خواست در مساجد بنشینند و احادیثی در ردّ معتزله بیان کنند.
متوکل در سال ۲۳۷ قمری، اصل مخلوق بودن قرآن را که از عقاید اصلی معتزلیان بود، بدعت در دین دانست و اعلام کرد که صاحبان این عقیده را به جرم ارتداد تعقیب خواهد کرد. متوکل عباسی، مذهب اهل سنت را مذهب رسمی حکومت اعلام کرد و به همین موازات، بر شیعیان، معتزله و خوارج سخت گرفت و آنها را منزوی ساخت[۳].
موضع امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام که رهبری اندیشه اصیل اسلامی را به عهده داشتند، سکوت در برابر چنین بحث و جدال فکری را ناروا شمردند، خط بطلان بر فکر انحرافی کشیده، اندیشه درست را مشخص کردند و با تبیین موضع اصولی و هدایتگرانه خود، مسلمانان را از وارد شدن در چنین بحث و جدال بیهودهای بر حذر داشتند.
امام در پاسخ يكى از شيعيان «بغداد» چنين نوشتند:
بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند ما و تو را از دچار شدن به اين فتنه حفظ كند كه در اين صورت بزرگترين نعمت را بر ما ارزانى داشته است و گرنه هلاكت و گمراهى است. به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن (كه مخلوق است يا قديم؟) بدعتى است كه سؤال كننده و جواب دهنده در آن شريك هستند، زيرا پرسش كننده دنبال چيزى است كه سزاوار او نيست و پاسخ دهنده نيز براى موضوعى بىجهت خود را به زحمت و مشقت مىافكند كه در توان او نمىباشد.
خالق، جز خدا نيست و به جز او همه مخلوقند، قرآن نيز كلام خداست، از پيش خود اسمى براى آن قرار مده كه از گمراهان خواهى گشت.
خداوند ما و تو را از مصاديق سخن خود قرار دهد كه مىفرمايد: (متقيان) كسانى هستند كه در نهان از خداى خويش مىترسند و از روز جزا بيمناک هستند.
اين موضعگيرى امام هادی علیه السلام و ائمه قبل باعث شد كه شيعيان از اين درگيرىها به دور باشند و گرفتار بدعت و گمراهى نشوند[۴].
خلفا و توجه به عالمان درباری
یکی از سیاستهای خلفای عباسی اين بود كه توجه مردم را به فقهاى دربارى جلب كنند و آراء و فتاواى آنان را به رسميت بشناسند و به تبلیغ آنها بپردازند تا مردم در مسائل علمی و دینی به آنها رجوع کرده و آنچه را که آنها میخواهند به عنوان دین به مردم بقبولانند و در مقابل مردم از دریای بیکران علم اهل بیت علیهم السلام دور شده و باب علم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بسته بماند ولی از آنجایی که خداوند می فرماید: {يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}، مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد[۵]. حجت خدا بر مردم هیچ وقت مخفی نمیماند.
روزى يك نفر مسيحى را كه با زن مسلمانى زنا كرده بود، نزد متوكل آوردند. متوكل خواست در مورد او حد شرعى اجرا شود، در اين هنگام مسيحى اسلام آورد. يحيى بن اكثم قاضى القضات گفت: اسلام آوردن او، كفر و عملش را از ميان برده و نبايد حدّ در مورد او اجرا شود. برخى از فقها گفتند: بايد سه بار درمورد او حد جارى شود. برخى ديگر به گونهاى ديگر فتوا دادند. وجود اختلاف آراء و فتاوا، متوكل را مجبور ساخت تا از امام هادى عليه السلام استفتاء كند. مسئله را در محضر امام مطرح كردند. امام پاسخ دادند: آن قدر بايد شلاق بخورد تا بميرد.
فتواى امام با مخالفت شديد يحيى بن اكثم و ساير فقها رو به رو گرديد آنان گفتند: اين فتوا در هيچ آيه و روايتى وجود ندارد و از متوكل خواستند نامهاى به امام نوشته مدرك اين فتوا را بپرسد. متوكل موضوع را به امام نوشت. امام در پاسخ پس از بسم الله نوشتند:
{فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنّا بِهِ مُشْرِكِينَ* فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ اِيْمانُهُمْ لَمّا رَأوا بَأْسَنا سُنَّةَ اللّهِ الَّتِى قَدْ خَلَتْ فِيْ عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ}[۶].
هنگامى كه قهر و قدرت ما را ديدند، گفتند: به خداى يگانه ايمان آورديم و به بتها و عناصرى كه آنها را شريك خدا قرار داده بوديم، كافر شديم. ولى ايمانشان به هنگام ديدن قهر و قدرت ما، سودى ندارد. اين سنت و حكم الهى است كه در ميان بندگان وى جارى است و آن جا كافران زيان كار شدند.
