سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه چهارم
بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته
با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی
فایل کامل تصویری بیانات معظم له
فایل کامل صوتی بیانات معظم له
متن کامل بیانات معظم له
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین
لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
پس از اینکه حمدها را خواندیم، و تا اندازهای فرمایشات امام علیه الصلاة و السلام را معنا کردیم، حضرت وارد دعا میشوند و اینچنین شروع میکنند، خوب التفات بکنیم، آنچه که الان میخوانم خیلی بحث علمی ندارد ولی نکتههایی هست که نکتههای مهمی است که تذکر خواهم داد، ایشان میفرمایند:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إِلَيْكَ مُشْرَعَةً»
خدایا من مییابم، میبینم و مییابم که راههای عرض کردن نیازها و مطالب و حاجتها در درگاه تو باز هست، این راهها روشن هست.
«وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ إِلَيْك َمُتْرَعَة»
آن چشمههایی که چشمههای امید هست نزد تو آن چشمهها به قول ما مثلا فرض کنید جوشان است، آب فراوانی دارد، کنایه از اینکه وقتی بخواهد تشنهای رفع عطش بکند آب در اختیارش هست، آب گوارا در اختیارش هست، آنکه تشنهی ارتباط با خداوند متعال هست، آن کسی که عطش نزدیک شدن به خداوند متعال را دارد، زمینهاش فراهم است، و به عبارت دیگر که روز اول هم عرض کردم، از ناحیهی خداوند متعال همه چیز تمام است، مقتضی از ناحیهی باری تعالی تمام است، موانع اگر هست موانع در ما هست، ما بایستی آن موانع را بر طرف بکنیم.
«وَ الِاسْتِعَانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أَمَّلَكَ مُبَاحَة»
یاری گرفتن از فضل تو، خدایا یاری گرفتن از فضل تو برای هر کسی که بخواهد آماده است، مباح هست.
«وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إِلَيْكَ لِلصَّارِخِينَ مَفْتُوحَة»
دربهای دعا، به قول ما حرف زدن با تو، خدایا ارتباط برقرار کردن با تو، دربهایش به روی همهی ماها باز است، پس ببینید از آن طرف هیچ مشکلی به قول ما وجود ندارد، این همان است که روز اول عرض کردم خداوند متعال بشر را که خلق کرد برای این جهت خلق کرد که این بشر به خدا نزدیک بشود، نه فقط خدا را بشناسد، خداوند را بعد از اینکه شناخت بندگی کند و از طریق بندگی به او نزدیک شود، اصلا حکمت خلقت را بنده روز اول بیان کردم، لذا از آن طرف هیچ مشکلی نیست، هر مشکلی که هست از ناحیهی ما است، یعنی غرض از خلقت اگر حاصل نشده، ما هستیم که مانع داشتیم، یا ایجاد مانع کردیم، یا رفع مانع نکردیم.
«وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إِلَيْكَ لِلصَّارِخِينَ مَفْتُوحَة»
حالا در این جمله که خواندم با کلمهی اَجِد شروع میشود، وجدان دارم، میبینم چنین چیزی حقیقتا هست، این اَجِد شروع شده، در جملهی بعد و اعلم، با اعلم شروع شده؛ چرا در این جمله اجد است و در این جمله اعلم، اعلم میدانیم، نه اینکه شک داشته باشم، یقین دارم، علم دارم.
«وَ أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِي بِمَوْضِعِ إِجَابَة»
علم دارم به اینکه اگر کسی میخواهد به تو برسد تو اجابت میکنی.
«وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ»
آنهایی هم که نسبت به تو شوق شدید دارند آنها را درمییابیم، حالا این ترجمهایی که من دارم میکنم و آنطوری که خودم میفهمم.
