چکیده:
امامت ادامه مسیر نبوت است و امام جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله است، رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها در مناسبتهای مختلف و در زمانهای گوناگون جانشینان خود را معرفی کردهاند و در حدیثی فرمودند: «لا يزال الدين قائما حتى تقوم الساعة، أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم من قريش»[۱]. این دین پا برجا است تا زمانی که دوازده خلیفه بر شما بیایند و خلافت کنند و همه آن ها از قریش هستند.
شناخت و معرفت پیدا کردن نسبت به ذوات مقدس الهی و دوازده جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله از مهمترین مسائل برای یک انسان است که شناخت صحیح باعث سعادت و در صورت عدم شناخت صحیح باعث شقاوت وی میشود.
لذا در این مقاله در صدد آن هستیم تا با معرفی مختصر نهمین خلیفه الهی حقجویان و افرادی که به دنبال پیدا کردن حق هستند، را کمک کرده و با آن حضرت آشنا نماییم.
کلید واژگان: امام جواد علیه السلام، خلیفه، امامت، معجزات، نص
معرفی اجمالی
امام محمد بن علی التقی، جواد الائمه علیه السلام امام نهم شیعیان در سال ۱۹۵ هجری در مدینه چشم به جهان گشودند.
در بحار الانوار علامه مجلسی رحمة الله علیه القاب ایشان تقی، جواد، منتجب، مرتضی، مختار، متوکل، قانع، زکی و عالم یاد شده است.
«قب، المناقب لابن شهرآشوب اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ كُنْيَتُهُ أَبُو جَعْفَرٍ وَ الْخَاصُّ أَبُو عَلِيٍّ وَ أَلْقَابُهُ الْمُخْتَارُ وَ الْمُرْتَضَى وَ الْمُتَوَكِّلُ وَ الْمُتَّقِي وَ الزَّكِيُّ وَ التَّقِيُّ وَ الْمُنْتَجَبُ وَ الْمُرْتَضَى وَ الْقَانِعُ وَ الْجَوَادُ وَ الْعَالِم»[۲].
هر لقبی از این القاب دلالت بر فضیلت ایشان مینماید که در امام جواد علیه السلام به طور پیوسته وجود داشته است.
او با تقواترین فرد اهل زمان خود و برتر از هرکس به لحاظ جود و بخشش و کرم بوده است.
نسب
پدر آن حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام امام هشتم از ائمه اثنی عشر هستند.
مادر ایشان نیز به اسامی متعددی از جمله: سیده خیزران، دُرّة، سبیکة، ریحانه، سکینه معرفی شدهاند[۳].
امامت جواد الائمة علیه السلام
امامت؛ خلافت، وصایت، ولایت و وراثت خداوند است و برای احدی با انتخاب مردم امکان پذیر نمیباشد و به امر خداوند متعال و انتخاب و اختیار اوست.
و این تعین و انتخاب و اختیار به تصریح محقق میشود و نص از رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا از امام سابق به امام حاضر میرسد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند: «لا يزال الدين قائما حتى تقوم الساعة، أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم من قريش»[۴]. این دین پا برجا است تا زمانی که دوازده خلیفه بر شما بیایند و خلافت کنند و همه آن ها از قریش هستند.
امام محمد تقی علیه السلام هنگام وفات پدر هشت ساله بودند. بعد از شهادت جانسوز حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری، امامت ظاهری به فرزند بزرگوارشان حضرت جواد الائمة علیه السلام انتقال یافت.
نصوص بر امامت امام جواد علیه السلام
نص امام موسی کاظم علیه السلام بر امامت امام جواد علیه السلام
امام موسی بن جعفر علیهما السلام به یکی از اصحاب خود به نام محمد بن سنان، امامت امام رضا علیه السلام و فرزند ایشان امام جواد علیه السلام را خبر میدهند.
موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: کسی که در حق فرزندم علی ستم کند و امامت او را بعد از من انکار نماید؛ مانندکسی است که به امامت علی بن ابی طالب علیه السلام ظلم کرده و حق او را بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم انکار نموده است.
محمد بن سنان میگوید: به آن حضرت علیه السلام گفتم: به پروردگار قسم، اگر خدا به من عمر عطا کند حق را به او میدهم و برای او اقرار میکنم.
امام علیه السلام فرمودند: درست گفتی ای محمد! خدا به تو طول عمر میدهد و حق او را ادا میکنی و به امامت و خلافت آن کسی بعد از اوست، اقرار میکنی.
ابن سنان میپرسد: امام بعد از او کیست؟
فرمودند: فرزند ایشان محمد علیه السلام.
ابن سنان میگوید: خشنود شدم و تسلیم اوامر او هستم[۵].
نص امام رضا علیه السلام برامامت امام جواد علیه السلام
در کتاب شریف کافی اینگونه آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیهالسلام قَدْ كُنَّا نَسْأَلُكَ قَبْلَ أَنْ يَهَبَ اللَّهُ لَكَ أَبَا جَعْفَرٍ علیهالسلام فَكُنْتَ تَقُولُ يَهَبُ اللَّهُ لِي غُلَاماً فَقَدْ وَهَبَهُ اللَّهُ لَكَ فَأَقَرَّ عُيُونَنَا فَلَا أَرَانَا اللَّهُ يَوْمَكَ فَإِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ فَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ فَقَالَ وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَى علیهالسلام بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ»[۶].
صفوان بن یحیی به امام رضا علیه السلام میگوید: پیش از آنکه خدا به تو اباجعفر را ببخشد، همواره میفرمودید: خدا به من پسری میبخشد. حال، خدا او را به تو عطا کرده چشم ما به این نعمت روشن شده است. اگر خدای ناکرده برای شما حادثهای رخ داد، باید در نبودتان به چه کسی مراجعه کنیم؟
امام علیه السلام با دست به ابیجعفر علیه السلام که در مقابلشان ایستاده بود، اشاره کرد. صفوان گفت: فدایت شوم، این یک کودک سه ساله است!
امام علیه السلام فرمودند: خدای تبارک و تعالی عیسی بن مریم علیه السلام را برانگیخت و او را به عنوان فرستاده صاحب شریعت برگزید، زمانی که سن او از سن ابوجعفر علیه السلام کمتر بود.
سن و مقدار عمر در نبوت و امامت دخالتی ندارد
خدای متعال در آیه ۷۸ سوره نحل میفرمایند: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئا» خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که چیزی نمیدانستید.
هنگام تولد، حتی نگاه کردن دقیق و متمرکز نیست. روزها و ماهها و سالها میگذرد، تا کودک حروف و کلمات را یاد بگیرد و تلفظ و تکلم آنها برایش آسان شود و نیاز به زمان طولانی دارد تا ادراک او کامل شده و تعلیم و تربیت شود و این روند به صورت همیشگی بین افراد بشر رواج داشته است.
با این حال، انسانهایی را در تاریخ مشاهده کردهایم که این عادت را شکستهاند و نیاز به طی مراحل مقطع زمان و فراگیری و تحقیق نداشتهاند و ولادتشان همراه با پختگی کامل و عقل وافر و معرفت تمام بوده و این قدرت خدایی است که بر هر چیز قادر است.
قرآن کریم به امکان این معنی تصریح دارد و در آیه ۱۲ سوره مریم در شرح حال یحیی بن زکریا میفرماید: « وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» به او در حالی که کودک بود، حکمت دادیم.
همچنین در آیات ۲۹ و ۳۰ همین سوره میفرماید: « قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا – قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا» گفتند چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوییم؟! نوزاد از میان گهواره گفت: بیتردید من بنده خدا هستم. او به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر خود قرار داده است.
همانطور که ابن عباس و اکثر مفسرین آوردهاند، بدین ترتیب حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام در حالی که یک روزه بودند، سخن گفتند و به بندگی خدا اقرار کردند تا او را به خدایی و ربوبیت نسبت ندهند.
خدای متعال عقل او را در کودکی کامل کرد و او را به سوی بندگانش فرستاد. عیسی علیه السلام، پیامبری مبعوث برای مردم بود که در کودکی مکلف و عاقل بوده است و این یک حقیقتی است که در قرآن نیز به عنوان معجزه یاد شده است.
همانطور که منصب الهی نبوت از جانب خدای متعال است، امامت هم از جانب خدا تعیین میشود و نص از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و از امام سابق به امام حاضر میرسد.
معجزات امام جواد علیه السلام
الف: سخن گفتن امام هنگام تولد
حکیمه خاتون عمه امام جواد علیه السلام میگویند: زمانی که آثار بارداری در چهرهی همسر امام رضا علیه السلام آشکار شد در نامهای به آن حضرت بشارت دادم که به زودی صاحب فرزند میشوید. در جواب از لحظهی باردار شدن همسرشان وساعت و روز وضع حمل ایشان خبر داد و فرمودند: زمانی که فرزندم به دنیا آمد تا هفت روز از او مراقبت کن.
حکیمه میگوید: لحظه به دنیا آمدن فرزند امام رضا علیه السلام در کنار همسر ایشان بودم و همه چیز را به دقت زیر نظر داشته و طبق سفارش آن حضرت مأموریت خویش را انجام دادم. ایشان در ادامه میفرمایند: ذکر شهادتین توجه مرا جلب کرد، (اشهد ان لا اله الا الله) خدایا چه میبینم و چه میشنوم؟! کودکی خرد سالی سخن میگوید؟! به پیش امام رضا علیه السلام رفتم و عرض کردم که این نوزاد چیزی عجیب شنیدم، حضرت فرمودند: چه بود؟ خبر را به ایشان گفتم، حضرت فرمودند: یشتر از اینها عجائب خواهی دید[۷].
ب: خطابه امام جواد علیه السلام در سن ۲۵ ماهگی
امام جواد علیه السلام چهرهای گندمگون داشتند و این سبب شده بود در گروهی از مردم که ایمان کامل و قوی نداشتند شک و تردید ایجاد شود که آیا او واقعاً فرزند امام رضا علیه السلام میباشد؟! و ایشان و پدر بزرگوارشان را به نسبتهای ناروا متهم ساختند و گفتند او فرزند شخص سیاه چهرهای به نام شنیف یا لولو است.
این سخنان ناروا روز به روز اوج گرفت و سرانجام تصمیم گرفتند که کودک ۲۵ ماهه امام رضا علیه السلام را در حضور جمعیت و در مسجد الحرام، محل تجمع مردم، بر گروه قیافه شناسان که فن و دانش متداول آن زمان بود، عرضه کنند تا آنان به نسب کودک مورد تردید حکم کنند. این تصمیم در حالی اتخاذ شد که امام رضا علیه السلام در شهر طوس محل حکومت مأمون به سر میبردند.
از گروه قیافه شناسان برای حضور در مراسم دعوت به عمل آمد، وقتی همه حضور یافتند، کودک ۲۵ ماهه را میان جمعیت آورده و مقابل قیافه شناسان نشاندند، تا نگاه آنان به چهره مبارک و معصوم امام جواد علیه السلام خردسال افتاد، با دقت به چهره ایشان نگریستند، ناگهان بی اختیار با حال سجده و خضوع، خود را بر روی زمین انداخته و به او احترام کردند و گفتند: وای بر شما مردم! این ستارهی درخشان و ماه نورانی را بر مثل ما عرضه میکنید تا نسب او را مشخص کنیم! به خدا سوگند که او همان نسل پاک و مطهر است، به خدا سوگند او از «اصلاب زاکیه» به «ارحام مطهره » منتقل شده است به خدا سوگند او از نسل امیرالمؤمنین علی علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میباشد؛ ای مردم بازگردید و از خداوند طلب مغفرت نمایید! و هرگز درباره چنین انسانی به خود شک و تردید راه ندهید.
زمانی که مجلس به اینجای امر رسید امام جواد علیه السلام که در سن ۲۵ ماهگی به سر میبردند لب به سخن گشوده و با زبانی برندهتر از شمشیر و فصاحتی بینظیر خطبهای رسا بدین شکل ایراد فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْ نُورِهِ بِيَدِهِ، وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَرِيَّتِهِ، وَ جَعَلَنَا أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ وَحْيِهِ» حمد و ستایش خدای را که با قدرت خویش از نور وجودش ما را آفرید، و از میان مخلوقاتش ما را برگزید، و امین وحی خویش قرارداد.
ای مردم! من محمد فرزند علی ملقب به رضا، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمد باقر، فرزند علی سیدالعابدین، فرزند حسین شهید، فرزند امیر مؤمنان علی بن ابی طالب و فرزند فاطمه زهرا و فرزند محمد مصطفی هستم. آیا در نسب مانند من شک و تردید دارید؟ آیا من و والدینم را به نسبتهای ناشایست متهم میکنید؟ و مرا بر قیافه شناسان عرضه میدارید؟ به خدا سوگند من نسب شما را از پدرانتان بهتر میشناسم! به خدا سوگند من به ظاهر و باطن شما آگاهم! و همه شما را میشناسم و به آنچه به سوی آن میروید کاملا آگاهم!
این مطالب را از سر صدق و راستی و حقیقت میگویم زیرا سخنان من محصول همان دانشی است که خداوند پیش از آفرینش جهان به خاندان ما عنایت فرموده است.
به خدا سوگند چنانچه اهل باطل به پشتیبانی همدیگر علیه ما نیامده بودند، و دولت باطل غالب و چیره نبود، هم اکنون سخنی برایتان بیان میکردم که همه آدمیان از اول تا آخر به شگفت آیند. سپس امام علیه السلام دست کوچک خویش را بر دهان مبارکشان گذارده و خود را مخاطب قرار داده و فرمودند: ای محمد! ساکت شو، و زبان به دهان فرو بر همان گونه که پدران سکوت اختیار کرده و در حال تقیه به سر بردند، و سپس این آیه شریفه (احقاف ۳۵) را قرائت فرمودند: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُون » پس همانگونه که پیامبران نستوه صبرکردند، صبر کن و برای آنان شتابزدگی به خرج مده، روزی که آنچه را وعده داده می شوند بنگرند گویی آنان جز ساعتی در روز را در دنیا نماندهاند؛ این ابلاغی است؛ پس آیا جز مردم نافرمان هلاکت خواهند یافت؟
در این هنگام یکی از حضار به سوی امام علیه السلام آمد و دست وی را گرفت و از میان مردم به حرکت در آورد، و مردم نیز راه را برای ایشان گشودند. راوی میگوید: بزرگان و پیران حاضر در مجلس را میدیدم که به دیده تعجب به امام جواد علیه السلام خردسال مینگریستند و آیه شریفه «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه» خداوند به اینکه رسالت خویش را در کجا قرار دهد داناتر است؛ را بر زبان جاری میکردند. از جمعیت حاضر پرسیدم: این بزرگان چه کسانی هستند و در پاسخ گفتند آنان از قبیله بنی هاشم و از فرزندان عبد المطلب هستند[۸].
ج: شفاء نابینا
قطب راوندى روايت كرده از محمّد بن ميمون كه در ايّامى كه حضرت جواد عليه السّلام كودك بود و جناب امام رضا عليه السّلام هنوز به خراسان نرفته بود سفرى به مكّه نمود، من نيز در خدمت آن حضرت بودم، چون خواستم مراجعت كنم خدمت آن حضرت عرضه داشتم كه من مىخواهم به مدينه بروم كاغذى براى ابوجعفر محمّد تقى عليه السّلام بنويسيد تا من ببرم. حضرت تبسّمى فرمودند و نامهاى نوشتند، من آن را به مدينه آوردم و در آن وقت چشمان من نابينا شده بود پس موفّق خادم، حضرت محمّد تقى علیه السلام را آوردند در حالى كه در مهد جاى داشتند، پس من نامه را به آن جناب دادم، حضرت به موفّق فرمودند: كه مهر از نامه بردار، كاغذ را باز كن، پس موفّق مهر از كاغذ برداشت و آن را گشود مقابل آن جناب، پس حضرت آن را ملاحظه كردند آنگاه فرمودند: اى محمّد! احوال چشمت چگونه است؟
عرض كردم: يا بن رسول اللّه! چشمم عليل شده و بينايى از او رفته چنانچه مشاهده مىفرمایید.
پس حضرت دست مبارك به چشمان من كشيد از بركت دست آن حضرت چشمان من شفا يافت پس من دست و پاى آن جناب را بوسيدم و از خدمتش بيرون آمدم در حالى كه بينا بودم.[۹]
جواد الائمه علیه السلام در نزد علمای اهل سنت
عالمان بزرگی اهل سنت درباره آن حضرت سخنانی گفتهاند و سخن به مدح و تمجید ایشان گشودهاند.
ذهبی در تاریخ السلام خود مینویسد: محمد ابن الرضا علي ابن الكاظم موسى ابن الصادق جعفر ابن الباقر محمد ابن زين العابدين علي ابن الشهيد الحسين ابْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، أبو جعفر الهاشمي الحسيني، كان يلقب بالجواد، وبالقانع، وبالمرتضى. وكان أحد الموصوفين بالسّخاء، ولذلك لُقِّب بالجواد[۱۰].
ابن تیمیه دیگر عالم اهل سنت مینویسد: وَالْجَوَابُ أَنْ يُقَالَ: إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْجَوَادَ كَانَ مِنْ أَعْيَانِ بَنِي هَاشِمٍ، وَهُوَ مَعْرُوفٌ بِالسَّخَاءِ وَالسُّؤْدُدِ. وَلِهَذَا سُمِّيَ الْجَوَادَ[۱۱].
دیگر عالم اهل سنت شافعی در مطالب السؤول مینویسد: غیر ان الله عز و علا خصه بمنقبة متألقة فی مطالع التعظیم بارقة انوارها مرتفعة فی معارج التفضیل قیمة اقدارها بادیة لعقول اهل المعرفة آیة اثرها و هی و ان کانت صغیرة فدلالتها کبیرة[۱۲].
و سبط بن جوزی در وصف ایشان مینویسد: کان علی منهاج ابیه فی العلم و التقی و الزهد و الجود[۱۳].
مناظره امام جواد علیه السلام با یحیی بن اکثم درباره روایات جعلی در فضائل خلفاء[۱۴]
عباسیان یحیی را برای مناظره با امام و طرح مسائل سخت برای ایشان انتخاب کردند، با این قصد که نور خدا را خاموش کنند، اما از آنجا که بر خلاف خواست خداوند متعال بود، به هدف خود نرسیدند.
در طی این مناظره یحیی بن اکثم با استفاده از احادیثی که دروغگویان جعل کرده بودند از امام پرسید: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله چه میگویی درباره خبری که روایت شده است: «جبرئیل به پیامبر گفت: ای محمد خدای عز و جل تو را سلام میرساند و به تو میگوید از ابابکر سؤال کن آیا او از من راضی است؟ چرا که من از او راضی هستم».
امام فرمودند: واجب است صاحب این روایت بداند پیامبر در حجة الوداع گفت: بر من دروغ زیاد میبندند و زیادتر هم خواهد شد، هر کس بر من عمدا دروغ ببندد نشیمنگاه او از آتش پر خواهند کرد، پس زمانی که حدیثی بر شما عرضه شد آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، اگر موافق کتاب خدا و سنت من بود، آن را بپذیرید و اگر خلاف آنها بود قبول نکنید، سپس در ادامه فرمودند: این خبر موافق کتاب خدا نیست، خدای متعال در «آیه ۱۶ سوره ق»
میفرمایند: {وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ} همانا انسان را آفریدیم و همواره از آنچه باطنش نسبت به معاد و دیگر حقایق او را وسوسه میکند آگاهیم و ما به او از رگ گردن
نزدیکتریم.
امام جواد علیه السلام پس از تلاوت آیه پرسید: آیا خداوند از رضایت یا خشم ابوبکر آگاه نیست که بر خود لازم میداند از سِرّ و راز نهفته او سؤال کند؟ این از نظر عقل محال است.
یحیی بار دیگر گفت: روایت شده است که «مثل ابوبکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است».
امام فرمودند: لازم است در این روایت نیز دقت و تفکر و تعقل شود زیرا جبرئیل و میکائیل هرگز معصیت خدا را نکردهاند و یک لحظه از اطاعت او جدا نبودهاند و فرشتگان مقرب درگاه خداوند هستند. اما ابوبکر و عمر نسبت به خداوند در ابتدا مشرک بودند و بعد از آن مسلمان شدند در حالی که بیشتر عمرشان را در شرک گذراندهاند پس محال است که شبیه آنان شوند.
یحیی گفت روایت شده است که «ابوبکر و عمر پیران اهل بهشت هستند»
امام در پاسخ فرمودند: اهل بهشت همه جوان هستند و کسی با حالت پیری و فرتوت به آنجا داخل نمیشود این خبر را بنی امیه در مقابل خبر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام که فرمودند: «سید جوانان اهل بهشت هستند»، بیان کردهاند، پس این خبر نیز محال است.
بار دیگر یحیی گفت روایت شده است «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت» است.
امام فرمودند: در بهشت فرشتگان مقرب، آدم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و تمام انبیاء و فرستادگان هستند، عجیب نیست که بهشت به نور آنان روشن نشده و منتظر مانده است تا به نور عمر روشن شود، این نیز محال است.
یحیی گفت: روایت شده است که «سکینه (وقار و هیبت) از زبان عمر گویا است».
امام فرمودند: همانا ابوبکر از عمر برتر است زیرا بر روی منبر گفت برای من شیطانی است که میخواهد مرا آسیب برساند پس اگر من منحرف شدم مرا راست کنید.
یحیی گفت: روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «اگر من مبعوث نمیشدم عمر مبعوث میشد».
امام فرمودند: کتاب خدا از این حدیث صادقتر است زیرا خداوند در «آیه ۷ سوره احزاب» میفرمایند: {وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ} وقتی ما از پیامبران و از تو و نوح پیمان و تعهد گرفتیم.
امام در ادامه میفرمایند: انبیاء در یک چشم برهم زدنی شرک نورزیدند، پس چگونه پیامبری مبعوث میشود در حالی که بیشتر عمرش را در حال شرک بوده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «پیامبر بودم در حالی که آدم بین روح و جسد بود».
یحیی گفت: از پیامبر روایت شده است که فرمودند: «هیچ گاه وحی از من قطع نشد، مگر این که گمان کردم بر غیر من نازل میشود».
امام فرمودند: جایز نیست پیامبر در نبوتش شک کند، در این رابطه خداوند در «آیه ۷۵ سوره حج» فرموده است: {اللَّهُ يَصْطَفي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاس} خدا از میان فرشتان و از مردم رسولانی برای هدایت آنان برمیگزیند (تا فرشتگان وحی را دریافت کنند و به پیامبران برسانند و پیامبران نیز پس از دریافت از فرشتگان به مردم ابلاغ کنند)
حضرت در ادامه فرمودند: طبق آیه چگونه ممکن است نبوت از کسی که خداوند او را برگزیده است به کسی که مشرک به او بوده است انتقال بدهد؟ این محال است.
یحیی گفت: در روایتی از پیامبر آمده است که فرمودند: «اگر عذاب نازل شود کسی نجات نمییابد مگر عمر».
امام فرمودند: خداوند متعال در «آیه ۳۳ سوره انفال» میفرماید: {وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ} خدا بنا نیست که آنان را در حالی که تو در میان آنان به سر میبری عذاب کند و وقتی ایشان طلب آمرزش میکنند خداوند عذابشان نخواهد کرد.
امام رو به یحیی میفرمایند: خدای سبحان خبر میدهد زمانی که پیامبر در بین آنان است و از خدای متعال طلب استغفار میکنند احدی را عذاب نمیکند، پس این خبر نیز از محالات است.
یحیی حقیر، مغموم و ساکت شد و دیگر هیچ نپرسید.
این موارد ذرهای ناچیز از علم و کرامت و فضائل امام و فرستاده الهی است که برای هدایت شدن و تسلیم شدن در برابر این خاندان برای هر حقجویی کافی است و با تفکر در این موارد و امثال آن میتواند خود را به اقیانوس بیکران امامت و ولایت وصل کند و در زیر سایه لطف و کرم آنان به خداوند متعال نزدیک شده و رستگار شود.
پینوشتها:
[۱]. مسند أحمد ط الرسالة ج۳۴ ص۴۲۱.
[۲]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۵۰ ص۱۶
[۳]. زندگانی امام جواد علیه السلام از ولادت تا شهادت، ص۲۱.
[۴]. مسند أحمد ط الرسالة، ج۳۴ ص۴۲۱.
[۵]. الغيبة (للطوسي) كتاب الغيبة للحجة، النص، ص۳۳ ==» عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیهالسلام مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْدَمَ الْعِرَاقَ بِسَنَةٍ وَ عَلِيٌّ ابْنُهُ جَالِسٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ أَمَا إِنَّهُ سَيَكُونُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ حَرَكَةٌ فَلَا تَجْزَعْ لِذَلِكَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَكُونُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَدْ أَقْلَقْتَنِي قَالَ أُصَيَّرُ إِلَى هَذِهِ الطَّاغِيَةِ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْدَأُنِي مِنْهُ سُوءٌ وَ مِنَ الَّذِي يَكُونُ بَعْدَهُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَكُونُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا ذَلِكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ ظَلَمَ ابْنِي هَذَا حَقَّهُ وَ جَحَدَهُ إِمَامَتَهُ مِنْ بَعْدِي كَانَ كَمَنْ ظَلَمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام إِمَامَتَهُ وَ جَحَدَهُ حَقَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَئِنْ مَدَّ اللَّهُ لِي فِي الْعُمُرِ لَأُسَلِّمَنَّ لَهُ حَقَّهُ وَ لَأُقِرَّنَّ بِإِمَامَتِهِ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ يَمُدُّ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ تُسَلِّمُ لَهُ حَقَّهُ علیهالسلام وَ تُقِرُّ لَهُ بِإِمَامَتِهِ وَ إِمَامَةِ مَنْ يَكُونُ بَعْدَهُ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ ذَاكَ قَالَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ قَالَ قُلْتُ لَهُ الرِّضَا وَ التَّسْلِيم.
[۶]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱ ص۳۲۱ ح۱۰
[۷]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۴ ص۳۹۴ ==» حَكِيمَةُ بِنْتُ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَتْ لَمَّا حَضَرَتْ وِلَادَةُ الْخَيْزُرَانِ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام دَعَانِي الرِّضَا فَقَالَ لِي يَا حَكِيمَةُ احْضُرِي وِلَادَتَهَا وَ ادْخُلِي وَ إِيَّاهَا وَ الْقَابِلَةَ بَيْتاً وَ وَضَعَ لَنَا مِصْبَاحاً وَ أَغْلَقَ الْبَابَ عَلَيْنَا فَلَمَّا أَخَذَهَا الطَّلْقُ طُفِيَ الْمِصْبَاحُ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا طَسْتٌ فَاغْتَمَمْتُ بِطَفْيِ الْمِصْبَاحِ فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ بَدَرَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام فِي الطَّسْتِ وَ إِذَا عَلَيْهِ شَيْءٌ رَقِيقٌ كَهَيْئَةِ الثَّوْبِ يَسْطَعُ نُورُهُ حَتَّى أَضَاءَ الْبَيْتَ فَأَبْصَرْنَاهُ فَأَخَذْتُهُ فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِي وَ نَزَعْتُ عَنْهُ ذَلِكَ الْغِشَاءَ فَجَاءَ الرِّضَا فَفَتَحَ الْبَابَ وَ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ أَمَرِهِ فَأَخَذَهُ فَوَضَعَهُ فِي الْمَهْدِ وَ قَالَ لِي يَا حَكِيمَةُ الْزَمِي مَهْدَهُ قَالَتْ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ رَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ نَظَرَ يَمِينَهُ وَ يَسَارَهُ ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقُمْتُ ذَعِرَةً فَزِعَةً فَأَتَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیهالسلام فَقُلْتُ لَهُ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ هَذَا الصَّبِيِّ عَجَباً فَقَالَ وَ مَا ذَاكِ فَأَخْبَرْتُهُ الْخَبَرَ فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ مَا تَرَوْنَ مِنْ عَجَائِبِهِ أَكْثَرُ.
[۸]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۴ ص ۳۸۷==» كَانَ ع شَدِيدَ الْأُدْمَةِ فَشَكَّ فِيهِ الْمُرْتَابُونَ وَ هُوَ بِمَكَّةَ فَعَرَضُوهُ عَلَى الْقَافَةِ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَيْهِ خَرُّوا لِوُجُوهِهِمْ سُجَّداً ثُمَّ قَامُوا فَقَالُوا يَا وَيْحَكُمْ أَ مِثْلَ هَذَا الْكَوْكَبِ الدُّرِّيِّ وَ النُّورِ الزَّاهِرِ تَعْرِضُونَ عَلَى مِثْلِنَا وَ هَذَا وَ اللَّهِ الْحَسَبُ الزَّكِيُّ وَ النَّسَبُ الْمُهَذَّبُ الطَّاهِرُ وَلَدَتْهُ النُّجُومُ الزَّوَاهِرُ وَ الْأَرْحَامُ الطَّوَاهِرُ وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا مِنْ ذُرِّيَّةِ النَّبِيِّ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ ابْنُ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ شَهْراً فَنَطَقَ بِلِسَانٍ أَرْهَفَ مِنَ السَّيْفِ وَ أَفْصَحَ مِنَ الْفَصَاحَةِ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْ نُورِهِ وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَرِيَّتِهِ وَ جَعَلَنَا أُمَنَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ وَحْيِهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا بْنِ مُوسَى الْكَاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ بْنِ عَلِيٍّ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ بْنِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ ابْنِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى عَلَيْهِمُ السَّلَامُ أَجْمَعِينَ أَ فِي مِثْلِي يُشَكُّ وَ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَلَى جَدِّي يُفْتَرَى وَ أُعْرَضُ عَلَى الْقَافَةِ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَعْلَمُ مَا فِي سَرَائِرِهِمْ وَ خَوَاطِرِهِمْ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَعْلَمُ النَّاسِ أَجْمَعِينَ بِمَا هُمْ إِلَيْهِ صَائِرُونَ أَقُولُ حَقّاً وَ أُظْهِرُ صِدْقاً عِلْماً قَدْ نَبَّأَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْلَ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ قَبْلَ بِنَاءِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا تَظَاهُرُ الْبَاطِلِ عَلَيْنَا وَ غَوَايَةُ ذُرِّيَّةِ الْكُفْرِ وَ تَوَثُّبُ أَهْلِ الشِّرْكِ وَ الشَّكِّ وَ الشِّقَاقِ عَلَيْنَا لَقُلْتُ قَوْلًا يَعْجَبُ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخَرُونَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ اصْمُتْ كَمَا صَمَتَ آبَاؤُكَ وَ فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ. ثُمَّ أَتَى إِلَى رَجُلٍ بِجَانِبِهِ فَقَبَضَ عَلَى يَدِهِ فَمَا زَالَ يَمْشِي يَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ وَ هُمْ يُفْرِجُونَ لَهُ قَالَ فَرَأَيْتُ مَشِيخَةَ أَجِلَّائِهِمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ يَقُولُونَ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ فَسَأَلْتُ عَنْهُمْ فَقِيلَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْ أَوْلَادِ عَبْدِ الْمُطَّلِب.
[۹]. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۳، ص۱۷۷۱.
[۱۰]. تاريخ الإسلام ت بشار ج۵ ص۴۴۶.
[۱۱]. منهاج السنة النبوية ج۴ ص۶۸.
[۱۲]. مطالب السؤول ص۳۰۳.
[۱۳]. تذکرة الخواص ج۲ ص۴۸۹.
[۱۴] الاحتجاج ج۹ ص۴۴۳ ==» وَ رُوِيَ أَنَّ الْمَأْمُونَ بَعْدَ مَا زَوَّجَ ابْنَتَهُ أُمَّ الْفَضْلِ أَبَا جَعْفَرٍ كَانَ فِي مَجْلِسٍ وَ عِنْدَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام وَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ جَمَاعَةٌ كَثِيرَةٌ فَقَالَ لَهُ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ مَا تَقُولُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فِي الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ أَنَّهُ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ سَلْ أَبَا بَكْرٍ هَلْ هُوَ عَنِّي رَاضٍ فَإِنِّي عَنْهُ رَاضٍ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ أَبِي بَكْرٍ وَ لَكِنْ يَجِبُ عَلَى صَاحِبِ هَذَا الْخَبَرِ أَنْ يَأْخُذَ مِثَالَ الْخَبَرِ الَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ وَ سَتَكْثُرُ بَعْدِي فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ فَإِذَا أَتَاكُمُ الْحَدِيثُ عَنِّي فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِي فَخُذُوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِي فَلَا تَأْخُذُوا بِهِ وَ لَيْسَ يُوَافِقُ هَذَا الْخَبَرُ كِتَابَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ فَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَفِيَ عَلَيْهِ رِضَاءُ أَبِي بَكْرٍ مِنْ سَخَطِهِ حَتَّى سَأَلَ عَنْ مَكْنُونَ سِرِّهِ؟ هَذَا مُسْتَحِيلٌ فِي الْعُقُولِ ثُمَّ قَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ مَثَلَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فِي الْأَرْضِ كَمَثَلِ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِي السَّمَاءِ؟ فَقَالَ وَ هَذَا أَيْضاً يَجِبُ أَنْ يُنْظَرَ فِيهِ لِأَنَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ مَلَكَانِ لِلَّهِ مُقَرَّبَانِ لَمْ يَعْصِيَا اللَّهَ قَطُّ وَ لَمْ يُفَارِقَا طَاعَتَهُ لَحْظَةً وَاحِدَةً وَ هُمَا قَدْ أَشْرَكَا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَسْلَمَا بَعْدَ الشِّرْكِ فَكَانَ أَكْثَرُ أَيَّامِهِمَا الشِّرْكَ بِاللَّهِ فَمُحَالٌ أَنْ يُشْبِهَهُمَا بِهِمَا قَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّهُمَا سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ «۲» فَمَا تَقُولُ فِيهِ؟ فَقَالَ ع وَ هَذَا الْخَبَرُ مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ كُلَّهُمْ يَكُونُونَ شُبَّاناً وَ لَا يَكُونُ فِيهِمْ كَهْلٌ وَ هَذَا الْخَبَرُ وَضَعَهُ بَنُو أُمَيَّةَ لِمُضَادَّةِ الْخَبَرِ الَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِي الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ بِأَنَّهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ رُوِيَ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ وَ هَذَا أَيْضاً مُحَالٌ لِأَنَّ فِي الْجَنَّةِ مَلَائِكَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ آدَمَ وَ محمد [مُحَمَّداً] وَ جَمِيعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ لَا تُضِيءُ الْجَنَّةُ بِأَنْوَارِهِمْ حَتَّى تُضِيءَ بِنُورِ عُمَرَ؟ فَقَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ السَّكِينَةَ تَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ؟ فَقَالَ ع لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ عُمَرَ وَ لَكِنَّ أَبَا بَكْرٍ أَفْضَلُ مِنْ عُمَرَ فَقَالَ عَلَى رَأْسِ الْمِنْبَرِ إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي فَإِذَا مِلْتُ فَسَدِّدُونِي فَقَالَ يَحْيَى قَدْ رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله قَالَ لَوْ لَمْ أُبْعَثْ لَبُعِثَ عُمَرُ؟ فَقَالَ كِتَابُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ هَذَا الْحَدِيثِ يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ فَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ يُبَدِّلَ مِيثَاقَهُ- وَ كُلُّ الْأَنْبِيَاءِ لَمْ يُشْرِكُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ فَكَيْفَ يُبْعَثُ بِالنُّبُوَّةِ مَنْ أَشْرَكَ وَ كَانَ أَكْثَرَ أَيَّامِهِ مَعَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله نُبِّئْتُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ فَقَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ قَدْ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله قَالَ مَا احْتُبِسَ عَنِّي الْوَحْيُ قَطُّ إِلَّا ظَنَنْتُهُ قَدْ نَزَلَ عَلَى آلِ الْخَطَّابِ؟ فَقَالَ وَ هَذَا مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَشُكَّ النَّبِيُّ صلی الله علیه وآله فِي نُبُوَّتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ تَنْتَقِلَ النُّبُوَّةُ مِمَّنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مَنْ أَشْرَكَ بِهِ؟ قَالَ يَحْيَى رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله قَالَ لَوْ نَزَلَ الْعَذَابُ لَمَا نَجَا مِنْهُ إِلَّا عُمَرُ فَقَالَ وَ هَذَا مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ فَأَخْبَرَ سُبْحَانَهُ أَنَّهُ لَا يُعَذِّبُ أَحَداً مَا دَامَ فِيهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ مَا دَامُوا يَسْتَغْفِرُون.
منابع و مآخذ
نام كتاب: الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، نويسنده: طبرسى، احمد بن على، تاريخ وفات مؤلف: ۵۸۸ ق، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، موضوع: كلام، زبان: عربى، تعداد جلد: ۲، ناشر: نشر مرتضى، مكان چاپ: مشهد، سال چاپ: ۱۴۰۳ ق، نوبت چاپ: اول.
نام كتاب: الغيبة( للطوسي) / كتاب الغيبة للحجة، نويسنده: طوسى، محمد بن الحسن، تاريخ وفات مؤلف: ۴۶۰ ق، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، موضوع: كلام، زبان: عربى، تعداد جلد: ۱، ناشر: دار المعارف الإسلامية، مكان چاپ: ايران؛ قم، سال چاپ: ۱۴۱۱ ق، نوبت چاپ: اول
نام كتاب: الكافي( ط- الإسلامية)، نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، تاريخ وفات مؤلف: ۳۲۹ ق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، موضوع: كتب اربعه، زبان: عربى، تعداد جلد: ۸، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: ۱۴۰۷ ق، نوبت چاپ: چهارم
نام كتاب: بحار الأنوار( ط- بيروت)، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاريخ وفات مؤلف: ۱۱۱۰ ق، محقق / مصحح: جمعى از محققان، موضوع: جوامع روايى، زبان: عربى، تعداد جلد: ۱۱۱، ناشر: دار إحياء التراث العربي، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: ۱۴۰۳ ق، نوبت چاپ: دوم
نام کتاب: تذکرة الخواص من الاُمة بذکرخصائص الائمة، یوسف بن علی البغدادی سبط بن الجوزی، تحقیق: حسین تقی زاده، ناشر: مرکز الطباعة و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت علیهم السلام، چاپ دوم، سال چاپ: ۱۴۳۳ه.
نام کتاب: مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، کمال الدین ابو سالم محمد بن طلحة بن محمد بن الحسن القرشی العدوی النصیبی الشافعی، ناشر: موسسة البلاغ.
نام کتاب: زندگانی امام جواد علیه السلام از ولادت تا شهادت، مؤلف: سید محمد کاظم قزوینی، مترجم سید محمد صالحی، سال چاپ ۱۳۹۰، ناشر: یاس بهشت، زبان: فارسی.
الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل، المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: ۲۴۱هـ)، المحقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۱ هـ – ۲۰۰۱ م
نام كتاب: مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)، نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، تاريخ وفات مؤلف: ۵۸۸ ق، محقق / مصحح: ندارد، موضوع: مناقب، زبان: عربى، تعداد جلد: ۴، ناشر: علامه، مكان چاپ: قم، سال چاپ: ۱۳۷۹ ق، نوبت چاپ: اول
نام كتاب: منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل، نويسنده: شيخ عباس قمى، وفات: ۱۳۵۹ ق، تعداد جلد واقعى: ۳، زبان: فارسى، موضوع: چهارده معصوم عليهم السلام، ناشر: دليل ما، مكان نشر: قم، سال چاپ: ۱۳۷۹ ش، نوبت چاپ: اوّل
الكتاب: منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: ۷۲۸هـ)، المحقق: محمد رشاد سالم، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۶ هـ – ۱۹۸۶ م، عدد المجلدات: ۹
2 پاسخ
أحسنت خیلی عالی بود
خداوند شما را در این راه موفق تر کند امید است جامعه یک روزی بفهمند همه چیز اینجا هست
سلام علیکم
خداوند به حضرتعالی خیر کثیر عنایت کند
ان شالله همه در راستای معرفت اهل بیت علیهم السلام زندگی کنیم