متوكل، پاسخ مستدل امام را پذيرفت و دستور داد حد زناكار طبق فتواى امام اجرا شود[۷].
امام هادی علیه السلام با ذكر اين آيه شريفه، به آنان فهماندند: همانطور كه ايمان مشركان، عذاب خدا را از آنها باز نداشت، اسلام آوردن اين مسيحى نيز حد را ساقط نمی کند.
کنترل شدید امام
متوکل وجود امام هادی علیه السّلام را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس می کرد؛ لذا تصمیم گرفت برای کنترل امام و ارتباطات ایشان با مردم، امام را از مدینه به سامرا منتقل کند.
متوکل در ساعات اولیه ورود امام به سامرا به شکلی اهانت آمیز با امام برخورد کرد و نه تنها به استقبال حضرت نیامد، بلکه دستور داد ایشان را در محلی که مخصوص فقیران بود و به «خان الصعالیک» شهرت داشت، وارد کنند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از اين كار تحقير امام بود؛ چنانكه اين معنا از چشم افراد آگاهى مانند صالح بن سعيد پوشيده نبود.
وى مىگويد: روز ورود امام به سامرّاء، به حضرت عرض كردم: اينان پيوسته براى خاموش ساختن نور شما تلاش مىكنند، و براى همين شما را در اين كاروانسراى پست و محقر فرود آوردهاند![۸]
روز بعد، منزلى براى سكونت امام معيّن كردند كه در آنجا استقرار يافت. امام در اين شهر ظاهراً آزاد بودند، ولى در حقيقت همانند يك زندانى به سر مىبردند، زيرا موقعيت محل طورى بود كه امام همواره تحت نظر بود و رفت و آمدها و ملاقاتهاى حضرت توسط مأموران خليفه كنترل مىگرديد و حتی هرچند وقت يك بار دستور مىداد خانه امام به دقت مورد بازرسى قرار گيرد.
متوكل كينه عجيبى از امام در دل داشت و همواره در صدد آزار و اذيت آن حضرت بود و با آن كه امام در سامرّاء در حقيقت همانند يك زندانى به سر مىبردند، با اين حال پس از احضار امام از مدينه به سامرّاء دستور داد مدتى حضرت را زندانى كنند.
در وقت حضور امام در سامرّاء متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت امام را نزد مردم پایین بیاورد[۹].
حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بودند و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین، حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند.
عملکرد امام هادی علیه السلام در زمان امامت
امام در مدت امامت خود با تمام سختیها و محدودیتهایی که برای ایشان ایجاد کردند نه تنها آرام ننشستند بلکه فعالیتهایی را هم انجام دادند که به اختصار به آنها می پردازیم:
امام و مبارزه با بدعتها : غلو ، واقفیه
از جمله گروههاى باطل و منحرفى كه در دوران امامت امام هادى عليه السلام فعال بودند، گروه غلات را بايد نام برد كه افكار و عقايد پوچ و منحط و بىاساسى داشتند و خود را شيعه وانمود مىكردند. آنان درباره امام غُلوّ نموده و براى او مقام الوهيّت قائل مىشدند و گاهى نيز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مىكردند و بدين وسيله موجبات بدنامى شيعيان را در ميان فرقههاى ديگر فراهم مىكردند. امام هادى از اين گروه اظهار تبرى نموده با آنان مبارزه مىكردند و تلاش مىنمودند كه با طرد آنان، اجازه ندهد لكه ننگى بر دامن تشيع بنشيند.
امام دهم طى نامهها و پاسخهايى كه به سؤالات شيعيان در اين باره مىدادند، اين گروه را منحرف و كافر معرفى مىكردند و به شيعيان توصيه مىنمودند كه از آنان دورى جويند.
واقفیه از دیگر فرقههای دوران امامت امام هادی علیه السلام بودند که امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام را نپذیرفته و پس از شهادت پدر گرامی ایشان امام موسی بن جعفر علیه السلام، متوقف در ولایت پذیری ائمه شده و در امامت و رهبری جامعه دچار ایستایی شدند. آنان با انکار امامان پس از امام کاظم علیه السلام و موضعگیری در مقابل امامان، حتی مردم را از پیروی ایشان منع کردند. امام هادی علیه السلام نیز برای اثبات جایگاه امامت و پیشوایی خود به آنان، دست به رویارویی فرهنگی زدند و آنها را نیز بسان غلات و صوفیان، مشمول لعن و نفرین خود کردند تا آنان را به مردم بشناسانند. در این باره ابراهیم بن عقبة در نامهای به امام هادی علیه السلام مینویسد:
فدایت شوم! من میدانم که ممطوره (واقفیه) از حق و حقیقت دوری میکنند. آیا اجازه دارم در قنوت نمازهایم آنان را نفرین کنم؟
امام علیه السلام با صراحت تمام پاسخ مثبت دادند و این گونه بر اندیشههای گمراه کننده آنان خط بطلان کشید[۱۰].
