سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه هفتم
بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته
با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی
فایل کامل تصویری بیانات معظم له
فایل کامل صوتی بیانات معظم له
متن کامل بیانات معظم له
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین
لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت معصومین آن حضرت یقینا و قطعا معصوم هستند، و اینها اشرف خلائق من الاولین و الآخرین نزد خداوند متعال هستند، این یک نکته.
نکتهی دوم این است که دعاهای پیغمبر اکرم و ائمهی اطهار، استغفارهایشان، توبههایشان، هرگز منافات با عصمت آن حضرات ندارد، اما ما بایستی معانی کلماتشان را بفهمیم، و فهم معانی فرمایشاتشان موقوف است بر اینکه در لغت عرب دقت بکنیم و مفاهیم الفاظ عربی، و همچنین در مسائل بلاغت و فصاحت بین عرب که همان علم معانی بیان است که ما در حوزههای علمیه میخوانیم، فهم مطالبشان موقوف است هم بر علم لغت و هم علم معانی و بیان، و لذا با صرف ترجمه کردن درست نمیشود بلکه احیانا ترجمه شود الفاظ دعاهایشان نتیجهی معکوس میدهد و معنا را خراب میکند و من دیدهام، کما اینکه نهج البلاغه هم همینطور است، کما اینکه قرآن هم همینطور است، بعضی از ترجمههای قرآن مجید آنقدر اشتباه دارد که بایستی آن ترجمه را جمع آوری کنند تا در اختیار مردم نباشد، پس این دو نکته را خواستم تذکر بدهم.
نکتهی سوم این است که عظمت خداوند متعال چیز دیگری است، احدی نمیتواند عظمت خداوند متعال را درک بکند، و این عظمت باری تعالی است که پیغمبر اکرم و اهل بیت اطهار با این جلالتی که دارند، در برابر خداوند متعال خاشع هستند، خاضع هستند و میبینیم که به خداوند متعال اینچنین التماس میکنند، در درگاه الهی تضرع میکنند.
نکتهی چهارم: ما وقتی نگاه میکنیم میبینیم چند عنوان داریم، یک عنوان عنوان ذنب است، این ذنب مورد استغفار قرار میگیرد، مورد طلب عفو قرار میگیرد «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر» کلمهی ذنب اضافه شد به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، یقینا معنایی دارد که منافات با عصمت ندارد، این یک عنوان.
عنوان دوم عنوان خطیئه است در لغت عرب خطیئه، جمعش خطایا، یا خطیئات است، خوب خطیئه یعنی چه؟ بخواهیم به فارسی ترجمه کنیم، این است که ترجمه کار آسانی نیست، من هم مسلط نیستم بر ترجمهی عربی به فارسی، بنده تسلط ندارم، اما خطیئه را آقایانی که میخواهند ترجمه کنند، خطباء، وعاظ، علماء چطور خطیئه ترجمه میکنند، شما ببینید حضرت ابراهیم در قرآن مجید است «وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي خَطيئَتي يَوْمَ الدِّين».
عنوان دیگر عنوان حرام، جمعش محرمات، حرام یعنی چه در لغت عرب؟ حرام در لغت عرب غیر از آن حرامی است که ما در فقه میگوییم، حرام در فقه یکی از احکام خمسه است، اما در لغت عرب حرام به معنای فقهی نیست، «إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّة» این آیه است، پس حرام در لغت عرب به معنای ممنوع بودن است، شئ که ممنوع باشد در لغت عرب به آن میگویند حرام، کسی که شرک بالله تعالی بکند ورودش به بهشت ممنوع است، «إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّة»، این ظرائف را گفتنش لازم است یا لازم نیست؟ دانستنش لازم است یا لازم نیست؟ اینها در کتابها که نمیگویند، نمینویسند، در جلسات باید برای شما گفته بشود، این هم یکی از عناوین است، لذا میبینیم در دعاها خطیئه است، ذنب است، خدایا من محرمات تو را ارتکاب کردم، عجب امام معصوم محرمات را ارتکاب کرده؟ نه این محرمات در لغت غیر از محرماتی است که در فقه میخوانیم، پس اینها را ما باید بدانیم.