«وَ أَنَّ فِي اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِين وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِي أَيْدِي الْمُسْتَأْثِرِين»
و من علم دارم به اینکه اگر کسی با شوق و اشتیاق به سوی تو بیاید در عین حال رضا هم به قضای تو داشته باشد -این یکی از نکتههایی است من باید توضیح بدهم، خوب دقت بکنید به اینطور که عرض میکنم التفات بکنید- همیشه انسان بایستی برای رفع مشکلاتش قدم بردارد، و سعی بکند برای رفع مشکلاتش، اما این سعی او بایستی همیشه همراه رضا و همراه تسلیم به قضای الهی باشد، حالا مثال میزنم برایتان خوب دقت بکنید، اگر کسی مریضی داشته باشد، برای علاج این مریض انسان وظیفه دارد کوشش بکند، این فرزند است یا مادر است یا پدر است، انسان وظیفه دارد که کوشش بکند، کوشش کردن به این است که خرج بکند، به بیمارستان مراجعه کند، دارو تهیه بکند، فعالیت بکند تا آنجا که میتواند بلکه این مریض شفاء پیدا بکند، اما این سعی او و فعالیت او بایستی همیشه همراه رضا باشد به رضای خداوند متعال، نه این است که فکر بکند که فعالیت او این مریض را شفاء داد، و نه اینچنین فکر کند که حتما شفاء پیدا میکند، به عنوان یک وظیفه باید فعالیت بکند، اما امر به ید الله است، بنابراین ما برای حل مشکلاتمان چه مشکلات مادی، چه مشکلات معنوی، چه مشکلات دنیوی، چه مشکلات اخروی وظیفه داریم فعالیت بکنیم، اما در عین حال تمام اعتمادمان بر خداوند متعال باید باشد و در برابر ارادهی او تسلیم باشیم، لذا در روایات داریم آنهایی که اهل دقت هستند مراجعه میکنند که حَتم کردن بر خداوند متعال باطل است، نمیشود که عبد در برابر خداوند متعال نظر داشته باشد و بر خداوند متعال شئ را حَتم بکند، حتم کردن بر خداوند متعال باطل است، انسان باید تسلیم باشد، فعالیت بکند، میفرماید اینکه و ان فی اللهف الی جودک، من بایستی حالت بیصبری -به تعبیر خودم- نسبت به دریافت جود خداوند متعال داشته باشم، بیصبرانه باید حرکت بکنم اما در عین حال و الرضا بقضائک
اگر انسان این حالت را پیدا کرد، این حالت به تعبیر امام علیه الصلاة و السلام عوضا من منع الباخلین، اگر این حالت را انسان پیدا کرد دیگر آن کسانی که بایستی در مشکل من دخالت بکنند، مرا در حل مشکلم کمک بکنند، و بخل بورزند، این حالتی که من دارم مرا از آنها مستغنی میکند، عوضا من منع الباخلین.
وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِي أَيْدِي الْمُسْتَأْثِرِين، آنها که دارند و نمیدهند، آنها که اهل درم هستند اما اهل کرم نیستند، این حالت را اگر من داشته باشم از آنها مستغنی خواهم بود.
«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَة»
و اعلم، این اعلم من اضافه میکنم «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَة» اگر کسی به طرف خداوند متعال حرکت بکند، راحل به کسی میگویند که سواره حرکت کند، راجل به جیم، به کسی میگویند که پیاده حرکت کند، راجل، راحل، راحل سواره حرکت کردن، کنایه از اینکه به سرعت به سوی خداوند متعال حرکت کردن و سواره به سوی او رفتن مسافتش زیاد نیست، میرسد، چرا؟ روز اول عرض کردم که وقتی انسان در این مسیر قدم بردارد او از آن طرف چه میکند؟ جذب میکند و مسافت کوتاه میشود، انسان به مقصد میرسد، پس اگر انسان نیامد و در این مسیر قرار نگرفت خودش کوتاهی کرده.
