چکیده
نقش امیرالمومنین علیهالسلام در تاریخ اسلام غیر قابل انکار میباشد همینطور نقش ایشان در غزوه بنیقریظه که با نگاهی به منابع به این مطلب میشود دست پیدا کرد. بنی قریظه یکی از سه قبیله یهود در مدینه بودند که هر یک با نقض پیمانی که با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرتکب شدند، از این منطقه رانده شدند. ابتدا قبیله بنی قینقاع و بعد بنینضیر و بعد بنی قریظه که به خاطر خیانتی که مرتکب شدند، مجازات شدند. بنیقریظه با اینکه نتیجه اعمال یهودیان بنیقینقاع و بنی نضیر را دیده بود، از آن درس نگرفت و به عملی به مراتب خطرناکتر از آن دو قبیله دست زد و تصمیم گرفت تا در کنار سپاه عظیم مشرکان که برای نابودی دین اسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده بودند قرار بگیرد و آنها را یاری کند ولی در نهایت خداوند فرستاده خود را یاری کرد و بنیقريظه هم به سرنوشت دشمنان خدا که جز نابودی نیست دچار شدند. ما در این نوشتار سعی داریم بعد از شرح حال خیانت یهود، به نقش علی بن ابی طالب علیهالسلام در این مساله تاریخی اشاره کنیم و با توجه به اسناد تاریخی بیان کنیم که عامل شکست یهود و پیروزی مسلمانان، قهرمان همیشگی تاریخ اسلام یعنی علی بن ابیطالب علیهالسلام میباشد و رسول خدا بعد از دلاوری های ایشان به صراحت به خلافت ایشان اشاره میکند.
کلیدواژگان: احزاب، بنیقریظه، یهود، علی بن ابیطالب علیه السلام، نص جلی، فضائل
مقدمه
قبیله بنیقریظه از قبایل یهود ساکن یثرب بود که طبق نظر برخی مورخین ، نسبشان از طریق خزرج بن صریح به هارون بن عمران علیهالسّلام میرسد.[۱] بنیقریظه قبل از ظهور اسلام ساکن یثرب بودند و از نظر جغرافیایی در جنوب شرقی شهر سکونت داشتند. آنان در یثرب با قبیله اوس هم پیمان بودند و بعد از حضور رسول خدا، پیمانی میان حضرت و یهود یثرب از جمله بنیقریظه بسته شد[۲] که از بندهای این پیمان، ضرورت خودداری یهود از اقدام بر ضد پیامبر و مسلمانان بود. این پیمان به او اجازه میداد تا در صورت نقض آن از سوی یهود، با آنها برخورد شود.[۳] این پیمان از سوی بنیقریظه تا سال پنجم هجری محترم شمرده شد. آنها معترف بودند که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله جز وفا و راستی ندیدهاند[۴] و حضرت، ایشان را به پذیرش اسلام مجبور نکرده است، ولی در نهایت با عهدشکنی بنیقریظه، پرونده حضور یهود در شهر مدینه بسته شد.
یهود مسبب اصلی جنگ احزاب
خباثت یهود بنی قریظه در جریان محاصره سپاه ده هزار نفری مشرکین ، قابل بخشیدن نبود. سیره نویسان مسبب اصلی جنگ احزاب را یهودیان دانستهاند.
در اصل، پس از واقعه بنی نضیر سران آن طایفه که به خیبر رفته بودند، به سراغ قریش آمده و از آنان خواستند تا برای به زانو درآوردن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با یکدیگر متحد شده و به جنگ مسلمانان بروند. قریش نیز با آنکه در مکه ساکن بودند، تمایل جدی به این اتفاق و اتحاد داشت، لذا ابوسفیان در پاسخ یهودیان گفت: بهترین افراد برای ما کسانی هستند که در دشمنی با محمد ما را یاری کنند.[۵]
یهودیان به تحریک قریش بسنده نکرده بلکه قبایلی چون بنی سلیم و غطفان را که پیشینه دشمنی با اسلام داشتند به همراهی فراخواندند[۶] و قول دادند تا در برابر کمک غطفان نصف حاصل خرمای خیبر [و در نقلی تمام محصول را] به آنان بدهند.[۷]
نقض پیمان بنیقریظه و پاره کردن عهد نامه
حی بن اخطب سریعتر از سپاه قریش به مدینه آمد و به سراغ کعب بن اسد رئیس یهود بنیقریظه و امضا کننده معاهده با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمد و خواست او و قومش را با سپاه دههزاری نفری احزاب همراه کند. ابتدا کعب او را به خانهاش راه نداد زیرا همین به منزله نقض عهد تلقی میشد. حی بن اخطب اصرار کرد تا آنکه به درون خانه رفت. کعب به او گفت به خدا سوگند باوفاتر از محمد ندیدهام، او ما را به قبول دین خود مجبور نکرده و اموال ما را غصب نکرده است[۸]، اما حی ابن اخطب آنقدر اصرار کرد تا کعب بن اسد راضی شده و عهدنامه خود و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را به دست حی ابن اخطب داد و او نیز آن را پاره کرد. در اصل یهودیان تنها مشکلشان آن بود که مبادا قریش و دیگر قبایل از عهده این کار برنیایند و منطقه را ترک کنند، در آن صورت بنیقریظه توانایی برابری با مسلمانان را ندارد. حی ابن اخطب قسم خورد که او در کنار آنان باقی خواهد ماند.[۹]
شیوع خبر نقض پیمان یهود در اثناء جنگ احزاب
زمانی که خبر نقض عهد بنیقریظه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید کسی را فرستاد تا خبری از بنیقریظه بیاورد، مخبر خبر آورد که مشغول اصلاح قلعهها و راههای خود هستند و تمام چهارپایان خود را جمعآوری کردهاند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رهبران اوس و خزرج، سعد بن معاذ [که پیش از اسلام با بنیقریظه هم پیمان بود]، سعد بن عباده و گروهی را نزد کعب بن اسد فرستاد و او را قسم داد تا به عهد خویش پایبند باشد. اما کعب و یهودیان با اشاره به واقعه اخراج بنی نضیر، به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و سعد دشنام دادند.[۱۰] کعب گفت عهدنامه را همچنانکه بند کفش خود را پاره میکند، از بین برده است.[۱۱]
مسلمانان و خبر نقض پیمان یهود
خبر نقض عهد بنیقریظه مسلمانان را به وحشت انداخت و در همان حال رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وعده نصرت و پیروزی به مردم میدادند. در این لحظه نفاق منافقان که شامل عده زیادی از افراد ضعیف الایمان بود، آشکار شده و شروع به تهدید مسلمانان و تمسخر سخنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله کردند.
به هر روی وضعیت بحرانی بود، اگر سپاه ده هزار نفری دشمن وارد مدینه میشد، به همراه هفتصد نفر جنگجوی بنیقریظه، به راحتی میتوانست مسلمانان را قتل عام کند.
از آنجا که احتمال آن بود تا مشرکان گروههایی را ولو با زحمت از سوی قلعه بنیقریظه به داخل مدینه وارد کنند و اخباری نیز شنیده شد که کعب میخواست دو سه هزار نفری از سپاه شرک به او ملحق شوند تا از داخل به مسلمانان حمله کند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پانصدتن از اصحاب را به محافظت از خانه های مدینه قرار داد. با وجود خندق در برابر سپاه مشرکین، ترس مسلمانان از بنیقریظه که خانههایشان در کنار خانههای مسلمانان بود، بیشتر بود. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله یکی از اصحاب خود را برای خبرگیری به سوی دژ بنیقریظه فرستاد اما او پس از چند ساعتی که مراقب اوضاع بود به خواب رفت و وقتی بیدار شد که اسیر یکی از قریظیان شده و او به وی میگفت گاوت گوساله چاقی زائیده. صحابی پیامبر صلیاللهعلیهوآله با زرنگی چاقوی مرد یهودی را درآورده در شکم او فرو برد و به سرعت فرار کرد. یک بار نیز یک یهودی در اطراف یکی از قلعههایی که زنان مسلمان در آن بودند دیده شد که توسط آنها کشته شد.[۱۲]
در زمان جنگ، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به تعدادی از مردان قبایلی که در حوالی یهودیان بنیقریظه زندگی میکردند، دستور دادند تا در رفتوآمدهایشان مسلح باشند زیرا از سوی یهودیان بر آنان وحشت داشت. آنان در رفتوآمد بین محل جنگ با محل سکونت خانواده هایشان بودند، یک بار نیز گروهی از مسلمانان که عازم قبا بودند در راه به عدهای از یهودیها برخوردند، یهودیان بنی قریظه به تیراندازی پرداختند و مسلمانان نیز جواب دادند و گروهی از دو طرف زخمی شدند. ناقل میگوید پس از آن اجتماعی از یهود ندیدیم.[۱۳]
ابلاغ شروع جنگ با یهود در خانه حضرت فاطمه سلامالله علیها
جنگ احزاب با معجزات الهی و شجاعت های علی بن ابیطالب علیهالسلام به پایان رسید و مشرکین بدون هیچ دستاوردی به محاصره مدینه پایان دادند.
هرگاه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به سفر یا جنگ میرفت، آخرین خانهای که با آن وداع میکرد، خانه فاطمه سلاماللهعلیها بود و هرگاه بازمیگشت، اولین خانهای که وارد میشد، خانه فاطمه سلاماللهعلیها بود.[۱۴]
بعد از پایان جنگ احزاب، هنگامی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد مدینه شد و فاطمه سلاماللهعلیها به شستن سر ایشان پرداخت، جبرئیل از طرف خداوند فرمان حرکت به سوی یهود بنیقریظه را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ابلاغ کرد.[۱۵]
پرچم کل سپاهیان به دست امیرالمومنین علیه السلام
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله علی بن ابیطالب علیهالسلام را فراخواند و به او فرمود در میان مردم ندا بده که احدی نماز عصر را نمیخواند مگر در محله بنیقریظه.
امیرالمومنین علیهالسلام به میان مردم آمده و اعلام کرد. مردم بیرون آمدند و به سوی بنیقریظه حرکت کردند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز در حالی که علی علیه السلام پیشاپیش او حرکت میکرد و پرچم بزرگ را که به رنگ سیاه بود و عقاب نامیده میشد و از جنگ احزاب، هنوز از جای خود باز نشده بود در دست داشت، خارج شد.[۱۶]
دیدن علی بن ابیطلب علیهالسلام و آغاز شکست یهود
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در وقت اعزام امیرالمومنین علیه السلام به سوی قبیله یهود بنیقریظه، به او فرمود: همان کسی که تو را بر عمرو پیروز کرد، در اینجا هم تو را تنها نخواهد گذاشت. علی علیهالسلام فرمود: مردم پیرامون من جمع شدند و به راه افتادم تا به دیوارهای آنان نزدیک شدم. یکی از آنان تا مرا دید، فریاد زد قاتل عمرو به سراغ شما آمد. دیگری هم همین فریاد را زد. بنیقریظه ناله و فریاد برآوردند. خداوند در دلهایشان وحشت انداخت.
شنیدم کسی رجز می خواند:
قتل علی عمرواً
صاد علی صغراً
قصم علی ظهراً
ابرم علی امراً
هتک علی ستراً
کشت علی عمرو را، شکار کرد علی شاهبازی را، شکست علی پشتی را، استوار کرد علی کاری را، پاره کرد علی پردهای را
با خودم گفتم: حمد و سپاس خداوندی را که اسلام را پیروز کرد و شرک و بت پرستی را از بیخ و بن برکند. پیغمبر صلیاللهعلیهوآله به من فرمود به برکت خداوند حرکت کن. همانا خداوند سرزمین و دیارشان را به شما وعده داده است. من با یقین و اطمینان از نصرت خدای عزوجل به راه افتادم و رفتم تا پرچم را در پای دژشان برافراشتم. بنی قریظه در حالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را ناسزا میگفتند، از من استقبال کردند.[۱۷]
فرار بزرگان صحابه از معرکه جنگ
ابن ابی الحدید از زبیر بن بکار گزارشی درباره مناظره امام حسن علیهالسلام با عمرو بن عاص، ولید بن عقبه، عتبة بن ابی سفیان و مغیرة بن شعبه در حضور معاویه نقل کرده است که از جمله سخنان امام خطاب به آنان این بود:
أن رسول الله بعث أكابر أصحابه إلى بني قريظة فنزلوا من حصنهم فهزموا فبعث عليا بالراية فاستنزلهم على حكم الله و حكم رسوله و فعل فيمثلها
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بزرگان صحابه را به جنگ بنیقریظه فرستاد. پس آنان از دژهای خود پایین آمدند و صحابه را شکست دادند. پس از آن حضرت، علی علیهالسلام را با پرچم خود فرستاد و علی علیهالسلام آنان را در مقابل حکم خدا و حکم رسول او تسلیم کرد؛ و در خیبر هم مانند آن کرد.[۱۸]
این گزارش تاریخی به مطلب مهمی اشاره میکند که قبل از جنگ خیبر که در سال ششم صورت گرفته بود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای اینکه جایگاه مدعیان خلافت و از آن طرف جایگاه علی بن ابیطالب علیهالسلام را به صحابه نشان دهند، ابتدا آنها را به فرماندهی گروهی به جنگ فرستاده و آنها موفق نشدند و بعد فرماندهی را به علی بن ابیطالب علیهالسلام سپردند و ایشان با موفقیت ماموریت خود را به پایان رساندند.
فتح به برکت امیرالمومنین علیهالسلام
قاضی نعمان با اشاره به جهاد امیرالمومنین علیهالسلام در جنگ بنیقریظه میگوید رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به جنگ بنیقریظه رفت و آنان را شکست داد و ذریهشان را به اسارت گرفت. این کار خداوند برای رسول او و مسلمانان بود که آن را به دست ولی خود علی علیهالسلام اجرا کرد. مقام علی علیهالسلام در این نبرد از مشهورترین و برترین مقام های اوست.[۱۹]
شیخ مفید در الارشاد هم به این مطلب اشاره و می گوید: و پيروزى بر بنىقريظه و فتحى كه در آن جنگ نصیب پيغمبر صلیاللهعلیهوآله شد بواسطه امير المؤمنین علیهالسلام بود و بخاطر آن (شجاعتى بود كه از او ديده بودند و) كشتهشدهگانى كه به دست او از یهود كشته شده بود، و براى آن ترسى بود كه خداى عز و جل از آن حضرت در دل آنها انداخت، و اين خود فضيلتى است همانند فضائلى كه گذشت، و چون منقبتهائى است كه پيش از اين برشته تحرير در آمد.[۲۰]
به گزارش تاریخ نویسان وقتی یهود بنیقریظه در پاسخ پیامبر صلیاللهعلیهوآله که از آنان خواسته بود تسلیم شوند و حکم او را بپذیرند، کندی نشان دادند، علیبنابیطالب علیهالسلام فریاد کشید و گفت یا کتیبة الایمان و سپس پیش رفت و فرمود به خدا سوگند یا همانند حمزه شربت شهادت مینوشم یا دژ آنان را میگشایم.
یهودیان ترسیدند و گفتند حکم سعد بن معاذ را میپذیریم. آنان به نزد هم پیمانان خود یعنی قبیله اوس فرستادند تا برای آنان از پیامبر صلیاللهعلیهوآله امتیازی بگیرند که خزرج برای برادران آنها یعنی بنیقینقاع گرفتند.
ابن هشام میگوید برخی از عالمانی که به آنان اعتماد دارم برایم نقل کردند که سبب تسلیم شدن آنان این بود که علیبنابیطالب علیهالسلام فریاد کشید به خدا سوگند یا شربتی که حمزه نوشید مینوشم و یا قلعه آنان را میگشایم و قدم جلو گذاشت، در آن لحظه قریظیان گفتند ای محمد حکمیت سعد را میپذیریم.[۲۱]
ابن الحجاج شاعر، امیرالمومنین علیهالسلام را اینطور وصف میکند:
أنا مولی الکرار یوم حنین و الظبا قد تحکمت فی النحور
أنا مولی لمن به افتتح الإس لام حصنی قریظه و النضیر
و الذی علم الأرامل فی بدر علی المشرکین جز الشعور
من مضت لیلة الهریزر و قتلاه جزافا یحصون بالتکبیر[۲۲]
نص بر امامت امیرالمومنین علیهالسلام در جنگ بنیقریظه
بعد از غصب حکومت توسط ابوبکر، گروهی از صحابه به ابوبکر اعتراض کردند که چرا پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خلافت را از علی علیهالسلام غصب کرده است.