یکی دیگر از عناوین که داریم در دعاها معصیت است، الهی عصیت، معصیت جمعش معاصی است، مصدرش عصیان، خود معصیت هم مصدر است، خوب معنایش چیست؟ «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» آدم خدا را معصیت کرد، مگر نبی نبود؟ مگر معصوم نبوده؟ پس معلوم میشود معصیت غیر از این است که ما در فارسی با همدیگر حرف میزنیم که فلانی معصیت کار است، فلانی گنهکار است، نه در لغت عرب معصیت، در معنای فارسی که استحقاق عقاب داشته باشد، اینها را باید بدانیم مثلا کلمهی جرم، خدایا گناههای مرا ببخش، در دعاها اگر آمده باشد جرم به چه معناست؟ جمعش جرائم. یا کلمهی اِثم، الاثم، جمعش آثام، یعنی چه اثم معنایش چیست؟ حالا شما بیاید نگاه کنید مفاتیح ترجمه کردن به معنای گناه، مثلا میگوییم این دقتها در لغت، چه در فقه، چه در اصول، چه در تاریخ و هر علمی از علوم تا برسد به فهمیدن این عبارات در قرآن، در نهج البلاغه، در دعاها، در خطبههای ائمه علیهم الصلاة، عناوین چیه؟ شش عنوان ذکر کردم که الان در دعای ابوحمزه است، اگر بخواهیم مفاهیم این الفاظ عربی را تحت یک عنوانی جمع بکنیم، یک عنوان جامعی درست بکنیم، یک عنوان جامع برای این مفاهیم درست کنیم، میشود مخالفت، مخالفت، آن وقت آنچه را که خداوند متعال از مقربین درگاه خود میخواهد که مقربین درگاهش باید اینچنین باشند، اگر باشند مخالفت کردهاند این مخالفت با عصمت ندارد و اینها مقربان درگاه هستند «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُون، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون» مقربان درگاهش همینطور هستند، آن ملائکه مقربین اینطور هستند، انبیاء اینطور هستند، ائمه اطهار اینطور هستند، آوقت آنچه را که باید باشند که خداوند متعال از آنها میخواهد با آنچه که ما باید باشیم که عملا هستیم زمین تا آسمان تفاوت دارد، آنوقت ما باید در این مسیر قدم برداریم، ما باید در صراط اهل بیت علیهم الصلاة و السلام جلو برویم، ببینیم به کجا میرسیم، اینکه در جا بزنیم خودمان ضرر کردیم، لذا تاکید کردم و در شبهای قبل گفتم خداوند متعال غیر از واجبات و محرمات از ما چیزهای دیگر هم میخواهد، از ما واجبات را میخواهد، ترک محرمات را هم میخواهد، اما رسالة الحقوق همین امام سجاد را نگاه کنید، همین امام زین العابدین صلوات الله علیه رسالة الحقوق دارند، ۵۰ تا حق است، اینها را از ما میخواهند، با اینکه واجبات و محرمات نیست، ربطی به واجبات و محرمات ندارد، به روایت تحف العقول، من تاکید میکنم که رسالة الحقوق امام سجاد را به روایت کتاب تحف العقول نگاه بکنید، تا معلوم بشود که خداوند متعال برای چه ما را خلق کرده، چگونه میخواهد باشیم، اینکه به ما میگویند دنباله روی اهل بیت باشید، اینکه به ما میگویند «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» یعنی تبعیت بکنید، یعنی همان راهی را که آنها دارند و ترسیم کردند و در آن راه منصوب شدند که ما را راهنما باشند، این راه را بروید تا بشوید شیعه.
شیعه یعنی چه در لغت عرب؟ فرق است بین شیعه و محب، ما دوست داریم اهل بیت را؟ بله، اما شیعه هستیم؟ شیعه آن کسی است که دقیقا پا بگذارد جای پای مقام عصمت «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيم» اهل بیت، سلمان فارسی است که نقل میکنند میگویند سلمان با امیرالمؤمنین جایی میرفتند، آن زمان هم که آسفالت نبوده، خوب دو نفر بودند دیگه، امیرالمؤمنین و سلمان، -این را من نمیدانم در جایی خواندم یا بعضی از بزرگان گفتند-، که وقتی نگاه کردند دیدند اثر پای یک نفر است دو نفر نیست، عجب دو نفر بودند که، همان جایی که امیرالمؤمنین پایشان را میگذاشتند سلمان میگذاشته، یک اثر پا، آنوقت میشود سلمان منا اهل البیت، نتیجهاش اینطور میشود، اینها را گفتم.
حالا ادامهی دعا، پس ما باید بدانیم یک اموری را که این امور مبانی فهم این دعاها است. و روز اول گفتم ای کاش رشتهای تأسیس بشود، رشتهی معارف، رشتهی خداشناسی، رشتهی امام شناسی بر اساس این دعاها.