امام و بیان عقائد و مطالب کلامی
در عصر امام هادى عليه السلام مكاتب عقيدتى متعددى همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج يافته و آراء و نظريات كلامى فراوانى در جامعه اسلامى پديد آمده بود و بازار مباحثى همچون جبر، تفويض، امكان يا عدم امكان رؤيت خدا، جسميت خدا، وامثال اينها بسيار داغ بود، از اين رو گاه امام در برابر سؤالهايى قرار مىگرفتند كه پيدا بود از اين گونه آراء و نظريات سرچشمه گرفته است. نفوذ آراء و نظريات باطل از اين راه در محافل شيعه، ضرورت هدايت و رهبرى فكرى شيعيان را از سوى امام شدّت مىبخشيد، از اين رو پيشواى دهم طى مناظرات و مكاتبات خود، بىپايگى مكاتب و آراء و نظريات باطل همچون جبرگرائى و جسميت خدا و… را با استدلالهاى روشن و قاطع اثبات مىنمودند و مكتب اصيل اسلام را پيراسته از هرگونه تحريف و تفكر باطل، به جامعه عرضه مىكردند و اين يكى از جلوههاى عظمت علمى آن بزرگوار بود[۱۱].
مطالعه و بررسى حيات علمى امام، نشان مىدهد كه اكثر مناظرات امام هادى عليه السلام پيرامون اين گونه موضوعات كلامى بوده و روايات متعددى از آن حضرت در اين زمينه نقل شده است كه برترى مبانى اعتقادى شيعه را به روشنى ثابت مىكند. به عنوان نمونه مىتوان از نامه مفصل امام ياد كرد كه در پاسخ سؤال مردم اهواز درباره موضوع جبر و تفويض نگاشته و طى آن با بيان روشن و استدلال قاطع، نظريه درست را كه نه جبر است و نه تفويض، اثبات كرده است[۱۲].
امام و دو یادگار مهم
از امام هادی علیه السلام، علاوه بر روایات دو یادگار مهم باقی مانده است که جایگاه بلند امامت را به خوبی برای مردم تشریح کرده است:
-
زیارت جامعه کبیره:
در این زیارت، اهل بیت پیامبر علیهم السلام جانشینان بر حق وی وصف شدهاند و مسائلی مانند ارتباط ائمه با پیامبر اکرم، برشمردن مقامات علمی و اخلاقی و سیاسی ائمه، اسوه بودن آنان، ارتباط امامت و توحید و رابطه شناختِ امام با شناخت خدا اشاره شده است. از دیگر مباحث مطرح در این زیارت، عصمت اهل بیت، یکپارچگی خلقت ایشان، تولی و تبرّی و رجعت و تسلیم است.
به دلیل محتوای این زیارت بر مضامینِ ناظر به مقامات امامان، امام هادی علیهالسلام سفارش کردهاند که زائر پیش از خواندن این زیارت، صد بار تکبیر بگوید تا دچار غلو در حق امامان نشود[۱۳].
-
زیارت غدیریه:
زیارت غدیریه از زیارتنامههای امام علی علیه السلام که از طرف امام هادی علیه السلام در روز غدیر صادر شده است. محور این زیارت، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضائل قرآنی، حدیثی و تاریخی امیرالمومنین علیه السلام است.
امام و شبکه وکالت
شرائط بحرانى كه امامان شيعه در زمان عباسيان با آن رو به رو بودند، آنان را واداشت تا ابزارى جديد براى برقرارى ارتباط با پيروان خود جستوجو كنند.
اين ابزار چيزى جز شبكه ارتباطى وكالت و تعيين نمايندگان و كارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود. هدف اصلى اين سازمان جمعآورى خمس، زكات، نذور و هدايا از مناطق مختلف توسط وكلا و تحويل آن به امام و نيز پاسخگويى امام به سؤالات و مشكلات فقهى و عقيدتى شيعيان و توجيه سياسى آنان توسط وكيل امام بود. اين سازمان كاربرد مؤثرى در پيشبرد مقاصد امامان داشت.