«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك»
این نکته دارد، خوب دقت کنید و حیف است که اگر به نوعی که عرض میکنم ضبط نکنید؛ میفرماید و انک لا تحتجب عن خلقک، من علم دارم که تو خدایا از خلق خودت پشت پرده نمیروی -چطور تعبیر بکنم- مخفی نمیکند از خلق خودش، من علم داردم خودت را در اختیار خلق خودت قرار میدهی، از ناحیهی تو مانعی نیست که برسند، حجابی وجود ندارد، ولکن اعمال انسان است که انسان را از خداوند متعال جدا میکند، اعمال انسان است که موجب جدایی میشود، این فارسی سر راست، اما نکتهاش کجاست؟ الا اَن تحجبهم الاعمال دونک، اعمال حجاب میشود، نفرمود گناهان حجاب میشود، اعمال حجاب میشود، دقت میکنید، آنهایی که از روز اول بودند به عرائض من راحتتر میرسند، ما اعمالی داریم که این اعمال گناه هستند، البته گناه حجاب میشود، گناه بین عبد و خدای متعال جدایی میاندازد، فاصله میانداز، اما نفرمود گناه فرمود اعمال، اعمال اعم از گناه و غیر گناه است، یعنی چی؟ یعنی اعمال مباح هم، اعمال حلال هم میتواند فاصله بین خدا و عبد ایجاد کند، یعنی چه؟ این معنایش چی هست؟ عمل مباح، عمل جایز فاصله بین خدا و عبد ایجاد کند، عملی که حرام نیست، فاصله ایجاد کند، بله فاصله ایجاد میکند، اما برای چه کسی؟ برای آنهایی که معرفت بالله دارند، آنهایی که بندهی خالص خداوند متعال هستند، آنهایی که در مسیر رسیدن به خدای تعالی هستند، اعمال مباح هم میشود حجاب، یعنی چه؟ یعنی اینطور افراد، اینچنین افراد با معرفت، تمام اعمالشان حتی آن اعمالی که برای سایر مردم مباح هست، عبادت است اعمال اینها، اعمال اینها مقرِّب است، یعنی اگر غذا میخورد برای رسیدن به خدا غذا میخورد، تعجب نکنید، اگر میخوابد برای رضای خدا میخوابد، اگر اینکه آن اعمال زناشویی را انجام میدهد برای خدا انجام میدهد، یعنی تمام لذائذ مادی دنیوی که برای سایر مردم لذائذ است، برای این افراد عبادات است، اگر غیر از این باشد میشود حجاب، اگر هیچ مطلبی را امشب نگفته باشم الا این مطلب برای امشب کافی است، من چرا غذا میخورم؟ من غذا میخورم برای اینکه لذت ببرم از این غذا، لذت بردن از این غذا که ممنوع نیست، چرا غذا میخورم؟ برای اینکه نیرو پیدا کنم، نیرو پیدا کنم که چه کار کنم؟ که بندگی کنم خدای تعالی را، من اگر میخوابم برای این است که استراحت بکنم که این بدن آرامش پیدا کند، برای کار برای خدا آمادگی پیدا کند، آن کاری که مقرب الی الله است، من اگر مثلا تولید مثل میکنم نه برای خاطر لذائذ حیوانی این کار است، اینکه کار حیوانی است، من این کار را انجام میدهم به خاطر اینکه خلق خدا زیاد بشود و ذکر خدا بیشتر بشود، و هکذا سایر امور، پس اعمال است که حجاب میشود، گناهان که به جای خود محفوظ، برای اهلش اعمال حجاب میشود، حتی اعمال مباح، لذا در احوالات علمای بزرگی که احوالاتشان را ما در کتابها میخوانیم، آنهایی که معرفت بالله دارند تا اندازهای این نکاتی که عرض کردم نوشته شده است، موجود است در احوالات بعضی از بزرگان ما، که حتی اعمال مباحه را هم برای او انجام میدادند، و الا با حکمت خلقت منافات پیدا میکند که عرض کردم.
اما این مربوط به چه کسانی است؟ کسانی که اهل معرفت هستند، و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، این آیه را من شب اول معنا کردم و در اطرافش صحبت کردم که حکمت خلقت چیست، حکمت خلقت این نیست که من فقط گناه نکنم، حکمت خلقت اگر این باشد که من گناه نکنم، خوب این درجهی اول بندگی است، این تقوا است، حکمت خلقت بندگی خداوند متعال عن معرفة است، حتی با رعایت حقوقی که در رسالة الحقوق امام سجاد خواندیم، امام سجاد چه میفرماید؟ به روایت تحف العقول، غفلت نکنید، رسالة الحقوق به روایت کتاب تحف العقول نه به روایت شیخ صدوق و وسائل الشیعه، به روایت کتاب تحف العقول، رسالة الحقوق را نگاه بکنید حضرت میفرماید حق زبان، این نیست که من دروغ نگویم، اینکه معلوم است نباید دروغ بگویم، این نیست که غیبت نکنم، خوب معلوم است که گناه است، اینها تکالیف شرعیه است، حق زبان ماوری تکالیف شرعیه است، حق زبان این است که حرف مباح بیخود هم نزنم، شوخی بیخودی هم نکنم، حرام که نیست، رسالة الحقوق را نگاه بکنید، من شب اول اشاره کردم به قضیهی رسالة الحقوق به روایت تحف العقول، تحف العقول از کتابهای قدیمی ما است، اینجا نگاه بکنید، آنوقت اگر کسی اینطور باشد که حکمت خلقت اینچنین باشد لامحال اعمال او ولو اعمال مباح او حجاب خواهد شد، و ائمهی ما اینچنین بودند، در دعای ابوحمزه امام علیه السلام میخواهند بگویند حجابهایی که بین من و تو پیدا میشود، خدایا آن حجابهایی است خودت بردار، به خاطر آن حجابها من استغفار میکنم، کدام حجابها؟ مگر حضرت گناه میکنند؟ اگر هیچ مطلبی امشب نگفته باشم همین مطلب کافی است برای تربیت شدن بنده و امثال بنده همین مطلب کافی است، برای اینکه تحولی در حال ما پیدا بشود، و انک لا تحجب عن خلقک، خدا حجابی بین خودش و خلق خودش قرار نمیدهد آنچه حجاب میشود اعمال خود انسان است، کلمهی اعمال است، کلمهی اعمال اطلاق است عموم دارد، یعنی حتی مباحات، اما برای چه کسی؟ برای اهلش، الا ان تحجب الاعمال دونک، این است که دعای ابوحمزه را بفهمیم، نه صرفا بخوانیم، بفهمیم، و جمله جمله در خودمان پیدا بکنیم خودمان.
بعد حضرت میفرمایند:
«وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِي» به سوی تو حرکت کردم،
«وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغَاثَتِي»
از خودت کمک میگیرم برای رسیدن به خودت، از خودت کمک میگیرم برای اتصال به تو.
«وَ بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِي»
توسل میکنم به تو اما به دعای تو، با حرف زدن با تو، خدایا برای رسیدن به تو با مناجات با تو توسل میکنم، اما خدایا.
«مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِكَ مِنِّي»
آیا من اهلیت دارم؟ خدایا من لیاقت دارم که حرف مرا گوش بدهی؟ ولکن لطف خودت است، عنایت خودت هست، دعوت خودت هست.
«مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِكَ مِنِّي وَ لَا اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّي بَلْ لِثِقَتِي بِكَرَمِك»
وعده دادی، به وعدهات عمل میکنی، کریم هستی، بخیل نیستی، خلف وعده هم نمیکنی، مرا دعوت کردی، و قد قصدت، و تمام آرامش من و اطمینان من اینکه خیالم راحت است به اینکه به وعدهی خودت وفا خواهی کرد،
«وَ سُكُونِي إِلَى صِدْقِ وَعْدِكَ وَ لَجَئِي إِلَى الْإِيمَانِ بِتَوْحِيدِكَ وَ ثِقَتِي بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّي أَنْ لَا رَبَّ لِي غَيْرُك»
خودت میدانی، من هم میدانم که غیر از تو من ربی؟ خدایی ندارم، من کجا بروم؟ باید به سوی تو بیایم چون خودت خواستی، با امید میآیم چون وعده دادی، خلف وعده نمیکنی.
«وَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِل»
خدایا خودت گفتی، «وَ قَوْلُكَ حَقٌّ وَ وَعْدُكَ صِدْق» خودت گفتی «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه» امر کردی، و سئلوا الله من فضله، از خدا بخواهید، از فضل الهی بخواهید، این فضل دو احتمال در آن است، خوب دقت کنید که دیگر اواخر عرائض امشب من است، این فضل خداوند متعال در این آیه دو احتمال در آن است:
کلمهی فضل یک وقت به معنای مصدری است مثل جود مثل کرم، فضل الهی.
یک وقت کلمهی فضل مصدر نیست، صفت است، صفت مشبهه است، یعنی لطف اضافه، نعمتهای افزوده، «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه»، خداوند متعال نعمتهایی را به طور حتم به ما داده است و میدهد، اما علاوه بر اینها از خدا بخواهیم نعمتهای اضافی را، وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه، «إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما» این آیه در سورهی نساء است، در مفاتیح الجنان و در مصباح المتهجد که امشب من گفتم نسخه را برای من آوردند، آیه اشتباه نوشته شده است، این آیه در سوره نساء آیه شماره ۳۲ است، تفاوت دارد در عبارت و اشتباه شده در نقل، إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُل شئ علیما، اسئلوا الله من فضله، امر شده، این امر معنایش چیست؟ این امر معنایش این است که ناامید نباشید، یأس بد است، یأس با خداوند متعال بسیار بد است، از کبائر است، در قرآن مجید از یأس و ناامیدی نهی شده است، پس هر آنچه که هستیم، به هر طور که هستیم باید به سوی او قدم برداریم، و در صراط مستقیم حرکت کنیم، در این مسیر که پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و ائمه اطهار اینان راهنمایان ما هستند سیری پیدا بکنیم، و از آن طرف امیدمان به لطف الهی و به کرم خداوند متعال و به وعدههایی که خداوند متعال داده است، إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما.
«وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتك يَا سَيِّدِي أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّة»
آنوقت میشود خداوند متعال بگوید از من سؤال کنید از من بخواهید ولی ندهد، یک انسان عادی شرف داشته باشد، عزت داشته باشد، برای خودش کسی باشد، بگوید بیاید از من بخواهید در عین حال نمیدهم، آنوقت خداوند متعال امر بکند که بیا از من بخواه اما ندهد، وتمنع العطیه، وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتك يَا سَيِّدِي أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّة؛
«وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِك»
باز اهل مملکت خداوند متعال، دقت بکنید، اهل مملکت خداوند متعال کافر دارد، بت پرست دارد، مشرک دارد، ملحد دارد، یهودی و نصرانی دارد، اما عطایای خداوند متعال به اهل مملکتش قطع نمیشود، وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِك.
«وَ الْعَائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِك»
همچنان خداوند متعال به چشم رأفت به مخلوقین خودش نگاه میکند، همچنان خداوند متعال به چشم مرحمت نگاه میکند به مخلوقین خودش، شما خیال میکنید که اگر مؤمنی گناه کرد این دیگه از درگاه الهی طرد میشود؟ این دیگر محبوب خداوند متعال نیست؟ این را دیگر خدا راه نمیدهد؟ ابدا اینطور نیست، وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِك وَ الْعَائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِك.
این عرائض ما بود امشب در این فراض از دعای ابوحمزه تا فردا ان شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.