امام علیه الصلاة و السلام چه میفرمایند؟ میفرمایند
«فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِك»
حمد میکند ولکن حلم میکند، دیشب عرض کردم یک وقت مولایی است و عبدی که آن مولا از کارهای عبدش خبر ندارد، این را نمیگویند حلم میکند، چون خبر ندارد؛ یا مولایی است که این عبدش هرکار میخواهد بکند بکند بیخیال است، لکن خداوند متعال احاطه دارد بر همهی اعمال عبد، آن وقت حلم میکند، فلک الحمد علی حلمک بعد علمک.
«وَ عَلَى عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِك»
خداوند متعال قادر است میتواند مؤاخذه بکند، اما عفو میکند، زکات قدرت عفو است.
«وَ يَحْمِلُنِي وَ يُجَرِّئُنِي عَلَى مَعْصِيَتِكَ حِلْمُكَ عَنِّي»
من از کجا جرأت پیدا بکنم که آنطور که میخواهی نیستم؟ یا آنطوری که باید باشم نیستم، از کجا جرأت پیدا میکنم؟ حلم تو است که به من جرأت میدهد.
«وَ يَدْعُونِي إِلَى قِلَّةِ الْحَيَاءِ سِتْرُك عَلَي»
حیاء خیلی مهم است، در یک روایتی از پیغمبر اکرم نقل میکنند در منابع سنیها هم هست این روایت، حضرت میفرمایند به اینکه «إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَع مَا شِئْت» آن چیزی که حقیقتا ما را باز میدارد از کار خلاف، چه با خدا و چه با اولیاء خدا، چه با والدین و چه با دیگران و چه با سایر مؤمنین، آنچه که ما را باز میدارد از کار خلاف کردن حیاء است، اگر انسان حیاء نداشته باشد دیگر چیزی ندارد، چیزی نیست که جلویش را بگیرد، اگر انسان پردهی حیاء را پاره کرد، دیگر چیزی جلوگیر او نخواهد بود، اِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَع مَا شِئْت؛ حیاء خیلی مهم است، و متأسفانه در جامعهی ما روز به روز دارد کم میشود، روز به روز دارد کم میشود، در تعاملاتی را که ما بین خودمان داریم، تعاملاتی که بچههای ما با والدینشان دارند، تعاملاتی که داریم میبینیم وضع زنها را امروزه، حیاء اگر نباشد دیگر انسان خودش را یله و رها میبیند، بیایم به همدیگر حیاء را توصیه بکنیم، به خودمان حیاء را توصیه بکنیم، تذکر بدهیم به جوانها اعم از پسرها و دخترها، حیاء را تذکر بدهیم، و نبودن حیاء در جامعه چه آثار بدی دارد، چه نکبتهایی به دنبال است.
«وَ يَدْعُونِي إِلَى قِلَّةِ الْحَيَاءِ سِتْرُكَ عَلَي»
خداوند متعال که ستار است وقتی این صفت را در خداوند متعال میبینم به خودم جرأت میدهم که بیحیائی بکنم، حالا او که اظهار نمیکند، او که آبروی ما را حفظ میکند، او که عیب مرا برملاء نمیکند، اما واقعا اینطور است؟ عبد اینطور باشد.
«وَ يُسْرِعُنِي إِلَى التَّوَثُّبِ عَلَى مَحَارِمِكَ مَعْرِفَتِي بِسَعَةِ رَحْمَتِك»
سعه رحمت الهی البته، «وسعت کل شئ» رحمت الهی وسعت کل شئ، هر آنچه که کلمهی شئ بر آن صدق میکند رحمت الهی آنجا را هم میگیرد، هر آنچه، اختصاص به انسان ندارد، هرآنچه که اسمش شئ است، خداوند متعال رحمتش شاملش است، وسعت رحمتک کل شئ.
«وَ عَظِيمِ عَفْوِكَ يَا حَلِيمُ يَا كَرِيمُ يَا حَيُّ يَا قَيُّوم»
خداوند متعال حی است، خداوند قیوم است، قیوم است یعنی چه؟ یعنی جمیع شؤون ما در دست اوست، بر ما قیومیت دارد، میبینید وقتی کسی از دنیا میخواهد برود بچهی صغیر دارد، برای بچهاش چه کار میکند؟ قیم معین میکند، یا حاکم شرع برای این بچههای صغار قیم نصب میکند، یاحی یاقیوم.
