علی بن عبیده گوید: حکیمه، دختر امام کاظم علیه السلام فرمود.
نزدیک زایمان خیزران (سبیکه)، همسر امام رضا علیه السلام بود. من و قابله ای در اتاق خیزران (سبیکه) حضور داشتیم.
امام رضا علیه السلام درب آن را بر روی ما بست. شب هنگام ، درد زایمان خیزران شدید شد. از طرفی چراغ اتاق هم خاموش شد.
ما از این امر ناراحت شدیم، ولی دیری نپایید که چهره ماه امام جواد علیه السلام طلوع نمود و اتاق را غرق در نور نمود.
به مادرش گفتم: خداوند تو را از نور چراغ بی نیاز نمود. آن نوزاد مبارک در تشتی نشست و جسم نازنینش را پرده نازکی همچون تور پوشانده بود.
بامدادان امام رضا علیه السلام تشریف فرما شدند. او را در گهواره ای گذاشت و به من فرمود: مواظب او باش و از کنار گهواره دور نشو!
حکیمه گوید: من به پرستاری آن حضرت مشغول بودم، وقتی سه روزه شد، چشمانش را به سوی آسمان نمود و نگاهی به طرف چپ و راست خود افکند و فرمود: «أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحده لاشریک له، وأنّ محمّداً عبده ورسوله.»
گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست. یکتاست و شریکی ندارد و به راستی حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و فرستاده اوست.
من از این امر در شگفت شده و از ترس بدنم لرزید، برخاستم و به خدمت امام رضا علیه السلام آمده و عرض کردم: امر شگفتی از این مولود، دیدم.
فرمودند: چه دیدی؟ عرض کردم: این کودک همین الآن چنین و چنان نمود.
امام رضا علیه السلام تبسّمی نمود و فرمود: از این پس شگفتیهای زیادی از او خواهی دید.
الثاقب فی المناقب : ۵۰۴ ح۱