امام هادى عليه السلام كه در سامرّاء تحت نظر و كنترل شديدى قرار گرفته بود، برنامه تعيين كارگزاران و نمايندگان را كه پدرش امام جواد عليه السلام اجرا كرده بودند، ادامه دادند و نمايندگان و وكلائى در مناطق و شهرهاى مختلف منصوب كردند و بدين وسيله يك سازمان ارتباطى هدايت شده و هماهنگ به وجود آوردند كه هدفهاى ياد شده را تأمين مىكرد[۱۴].
یاران امام در دستگاه حکومت
شیعیان از دیرباز به دستور ائمه علیهم السلام داخل در مناصب حکومتی شده و در مناسبتهای لازم به شیعیان کمک می کردند.
یعقوب بن یزید کاتب، از منشیان منتصر عباسی بود و در عین حال چندین کتاب در موضوع بداء و نیز کتابهای المسائل و نوادر الحج را تالیف کرده است[۱۵].
این افراد البته به صورت مخفی کارهای خود را انجام می دادند و اگر حکومت از رابطه آنها و امام هادی علیه السلام خبر دار می شد تحت فشارهای شدید، طرد، قطع مقرری و حتی قتل قرار می گرفتند[۱۶].
شاگردان امام هادی علیه السلام
گرچه به تفصيلى كه گفتيم عصر زندگى امام هادى عصر اختناق و استبداد بود و امام، براى فعاليت فرهنگى در سطح گسترده آزادى عمل نداشتند و از اين نظر فضاى جامعه با عصر امام باقر عليه السلام به ويژه عصر امام صادق عليه السلام تفاوت فراوان داشت، اما آن حضرت در همان شرائط نامساعد، علاوه بر فعاليتهاى فرهنگى، از طريق مناظرات، مكاتبات، پاسخگويى به سؤالها و شبهات، و تبيين بينش درست در برابر مكاتب كلامى منحرف، راويان و محدثان و بزرگانى از شيعه را تربيت كردند و علوم و معارف اسلامى را به آنان آموزش دادند و آنان اين ميراث بزرگ فرهنگى را به نسلهاى بعدى منتقل كردند.
شيخ طوسى، دانشمند نامدار اسلام، تعداد شاگردان آن حضرت در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى را ۱۸۵ نفر مىداند.
در ميان اين گروه، چهرههاى درخشان علمى و معنوى و شخصيتهاى برجستهاى مانند: فضل بن شاذان، حسين بن سعيد اهوازى، ايوب بن نوح، ابوعلى (حسن بن راشد)، حسن بن على ناصر كبير، عبدالعظيم حسنى (مدفون در شهر رى) و عثمان بن سعيد اهوازى به چشم مىخورند كه برخى از آنان داراى آثار و تأليفات ارزشمند در زمينههاى مختلف علوم اسلامى هستند و آثار و خدمات علمى و فرهنگى آنان در كتابهاى رجال بيان شده است[۱۷].
امام و کربلا
از جمله مکانهایی که می توانست ارتباط عاطفی توده مردم را با طرز تفکر شیعی و امامان تقویت کند کربلا بود و خلفاء این را به خوبی می دانستند لذا درصدد نابودی آن برآمدند. در این شرایط امام هادی علیه السلام برای نشان دادن ارزش کربلا و حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام کارهایی را انجام میدادند از جمله:
ابوهاشم جعفری میگوید بر امام هادی علیه السلام وارد شدم در حالی که حضرت تبدار و بیمار بودند به من فرمودند: اى ابا هاشم شخصى از دوستان ما را به حائر بفرست تا برایم دعاء کند، از نزد آن حضرت بیرون آمدم در این هنگام با على بن بلال مواجه شدم. فرموده حضرت را برایش بازگو نموده و از وى راجع به شخصى که حضرت فرمودهاند درخواست کرده و جویا شدم. على بن بلال گفت: شنیدم و اطاعت مىکنم ولى مىگویم: حضرت خودشان از حائر افضل و برتر هستند زیرا ایشان به منزله کسى است که در حائر مىباشد (یعنى حضرت سیدالشهداء) و دعاء آن جناب براى خودشان افضل و برتر است از دعاء من براى ایشان در حائر.
من محضر امام علیهالسلام مشرف شده و حرف على بن بلال را خدمتش عرض کردم، حضرت به من فرمودند: به او بگو: رسول خدا از بیت و حجر الاسود افضل بودند ولى در عین حال دور بیت طواف می کرده و حجر را استلام می فرمودند، خداوند متعال بقاع و مواضعى دارد که می خواهد در آنجاها خوانده شود تا دعاء، دعاکننده را مستجاب فرماید و حائر از جمله این مواضع میباشد[۱۸].