«يَا غَافِرَ الذَّنْبِ يَا قَابِلَ التَّوْبِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا قَدِيمَ الْإِحْسَان أَيْنَ سِتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ عَفْوُكَ الْجَلِيلُ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ أَيْنَ غِيَاثُكَ السَّرِيعُ أَيْنَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ أَيْنَ عَطَايَاكَ الْفَاضِلَةُ أَيْنَ مَوَاهِبُكَ الْهَنِيئَةُ أَيْنَ صَنَائِعُكَ السَّنِيَّةُ أَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظِيمُ أَيْنَ مَنُّكَ الْجَسِيمُ أَيْنَ إِحْسَانُكَ الْقَدِيمُ أَيْنَ كَرَمُكَ يَا كَرِيم»
ببینید چطور با خدا حرف میزنند، چطور به ما یاد میدهند که با خدا حرف بزنیم، چگونه باید در درگاه الهی خضوع و خشوع داشته باشیم؟ در این مسیر قدم برداریم، یاد بگیریم، به ما یاد میدهند که چگونه با خدا حرف بزنیم، به ما یاد میدهند چگونه با خدا حرف بزنیم، همه چیز را ما باید از اهل بیت یاد بگیریم، حرف زدن با خدا، شما الان وارد یک ادارهی دولتی میشوید بخواهید با رئیس اداره حرف بزنید خودتان را آماده میکنید که چگونه با او حرف بزنید؟ بالاتر چی؟ به مقام بالاتر چی؟ میرسد به جایی که انسان جرأت نمیکند با آن وزیر یا امیر حرف بزند، آدم خودش را از دست میدهد، اما خدا اینطور نیست، با خداوند متعال راحت میشود حرف زد، اما آنطور که حرف زدهاند ما هم حرف بزنیم، آنطور که با خداوند متعال مناجات میکنند آنها یاد دادند عمل بکنیم.
به، یعنی به کرمت، بکرم برمیگردد، بعد در بعضی از نسخهها آمده «و به و بمحمد و آله»، آداب اهل بیت است، که اگر بخواهیم از خداوند متعال حاجتی بخواهید، میخواهید با خدا حرف بزنید محمد و آل محمد را هم بیاورید در کار، آنها را بیاورید در وسط قرار بدهید، هم خدا و هم وجاهت و قولی که پیغمبر اکرم دارد، پیغمبر اکرم خیلی بزرگ است، خیلی بزرگ است، ما نمیفهمیم، ائمه اطهار خیلی بزرگ هستند، اینان نزد خداوند متعال خیلی عزیز هستند، نزد خداوند متعال قربی دارند که احدی ندارد، در روایات داریم -نگاه بکنید روایات را- در قیامت انبیاء الهی شفاعت را از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار التماس میکنند؛ خوب ما هم که محب اهل بیت هستیم، ما هم امت پیغمبر اکرم هستیم، حاجتی را از خدا بخواهیم، اول صلوات بفرستیم و یا آنها را واسطه قرار بدهیم، روایت دارد که اول دعایتان صلوات، آخر دعایتان صلوات، خداوند متعال کریمتر از این است که حاجتی که در وسط قرار گرفته، چون صلواتها را که خداوند متعال میپذیرد، حاجتی که در وسط است هم لامحال میپذیرد، از کرم او خیلی بعید است.
«بِهِ و محمد فَاسْتَنِقِذْنِي وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلِّصْنِي يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِل»
خداوند متعال امر به احسان میکند «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان» امر کند و خودش محسن نباشد؟ یا محسن یا مجمل، خداوند کارهای زیبا میکند خداوند متعال عنایتهایش عنایتهای زیبایی است، یا محسن یا مجمل یا منعم یا مفضل.
