چکیده:
فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام در منابع شیعه وسنی نه تنها قابل شمارش نیست بلکه مخصوص خود ایشان است؛ در جنگ تبوک و غدیرخم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایشان را به عنوان جانشین خود معرفی میکنند و در هنگامی که در مکه و مدینه حضور داشتند در عمل ایشان را به عنوان برادر خود انتخاب میکنند و حال آنکه خلفا حضور داشتند اما تنها امیرالمؤمنین علیه السلام شایسته این مقام بودند. آری حدیث مؤاخات از جمله احادیثی است که اهل سنت دست به انکار آن زدهاند. گذشته از علمای قدیم اهل سنت، علمای معاصر اهل سنت یعنی ألبانی این روایت را تضعیف کرده و در کتاب سلسله الاحادیث الضعیفه وارد میکند در حالی که این روایت در مرحله اول صحیح لذاته و در مرحله بعد حسن است و بدیهی است که به هر دوی آنها میشود احتجاج کرد.
کلید واژگان: حدیث مؤاخات/ ناصر الدین ألبانی/ کتاب سلسله الاحادیث الضعیفه/ رجال اهل سنت
مقدمه:
یکی از ویژگیهای خاص امیرالمؤمنین علیهالسلام حدیث مؤاخات است همچنانکه از دلیلهای ایشان برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، همین حدیث است. اما نکته قابل دقت این است که؛ علمای اهل سنت به کمک تضعیف سندِ حدیث مؤاخات، این مقام را برای امیرالمؤمنین علیه السلام نفی میکنند. از جمله نفی کنندگان، ألبانی از عالمان معاصر اهلسنت است. وی برای تضعیف این روایت، ابتدا این حدیث را موضوع دانسته است و بعد از آن به جرح یکی از شیوخ سند یعنی”جمیع بن عمیر”میپردازد. بنابراین برای پاسخ به گزافهگویی ألبانی، ابتدا عدم موضوع بودن حدیث مورد بررسی قرار میگیرد و در ادامه به اشکالهای سندی پاسخ داده میشود.
توضیح اشکال:
ألبانی این روایت را به نقل از کتاب ترمذی در سلسله الاحادیثه الضعیف وارد میکند. متن این روایت در کتاب ترمذی چنین است:
حدثنا یوسف بن موسی القطان البغدادی، قال: حدثنا علی بن قادم، قال: حدثنا علی بن صالح بن حی، عن حکیم بن جبیر، عن جمیع بن عمیر التیمی، عن ابن عمر، قال:
آخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بین أصحابه فجاء علی تدمع عیناه، فقال: یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد، فقال له رسول الله صلی الله علیه وسلم: أنت أخی فی الدنیا والآخرة. هذا حدیث حسن غریب.[۱]
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، علی علیه السلام در حالی که گریه می کرد بر ایشان وارد شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر گفتند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
ألبانی به صراحت تمام، حدیث برادری را موضوع میداند و عمده اشکالهای سندی را به دو نفر از راویان یعنی؛ “حکیم بن جبیر” و شیخ او، “جمیع بن عمیر” وارد میکند. این در حالی است که ترمذی در کتاب خود این روایت را حسن میشمارد. ألبانی جرحهای وارد شده نسبت به”حکیم بنجبیر” را قبول نمیکند اما جرحها و تضعیفهایی که به شیخ او یعنی”جمیع بن عمیر” وارد شده است، میپذیرد. وی از قول سه عالم اهلسنت یعنی؛ ذهبی، ابننمیر و ابنعدی، جرحهایی نسبت به”جمیع بنعمیر”، بیان میکند و با تضعیف سند حدیث مؤاخات، این فضیلت بینظیرِ امیرالمؤمنین علیهالسلام را انکار میکند.
متن اشکال ألبانی چنین است:
یا علی أنت أخی فی الدنیا والآخرة موضوع.أخرجه الترمذی (۴ / ۳۲۸) وابن عدی (۵۹ / ۱، ۶۹ / ۱) والحاکم (۳ / ۱۴) من طریق حکیم بن جبیر عن جمیع بن عمیر عن ابن عمر قال: لما ورد رسول الله صلی الله علیه وسلم المدینة آخی بین أصحابه، فجاء علی رضی الله عنه تدمع عیناه فقال: یا رسول الله آخیت بین أصحابک، ولم تواخ بینی وبین أحد، فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: … الحدیث، وقال الترمذی: هذا حدیث حسن غریب، وتعقبه الشارح المبارکفوری فقال: حکیم بن جبیر ضعیف، ورمی بالتشیع.
قلت: تعصیب الجنایة برأس حکیم هذا وحده لیس من الإنصاف فی شیء
وذلک لأمرین:
الأول: أن شیخه جمیع بن عمیر متهم، قال الذهبی: قال ابن حبان: رافضی یضع الحدیث، وقال ابن نمیر: کان من أکذب الناس، ثم ساق له هذا الحدیث.
الآخر: … وقد قال ابن عدی: وعامة ما یرویه لا یتابعه غیره علیه، ولهذا قال شیخ الإسلام ابن تیمیة: وحدیث مواخاة النبی صلی الله علیه وسلم لعلی من الأکاذیب، وأقره الحافظ الذهبی فی مختصر منهاج السنة.[۲]
روایت موضوع و دروغ است ترمذی و ابن عدی و حاکم نیشابوری از طریق حکیم بن جبیر از جمیع بن عمیر روایت را بیان کرده اند:
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، علی علیه السلام در حالی که گریه می کرد بر ایشان وارد شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر گفتند: …
ترمذی گفت: این روایت حسن غریب است و مبارکفوری نیز کلام او را گفته و ادامه داده است که: حکیم بن جبیر ضعیف و متهم به تشیع است.
می گویم: انداختن جنایت بر گردن یک نفر بی انصافی است و این مطلب به دو دلیل است:
دلیل اول: شیخ حکیم بن جبیر، جمیع بن بن عمیر است، ذهبی می گوید: ابن حبان گفته است: جمیع بن عمیر رافضی است و حدیث جعلی نقل می کند و ابن نمیر گفته است: از دروغ گوترین مردم است. سپس این روایت را نقل می کند
دلیل دوم: … ابن عدی گفته است: اکثر روایاتی که او نقل می کند متابع ندارد و به همین دلیل است که شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید: حدیث مؤاخات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای علی علیه السلام از اکاذیب است و ذهبی در مختصر منهاج السنه به این مطلب اقرار کرده است.
بنابراین اشکال ألبانی خلاصه در نفی صدور حدیث از جهت موضوع دانستن آن و همچنین جرح جمیع بن عمیر میشود.
الف) جواب از وضع
مرسومترین و بهترین شیوه برای برهم زدن صدور حدیث، اتهام به وضع است. هرجا علماء اهلسنت نتوانند خدشهای در دلالت روایت وارد کنند شروع به انکار اصل حدیث میکنند. این شیوه در منهج ابنتیمیه بسار نمود دارد. ألبانی نیز به بزرگان حدیثی خود تمسک کرده و این روایت را موضوع و دروغ جلوه میدهد در حالی که این ادعا باطل است زیرا بسیاری از علماء اهلسنت این روایت را نقل کردهاند. بنابراین برای روشن شدن مطلب نیاز به دو مقدمه است؛
مقدمه اول: نقل بزرگان اهل سنت
کاوش در کتب حدیثی اهلسنت، مخفی سازی و تعصب ألبانی را برای همگان اعم از سنی و شیعه روشن میسازد زیرا؛ علیرغم ادعای ألبانی درباره وضع حدیث مؤاخات، این روایت از سوی بزرگان اهلسنت نقل شده است. ألبانی این روایت را در شمار احادیث ضعیف عرضه میکند در حالی که بزرگانی چون ترمذی، حاکم نیشابوری و سبط بن جوزی … آن را در کتب معتبر خود نقل کردهاند پس چگونه میشود روایتی کذب باشد اما علماء اهلسنت آن را در مهمترین کتب خود وارد کنند؟
۱- روایت ترمذی م(۲۷۹)
حدثنا یوسف بن موسی القطان البغدادی، قال: حدثنا علی بن قادم، قال: حدثنا علی بن صالح بن حی، عن حکیم بن جبیر، عن جمیع بن عمیر التیمی، عن ابن عمر، قال:
آخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بین أصحابه فجاء علی تدمع عیناه، فقال: یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد، فقال له رسول الله صلی الله علیه وسلم: أنت أخی فی الدنیا والآخرة.هذا حدیث حسن غریب.[۳]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، پس علی علیه السلام در حالی که گریه می کرد بر ایشان وارد شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر گفتند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
۲- روایت حاکم نیشابوری (م۴۰۳)
أخبرنا عبد الله بن إسحاق بن إبراهیم، العدل، ببغداد، ثنا عبد الرحمن بن محمد بن منصور الحارثی، ثنا علی بن قادم، ثنا علی بن صالح بن حی، عن حکیم بن جبیر، عن جمیع بن عمیر، عن ابن عمر رضی الله عنهما قال:
لما ورد رسول الله صلی الله علیه وسلم المدینة آخی بین أصحابه، فجاء علی رضی الله عنه تدمع عیناه، فقال: یا رسول الله، آخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد، فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «یا علی، أنت أخی فی الدنیا والآخرة» تابعه سالم بن أبی حفصة، عن جمیع بزیادة فی السیاق.[۴]
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد شهر مدینه شدند بین اصحاب خود پیوند برادری ایجاد کردند پس علی علیه السلام وارد شد در حالی که گریه می کرد پس گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت عقد اخوت خواندی ولی بین من و هیچ کس دیگر عقد اخوت نخواندی پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی تو برادر من در دینا و آخرت هستی.
۳- روایت بغوی (م۵۱۶)
عن ابن عمر رضی الله عنه قال:
“آخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بین أصحابه فجاءه علی تدمع عیناه فقال: اخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد؟ فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: أنت أخی فی الدنیا والآخرة.[۵]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود پیوند برادری ایجاد کردند پس علی علیه السلام وارد شد در حالی که گریه می کرد پس گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت عقد اخوت خواندی ولی بین من و هیچ کس دیگر عقد اخوت نخواندی پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی تو برادر من در دینا و آخرت هستی.
۴- روایت ابن اثیر جزری (م۶۰۶)
(ت) عبد الله بن عمر – رضی الله عنهما – قال:
«لما آخی رسول الله – صلی الله علیه وسلم- بین أصحابه، جاءه علی تدمع عیناه، فقال له: یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد، قال: فسمعت رسول الله – صلی الله علیه وسلم- یقول له: أنت أخی فی الدنیا والآخرة» أخرجه الترمذی.[۶]
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود پیوند برادری ایجاد کردند علی علیه السلام وارد شد در حالی که گریه می کرد پس گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت عقد اخوت خواندی ولی بین من و هیچ کس دیگر عقد اخوت نخواندی پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی تو برادر من در دینا و آخرت هستی.
۵- روایت سبط بن جوزی (م۶۵۴)
ومنها حدیث المؤاخاة، قال الترمذی بإسناده عن السدی، عن عبد الله بن عمر قال:
آخی رسول الله – صلی الله علیه وسلم – بین أصحابه، فجاء علی تدمع عیناه فقال: یا رسول الله، آخیت بین أصحابک، ولم تؤاخ بینی وبین أحد؟ ! فقال له رسول الله – صلی الله علیه وسلم -: “أنت أخی فی الدنیا والآخرة”. قال الترمذی: هذا حدیث حسن صحیح.[۷]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، پس علی علیه السلام در حالی که گریه می کرد بر ایشان وارد شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر گفتند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
۶- روایت خطیب تبریزی (م۷۴۱)
وعن ابن عمر قال:
آخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بین أصحابه فجاء علی تدمع عیناه فقال: آخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد. فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «أنت أخی فی الدنیا والآخرة» . رواه الترمذی وقال: هذا حدیث حسن غریب.[۸]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، پس علی علیه السلام در حالی که گریه می کرد بر ایشان وارد شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر گفتند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
۷- روایت ابن کثیر دمشقی (م۷۷۴)
وقال الترمذی: ثنا یوسف بن موسی القطان البغدادی ثنا علی بن قادم ثنا علی بن صالح بن حیی عن حکیم بن جبیر عن جمیع بن عمیر التیمی عن ابن عمر قال:
«آخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بین أصحابه فجاء علی تدمع عیناه فقال یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تواخی بینی وبین أحد، فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم أنت أخی فی الدنیا والآخرة» ثم قال: هذا حدیث حسن غریب وفیه عن زید بن أبی أوفی، وقد شهد بدرا.[۹]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، پس علی علیه السلام در حالی که گریه می کرد بر ایشان وارد شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابت پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر گفتند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
۸- روایت محمد بن یوسف شامی (م۹۴۲)
وروی الحاکم والخلعی عن ابن عمر رضی الله عنهما قال:
«آخی رسول الله- صلی الله علیه وسلم- بین أصحابه، فآخی بین أبی بکر وعمر، وفلانا، حتی بقی علی رضی الله عنه تدمع عیناه، فقال: یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تؤاخ بینی وبین أحد، فقال رسول الله- صلی الله علیه وسلم- «أما ترضی أن أکون أخاک» ؟ قال: بلی یا رسول الله رضیت. قال: «فأنت أخی فی الدنیا والآخرة».[۱۰]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت بستند، پس بین ابی بکر و عمر و فلانی پیوند برادری برقرار کردند تا اینکه علی علیه السلام باقی ماند در حالی که گریه می کرد پس گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود پیوند برادری ایجاد کردی اما بین من و هیچ کس دیگری پیوند برادری ایجاد نکردی پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: آیا راضی نیستی که من برادر تو باشم؟ فرمود: بله ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
مقدمه دوم؛ روایت صحیح مسلم:
صحیح مسلم از کتابهای معتبر اهلسنت است. به گونهایکه جایگاه صحیح بخاری و صحیح مسلم را بعد از قرآن قرار دادهاند.[۱۱] ارزش این اعتبار در جایی است که اگر مطلبی به کتاب مسلم استناد داده شود، بدون شک قابل قبول است. با توجه به ادعای کذب از سوی ألبانی، در کتاب مسلم روایتی وارد شده است که برپایه آن تمام راویان حدیث مؤاخات کذاب هستند.
مسلم در مقدمه کتاب خود روایتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل میکند که مطابق آن، اگر راوی، حدیثی کذب را نقل کند و اشارهای به دروغ بودن آن نکند، به معنای کاذب بودن آن راوی است. روایت صحیح مسلم از این قرار است؛
«من حدث عنی بحدیث یری أنه کذب، فهو أحد الکاذبین».[۱۲]
کسی که روایت دروغی از من نقل کند پس او یکی از دروغگویان است.
بنابراین زمانی که راویان این حدیث، بدون اعتراف به کذب بودن آن، روایت را نقل کنند، یعنی روایت را پذیرفته اند.
سخن نهایی
همانطور که گذشت عدهای از علماء اهلسنت حدیث مؤاخات را نقل کردهاند و هیچکدام اشارهای بر کذب بودن آن نکردهاند پس باید گفت تمام این راویان دروغگو و کذاب هستند.
ب) جواب از اشکالات سندی
ألبانی برای محو کردن این فضیلت بزرگ امیرالمؤمنین علیهالسلام، شروع به خدشههای سندی نسبت به روایت ترمذی میکند. وی تمام رجال سند را می پذیرد اما در مورد شخص “جمیع بن عمیر” اشکال می کند و از علمایی چون ذهبی، ابن نمیر و ابن عدی جرح هایی را نسبت به “جمیع بن عمیر” وارد میکند. در حالی که این روایت صحیح محسوب می شود هیچ یک از آن اشکالات وارد نیست.
جرح ذهبی
ألبانی به نقل از ذهبی و همچنین ذهبی به نقل از ابن حبان دو جرح را نسبت به “جمیع بن عمیر” بیان میکنند؛ ابتدا جرح در عقیده و مرحله بعد، وضع حدیث. متن اشکال این چنین است:
قال الذهبی: قال ابن حبان: رافضی یضع الحدیث
ذهبی میگوید: ابن حبان گفت: جمیع بن عمیر رافضی است و حدیث دروغ نقل میکند.
پاسخ به جرح ذهبی
با در نظر گرفتن سه دلیل، اشکال ذهبی درباره”جمیع بن عمیر”وارد نخواهد بود. دلیل اول؛ عدم پذیرش جرح در مذهب یا عقیده است. ابن حبان به جمیع بن عمیر نسبت تشیع می دهد و حالآنکه جرح در عقیده پذیرفته نیست زیرا زمانی جرح در عقیده پذیرفته است که مجروح، داعی به مذهب باشد در حالی که کسی قائل به داعی بودن “جمیع بن عمیر” نیست. پس “جمیع بن عمیر” داعی به مذهب نبوده است تا جرح در عقیده در او اثر داشته باشد.
و اما دلیل دوم این استکه؛ واضع بودن “جمیع بن عمیر” نیز قابل پذیرش نیست. یکی از راه های توثیق راوی، یافتن نام او در کتاب های ثقات است. نام “جمیع بن عمیر” در کتاب الثقات ابن حبان وارد شده است:
جمیع بن عمیر الحنفی الکوفی أحد بنی تیم الله بن ثعلبة یروی عن بن عمر وعائشة روی عنه صدقة بن یسار والعلاء بن صالح.[۱۳]
بنابراین اگر وی واضع باشد، چرا ابن حبان نام او را در کتاب الثقات آورده است و این نوعی تناقض گویی در گفتار ابن حبان است. در نهایت باید گفت کلام ابن حبان ساقط است و قابل پذیرش نیست.
دلیل سوم؛ درباره عدم جایگاه ابن حبان نزد ذهبی است. زمانی می توان نقل ذهبی از ابن حبان را پذیرفت که ذهبی برای وی احترام علمی قائل باشد و حال آنکه چنین نیست. ذهبی جرح های ابن حبان را بر افروخته از ذهن وی می داند:
قلت: ابن حبان ربما قصب الثقة حتی کأنه لا یدری ما یخرج من رأسه.[۱۴]
چه بسا ابن حبان ثقه ای را جرح می کند تا جایی که نمی داند چه چیزی از سرش خارج میشود.
بنابراین ابن حبان نزد ذهبی هیچ ارزشی ندارد و جرح های او قابل پذیرش نخواهد بود.
جرح ابن عمیر
ألبانی اشکال بعدی را از سوی ابن نمیر بیان می کند در این جرح، ابن نمیر نسبت کذب به جمیع بن عمیر می دهد:
وقال ابن نمیر: کان من أکذب الناس
و ابن نمیر گفت: جمیع بن نمیر از کاذبترین مردم است.
پاسخ: جرح مبهم است
یکی از شروط قبول جرح این است که مفسر باشد یعنی علت ذکر شده باشد. در مقابل جرح مبهم پذیرفته نیست ابن صلاح نیز جرح مبهم را نمیپذیرد اما تعدیل مبهم را قابل پذیرش می داند[۱۵]. جرح یاد شده از قول ابن نمیر به دلیل مبهم بودن و عدم ذکر علت قابل پذیرش نیست زیرا کذب معانی مختلف دارد به همین جهت اگر به صورت مطلق به کار برده شود دلالتی بر جرح ندارد چرا که احتمال دارد مراد از آن مرتبه پائینی از عدالت باشد. ابن الوزیر صنعانی در این رابطه می نویسد:
و من لطیف علم هذا الباب أن یعلم: أنّ لفظة «کذّاب» قد یطلقها کثیر من المتعنتّین فی الجرح علی من یهمّ و یخطئ فی حدیثه، و إن لم یتبین أنّه یتعمّد ذلک، و لا یبین أن خطأه أکثر من صوابه و لا مثله. و من طالع کتب التجریح و التعدیل عرف ما ذکرته. و هذا یدل علی أنّ هذا اللفظ من جملة الألفاظ المطلقة التی لم یفسّر سببها، و لهذا أطلقه کثیر من الثقات علی جماعة من الرفعاء من أهل الصّدق و الأمانة. فاحذر أن تغترّ بذلک فی حق من قیل فیه من الثقات الرفعاء، فالکذب فی الحقیقة اللّغویة مطلق علی الوهم و العمد معا، و یحتاج إلی التّفسیر إلّا أن یدل علی التعمّد قرینة.[۱۶]
از ظرافت های این باب این است که دانسته شود؛ لفظ کذب را بسیاری از متشددین در جرح بر کسی که وهم یا خطا دارد اطلاق می کنند اگرچه روشن نشود راوی این مورد اتهام را داراست یا روشن نشود که خطای در نقل او بیشتر از صحت اوست این مطلب در کتب جرح و تعدیل آمده است این مطلب دلالت دارد بر اینکه لفظ کذب از الفاظی است که سبب آن روشن نیست و به همین دلیل است که بسیاری از بزرگان این لفظ را برای اهل صدق و امانت به کار می برند پس بر حذر باش از اینکه این لفظ را در حق افراد ثقه به کار نبری پس کذب در حقیقت هم بر وهم و هم بر عموم ( دروغ عمدی و سهوی) اطلاق می شود بنابراین احتیاج به تفسیر دارد.
بنابراین اطلاق جرح کذب به تنهایی دلالتی بر جرح ندارد و نمیتوان جمیع بن عمیر را کذاب دانست.
صدوق منافی با کذاب
گذشته از مقبول نبودن جرح مبهم درباره جمیع بن عمیر، عدهای از بزرگان اهلسنت نسبت به او الفاظ تعدیل به کار بردهاند. لفظ تعدیل منافات با کذاب بودن راوی دارد مانند اینکه ساجی و ابوحاتم لفظ صدوق را درباره “جمیع بن عمیر”، بیان کردهاند اعتراف آنان از این قرار است:
وقال الساجی له أحادیث مناکیر وفیه نظر وهو صدوق.[۱۷]
وقال أبو حاتم: کوفی، تابعی، من عتق الشیعة، محله الصدق، صالح الحدیث.[۱۸]
بنابراین لفظ تعدیل صدوق از سوی بزرگانی همچون ساجی و ابوحاتم، مانع از پذیرفتن جرح کذب است و به نوعی با کذاب بودن “جمیع بن عمیر” در تعارض است.
جرح ابن عدی
ألبانی به نقل از ابن عدی عدم متابع را، نوعی جرح بیان می کند و چنین می نویسد:
وقد قال ابن عدی: وعامة ما یرویه لا یتابعه غیره علیه
پاسخ به جرح ابن عدی
عدم وجود متابع، از شروط حدیث صحیح نیست تا با نبود آن، مرتبه حدیث ضعیف شود. علمای علوم حدیث برای روایت صحیح پنج شرط شمردهاند؛
ما رواه عدل تام الضبط بسند صحیح سلم من الشذوذ و العله القادحه
در حالی که عدم متابع جزو این پنج قید نیست تا با نبود آن جرحی برای راوی محسوب شود.
توثیق جمیع بن عمیر
عجلی از بزرگان علوم حدیث، نام “جمیع بن عمیر” را در کتاب الثقات خود مینویسد پس “جمیع بن عمیر” ثقه است و همچنین روایاتی که نقل میکند صحیح هستند چنانکه برخی به نقل از ترمذی این روایت مؤاخات را صحیح شمردهاند:
حسن صحیح.[۱۹]
افزون بر آن ابن حجر عسقلانی بعد از ملاحظه تمام نظریات، مطالب را جمع بندی کرده و دیدگاه خود را ارائه میکند در حالی که ألبانی نظر او را وارد نکرده است. ابن حجر عسقلانی چنین می نویسد:
جُمیع ابن عمیر التیمی أبو الأسود الکوفی صدوق یخطیء ویتشیع من الثالثة.[۲۰]
در کلام ابن حجر عسقلانی سه نکته نسبت به “جمیع بن عمیر” وارد شده است. نکته اول مربوط به وثاقت عام وی است. یعنی استفاده از لفظ صدوق درباره “جمیع بن عمیر” نکته دوم درباره ضابط بودن جمیع بن عمیر است و نکته آخر جرح به عقیده است. بنابراین ابن حبان یک لفظ تعدیل و دو لفظ جرح نسبت به “جمیع بن عمیر” وارد کرده است.
در پذیرش وثاقت عام بحثی نیست و قابل قبول است. به عبارت دیگر؛ زمانی وثاقت خاص ثابت می شود که ثقه و ضبط با هم جمع شوند اما درباره “جمیع بن عمیر” اینطور نیست چراکه در مورد او تنها صدوق به کار رفته است و لفظ صدوق دلالت بر توثیق عام دارد.
اما در مورد ضابطیت باید گفت؛ یکی از شروط حدیث صحیح است یعنی راوی غلط نداشته باشد و روایت را دقیق بیان کند. روشن است که بر اساس گفتار ابن حبان، “جمیع بن عمیر” این شرط را ندارد و مرتبه حدیث او از صحیح به حسن تنزل پیدا میکند. درباره جرح در عقیده نیز بیان شد، زمانی قابل اعتنا است که مجروح (جمیع بن عمیر) مردم را به مذهب خود فرابخواند و حال آنکه چنین چیزی در مورد او بیان نشده است. بنابراین اگر روایت “جمیع بن عمیر” صحیح نباشد، حسن خواهد بود و حدیث حسن همانند روایت صحیح قابل احتجاج خواهد بود.
نتیجه:
دورنمای مطالب پیش گفته این است که ألبانی حدیث مؤاخات را جزو احادیث ضعیف میشمارد و برای این هدف، از دو وسیلة “وضع” و “جرح نسبت به جمیع بن عمیر” استفاده میکند و حالآنکه بر اساس نقلهای متعدد و سکوت علما، این حدیث موضوع نیست. افزونبرآن؛ با توجه به مبنای رجال اهلسنت اشکالات سندی نیز نسبت به “جمیع بن عمیر” وارد نخواهد بود.
علت این اشکالات واهی و بیارزش کاملا روشن است. ریرا مقامی معصوم چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میان خود و امیرالمؤمنین علیهالسلام پیوند برادری ایجاد میکنند. این فضیلتی بزرگ است که دشمنان تاب تحمل آن را ندارند و ناگزیر هستند تا خلافت خلفاء خود را به گونههای مختلف توجیه سازند. یکی از ابزارهای آنان در این راستا کذب دانستن یا ضعیف شمردن روایتهای فضیلت امیرالمومنین علیهالسلام است اما این فضائل همچون آفتابی تابناک است که تنها برای متعصبین و اهلعناد قابل پذیرش نیست.
اللهم عجل لولیک الفرج
پینوشتها
[۱] سنن الترمذی ت بشار (۶/ ۸۰)
[۲] سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة (۱/ ۵۲۶)
[۳] سنن الترمذی ت بشار (۶/ ۸۰)
[۴] المستدرک علی الصحیحین للحاکم (۳/ ۱۵)
[۵] مصابیح السنة (۴/ ۱۷۳)
[۶] جامع الأصول (۸/ ۶۴۹)
[۷] مرآة الزمان فی تواریخ الأعیان (۶/ ۴۴۱)
[۸] مشکاة المصابیح (۳/ ۱۷۲۰)
[۹] البدایة والنهایة ط الفکر (۷/ ۳۳۵)
[۱۰] سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد (۳/ ۳۶۳)
[۱۱] کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون (۱/ ۵۵۵)
[۱۲] صحیح مسلم (۱/ ۸)
[۱۳] الثقات لابن حبان (۴/ ۱۱۵)
[۱۴] میزان الاعتدال (۱/ ۲۷۴)
[۱۵] مقدمه ابن صلاح: ۸۶
[۱۶] نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۵، ص: ۳۰۸
[۱۷] تهذیب التهذیب (۲/ ۱۱۲)
[۱۸] تهذیب الکمال فی أسماء الرجال (۵/ ۱۲۵)
[۱۹] مراه الزمان ۶/۴۴۱)
[۲۰] تقریب التهذیب (ص: ۱۴۲)
فهرست مصادر:
- الجامع الکبیر (سنن الترمذی): أبو عیسی محمد بن عیسی الترمذی/ تحقیق: بشار عواد معروف/ ناشر: دار الغرب الإسلامی/ بیروت/ ۱۹۹۶ م
- سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین/ چاپ: دار المعارف/ الریاض/ ۱۴۱۲ق
- المستدرک علی الصحیحین: أبو عبد الله الحاکم محمد بن عبد الله، ابن البیع/ تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا/ ۱۴۱۱ق
- مصابیح السنة: محیی السنة، أبو محمد الحسین بن مسعود بن محمد بن الفراء البغوی الشافعی/ تحقیق: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، محمد سلیم إبراهیم سمارة، جمال حمدی الذهبی/ چاپ: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت/ لبنان/ ۱۴۰۷ق
- جامع الأصول فی أحادیث الرسول: مجد الدین أبو السعادات المبارک بن محمد بن محمد بن محمد ابن عبد الکریم الشیبانی الجزری ابن الأثیر/ تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط/ چاپ: مکتبة الحلوانی، مطبعة الملاح، مکتبة دار البیان/ ۱۳۹۲ق
- مرآة الزمان فی تواریخ الأعیان: شمس الدین أبو المظفر یوسف بن قِزْأُوغلی بن عبد الله المعروف بـ «سبط ابن الجوزی»/ تحقیق: محمد برکات، کامل محمد الخراط، عمار ریحاوی، محمد رضوان عرقسوسی، أنور طالب، فادی المغربی، رضوان مامو، محمد معتز کریم الدین، زاهر إسحاق، محمد أنس الخن، إبراهیم الزیبق/ چاپ: دار الرسالة العالمیة/ دمشق – سوریا/ ۱۴۳۴ق
- مشکاة المصابیح: محمد بن عبد الله الخطیب العمری، أبو عبد الله، ولی الدین، التبریزی/ تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی/ چاپ: المکتب الإسلامی / بیروت/ ۱۹۸۵م
- البدایة والنهایة: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی البصری ثم الدمشقی/ چاپ: دار الفکر/ ۱۴۰۷ق
- سبل الهدی والرشاد، فی سیرة خیر العباد، وذکر فضائله وأعلام نبوته وأفعاله وأحواله فی المبدأ والمعاد: محمد بن یوسف الصالحی الشامی/ تحقیق وتعلیق: الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، الشیخ علی محمد معوض/ دار الکتب العلمیة/ بیروت – لبنان/ ۱۴۱۴ق
- کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون: مصطفی بن عبد الله کاتب جلبی القسطنطینی، حاجی خلیفة أو الحاج خلیفة/ چاپ: مکتبة المثنی / بغداد/ ۱۹۴۱م
- المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله صلی الله علیه وسلم: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری/ تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی/ چاپ: دار إحیاء التراث العربی/ بیروت
- الثقات: محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التمیمی، أبو حاتم، الدارمی، البُستی/ چاپ: دائرة المعارف العثمانیة بحیدر آباد الدکن الهند/ ۱۳۹۳ق
- میزان الاعتدال فی نقد الرجال: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی/ تحقیق: علی محمد البجاوی/ چاپ: دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت/ لبنان/ ۱۳۸۲ق
- معرفة أنواع علوم الحدیث(مقدمه ابن صلاح): عثمان بن عبد الرحمن، أبوعمرو، تقی الدین المعروف بابن الصلاح/ تحقیق: عبد اللطیف الهمیم – ماهر یاسین الفحل/ چاپ: دار الکتب العلمیة/ ۱۴۲۳ق
- نفحات الأزهارفی خلاصة عبقات الأنوار: آیت الله سید علی میلانی/ ۱۴۱۴ق
- تهذیب التهذیب: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی/ چاپ: مطبعة دائرة المعارف النظامیة، الهند/ ۱۳۲۶ق
- تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: یوسف بن عبد الرحمن بن یوسف، أبو الحجاج، جمال الدین ابن الزکی أبی محمد القضاعی الکلبی المزی/ تحقیق: بشار عواد معروف/ چاپ: مؤسسة الرسالة – بیروت/ ۱۴۰۰ق
- تقریب التهذیب: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی/ تحقیق: محمد عوامة/ چاپ: دار الرشید – سوریا/ ۱۴۰۶ق