امام و آماده کردن مردم برای مسأله غیبت
امام هادی علیه السلام بارها از غایب شدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خبر داده و سعی کرده مردم را برای این واقعه بزرگ آماده کنند. از زمان امام هادی علیه السلام به واسطه انتقال حضرت به سامرّاء و مراقبتهای شدید و عدم اجازه برای ارتباط عموم مردم با امام، شرایط به سمت پذیرش این مسأله پیش میرفت و در کنار آن امام هادی علیه السلام با اشاره به مسأله غیبت سعی در آماده سازی جامعه شیعیان داشتند. به عنوان نمونه ابو هاشم داوود بن قاسم جعفرى نقل مىكند كه از ابوالحسن [امام هادى عليه السلام] شنيدم كه مىفرمودند: جانشين بعد از من فرزندم حسن است، پس چگونه است شما را به خَلَف بعد از او؟ عرض كردم: مولای من چگونه؟ حضرت فرمودند: زيرا شخصش ديده نمىشود و حلال نيست كه نامش برده شود[۱۹].
شهادت آخرین حربه دشمن
سرانجام دشمن که دید در مقابل فعالیتها و محبوبیتهای روز افزون امام عاجز شده و راه به جایی نمیبرد، مانند خلفای پیشین دست به قتل امام زد تا به خیال خود مشکلات حضور امام را برطرف کند ولی غافل از اینکه نور خدا خاموش شدنی نیست.
امام هادی علیه السلام در ماه رجب سال ۲۵۴ قمری در زمان «معتزّ»، مسموم گرديدند[۲۰].
پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.
پینوشتها:
[۱] . سيره پيشوايان، مهدی پيشوايى، ص۵۹۵.
[۲]. تاریخ خلافت عباسی، سید احمدرضا خضری، ص۸۵ ـ ۸۶.
[۳]. بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، پرسنده، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص۵۵.
[۴]. توحید، شیخ صدوق، ص۲۲۴.
[۵]. سوره صف، آیه ۸.
[۶]. سوره غافر، آیه۸۴ ـ ۸۵.
[۷]. وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج۱۸، ص۴۰۸ (باب ۳۶ من أبواب حد الزنا).
[۸]. كشف الغمّة، اربلی، ج۳، ص۱۷۳.
[۹]. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ۴۳۸.
[۱۰]. إختيار معرفة الرجال {رجال کشی} الشيخ الطوسي، ص۴۶۰، ش۸۷۵.
[۱۱]. حياة الإمام الهادى، باقرشريف القرشى، ص۱۳۰.
[۱۲]. تحف العقول، ابن شبه حرانی، ص۴۵۸ـ ۴۷۵.
[۱۳]. روضه المتقین، محمدتقی مجلسی، ج۸، ص۶۶۶.
[۱۴]. سيره پيشوايان، مهدی پیشوایی، ص۶۰۱.
[۱۵]. فهرست نجاشی، ص۴۵۰، ش۱۲۱۵.
[۱۶]. مسند الإمام الهادي، العطاردی، ص۸۳.
[۱۷]. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص۶۳۶.
[۱۸]. کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۲۷۴.
[۱۹]. كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، ج۲، ص۳۸۰، باب۳۷ (ما روي عن أبي الحسن علي بن محمد الهادي في النص على القائم علیه السلام و غيبته و أنه الثاني عشر من الأئمة).
[۲۰]. سيره پيشوايان، مهدی پيشوایی، ص۶۱۲، به نقل از شبلنجي، نور الابصار، ص۱۶۶.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
التوحید، شیخ صدوق
الفهرست، احمد بن علی بن احمد نجاشی
إختيار معرفة الرجال {رجال کشی}، محمد بن حسن طوسی
اعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی
بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، پرسنده، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸
تاریخ خلافت عباسی، سید احمدرضا خضری
تحف العقول، ابن شبه حرانی
حياة الإمام الهادى، باقرشريف القرشى
روضه المتقین، محمدتقی مجلسی
سيره پيشوايان، مهدی پيشوايى
كشف الغمّة فی معرفة الائة، علی بن عیسی اربلی
کامل الزیارات، جعفر بن محمد ابن قولویه قمی
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه
مسند الإمام الهادي، عزیز الله العطاردی
وسائل الشيعة فی تحصیل مسائل الشرعیة، شیخ حر عاملی
2 پاسخ
با سلام و عرض تشکر
قابل استفاده و نشر برای دوستانم بود
ممنون
سلام علیکم
تشکر از حضرتعالی
ان شالله مورد عنایات خاصه حضرت ولیعصر علیهالسلام باشید