نخستین فردی که از آنها سخن گفت، خالد بن سعید بن عاص اموی بود که خطاب به وی گفت: از خدا بترس و ببین که چگونه بر علی بن ابیطالب علیهالسلام پیشی گرفتهای. مگر نمیدانی که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله به ما که تو هم با ما بودی و اطرافش حلقه زده بودیم، در جنگ بنیقریظه که علی علیهالسلام تعدادی از شجاعان و پهلوانانشان را کشته بود و در آن موقع گروهی از بزرگان و سروران مهاجرین و انصار دورش حلقه زده بودند، فرمود:
ای گروه مهاجر و انصار؛ من شما را به وصیتی سفارش میکنم آن را از من داشته باشید؛ و امری را نزد شما به امانت میگذارم، آن را تباه نکنید. همانا علی بن ابیطالب پس از من امام شماست و خلیفه من در میان شما. جبرئیل از طرف خداوند مرا به آن سفارش کرد و اگر شما اين سفارش مرا درباره على نگهدارى و او را پشتيبانى و يارى نكنيد در احكام خود اختلاف خواهيد نمود و كار دين شما بر شما آشفته میشود و بدترين شما زمام كار شما را بدست میگيرد. آگاه باشيد كه تنها خاندان من وارث امر هستند كه امر امت مرا بيان خواهند نمود بارالها هر كس كه سفارش مرا درباره آنان نگهدارى كند، او را با گروه من محشورش فرما و از همراهی من آنچنان نصيبى عطايش فرما كه خير آخرت را دريابد بارالها هر كس در باره جانشينى من با خاندان من بد رفتارى كرد او را از بهشتى كه پهنايش به وسعت آسمانها و زمين است بىنصيب گردان[۲۳].
این روایت تاریخی که در منابع متقدمی مانند کتاب المحاسن مرحوم بَرْقی که از اصحاب امام جواد علیهالسلام و امام هادی علیهالسلام است ، کتاب الخصال شیخ صدوق [متوفی ۳۸۱ ق] ، کتاب احتجاج مرحوم طبرسی [قرن ششم]، الیقین سید بن طاوس [متوفی ۶۶۴ ق]، الصراط المستقیم مرحوم نباطی بیاضی [متوفی ۸۸۷ ق] آمده است، نص آشکار در خلافت امیرالمومنین علیهالسلام بعد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میباشد؛ جملاتی مانند «إن علي بن أبي طالب أميركم من بعدي وخليفتي فيكم» یا «أن عليا إمامكم بعدي»، که جای هیچ شبهه ای را در این مطلب باقی نمیگذارد که جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله که منتخب خداست فقط علی بن ابیطالب علیهالسلام میباشد و این کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جمع اصحابی که ابوبکر هم ازجمله آنها بوده، بیان شده است و حتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به علی بن ابیطالب علیهالسلام بسنده نکرده و در باب اطاعت از اهل بیت خود بعد ایشان هم سخن گفته است.
جالب اینکه عبارت رجال برقی[۲۴] و الصراط المستقیم[۲۵] بیاضی با عبارت یا معشر القریش آمده که نشان می دهد پیامبر از نقشههای قریش برای غصب خلافت بعد خود آگاه بوده و این نکته را مخصوصا به آنها گوشزد میکند که اگر از علی بن ابیطالب اطاعت نکنند در آخرت عاقبت خوبی نخواهند داشت.
بزرگواری امیرالمومنین نسبت به خواسته بزرگترین دشمن اسلام
یکی دیگر از بزرگواری های امیرالمومنین علیهالسلام، قبول خواسته حی بن اخطب که شعله ور کننده جنگ احزاب و عامل خیانت بنیقریظه بود این بود که به درخواست او، بعد از کشته شدن لباس او را از تنش خارج نکند. مانند همان کاری که در جنگ احزاب با عمرو بن عبدود کرد و زره از تن او خارج نکرد.
در وقتی حی ابن اخطب را آوردند تا توسط علی بن ابیطالب علیهالسلام گردن زده شود، در آن حال میگفت این کشته شدنی با شرافت است که به دست مردی شریف و بزرگوار انجام میشود. امیرالمومنین علیهالسلام به او فرمود: همانا برگزیدگان و نیکان مردم، اشرار را میکشند و اشرار نیکان را، پس وای به حال آنکس که نیکان و بزرگواران او را بکشند و نیکبختی و سعادت برای آنکس است که اراذل کفار او را بکشند. حی ابن اخطب گفت راست گفتی، حالا که مرا میکشی لباسم را از تنم بیرون نیاور. امیرالمومنین علیهالسلام خواهشش را قبول کرد. حی ابن اخطب گفت مرا پوشاندی خدایت بپوشاند، و گردن کشیده و علی بن ابیطالب علیه السلام گردنش را زد.
سپس أمير المؤمنين علیهالسلام به شخصی كه او را آورده بود فرمود: در ميان راه كه حى را براى مرگ مىآوردى چه میگفت؟
لَعَمْرُك مالأمَ ابنُ أخطَبَ نفسَه ولكنّه من يَخْذُلِ اللّه يُخْذَلِ
لَجاهَد حتّى بَلّغَ النفسَ جُهْدَها وحاول يَبْغِي العِزّكُلَّ مُقَلْقَلِ
عرض كرد: ميگفت:
به جان تو سوگند كه پسر أخطب خود را سرزنش نكند ولى هر كس كه خداى را واگذاشت واگذارده شود.
پس كوشش كرد پسر اخطب تا آنجا كه میتوانست، و آهنگ نمود، كه به عزت رسد بهر راهى كه ميسور بود.
امیرالمومنین علیهالسلام فرمود:
لقد كان ذا جَدٍّ وجِدٍّ بكُفره فِقيدَ إلينا في المَجامع
فَقلّدتُه بالسيف ضربةَ مُحْفَظ فصار إلى قعر الجَحيم يُكبَّل
فذاك مآب الكافرين ومَنْ يكن مُطيعاً لأمر الله في الخًلد يُنْزلُ
[پسر اخطب] در كفر خويش داراى كوشش و جهد بود، پس بزور و سختى او را در انظار مردمان بسوى ما كشيدند.
پس او را با شمشير بزدم زدن خشمناک، و سر انجام بآخرين جاى دوزخ و قعر آن با دست بسته در افتاد.
اين است منزل و جاى بازگشت كافران، و هر كس كه پيروى از خدا كند در بهشت فرود آيد.[۲۶]
نتیجه گیری
با بررسی تاریخی جنگ بنی قریظه به نقش مهم علی بن ابیطالب در این واقعه پی میبریم که ایشان از ابتدا تا انتهای این جنگ مهم، حضوری اثرگذار گذاشتند؛ بلکه بنا به گزارش منابع تاریخی پیروزی در این جنگ به واسطه وجود ایشان بوده است. البته نکته خیلی مهم در این جنگ، نص بر امامت ایشان می باشد که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در میان اصحاب خود از جمله ابوبکر به مساله خلافت علی بن ابیطالب علیهالسلام بعد خود تصریح کرده و ایشان را امام و خلیفه بر مسلمین معرفی میکنند و از مردم میخواهند که از ایشان اطاعت کنند و مخالفین ایشان و اهلبیت خود را نفرین میکنند.
پینوشتها:
[۱] وقريظة والنضير والنجام وعمرو ، وهو هدل ، بنو الخزرج بن الصريح ابن التوأمان بن السبط بن اليسع بن سعد بن لاوي بن خير بن النجام بن (تمحوم) بن عازر بن عزرى بن هارون بن عمران بن يصهر بن قاهث بن لاوي ابن يعقوب ، وهو إسرائيل ، بن إسحاق بن إبراهيم خليل الرحمن ، صلى الله عليهم
ابن هشام، السيرة النبوية، ۱ / ۱۲ ؛ مقدسی، البدء والتاريخ، ۴ / ۱۲۹
[۲] واقدی، المغازی، ۲ / ۴۵۴
[۳] طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى، ۱ / ۱۵۷
[۴] ابن هشام، السيرة النبوية، ۳ / ۷۰۵ ؛ واقدی، المغازي، ۲ / ۴۵۵
[۵] واقدی، المغازي، ۲ / ۴۴۲
[۶] همان، ۲ / ۴۴۳
[۷] بیهقی، دلائل النبوة ، ۳ / ۳۹۸
[۸] همان، ۳ / ۴۰۱
[۹] واقدی، المغازي، ۲ / ۴۵۶
[۱۰] ابن هشام، السيرة النبوية، ۲ / ۲۲۱
[۱۱] واقدی، المغازي، ۲ / ۴۵۸
[۱۲] بیهقی، دلائل النبوة، ۳ / ۴۴۲
[۱۳] واقدی، المغازي: ۲ / ۴۵۱
[۱۴]شوشتری، احقاق الحق ۱۰ / ۲۲۹ ، ۲۳۸ ؛ ۱۹ / ۱۰۵ ـ ۱۰۷ به نقل از الاستیعاب، المستدرک الصحیحین، حلیة الاولیاء، مقتلالحسین خوارزمی، ذخائرالعقبی، الجامع الصغیر، ینابیع المودة، اسعاف الراغبین، وفاء الوفاء، اعلام النساء، السنن الکبری، نظم درر السمطین، تلخیص المستدرک، کشف الغمة، مسند احمد، مختصر سنن ابوداود و…
[۱۵] ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ۱ / ۱۷۲
[۱۶] قمی، تفسير القمي، ۲ / ۱۸۹ ؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۲۰ / ۲۳۳ ؛ حمیری، قرب الاسناد، ۱ / ۱۳۱ ؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۲۰ / ۲۴۶ ؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱ / ۲۴۵ ؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۲ / ۷۴
[۱۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ۲ / ۳۳۳ ؛ شیخ مفید، الإرشاد، ۱ / ۱۱۰ ـ ۱۰۹ ؛ علامه حلی، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين، ۱۳۵
[۱۸] ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغة، ۶ / ۲۸۹
[۱۹] وانصرف رسول الله صلوات الله عليه وآله على بني قريظة ، فقتلهم وسبى ذراريهم ، وكان ذلك بصنع الله لرسوله صلوات الله عليه وآله وللمسلمين وبما أجراه الله على يدي وليه علي صلوات الله عليه وكان مقامه ذلك من أشهر المقامات وأفضلها.
قاضی نعمان، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، ۱ / ۲۹۹
[۲۰] وكان الظفر ببنيقريظة ، وفتح اللّه على نبيّه بأمير المؤمنين وما كان من قتله مَنْ قَتَل منهم ، وما ألقاهُ اللّه عزّوجلّ في قلوبهم من الرُعب منه ، وماثَلَتْ هذه الفضيلةُ ما تَقدّمها من فضائله ، وشابَهَتْ هذه المنقبةُ ما سَلَف ذكرهُ من مناقبه. شیخ مفید، الارشاد، ۱ / ۱۱۲
[۲۱] ابن هشام، السيرة النبوية، ۲ / ۲۴۰ ؛ ابن کثیر، البدايه والنهايه، ۴ / ۱۳۹
[۲۲] ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ۱ / ۳۵۶
[۲۳] الإحتجاج، ج ۱، ص ۹۹ ـ ۹۸ عدة من صناديد رجالهم وأولي البأس والنجدة منهم
بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، ج ۲۸، ص ۲۱۶
الخصال، ج ۲، ص ۴۶۲
اليقين، ص ۳۳۷
رجال البرقي- الطبقات، ج ۱، ص ۶۳
الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۸۰
[۲۴] و كان أول من تكلم يوم الجمعة خالد بن سعيد بن العاص فقال: يا أبا بكر! أذكرك
قول رسول الله (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) يوم قريظة: يا معشر قريش! احفظوا وصيتي، أن عليا إمامكم بعدي، بذلك أنبأني جبرئيل (عليه السلام) عن ربي عز ذكره. إلا! إنكم إن لم تؤتوه أموركم اختلفتم، و تولى عليكم أشراركم. إلا! إن أهل بيتي هم الوارثون لي، و القائمون من أمتي. اللهم من أطاعهم فثبته، و من نصرهم فانصره، و من خالف أمري و أقام إماما لم أقمه و ترك إماما أقمته و نصبته فاحرمه جنتك، و العنه على لسان أنبيائك
[۲۵] ونحن محتوشوه في بني قريظة وقد قتل علي رجالهم: يا معشر قريش إني موصيكم بوصية فاحفظوها ومودعكم أمرا فلا تضيعوه، ألا وإن عليا إمامكم، وخليفتي فيكم، بذلك أوصاني جبرائيل عن ربي، ألا وإن أهل بيتي الوارثون لأمري، القائمون بأمر أمتي، اللهم من حفظ فيهم وصيتي فاحشره في زمرتي، ومن ضيع فيهم وصيتي، فاحرمه الجنة
[۲۶] الارشاد ، شیخ مفید ، ۱ / ۱۰۰
منابع
ـ ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، محقق /مصحح: غفارى، على اكبر، نشر جامعه مدرسين، قم، ۱۳۶۲ ش، چاپ اول
ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب ، ابن شهر آشوب ، لجنة من أساتذة النجف الأشرف ، الناشر :المكتبة الحيدرية – النجف الأشرف
ـ ابن هشام ، السيرة النبوية ، المحقق :محمد محيي الدين عبد الحميد ، المدني – القاهرة :المطبعة ، الناشر: مكتبة محمد علي صبيح وأولاده – بمصر
ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)
ـ ابن سعد ، الطبقات الكبرى، دار صادر، بیروت
ـ ابن کثیر، البداية والنهاية، المحقق وتدقيق وتعليق :علي شيري، دار إحياء التراث العربي – بيروت – لبنان :الناشر
ـ بیهقی، أبو بكر، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، الدكتور عبد المعطي القلعجي، دارالکتب العلمیة ، بیروت
ـ تستری، قاضی سید نورالله حسینی المرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، همراه تعلیقات آیت الله مرعشی نجفی
ـ تمیمی مغربی، قاضی نعمان بن محمد، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، المحقق:السيد محمّد الحسيني الجلالي ، مؤسسة النشر الإسلامي
ـ جعفريان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، نشر دلیل ما، قم، ۱۳۹۲ ش، چاپ دهم
ـ حلی، حسن بن يوسف بن مطهر، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، محقق /مصحح: حسین درگاهى، نشر وزارت ارشاد، تهران ، ۱۴۱۱ ق، چاپ اول
ـ حمیری، أبي العباس عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ـ قم
ـ طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى ، محقق /مصحح / ناشر: مؤسسة آل البيت ناشر ، قم ، ۱۴۱۷ ق ، چاپ اول
ـ طبرسی، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب، الاحتجاج، طبع في مطابع النعمان النجف الأشرف حسن الشيخ إبراهيم الكتبي، تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان
١٣٨٦ – ١٩٦٦ م ،
ـ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، دارالحدیث، قم، ۱۴۲۶ ق
ـ قمى، على بن ابراهيم، تقسیر القمی، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب ، ناشر: دار الكتاب ، قم، ۱۴۰۴ ق ، نوبت چاپ: سوم
ـ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، انتشارات علمیه اسلامیه ، تهران
ـ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء ، ١٤٠٣ هـ.ق، پاپ دوم
ـ مقریزی، أحمد بن علي بن عبد القادر، إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع، المحقق: محمد عبد الحميد النميسي ، دار الكتب العلمية – بيروت ، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۰ هـ – ۱۹۹۹ م
ـ واقدی، محمد بن عمر، المغازي، موسسة الأعلمي للمطبوعات، بیروت