«لَسْتُ أَتَّكِلُ فِي النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِكَ عَلَى أَعْمَالِنَا»
من امید داشته باشم، امید غیر از اتکال است، باز غفلت نکنیم، بین امید که به فارسی ما میگوییم و اتکال خلط نشود، اتکال یعنی تکیه دادن، تکیه قرار دادن، مثلا فرض کنید من الان به دیوار تکیه میدهم، پشتم را به جای محکمی دادم اعمال ما جای محکمی است؟ اعمال ما جای محکمی است، انسان به جای محکمی باید تکیه بدهد، به جای محکمی تکیه میدهد، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حائری یزدی را، منزل ما مهمان بودند من آمدم پشتی پشت ایشان رحمة الله علیه بگذارم، ایشان فرمودند پشتی پشتم نذار، میخواهم به دیوار تکیه بدهم انسان به جای محکمی تکیه بدهد، این برای من درس است، این برای من خاطره بود، که انسان به جای محکمی تکیه بدهد، آنوقت خیال میکنید که اعمال ما آن هم به صیغهی جمع فرمودند، لَسْتُ أَتَّكِلُ فِي النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِكَ عَلَى أَعْمَالِنَا؛ یعنی عمل پدرم و مادرم و جدم و عمل همهی مؤمنین، بیایم یه جا جمع بکنیم، من بیام اتکال کنم بر این اعمال، اعمالم را باید انجام بدهیم اینها وظایف ما است، اما اتکال به این اعمال نه، لَسْتُ أَتَّكِلُ فِي النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِكَ عَلَى أَعْمَالِنَا، اعمالی را که ما انجام میدهیم موجب نجات نیستند، از کجا ما مطمئن هستیم که این نمازی که ما میخوانیم مورد قبول است؟ نجات ما در آخرت است؟ اینها وظائفی است که ما باید انجام بدهیم، البته ما باید تکالیفی را نیابتی انجام بدهیم از عهده تکلیف برآمدیم، یعنی چه؟ یعنی بندهی گردن کلفت در برابر خداوند متعال نیستیم، یعنی یاغی گری در برابر خدا نداریم، اوامرش را تا جایی که میتواینم اطاعت میکنم، محرمات را اجتناب میکنم، یاغی گری در برابر خدا نمیکنیم، آیا اتکال هم بکنیم بر این اعمال؟ آیا این اعمال حقیقتا ما را نجات میدهد؟
«بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنَا لِأَنَّكَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ تُبْدِئُ بِالْإِحْسَانِ نِعَما»
اصلا نخواسته خودت احسان میکنی
«تُبْدِئُ بِالْإِحْسَانِ نِعَماً وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ كَرَما»
با بزرگواری خودت از ما عفو میکنی. آنوقت ما چه کار باید بکنیم؟
«فَمَا نَدْرِي مَا نَشْكُر»
کدام را شکرگذاری بکنیم؟
«أَ جَمِيلَ مَا تَنْشُر»
این همه خوبیهایی که میکنید تشکر بکنیم؟ یا بدیها که ما میکنیم و تو ستر میکنی را تشکر بکنیم؟ کدام را شکر بکنیم؟ این همه خوبی به ما میکنی ما تشکر بکنیم؟ یا این همه بدی که ما میکنیم و تو ستر میکنی را تشکر بکنیم؟ کدام را تشکر بکنیم؟ فما ندری أَ جَمِيلَ مَا تَنْشُر.
«أَمْ قَبِيحَ مَا تَسْتُرُ أَمْ عَظِيمَ مَا أَبْلَيْتَ وَ أَوْلَيْت»
واقعا انسان اگر با حضور قلب این عبارتها را بخواند انسان نمیتواند خودش را نگه دارد، خود به خود انسان میشود، فما ندری ما نشکر أجمیل ما تنشر؟ أَمْ قَبِيحَ مَا تَسْتُرُ أَمْ عَظِيمَ مَا أَبْلَيْتَ وَ أَوْلَيْت؛ یک قبیح را ستر میکنی؟ دو تا قبیح را ستر میکنی؟ سه تا قبیح را ستر میکنی؟ عجب یک عمر قبائح مرا ستر کرده، در بین مردم به خوبی معروف شدم عجب، این چه نعمتی است؟ حالا میخواهیم این نعمت را شکر کنیم، فما ندری ما نشکر أجمیل ما نشکر أم قبیح ما تستر؟
«أَمْ كَثِيرَ مَا مِنْهُ نَجَّيْتَ وَ عَافَيْت»
خدایا این همه نعمت دادی به من شکر کنیم نعمت را یا این همه گرفتاریها که از ما برطرف کردی شکر کنیم؟
«يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَيْك»
بیایم با خداوند متعال از در محبت وارد بشویم، بیایم خدا را واقعا دوست داشته باشیم اگر به طرف خداوند متعال از باب محبت وارد بشویم یک قدم که برداریم ده قدم آمده جلو، يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَيْك.
«وَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لَاذَ بِك»
از خداوند متعال میخواهیم که یک ذرة المثقالی از این حالات را که ائمهی اطهار با خداوند متعال داشتند، خداوند متعال به ما عنایت بکند به برکت ائمهی اطهار.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین