چکیده
از جمله صفاتی که اعتبار آن در شرط امامت مورد اجماع و اتّفاق اهل سنت می باشد، شجاعت است که در مواقع خطر بتواند حافظ مرز و بوم کشور اسلام بوده، قدرت تصمیم گیری برای تجهیز لشکر و قیادت آن داشته باشد. به مناسبت سالروز جنگ بدر به این مسأله می پردازیم که در این واقعه تاریخی آیا ابوبکر به عنوان جانشین ادعایی رسول خدا صلی الله علیه و آله، شرط شجاعت را دارا بوده یا علی بن ابی طالب علیه السلام که به اعتقاد شیعه خلیفه بلافصل رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد. تاریخ به صراحت شجاعت علی بن ابی طالب علیه السلام و ترس مدعیان خلافت را در جنگ بدر به تصویر کشیده است.
کلیدواژگان: امیرالمؤمنین علیهالسلام، جنگ بدر، شجاعت، ترس، ابوبکر
جنگ بدر
هفدهم ماه مبارک رمضان ، سالروز یکی از مهم ترین وقایع تاریخ صدر اسلام می باشد .در سال دوم هجرت ، جنگ بدر نخستین جنگ تمام عیار میان مسلمانان و مشرکان بود و به همین دلیل نخستین آزمایش نظامی بین طرفین به شمار می رفت و از این نظر پیروزی هر یک از طرفین در این جنگ بسیار مهم بـود.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله آگاهی یافت که کاروان بازرگانی از قریش به سرپرستی ابوسفیان، دشمن دیرینه اسلام، از شام عازم بازگشت به مکه است، و چون مسیر کاروان از نزدیکی های مدینه رد می شد، پیامبر اسلام با ۳۱۳ نفر از مهاجران و انصار به منظور ضبط کاروان به سوی منطقه بدر که مسیر طبیعی کاروان بود، حرکت کرد.
هدف پیامبر از این حرکت، آن بود که قریش بدانند خط بازرگانی آن ها در دسترس نیروهای اسلام قرار دارد و اگر آن ها از نشر و تبلیغ اسلام و آزادی مسلمانان جلوگیری کنند، شریان حیات اقتصادی آنان به وسیله نیروهای اسلام قطع خواهد شد.
از طرف دیگر ابوسفیان چون از حرکت مسلمانان آگاهی یافت، با انتخاب یک راه انحرافی از کناره های دریای سرخ، کاروان را به سرعت از منطقه خطر دور کرد و هم زمان با این عمل، از سران قریش در مکه کمک خواست. به دنبال درخواست کمک ابوسفیان، تعداد نهصد و پنجاه تا هزار نفر از مردان جنگی قریش به سوی مدینه حرکت کردند، درحالی که نیروی شرک سه برابر نیروی اسلام بود. در این حال پیامبر یاران خود را برای نظرخواهی جمع کرد. ابوبکر برخاست و { با لحنی پر از تهدید و ترس } عرض کرد: ای رسول خدا! سردمداران قریش هرگز به کسی ایمان نیاوردند، و هیچگاه شکست نخوردند، و ما آماده جنگ نیستیم (یعنی بهتر است به مدینه باز گردیم و با آنها روبرو نشویم). رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بنشین. سپس عمر برخاست و همان سخن ابوبکر را تکرار کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله به او نیز فرمود: بنشین.
