مسأله امامت از صدر اسلام تا کنون در زمره مهمترین مسائل اسلام بوده که همواره مورد بحث و گفتگو بین فرقه‌های مختلف اسلامی قرار داشته است. در این میان شیعه که مدعی است خلیفه بلافصل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی نیست جز وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام، برای اثبات دلایل مختلف از آیات و روایات و عقل استفاده کرده که از جمله استدلال به آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران که معروف است به «آیه مباهله» و با فضیلت‌ترین دلیل قرآنی به شمار آمده است.

چکیده

مسأله امامت از صدر اسلام تا کنون در زمره مهمترین مسائل اسلام بوده که همواره مورد بحث و گفتگو بین فرقه‌های مختلف اسلامی قرار داشته است. در این میان شیعه که مدعی است خلیفه بلافصل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی نیست جز وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام، برای اثبات دلایل مختلف از آیات و روایات و عقل استفاده کرده که از جمله استدلال به آیه شریفه ۶۱ سوره مبارکه آل عمران که معروف است به «آیه مباهله» و با فضیلت‌ترین دلیل قرآنی به شمار آمده است.

نوشتار پیش رو که برگرفته از مطالب ارزشمند حضرت آیت‌الله سید علی میلانی دامت برکاته است، در صدد تبیین پاسخ پرسش‌های زیر به نگارش در آمده:

معنای حقیقی مباهله چیست؟ خداوند متعال بعد از بازگشت پیامبرش از مباهله خطاب به ایشان چه وحی فرمودند؟ دلیل اهمیت ویژه داستان مباهله در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام چه بوده است؟ اهل‌بیت علیهم‌السلام در داستان مباهله در چه جایگاه و نقشی قرار گرفته بودند؟ آیا حدیث مباهله در کتب معتبر اهل‌سنت نقل شده و دیدگاه علمای آن‌ها نسبت به این داستان چگونه است؟ عکس العمل بزرگان اهل‌سنت از جمله بخاری در قبال حدیث مباهله چه بوده و دست به چه تحریفاتی زدند؟ آیا ادعای ابن تیمیه مبنی بر عدم استفاده افضلیت و امامت از حدیث مباهله صحیح است؟ چگونه می‌توان به این ادعا پاسخ گفت؟

 

کلیدواژگان: مباهله، انفسنا، افضلیت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ابن تیمیه

 

نگاهی به واقعه مباهله

در سال نهم بعد از هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به مناطق مختلفی نامه فرستادند و آن‌ها را به سوی دین اسلام دعوت نمودند؛ از جمله آن مناطق، منطقه مسیحی نشین نجران بود.

سران نجران در قبال این دعوت‌نامه هیئتی را برای بررسی به شهر مدینه ارسال کردند که در بعد از انجام بحث و گفتگوها، دعوت حضرت را نپذیرفته و ادعا کردند که مسیحیان بر حق هستند و اسلام ناحق.

از این رو بنا گذاشته شد که در روز معینی در صحرایی بیرون شهر برای مباهله حاضر شوند.

روز مباهله فرا رسید و مسیحیان با افراد خود که متشکل از زنان و فرزندان بودند به صحرا آمدند و مشاهده کردند که وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تنها چهار نفر: حضرت امیرالمؤمنین و صدیقه کبری و حسنین علیهم‌السلام را با خود همراه نمودند.

اسقف نجرانیان وقتی به چهره‌های این بزرگواران نگاه کرد رو به جمعیت کرد و گفت به نحوی برای مباهله پا به میدان گذاشتند، همانگونه که انبیاء الهی مباهله می‌نمودند؛ به هیچ عنوان دست به مباهله نبرید که اگر این پنج نفر دعا کنند، کوهی از جای کنده خواهد شد و یک نفر از مسیحیان روی زمین باقی نخواهد ماند.

 

معنای مباهله

مباهله از ریشه «بهل» است که به باب مفاعله رفته است، راغب اصفهانی در مفردات ذیل واژه «بهل» اینگونه مى‌نویسد:

بهل: أصل البُهل كون الشيء غير مراعي… والبهل والإبتهال في الدعاء الإسترسال فيه والتضرع، نحو قوله عزّوجلّ (ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبينَ) ومن فسّر الإبتهال باللعن فلأجل أن الإسترسال في هذا المكان لأجل اللعن[۱]

بهل یعنى شیئى که رها بوده و تحت مراعات سرپرستى کسى نباشد. بهل و ابتهال حالتى است که نوعى تضرّع و طلب آرامش و اطمینان به همراه دارد، مانند فرمایش خداى تعالى که مى‌فرماید: (ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبينَ). و کسى که ابتهال را به معناى لعن تفسیر مى کند به خاطر این است که استدلال، اطمینان و به آرامش رسیدن در گرو لعن و نفرین است.

طبق این معنا مباهله شدیدترین نفرینی است که در بین دو طرف صورت می‌گیرد زیرا یعنی نفرین دو طرف برای خارج شدن از عنایات خداوند متعال و خارج شدن از ولایت ایشان! و طبیعتا خروج از ولایت خداوند به معنای داخل شدن در نابودی و هلاکت است.

 

پیغام خداوند متعال برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بعد از بازگشت از مباهله

همانطور که بیان شد اسقف نجران از انجام مباهله سر باز زد و مباهله صورت نگرفت، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و همراهانشان در مباهله به شهر بازگشتند و به مسجد مدینه رفتند در این هنگام پیک وحی الهی حضرت جبرئیل نازل شد و گفت:

«اى محمّد، خداوند عزّوجلّ به تو سلام مى‌رساند و می‌گوید: «بنده‌ام موسى علیه‌السلام همراه با برادرش هارون و فرزندانش، با دشمن خود قارون مباهله کرد و من قارون و خاندان و اموال و آن دسته از قوم او را که یار او بودند به زمین فرو بردم. اى احمد، به عزت و جلالم سوگند اگر تو نیز همراه با اهل‌بیت خویش که در زیر کسا بودند، با اهل زمین و همه آفریده‌ها به مباهله می‌پرداختى، آسمان پاره پاره و کوه‌ها تکه تکه می‌شدند و زمین فرو می‌رفت و هرگز آرام نمی‌گرفت، مگر آن که من بخواهم».

بعد از این پیغام، رسول خدا صلی الله علیه وآله سر به سجده گذاشته و بعد برخواستند و دستان مبارک خود را بالا برده و سه مرتبه فرمودند «الحمدلله رب العالمین» به جهت کرامتی که به سبب اهل‌بیت من به من ارزانی داشته است.

 

اهمیت ویژه داستان مباهله در بیان نورانی امام رضا علیه‌السلام

شیعه برای اثبات ادعای خود بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله، دلائل متعددی از آیات قرآن کریم، روایات و عقل اقامه کرده است اما در میان دلائل قرآنی مهمترین آیه‌ای که مورد استدلال برای امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام واقع شده آیه مباهله است.

این مطلب را حضرت امام رضا علیه‌السلام در ضمن مناظره‌ای که با مأمون داشتند، بیان فرمودند:

روزى مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: بزرگ‌ترین فضیلت على بن ابیطالب علیه‌السلام در قرآن کدام است؟

امام رضا علیه‌السلام جواب دادند: فضیلتى که آیه مباهله بر آن دلالت دارد. خداوند متعال می‌فرماید:

«فَمَنْ حَاجَّك فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَك مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ»[۲]

هر گاه بعد از علمى که به تو رسیده، کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم نفوس خود را; آن‌گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

در پى نزول این آیه رسول خدا صلى الله علیه وآله، حسن، حسین، فاطمه و امیرالمؤمنین علیهم السلام را فراخواند. آن‌ها به حکم خداوند متعال در جایگاه فرزندان، زنان و نفس ایشان قرار داشتند.

بسیار واضح و مسلم است که در میان همه مخلوقین خداوند متعال هیچ مخلوقی به شرافت و فضیلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیست، به همین دلیل به حکم خداوند متعال کسی که نفس رسول خدا صلى الله علیه وآله است، باید برتر و با فضیلت‌تر از همه مخلوقین باشد.

مأمون گفت: مگر نه این است که خداوند «أَبناء و نِساء» را به صورت جمع بیان کرده، ولى پیامبر تنها دو پسر و دخترش را فراخوانده است. چرا احتمال نمی‌دهید که منظور از «نفس»، خود ایشان باشد و علی بن ابیطالب داخل در نفس پیامبر نباشد. بنابراین، آن‌چه گفتید نمی‌تواند فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام را نشان دهد؟!

امام رضا علیه‌السلام در پاسخ او فرمودند:

ليس بصحيح ما ذكرت وذلك أنّ الداعي إنّما يكون داعياً لغيره، كما يكون الآمر آمراً لغيره، ولا يصحّ أن يكون داعياً لنفسه في الحقيقة، كما لا يكون آمراً لها في الحقيقة، وإذا لم يدعُ رسول اللّه صلّى الله عليه وآله رجلا في المباهلة إلاّ أميرالمؤمنين عليه‌السلام، فقد ثبت أنّه نفسه التي عناها اللّه تعالى في كتابه، وجعل حكمه ذلك في تنزيله;

آن‌چه شما می‌گویید درست نیست; چرا که دستور دهنده و دعوت کننده صرفاً به غیر از خود می‌تواند دستور دهد و او را به چیزى دعوت کند و درست نیست این عمل را در مورد نفس خود انجام دهد.

با این توصیف چون رسول خدا صلى الله علیه وآله در روز مباهله از بین اصحاب، تنها امیر مؤمنان على علیه‌السلام را با خود همراه کرد، بنابراین، ایشان مقصود از نفس پیامبر صلى الله علیه وآله است که خداى متعال در قرآن از او سخن گفته و شایستگى آن بزرگوار را براى مباهله اثبات کرده است.

مأمون گفت: پاسخ قانع کننده‌اى بود.[۳]

 

مباهله و اثبات امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

بر اساس نص صریح آیه شریفه امیرالمؤمنین علیه‌السلام نفس پیامبر و مساوی با ایشان هستند و از آن‌جا که وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه وآله اولی بالتصرف هستند نسبت به مردم و افضل و اشرف نسبت به همه مخلوقین هستند؛ بنابراین نفس ایشان و مساوی ایشان هم دارای همه این اوصاف هستند.

 

نقش اهل‌بیت علیهم‌السلام در اثبات نبوت

از داستان مباهله نکات بسیار زیادی قابل برداشت است که از جمله مهمترین آن‌ها نقش اهل‌بیت علیهم‌السلام در داستان مباهله نسبت به اثبات نبوت است؛ حضرت آیت‌الله سید علی میلانی در این زمینه اینگونه نوشته‌اند:

دو قرینه در داستان مباهله نشان‌گر نقش اهل‌بیت علیهم‌السلام در اثبات نبوت بوده است:

نخست اینکه رسول خدا صلى الله علیه وآله به اهل‌بیت علیهم‌السلام هنگام حرکت به سمت مسیحیان فرمودند:

إذا أنا دعوت فأمّنوا;

چون من نفرین کردم شما آمین بگویید.

دوم عکس العمل اسقف مسیحیان است که می‌گفت: من چهره‌هایى را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوهى را جا به جا کند، این کار را خواهد کرد. با آنان مباهله نکنید که هلاک می‌شوید و تا روز قیامت هیچ مسیحى بر روى زمین نمی‌ماند.[۴]

این دو مسئله نشان دهنده نقش اهل‌بیت علیهم‌السلام در اثبات نبوّت، صدق پیامبر صلى الله علیه وآله و به شکست واداشتن دشمنان و هلاک آن‌ها در صورت اقدام به مباهله است.

در نتیجه اهل‌بیت علیهم‌السلام در یارى دین و حمایت از رسول خدا صلى الله علیه وآله، نقش بسیار مهمّى داشته‌اند و شکى نیست که هر کس در جریان مباهله پیامبران داراى چنین شأن و منزلتى باشد از دیگران ـ که داراى چنین نقشى نیستند ـ برتر است.

قاسانى از علمای بزرگ اهل‌سنت در این‌باره می‌گوید:

مباهله پیامبران الهى بسیار اثرگذار است; چرا که نفوس آنان با روح القدس در ارتباط است و خداوند با این روح القدس، آن ها را کمک می‌کند. روح القدس به اذن خداوند در جهان مادى صاحب تأثیر است. این تأثیرپذیرى، هم چون انفعال بدن ما در برابر حالاتى چون خشم، غم و تفکر در احوال معشوق و دیگر تحرّکات اعضاى انسان در برابر اراده و قصدها است.

هم چنین انفعال نفوس انسانى از روح القدس، هم چون تأثیرپذیرى حواس و دیگر قواى ما از حالات روحى خودمان است.

حال اگر نفس قدسى با روح القدس ارتباط پیدا کند در این جهان چنان تأثیرى خواهد داشت که می‌تواند به کمک او، هر طور بخواهد ذرّه‌هاى عناصر و نفوس ناقص انسانى را متأثّر سازد.

مگر مشاهده نشد که چطور نفوس مسیحیان در برابر نفس پیامبر خدا صلى الله علیه وآله اظهار خوف نمود و ضمن خوددارى از مباهله، درخواست صلح کرد و به پذیرش جزیه گردن نهاد؟[۵]

حضرت آیت‌الله میلانی بعد از ذکر این کلام از قاسانی نوشته‌اند: اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز در این تأثیرگذارى شریک رسول خدا صلى الله علیه وآله بودند. این فضیلتى است که هیچ یک از خویشاوندان و صحابه ذرّه‌اى از این فضیلت را کسب نکرده‌اند.[۶]

 

راویان حدیث مباهله از صحابه وتابعین

حدیث شریف مباهله را راویان متعددی نقل کرده و منابع معتبر شیعه و اهل تسنن آن را ذکر نمودند.

در میان کتب معتبر اهل‌سنت نزدیک به ۲۴ تن از صحابه و تابعین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، این حدیث شریف را روایت کردند که این بیان‌گر اهمیت ویژه آن در میان صحابه بوده و نشان دهنده است که داستان مباهله از مسلمات دوران صدر اسلام به شمار می‌آمده و بنابر مبنای برخی از علمای اهل‌سنت اثبات کننده تواتر این حدیث شریف خواهد بود.

برخی از این راویان عبارتند از:

امیر مؤمنان على علیه‌السلام، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصارى، سعد بن ابى وقّاص، عثمان بن عفّان، سعید بن زید، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عوام، عبدالرّحمان بن عوف، حذیفة بن یمان، ابوسعید خدرى، اُمّ سلمه، همسر رسول خدا صلى الله علیه وآله، شعبى، حسن بصرى، مقاتل، کلبى، سدّى و …

 

نگاهى به متن حدیث مباهله در کتاب هاى معتبر اهل‌سنت

برای تثبیت مطلب و از بین بردن بهانه‌های مخالفین فضائل اهل‌بیت علیهم‌السلام و هم چنین روشن شدن حقایق برای طالبان حقیقت به نقل متن حدیث شریف مباهله در برخی کتب صحاح اهل‌سنت می‌پردازیم که از حیث اعتبار در اوج درجه اعتبار نزد آن‌ها به شمار آمده است.

 

نقل کتاب صحیح مسلم

صحیح مسلم که از معتبرترین کتب صحاح اهل‌سنت به شمار آمده و بر این اتفاق نظر وجود دارد حدیث شریف مباهله را اینگونه نقل کرده:

قتیبة بن سعید و محمد بن عباد ـ با عباراتى نزدیک به هم ـ از حاتم بن اسماعیل، از بکیر بن مسمار، از عامر بن سعد بن ابى وقاص از پدرش سعد چنین نقل می‌کند:

معاویة بن ابوسفیان به سعد امر کرد (که به امیر مومنان على علیه‌السلام دشنام دهد، اما هنگامى که او از این کار خوددارى نمود) به او گفت: چه چیز باعث شد که ابوتراب را دشنام ندهى؟!

وى در پاسخ گفت: تا سه فضیلتى را که پیامبر براى ایشان برشمردند به یاد دارم من هرگز به ایشان دشنام نمی‌دهم، فضایلى که یکى از آن ها براى من از برترین نعمت‌هاى دنیا دوست داشتنی‌تر است.

رسول خدا صلى الله علیه وآله در یکى از جنگ‌ها على علیه‌السلام را جانشین خود در مدینه قرار داد، او گفت:

خلّفتني مع النساء والصبيان؟

آیا مرا جانشین خود در میان زنان و کودکان قرار می‌دهید؟!

پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند:

أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبوّة بعدي;

آیا خشنود نیستى که براى من، هم چون هارون نسبت به موسى باشى، با این تفاوت که بعد از من پیامبرى مبعوث نمی‌شود؟

هم چنین پیامبر صلى الله علیه وآله در جنگ خیبر فرمودند:

لأعطينّ الراية رجلاً يحبّ الله ورسوله ويحبّه الله ورسوله;

پرچم را به کسى می‌دهم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می‌دارند.

در پى این گفته، ما براى گرفتن پرچم سپاه (بر یکدیگر پیشى گرفته) و گردن دراز مى‌کردیم، ولى پیامبر فرمود:

ادعوا لي علياً;

على را خبر کنید.

او در آن هنگام، از درد چشم رنج مى برد. ولى پیامبر صلى الله علیه وآله کمى از آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و پرچم را به وى داد. او به میدان رفت و با عنایت خدا پیروز گردید.

هم‌چنین زمانى که آیه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكمْ»[۷] نازل شد; پیامبر خدا صلى الله علیه وآله على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام را فراخواند و به درگاه خدا عرضه داشت:

اللهمّ هؤلاء أهلي;

خدایا! اینان اهل من هستند.[۸]

 

نقل کتاب مسند احمد

کتاب مسند اثر احمد بن حنبل از ائمه چهارگانه فقهی اهل‌سنت است و دارای اعتبار خاصی نزد علماء آن‌ها، حدیث شریف مباهله را ضمن داستان سعد بن ابی وقاص، به این بیان نقل کرده:

عبدالله، از پدرش از قتیبة بن سعید، از حاتم بن اسماعیل، از بکیر بن مسمار، از عامر بن سعد، از پدرش این گونه نقل می‌کند:

رسول خدا صلى الله علیه وآله در یکى از جنگ‌ها على علیه‌السلام را جانشین خود در مدینه قرار داد. او عرض کرد:

أتخلّفني مع النساء والصبيان;

آیا مرا جانشین خود در میان زنان و کودکان قرار می‌دهى؟

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله به على علیه‌السلام فرمود:

یا علي! أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبوّة بعدي؟

اى على! آیا خشنود نیستى که نسبت تو به من هم چون نسبت هارون به موسى است; با این تفاوت که بعد از من پیامبرى مبعوث نمی‌شود؟

هم چنین رسول خدا صلى الله علیه وآله در جنگ خیبر فرمودند:

لاُعطين الراية غداً رجلاً يحبّ الله ورسوله ويحبّه الله ورسوله;

فردا پرچم فرماندهى سپاه را به دست کسى می‌دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند.

سعد می‌گوید: در پى این گفته، ما براى گرفتن پرچم (بر یکدیگر پیشى مى گرفتیم و) گردن دراز مى کردیم، ولى پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود:

ادعوا لي علياً;

على را خبر کنید.

او در آن هنگام از درد چشم رنج می‌برد. ولى پیامبر صلى الله علیه وآله کمى از آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و پرچم را به وى داد. او به میدان رفت و با عنایت خدا پیروز گردید.

سعد هم چنین می‌گوید: زمانى که آیه «نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكمْ»[۹] نازل شد; رسول خدا صلى الله علیه وآله على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود:

اللهمّ هؤلاء أهلي;

خدایا! اینان اهل من هستند.[۱۰]

 

تلاش‌هاى بزرگان حدیث اهل‌سنت در کتمان حدیث مباهله

همانطور که همواره سیره برخی بزرگان اهل‌سنت، تلاش کردن جهت مخفی نگه داشتن فضائل و مناقب امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده، در این زمینه هم راحت ننشسته و اقدامات عجیب و دروغین برای منحرف کردن حدیث مباهله از استدلال و حتی انکار اصل داستان انجام دادند.

از جمله این تلاش‌ها:

  1. مخفی نگه داشتن اصل حدیث: از جمله محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح بخاری در نقل داستان مباهله صرفا بیان کرده که بنا بود مباهله‌ای بین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و دونفر از مسیحیان نجران صورت گیرد که چنین نشد و بنا شد مسیحیان مبالغی را به حضرت عطا کنند!

و هیچ ذکری از جزئیات این داستان و اینکه افراد مباهله چه کسانی بودند به میان نیاورده است!

  1. حذف کردن نام مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام از حدیث شریف: که برخی از بزرگان حدیثی اهل‌سنت به ذکر حدیث شریف پرداخته ولی نام مقدس حضرت را از آن حذف کرده و به انحراف کشاندند ازجمله بلاذری در کتاب فتوح البلدان.[۱۱]
  2. حذف نام مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام از حدیث و افزودن برخی دیگر از صحابه پیامبر!: از جمله تلاش‌های دیگری که در انحراف داستان مباهله صورت گرفته علاوه بر حذف نام مبارک حضرت، ذکر برخی از صحابه را آوردند، از جمله روایتی که ابن شبّه[۱۲] از شعبی نقل کرده و در کنار نام صدیقه کبری و حسنین علیهم‌السلام ذکر کرده که برخی دیگر از صحابه همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بودند.
  3. بیان داستان مباهله با افزودن نام عائشه و حفصه در کنار اهل‌بیت علیهم‌السلام: از دیگر تلاش‌ها، نقلی است که حلبی[۱۳] دارد و در کنار اهل‌بیت علیهم ‌السلام نام دو زن پیامبر را هم متذکر شده است.
  4. حذف نام حضرت فاطمه علیهاالسلام و افزودن نام‌هاى ابوبکر با پسرش، عمر با پسرش و عثمان با پسرش: این تلاش عجیب را ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق[۱۴] به کار بسته و سیوطی[۱۵] و شوکانی[۱۶] هم بعد از نقل آن در قبال این انحراف سکوت اختیار کردند!

همانطور که مشاهده شد تلاش‌های دروغینی صورت گرفته که هیچ منبع تاریخی معتبر تائید نمی‌کند و همانگونه که ذکر شد، نقل‌های معتبر صحاح اهل‌سنت مخالف آن بوده است و در جای خود به یکایک این احادیث ساختگی پاسخ داده شده است.

 

دیدگاه ابن تیمیه حرانی در داستان مباهله

ابن تیمیه که از سردمداران مخالفین اهل‌بیت علیهم‌السلام و شیعیان به شمار آمده و در سراسر کتاب‌های خود بالخصوص منهاج السنة تلاش در انکار فضائل و مناقب امرالمؤمنین علیه‌السلام و دروغین انگاشتن احادیث شیعه داشته و حتی از این فراتر رفته و به توهین و جسارت به برخی علمای بزرگ شیعه چنگ زده، در داستان مباهله از این رو که اصل داستان در کتب معتبری از جمله صحیح مسلم ذکر شده، نتوانسته ادعای دروغ بودن اصل داستان را مطرح کند، بنابراین متمسک شده به اشکال واهی دیگری مبنی بر اینکه داستان مباهله هیچ دلالتی بر افضلیت و اشرف بودن امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ندارد.

او برای اثبات ادعای خود ذکر کرده که : اولا واژه «انفسنا» در آیه شریفه قطعا نمی‌تواند دلیل بر مساوی بودن و برابری بوده باشد چرا که محال است احدی در عالم مساوی و برابر وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده باشد.

ثانیا واژه «نفس» دلیل بر وجود مشابهت در حیثیتی خاص دارد و همین که شخصی با فردی دیگری مشابهت در یک جنبه داشته باشد صحیح است به او گفته شود نفس اوست. ابن تیمیه در این وجه فراتر رفته و گفته همین که در جنبه دین مشابهت وجود داشته باشد کفایت می‌کند برای نفس بودن؛ بنابراین روز مباهله پیامبر صلی الله علیه وآله علی بن ابیطالب علیه‌السلام را به جهت اشتراک در دین اسلام با خود همراه برد و این هیچ فضیلتی برای او به شمار نمی‌آید چرا که بسیاری از صحابه در دین اسلام با پیامبر مشترک بودند. و اما اینکه چرا علی علیه‌السلام را فقط به همراه بردند به دلیل نزدیک بودن و اینکه او همسر دخترشان بوده است و افراد دیگری از صحابه را هرچند که افضل از علی بن ابیطالب هستند نمی‌شد برای مباهله همراه

کرد.[۱۷]

 

نقد دیدگاه ابن تیمیه

نسبت به بررسی دیدگاه ابن تیمیه که به طور مختصر ذکر شد، قبل از نقد و پاسخگویی ابتدا باید متذکر شد که وی با گفتن مطالب بالا در واقع به دو مطلب اعتراف کرده است:

نخست اینکه اعتراف داشته به صحت حدیث مباهله و این خود پاسخی است به افرادی که در صحت این حدیث شریف خدشه وارد کرده‌اند.

دوم اینکه او پذیرفته که داستان مباهله اختصاص دارد به چهار نفر از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که عبارت باشند از امیر مؤمنان علی ‌علیه‌السلام، صدیقه کبری سلام‌الله علیها و حسنین علیهماالسلام؛ بنابراین ادعای افرادی که دست به حذف نام علی علیه‌السلام زدند و یا نام افرادی دیگر را اضافه کردند طبق این دیدگاه کاملا ادعایی واهی به شمار آمده است.

اما در پاسخ به ابن تیمیه بسنده می‌شود به کلام حضرت آیت‌الله سید علی میلانی که اینگونه نوشتند:

نخستین ادّعاى ابن تیمیه این است که هیچ کس نمى‌تواند هم چون رسول خدا صلى الله علیه وآله باشد.

درپاسخ او مى‌گوییم:مساوى نبودن هیچ کس با پیامبر صلى الله علیه وآله، در صورتى است که آیه مبارکه نازل نشده و احادیث قطعى از پیامبر روایت نشده باشد، مانند این سخن پیامبر که فرمود:

علي منّي وأنا من علي، وهو وليكم بعدي

على از من است و من از على و او بعد از من، مولاى شماست.

یا در ماجراى اعلام برائت از مشرکان، پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود:

لا يؤدي عنّي إلاّ أنا أو رجل منّي[۱۸]

این مأموریت را تنها خود من و یا مردى از من انجام مى‌دهد.

درحدیث دیگرى پیامبراکرم صلى الله علیه وآله به هیئتى از ثقیف فرمود:

لتسلمنّ أو لأبعثنّ عليكم رجلاً منّي ـ أو قال: مثل نفسي ـ ليضربنّ أعناقكم وليسبينّ ذراريكم وليأخذنّ أموالكم

یا اسلام بیاورید یا فردى از خود ـ یا این که فرمود: مثل خودم ـ را خواهم فرستاد تا گردن شما را بزند، اموالتان را مصادره نماید و فرزندانتان را به اسارت ببرد.

عمر مى‌گوید: به خدا سوگند، هیچ روزى فرماندهى را آرزو نکرده‌ام مگر آن روز که پیامبر این جمله را فرمود. من سینه ام را راست کردم به این امید که پیامبر بگوید: مقصودم این مرد (عمر) است.

آن‌گاه پیامبر خدا صلى الله علیه وآله به على علیه السلام نگاه کرد، دست او را گرفت و فرمود:

هو هذا; هو هذا;

این، همان شخص است. این، همان شخص است.[۱۹]

هم‌چنین رسول خدا صلى الله علیه وآله در سخن دیگرى امیرمومنان على علیه‌السلام را به خود تشبیه کرد و فرمود:

إنّ منكم من يقاتل على تأويل القرآن كما قاتلت على تنزيله

از شما فردى هست که بر اساس تأویل قرآن خواهد جنگید، هم چنان که من بر اساس تنزیل آن جنگیدم.

پس از آن ابوبکر، عمر و دیگران خواستار این شرافت بودند و نزد آن حضرت آمدند و هر کدام عرض کردند: آیا آن شخص من هستم؟

پاسخ پیامبر به همه آن ها منفى بود. آن حضرت فرمود:

ولكن خاصف النعل

اما او کسى است که کفش را تعمیر مى‌کند.

این در حالى بود که پیامبر صلى الله علیه وآله کفش خود را به على  علیه السلام داده بود تا آن را تعمیر کند.[۲۰]

احادیث دیگرى نیز درباره این مساوات وارد شده است. حال که خداوند ورسولش چنین مى‌گویند، ما باید چه بگوییم؟؟![۲۱]

ادعای دوم ابن تیمیه همانگونه که اشاره شد، مبنی بر این بود که پیامبر صلى الله علیه وآله، اهل‌بیت علیهم‌السلام را فقط به خاطر قرابت آنان و مطابق با عرف مباهله با خود همراه ساخت و هیچ مزیتى براى همراهان وجود ندارد؛ بنابراین، آیه مذکور به هیچ عنوان مدّعاى شیعیان را اثبات نمى‌کند!!

در پاسخ به این اشکال واهی باید گفته شود، ابن تیمیه در شرایطى چنین ادعایى را مطرح کرده که بسیارى از مردان و زنان نزدیک پیامبر و در رأس آنان، عمویش عباس را مى‌شناسد. اگر مراد از کلمه «انفس»، فقط قرابت و خویشاوندی بود، پیامبر، عباس و پسران او و دیگر هاشمیان را دعوت مى‌کردند! پس چرا اینگونه عمل نکردند و فقط وجود مقدس علی‌ بن ابیطالب علیه‌السلام را همراه بردند؟!

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] المفردات فی غریب القرآن: ۶۳

[۲] سورة آل عمران: آیه ۶۱

[۳] الفصول المختارة من العیون والمحاسن: ۳۸

[۴] الکشاف: ۱ / ۳۶۹، تفسیر الخازن: ۱ / ۲۴۲، السراج المنیر فى تفسیر القرآن: ۱ / ۲۲۲، تفسیر المراغى: ۳ / ۱۷۵

[۵] تفسیر قاسانی: ۲ / ۸۵۷

[۶] نگاهی به تفسیر آیه مباهله: ص  ۱۱۰

[۷] سوره آل عمران: آیه ۶۱

[۸] صحیح مسلم: ۷ / ۱۲۰

[۹] سوره آل عمران، آیه ۶۱

[۱۰] مسند احمد بن حنبل: ۱ / ۱۸۵

[۱۱] فتوح البلدان: ۷۵ و ۷۶.

[۱۲] تاریخ مدینه منوره:۱ / ۵۸۱ ـ ۵۸۲

[۱۳] انسان العیون ـ السیرة الحلبیة: ۳ / ۲۳۶

[۱۴] تاریخ مدینة دمشق ـ شرح حال عثمان بن عفان ـ : ۱۶۸ ـ ۱۶۹.

[۱۵] الدر المنثور: ۲/۴۰

[۱۶] فتح القدیر: ۱/۳۴۸

[۱۷] منهاج السنة: ۷ / ۱۲۲ ـ ۱۳۰

[۱۸] مسند احمد: ۱ / ۳، ۱۵۱

[۱۹] الاستیعاب: ۳ / ۱۱۰۹ شرح حال امیر مؤمنان على علیه السلام

[۲۰] احمد بن حنبل در مسند: ۳ / ۳۳، حاکم نیشابورى در المستدرک على الصحیحین: ۳ / ۱۲۲

[۲۱] نگاهی به تفسیر آیه مباهله: ص ۱۳۷-۱۴۰

 

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم
  2. احمد بن حنبل، مسند الإمام الأحمد
  3. حاکم نیشابوری، ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه ضَبّی طهمانی، المستدرک علی الصحیحین
  4. ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب
  5. بلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر بن داود، فتوح البلدان
  6. ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة المنورة
  7. حلبی، انسان العیون ـ السیرة الحلبیة
  8. ابوالقاسم علی بن حسن بن هبه الله شافعی دمشقی، تاریخ مدینة دمشق
  9. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور
  10. شوکانی، محمد بن علی بن عبدالله، فتح القدیر
  11. مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح المسلم
  12. زمخشری، محمود بن عمر بن محمد بن عمر خوارزمی ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل
  13. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی، منهاج السنة
  14. حسینی میلانی، سید علی، نگاهی به تفسیر آیه مباهله
  15. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام
  16. حسینی میلانی، سید علی، احادیث واژگونه

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

واکاوی واقعه مباهله با نگاه دفع شبهات

نویسنده: سجاد آزاد

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی - ترویجی

تعداد صفحه: 18 صفحه

دانلود