سپس مقداد برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله به همان راهی که خدا دستور داده است برو ما با تو هستیم. قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده اگر تو به «برک العماد» (منطقه دور دستی در ناحیه یمن) بروی ما با تو خواهیم بود، و اگر به ما دستور دهی در میان شعله های آتش و نوک خارهای تیز فرو برویم، چنان خواهیم کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله {از گفتار او شاد شد و} برای او دعا کرد.[۱]
و عجب این که ابن هشام در سیره خود، و طبری، داستان مشورت پیامبر صلی الله علیه وآله، با اصحابش را درباره جنگ بدر نقل کرده اند؛ اما هنگامی که به کلام ابوبکر و عمر رسیده اند، به جمله ای سر بسته «قالَ اَبُوبَکرُ وَ اَحْسَنَ، ثُمَّ قامَ عُمَرُ بْنِ الْخَطّابِ وَ قالَ وَ اَحْسَنَ»؛ (ابوبکر و عمر برخاستند و سخنان خوبی گفتند) قناعت کرده اند[۲]، بی آنکه سخن آنها را نقل کنند، در حالی که اگر آنها سخن جالبی گفته بودند، بی شک کاملا مانند سخن مقداد بیان می شد. و از این عبارت آشکار می شود که سخن آنها سخنی بوده که با تعصبات نویسندگان این دو کتاب سازگار نبوده است.[۳]
قهرمان و یگانه مجاهد و فداکارِ این غزوه و غزواتِ دیگر، امیرالمؤمنینعلیهالسلام بودند. با اینکه هنوز سنّ آن حضرت به بیست نرسیده و پیش از این غزوه در جنگ و نبرد دیگری شرکت نکرده بود، مردانگیها و شجاعتهایی که از او ظاهر شد، از افراد باسابقه و رزمندگان و مردان سالخورده ظاهر نگشت. در این نوشتار به بیان مصادیق شجاعت امیرمومنان علیه السلام در جنگ بدر اشاره می کنیم:
اول: تهیه آب توسط امیرالمؤمنین
چون شب بدر شد پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : «من یستقی لنا من الماء؟!» (چه کسی به ما آب می نوشاند؟) مردم از روی ترس قبول نکردند . پس علی(علیه السلام) برخاست و دلوی بر دوش خود انداخت و بر سر چاهی که عمیق و تاریک بود آمد و داخل آن شد . پس خداوند بر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل وحی فرستاد که برای یاری رساندن به محمّد(صلی الله علیه وآله) و برادرش و لشکرش آماده شوید . پس از آسمان فرود آمدند و سر و صدایی داشتند که هر کس آن را می شنید به وحشت می افتاد و می ترسید . چون به محاذی چاه رسیدند به جهت اکرام و بزرگداشت علی(علیه السلام) همگی به او سلام کردند.[۴]
در این روایت ، احمد بن حنبل به صراحت به ترس همه صحابه { از جمله ابوبکر و عمر } اشاره و علی بن ابی طالب علیه السلام را تنها کسی که به کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله لبیک میگوید ، معرفی میکند. همچنان که قرآن کریم در آیات ابتدایی سوره انفال به کراهت بعض مسلمین برای شرکت در این جنگ اشاره می کند که با پیامبر مجادله میکردند و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود که گویی به سوی مرگ رانده میشوند، و آن را با چشم خود مینگرند.[۵] و آنقدر استغاثه و زاری کردند تا خدا به واسطه ملائکه دل های یاران را آرامش بخشید. که این آیات هم به وضوح به ترس صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره اشاره می کند.[۶]
دوم : پرچمداری و شجاعت در جنگ
پرچم در جنگهای قدیم اهمیت به سزایی داشت و ارتباط و اعتماد در جبهه خودی را برقرار می کرد ویکی از کارهای آن، کار بی سیم امروزی بود. و در قلب لشگر در دست فرمانده یا کنار وی قرار می گرفت و وسیله ای بود برای این که فرمانده بتواند ارتباط خود را با افراد برقرار کند و برافراشتگی پرچم دلیل بر پا برجائی لشگر و علامت پیروزی بود.
در جنگها اگر پرچم می افتاد لشگر شکست می خورد از این رو پرچم را به دست پهلوانان شجاع میدادند. در جنگ احد ابوسفیان برای این که پرچم داران بنی عبدالدار را تحریک کند گفت: ای بنی عبدالدار در جنگ بدر شما پرچم را رها کردید و به سرما آن بلا آمد و ما شکست خوردیم. چون سپاه به دنبال پرچم می رود اگر پرچم بیافتد، پراکنده می شود، یا پرچم را خوب نگهدارید و یا بدهید خود آن را نگهداری کنیم. ولی آنها گفتند: ما خود بهتر می توانیم آن را حفظ کنیم.[۷]
همه مورخین نوشته اند که پرچمدار و علمدارِ رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بدر علیبن ابی طالب علیه السلام بود[۸] که چنانچه بیان شد نشانه شجاعت و دلاوری ایشان در میدان نبرد بود.
سوم : آغاز جنگ و کشتن دو پهلوان عرب
در آغاز نبرد، سه تن از دلاوران قریش که تا دندان مسلّح بودند، فریاد کشان به وسط میدان جنگ آمدند و هماورد خواستند. یکی از افرادی که به میدان رفت علی بن ابی طالب علیه السلام بود که ولید بن عتبه ، دایی معاویة بن ابی سفیان را به هلاکت رساند وی مردی دلاور، پرجرأت ، قوی دل و چابک بود و دلاوران شجاع ، از جنگ با او هراس داشتند. و در کشتن نفر دوم یعنی عتبه بن ربیعه به یاری عبیده بن حارث بن عبدالمطلب رفت تا او را نیز به هلاکت رساندند.[۹]
امیرالمؤمنین علیه السلام بعدها در یکی از نامه های خود به معاویه، با اشاره به این حادثــه نوشت: شمشیری که آن را در یک جنگ بر جد تو (عتبه) و دایی تو (ولید) و برادرت حنظله فرود آوردم، هم اکنون نزد من است.[۱۰]
پس از پیروزی سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قریش که اثر خردکننده ای در روحیه فرماندهان سپاه شرک داشت، جنگ همگانی آغاز شد و منجرّ به شکست فاحـش ارتـش شرک گردید، به طوری که هفتاد نفر کشته و هفتاد نفر اسیر شدند.
امیرالمومنین در صف اول پیکار
در این جنگ بیش از نیمی از کشته شدگان با ضربت شمشیر علی بن ابی طالب علیه السلام از پای درآمدند. این نشان دهنده این است که ایشان در صف اول پیکار با دشمن قرار داشته و در وسط معرکه جنگ در حال شمشیر زدن بوده نه اینکه در گوشه ای نظاره گر میدان و جنگ جویان باشد. معاویه گفت: «علی را در این غزوه دیدم مانند شیر، هیچکس در نبرد با او ایستادگی نمیکرد، مگر آنکه او را میکشت؛ و بر چیزی نمیزد مگر آنکه آن را پاره میساخت.[۱۱]
مرحوم شیخ مفید، سی و شش تن از کشته شدگان مشرکین در جنگ بدر را نام می برد و می نویسد: راویان شیعه و سنی به اتفاق نوشته اند که این عده را علی بن ابی طالب علیه السلام شخصا کشته است، بجز کسانی که در مورد قاتل آنان اختلاف است و یا علی(علیه السلام) در کشتن آنان با دیگران شرکت داشته است. که نام های آنان بدین شرح است:
۱- ولید بن عقبه که مردی دلاور و بی باک و پر دل و چالاک در جنگ بود که مردان جنگجو از او هراس داشتند
۲- عاص بن سعید که مردی بس هولناک بود و دلیران جنگی از او ترس داشتند، و او همان کسی است که عمر بن خطاب از برابر او گریخت. عثمان بن عفان روزی به سعید بن عاص (که پدرش در جنگ بدر به دست علی علیه السلام کشته شده بود) گذر کرد، و به او گفت: بیا نزد خلیفه عمر بن خطاب برویم و در پیش او از گذشتهها گفتگو کنیم، پس به راه افتادند تا به منزل عمر رسیدند، سعید گوید: اما عثمان به جائی که دلخواهش بود رفت و نشست، و اما من به گوشه رفتم، عمر به من نگاهی کرد، و گفت: تو را چه شده (که به کناری رفتی و پیش من نیامدی) مانند اینکه اندوهی از من در دل داری، گویا پنداری که من پدر تو را کشتهام!؟
به خدا دوست داشتم او را بکشم ، ولی من در جنگ بدر به او گذر کردم دیدم چنان برای کشتار تلاش میکند همانند گاوی که با شاخ خود به دنبال دشمن میدود، (و چنان خشم کرده بود که) مانند قورباغه دو طرف دهانش کف کرده بود، همین که او را به این حال دیدم ترسیدم و از پیش او گریختم، پس به من گفت: ای پسر خطاب به کجا میگریزی؟ در این هنگام علی بر او حمله کرد و او را از زمین برگرفت، و بخدا از جای خود تکان نخورده بودم که او را از پای درآورد و کشت.
۳- نوفل بن خویلد و او سختترین دشمنان پیغمبر در میان مشرکین بود، و قریش او را در کارها مقدم و بزرگ میداشتند، و از او پیروی میکردند. چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله دانست که نوفل بن خویلد در میان لشکر مشرکین است ،فرمود: خدایا مرا از نوفل بن خویلد آسوده ساز، پس چون قریش پراکنده شدند علی علیه السّلام نوفل را در میان معرکه دید که همچنان سرگردان و حیران ایستاده و نمیداند چه کند، علی علیه السّلام بر او حمله کرد و با شمشیر ضربتی به او زد. او سپر گرفت و شمشیر به سپر فرو رفت، پس آن حضرت شمشیر را از میان سپر بیرون کشید و بساق بالای پایش زد، و با اینکه زره او دامن بلند بود که روی رانش را گرفته بود،آن را برید و پایش را قطع کرد و به دنبال آن علی علیه السّلام او را کشت و چون به نزد پیغمبر صلّی الله علیه و آله که این مژده را شنید تکبیر گفت،و فرمود:سپاس خداوندی را که خواستۀ مرا در باره او انجام داد.
۴- طعیمة بن عدی بن نوفل که از سرکردگان کفار بود.
۵- حنظلة بن أبی سفیان، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در جنگ بدر دیدم حنظلة بن أبی سفیان بسوی من میآید، همین که نزدیک به من شد چنان ضربتی با شمشیر به او زدم که چشمانش آویزان شد و کشتهاش بر زمین نقش بست.
۶- عقیل بن اسود ۷- حارث بن زمعة ۸- نضر بن حارث بن عبد الدار ۹- عمیر بن عثمان، عموی طلحة ۱۰ و ۱۱- عثمان و مالک پسران عبید اللَّه و برادران طلحة ۱۲- مسعود بن ابی امیة ۱۳- قیس بن فاکه ۱۴- حذیفة بن أبی حذیفة ۱۵- ابو قیس ابن ولید ۱۶- زمعة بن اسود ۱۷- عمرو بن مخزوم ۱۸- ابو المنذر بن ابی رفاعة ۱۹- منبه بن حجاج سهمی ۲۰- عاص بن منبه ۲۱- علقمة بن کلدة ۲۲- ابو العاص بن قیس ۲۳- معاویة بن مغیرة ۲۴- لوذان بن ربیعة ۲۵- عبد اللَّه بن منذر ۲۶- مسعود بن امیة ۲۷- حاجب بن سلیمان ۲۸- اوس بن مغیرة ۲۹- زید بن ملیص ۳۰- عاصم بن أبی عوف ۳۱- سعید بن وهب، هم سوگند طائفه بنی عامر ۳۲- معاویة بن عبد القیس ۳۳- عبد اللَّه بن جمیل بن زهیر ۳۴- سائب بن مالک ۳۵- أبو الحکم بن اخنس ۳۶- هشام ابن أبی امیة.[۱۲]
شجاعت علی بن ابی طالب علیه السلام در کلام شعرا
اسید بن ابی ایاس از مشکرین مکه درباره جنگ بدر و کردار علی بن ابی طالب و شجاعتی که در جنگ از خود نشان داد اینطور می سراید:
فی کل مَجمْعَ غایةٍ أخزاکم جَذَعٌ أبرَّعلی المَذاکی القرحِ
لله درًّکم أَلمّا تُنصفوا قد ینْصِف الحرُّالکریم ویستحی
هذا ابنُ فاطمةَ الذی أفناکم ذِبحاً وقِتْلَةَ قَعْصَةٍ لم تُذْبَح
أعْطُوه خَرْجاً واتقُوابضریبةٍ فِعْلَ الذَلیل وبیعةً لم تُرْبح
أین الکهول؟ وأینَ کلِّ دِعامة؟ فی المًعْضِلات وأین زَینُ الأبطح؟
أفناهم قَعْصاً وضرباً یفْتَرِی بالسیف یعْمِل حَدُّه لم یصْفَح
– (ای گروه قریش) در هر انجمنی که پرچمی برپا شد (یعنی در جنگها) رسوا کرد شما را نوجوانی نورس که پیروز شد بر پیران سالمند.
– خدایتان خیر دهد آیا شما (کردار این جوانان را) بد مپندارید؟ چیزی را که هر آزاد مرد بزرگواری از آن شرم دارد و بدش آید؟
– این پسر فاطمه (بنت اسد) است که شما را نابود کرد بسر بریدنتان و بکشتن در جا (که نیازی ببریدن سر نداشت و با همان ضربت شما را از پا درآورد)
– به او پولی و خرجی بدهید و از ضربتهای او خود را نگهدارید (و با دادن پول جلوی ضربتهای او را بگیرید و) کاری که مردان زبون و خوار میکنند (بکنید) و (مانند) بیعتی که سودی ندارد.
– کجایند پیران و خردمندان! کجایند بزرگان و پناهگاهان! (که) در هر پیش آمد ناگوار (ی با سر پنجه خرد و تدبیر و قدرت خویش آن را بر طرف میساختند؟) و کجاست زینت و زیبائی شهر مکه (مقصودش یکی از بزرگان مکه است، و دور نیست منظورش یکی از همان سران قریش مانند عتبة و شیبة و نوفل و امثال آنها باشد که در جنگ بدر بدست علی کشته شدند)
– شما را نابود کرد بکشتنی در جا (که نیازی بسر بریدن ندارد) و بضربتهائی از شمشیر که بتیزی آن جدا میکرد و بپهنای آن کار نمیکرد (شاید مقصودش اینست که تیزی شمشیر و قوت بازوی او کار میکرد نه پهنای شمشیر، یا معنا چنین است: که ضربتهای او جدا میکرد و دو نیم مینمود و پهن نمیکرد که تنها زخمی در بدن ایجاد کند)[۱۳]
نتیجه گیری
شرط شجاعت که یکی از سه شرط مورد اتفاق اهل سنت برای امامت بر امت بود در یک مصداق تاریخی یعنی جنگ بدر مورد بررسی قرار گرفت و دیدیم که علی بن ابی طالب علیه السلام در لحظه لحظه آن چه شجاعت هایی از خود نشان داده و در مقابل ابوبکر بن ابی قحافه جز ترس عملکرد دیگری نداشته است که نشان دهنده این است که او این شرط مهم امامت که خود اهل سنت آن را مطرح کرده اند را دارا نبوده و با مبنای اهل سنت هم صلاحیت امامت و خلافت بر مسلمین را ندارد.
پینوشتها
[۱] المغازی، واقدی، ج ۱، ص ۴۸ ـ إمتاع الأسماع ، مقریزی، ج ۹، ص ۲۴۱، فصل فی ذکر مشورة رسول الله فی الحرب و ذکر من رجع إلی رأیه
[۲]. السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۶۱۵، (أبو بکر و عمر و المقداد و کلماتهم فی الجهاد) ــ تاریخ الأمم و الملوک ، طبری ، ج ۲، ص ۴۳۴، ذکر وقعه بدر الکبری.
[۳] اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ، ج ۳، ص ۲۷۰.
[۴] 1049 – حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَیمَانَ بْنِ الْأَشْعَثِ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ النَّهْشَلِی قثنا سَعْدُ بْنُ الصَّلْتِ قثنا أَبُو الْجَارُودِ الرَّحَبِی، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِی، عَنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَلِی قَالَ: لَمَّا کانَتْ لَیلَةُ بَدْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ یسْتَقِی لَنَا مِنَ الْمَاءِ؟» فَأَحْجَمَ النَّاسُ، فَقَامَ عَلِی فَاحْتَضَنَ قِرْبَةً ثُمَّ أَتَی بِئْرًا بَعِیدَةَ الْقَعْرِ مُظْلِمَةً فَانْحَدَرَ فِیهَا، فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی جِبْرِیلَ وَمِیکائِیلَ وَإِسْرَافِیلَ: تَأَهَّبُوا لِنَصْرِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ السَّلَامُ وَحِزْبِهِ، فَهَبَطُوا مِنَ السَّمَاءِ لَهُمْ لَغَطٌ یذْعِرُ مَنْ سَمِعَهُ، فَلَمَّا حَاذَوَا الْبِئْرَ سَلَّمُوا عَلَیهِ مِنْ عِنْدِ آخِرِهِمْ إِکرَامًا وَتَجْلِیلًا.
فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل ۲ / ۶۱۳
[۵] سوره انفال : ۵ و ۶
[۶] همان : ۹ و ۱۰
[۷] پرچم و پرچمداری در عرب و اسلام ، غلام محسن محرمی
[۸] السیرةالنبویه، ابن هشام ، ۱ / ۶۱۲ـ ۶۱۳ ــ هیثمی، مجمعالزوائد، هیثمی ۶ / ۹۲ ـ ۹۳ ــ الطبقاتالکبری، ابن سعد ، ۳ / ۱۶
[۹] {ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی السقا، ابراهیم الأبیاری، وعبدالحفیظ شلبی، ج۲، ص۲۷۷.
ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۲۵.}
[۱۰] و عندی السیف الذی اعضضته بجدک و خالک و اخیک فی مقام واحد. (نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۶۴) امیرمؤمنان(علیه السلام) در نامه ۲۸ نیز این موضوع را یادآوری کرده است
[۱۱] حلیةالأولیاء، ابونعیم اصفهانی ۹ / ۱۴۵ ــ فضائلالخمسه، فیروزآبادی ۲ / ۳۱۶ – ۳۱۷.
[۱۲] الارشاد ، شیخ مفید ۱ / ۶۲ ـ ۶۵
[۱۳] الارشاد ، شیخ مفید ۱ / ۷۸
منابع و مآخذ
قرآن کریم
نهج البلاغه
ابن اثیر جزری ، ابوالحسن علی بن محمد ، الکامل فی التاریخ ، دار صادر، بیروت ، چاپ اول ، ۱۳۸۵ ق.
ابن هشام ، عبد الملک بن هشام بن أیوب ، السیرة النبویة،تحقیق مصطفی السقا ، ابراهیم الأبیاری، عبد الحفیظ شلبی، ، دار المعرفة، بیروت، بی تا.
ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقات الأصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷ ق/۱۹۶۷م.
حسینی میلانی ، سید علی ، امامت بلافصل ، مرکزالحقایق الاسلامیة ، قم
شیخ مفید ، محمد بن محمد ، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، ناشر: کنگره شیخ مفید ، قم ، چاپ اول ، ۱۴۱۳ ق.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر ، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، ، تحقیق ابراهیم، محمد أبو الفضل، دار التراث، بیروت، ۱۳۸۷ ق /۱۹۶۷ م، طبعه الثانیة،
فضائل الصحابة، المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفی: ۲۴۱هـ)
فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۲ ق.
محرمی ، غلامحسن ، پرچم و پرچمداری در عرب و اسلام ، فصلنامه معرفت، شماره ۱۳ , ۱۳۸۷ .
المحقق: د. وصی الله محمد عباس، الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت ، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳
المغازی، الواقدی، محمد بن عمر، تحقیق: جونس، مارسدن، بیروت، مؤسسة الأعلمی، الطبعه: الثالثة، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م
المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی ، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ،تحقیق: النمیسی، محمد عبد الحمید، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۰ ق / ۱۹۹۹ م
مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، تهیه و تنظیم: جمعی از فضلاء، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول.