سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه اول

 بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته

 با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی

 

فایل کامل تصویری بیانات معظم له

 

فایل کامل صوتی بیانات معظم له

 

متن کامل بیانات معظم له

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و السلام و الصلاة علي خير خلقه و اشرف بريته محمد و آله الطيبين الطاهرين لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

مقدمه

از بنده خواسته شده است در این شب‌های عزیز لیالی ماه مبارک رمضان عرائضی در اطراف دعای ابوحمزه داشته باشم. به خاطر اینکه کلام ائمه اطهار علیهم السلام و الصلاة در هر بابی از ابواب برای ما حجت است و برای ما درس است و عبرت، همچنانی که ما در فقه استدلال می‌کنیم به روایات وارده از ائمه‌ی اطهار علیهم الصلاة و السلام و استنباط حکم شرعی می‌کنیم بایستی در همه‌ی ابواب، در همه‌ی معارف دینی به اهل بیت علیهم الصلاة و السلام مراجعه کنیم،بنده از این پیشنهاد استقبال کردم. دعاهایی که از اهل بیت علیهم السلام برای ما رسیده، بهترین وسیله برای معرفت است.

این کسانی که دم از عرفان می‌زنند، و کسانی که ترویج عرفان می‌کنند و حرف‌های زید و عمرو را حجت قرار می‌دهند و مطالب آن‌ها را مبنا قرار می‌دهند خیلی جای تعجب است که با وجود دعای ابوحمزه، با وجود دعای کمیل، با وجود دعای یوم عرفه و امثال ذلک، که بیان می‌کنند ائمه‌ی اطهار علیهم الصلاة و السلام چگونه با خداوند متعال مناجات می‌کردند، چگونه به ما یاد داده‌اند که با خداوند متعال حرف بزنیم، و ارتباط برقرار کنیم، و چگونه خداوند متعال را می‌شناختند و چگونه خداوند متعال را به ما معرفی کردند، با وجود این دعاها یا دعای صحیفه‌ی سجادیه مثلا ما برویم حرف‌های زید و عمروی که هیچگونه ارتباطی با اهل بیت ندارند، بلکه قسمت کثیری از حرف‌هاشون تخیلات است و توهمات حرف‌های آن‌ها را به عنوان عرفان معرفی کنند و پیگیری کنند؟

بنده پیشنهاد می‌کنم که رشته‌ای تأسیس شود، رشته‌ی عرفان اهل بیت علیهم الصلاة و السلام که بر اساس این ادعیه ما خداوند متعال را بشناسیم و به سوی خداوند متعال حرکت کنیم و به آن طرف سیر بکنیم تا بلکه به جایی برسیم ان شاء الله تعالی.

برای شرح دعای ابوحمزه مقدماتی را باید عرض بکنم:

مقدمه اول: این دعا را ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه الصلاة و السلام روایت می‌کند، و در منابع معتبر ما این دعا وارد شده است، شیخ طوسی در کتاب خودشان این دعا را روایت کرده‌اند.

ابوحمزه ثمالی که اسم ایشان ثابت بن دینار است، او اهل کوفه بوده و از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم الصلاة و السلام می‌باشند. از این روایت معلوم می‌شود که در ماه مبارک رمضان در مدینه در خدمت حضرت بوده چون در منابع‌مان تا آنجا که بنده نگاه کردم نداریم که امام سجاد علیه السلام در ماه مبارک به کوفه آمده باشند لذا تصور من این است که ابوحمزه در مدینه در خدمت حضرت سلام الله علیه بوده است.

برای ما دعاهای زیادی از امام سجاد علیه الصلاة و السلام به غیر از صحیفه سجادیه نقل شده است، از جمله این دعا است، کما اینکه از امام سجاد علیه الصلاة و السلام رسالة الحقوق را داریم که آن هم به تعبیر ما از تراث اهل بیت علیهم الصلاة و السلام است و یکی از کتاب‌هایی است که تحقیقا بایستی در محافل علمی مورد بحث و تحقیق و شرح قرار بگیرد.

و اما جهاد امام سجاد علیه الصلاة و السلام در واقعه‌ی عاشورا و متحمل شدن آن صدمات آثاری داشته، بودن امام سجاد علیه الصلاة و السلام در آن اسارت و در شام بالخصوص که در جلساتی که داشتیم تحت عنوان ناگفته‌هایی از حقایق عاشورا به بخشی از آن آثار متعرض شده‌ام، کما اینکه ما روایاتی از امام سجاد علیه الصلاة و السلام در ابواب مختلف داریم، و شاگردان بزرگی را هم در مباحث کلام تربیت کرده‌اند که برای ما مایه‌ی افتخار هستند، این مقدمه‌ی اول بود.

مقدمه‌ دوم: خداوند متعال حکمت خلقت انسان را در قرآن مجید بیان کرده است، فرمودند: «و ما خلقت جن و الانس الا لیعبدون» معلوم است که عبادت فرع معرفت است، تا معرفت نباشد عبادت تحقق پیدا نمی‌کند، و سید الشهداء سلام الله علیه فرمودند که: «ان الله خلق الخلق لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، واذا عبدوه استغنوا عن عبادة ما سواه» پس حکمت و غرض از خلقت انسان معرفت است و به دنبال معرفت عبادت است و به برکت عبادت قرب الی الله تعالی است، در نتیجته حکمت خلقت انسان تقرب الی الله است، یعنی معرفت و سپس عبودیت و طاعت و از طریق عبودیت و بندگی و طاعت انسان قرب الی الله تعالی پیدا می‌کند، پس خلقت انسان به جهت آن است که انسان به خداوند متعال نزدیک بشود.

توضیح این مطلب این است که انسان همچنانی که همه می‌دانند مرکب از روح و بدن است، انسان با سایر حیوانات در کارهای حیوانی شریک است، در امور اکل و شرب و نوم و توالد و تناسل و امثال ذلک با حیوان شریک است؛ ولکن انسان با سایر حیوانات از جهت نفس ناطقه‌ای که در انسان وجود دارد مفارقت دارد، خداوند متعال با این نفس ناطقه کار دارد، پیغمبر اکرم و ائمه اطهار با این نفس ناطقه کار دارند، چون بدن هم در خدمت نفس است، بدن در خدمت روح است، روح و نفس است که حاکم بر انسان است، و تمام خطابات الهی متوجه به نفس ناطقه‌ی انسانی است، و معلوم می‌شود که این خطابات ملخص در قرب الی الله تعالی می‌شوند، که اول معرفت، بعد عبادت، و به برکت عبادت قرب الی الله سبحانه و تعالی حاصل می‌شود، این هم مقدمه دوم.

مقدمه‌ سوم: در کتاب و سنت فراوان امر به دعا شده است، اینکه عبد با خداوند متعال حرف بزند، انسان با خداوند متعال در ارتباط باشد.

مطلب اول: در لغت دعا را گفته‌اند: الدعاء النداء، حالا آیا بین دعا و نداء تفاوتی وجود دارد یا نه؟ در جای خود. دعا به معنای خواستن، اینکه انسان خدا را بخواند، خدا را بخواهد، این در آیات قرآن مجید و در روایات امر شده است به دعا، و از آیات و روایات معلوم می‌شود که بهترین راه، بهترین وسیله و قوی‌ترین وسیله و راه برای رسیدن به خداوند متعال دعا است، این یک مطلب.

مطلب دوم: از آیات و روایات استفاده می‌کنیم که دعا موضوعیت دارد، این نیست که همیشه حاجتی داشته باشد و با خدا حرف بزند، نه خود حرف زدن با خداوند متعال، مناجات کردن، دعا کردن، خودش موضوعیت دارد.

مطلب سوم: از آیات و روایات استفاده می‌کنیم که دعا فی نفسه من العبادات است، اصلا خود دعا عبادت است، بلکه از روایات می‌فهمیم که دعا لُبّ عبادت است، حضرت فرموده‌اند: «الدعاء مخ العبادة».

حالا یکی دو تا از آیات را تأمل بکنیم، این آیه‌ی مبارکه را اول می‌خوانم که می‌فرماید: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان‏»

در این آیه چند نکته وجود دارد که من یادداشت کردم:

یک نکته این است که اذا سئلک، این سؤال به چه معنا است که اگر مردم از تو سؤال کردند، سئلک عنی انی قریب، ظاهرا سؤال از این است که چگونه به خدا برسیم، سؤال این است که از چه راهی ما می‌توانیم با خدا در ارتباط باشیم، قرب به خداوند متعال پیدا بکنیم، اینکه گفتم ظاهرا از کجا؟ به جهت این است که، اولا: سئلک عبادی عنی، از من، عنی نه احکام من، نه آنچه را که من می‌خواهم و من نمی‌خواهم، سئلک عبادی عنی، خود من.

نکته دوم اینکه می‌فرماید: قریب، و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب، من نزدیک هستم، این یک نکته.

نکته سوم این است که واذا سئلک عبادی، اصلا این قضیه از عبادت شروع می‌شود، پس اگر معرفت می‌خواهیم تا به خدای قریب، به خدای نزدیک برسیم، از طریق عبادت باید برسیم، و اذا سئلک عبادی، این عبادت است که انسان را به خدا می‌رساند، شاهد این مطلب چه چیزی است؟ یکی از مقامات بلند پیغمبر اکرم معراج است، اسراء پیغمبر اکرم است، آیه معراج چگونه شروع شده؟ «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِه‏» اسراء از کجا شروع می‌شود؟ از عبودیت شروع می‌شود، عبودیت انسان را می‌برد بالا، بندگی است و طاعت است که انسان را بالا می‌برد و به خدا نزدیک می‌کند.

آیه دیگر، به پیغمبر اکرم می‌فرماید: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا» از راه تهجد، از راه عبادت، از راه بندگی «ان یبعثک مقاما محمودا» از عبادت شروع می‌شود، عبادت هم گفتیم فرع معرفت است، پس اگر می‌خواهیم به مقام بالا برویم، اگر می‌خواهیم به خداوند متعال نزدیک بشویم راه، راه عبودیت است.

یادم است کسی آمد خدمت امام رضا سلام الله علیه حضرت به او فرمودند که به فلانی بگو، فلانی کی هست؟ فلانی کسی هست که درباره امیرالمؤمنین غلو می‌کرده و حضرت امیر را خدا می‌دانسته، برو به فلانی بگو اینکه می‌بینی امیرالمؤمنین به مقامی رسیده است که تو خیال می‌کنی خدا است، این از طریق اطاعت خدا و رسول به این مقام رسیده است.

پس ملاحظه می‌کنید عبودیت است که انسان را به مقامات بالاتری می‌رساند، و چه مقامی بالاتر از اینکه انسان به خدا نزدیک بشود.

نکته‌ی چهارم که در این آیه است که اشاره کردم قبلا می‌فرماید: «فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون‏» اگر می‌خواهند به من برسند راه این است، از این راه به من می‌رسند.

در آیه‌ی دیگر اساسا امر شده به دعا: «ادعونی» امر شده به دعا. ما مامور هستیم به اینکه دعا کنیم، و دعا موضوعیت دارد، دعا طریقیت دارد برای وصول الی الله، برای نزدیک شدن به خداوند متعال، «ادعونی» امر است که خداوند متعال امر می‌کند به دعا کردن و آنگاه وعده می‌دهد «ادعونی» وعده‌ی خداوند متعال هم که تخلف ندارد.

بعد چه می‌فرماید: «ان الذین یستکبرون عن عبادتی» معلوم می‌شود عدم دعا کردن، عدم ارتباط برقرار کردن با خداوند، عدم مناجات، ترک این حالات تکبر است، و استکبار بر خداوند متعال است، اینکه نخواهد انسان به خدا نزدیک بشود، یعنی پشت کردن به خدا.

مقدمه چهارم عبارت است از اینکه عبادتی که ما می‌گوییم که فرع معرفت است، و از آن طرف منشأ قرب است، مراد ما از این عبادت اعم است از احکام که احکام اعم هستند از واجبات و مستحبات.

مراد ما از عبادت صرفا واجبات نیست، نه خیر مراد ما از عبادتی که فرع معرفت است و منشأ می‌شود برای قرب الی الله سبحانه و تعالی اعم از عبادات واجب و عبادات مستحب و اعم از حقوق است.

سؤال خواهید کرد یعنی چه؟ عمل به واجبات و ترک محرمات برای انسان تقوا می‌آورد، و ترک معصیت این تقوا است اما تقوا پله‌ی اول است، عمل به واجبات ترک محرمات این پله‌ی اول است.

اما نسبت به مستحبات چگونه؟ «ما زال العبد یتقرب الیّ بالنوافل حتی اکون سمعه الذی یسمع به، بصره الذی یبصر به، یده التی یبطش بها»، این حدیث قدسی است و این حدیث قدسی را هم ما روایت کردیم و هم در کتب عامه است، ما زال العبد یتقرب الیّ، نوافل را شما به حکم یک نردبان قرار بدهید، عبد – باز هم عبد گفتم- گفتم اولش از عبودیت شروع می‌شود اینجا هم ما زال العبد، نفرمودند مازال المؤمن، نفرمودند مازال الانسان؛ مازا العبد یتقرب الیّ همچنان عبد به من نزدیک می‌شود و از این نردبان نواف بالا می‌رود، از این پله‌ها بالا می‌رود، ما زال العبد یتقرب الیّ بالنوافل، می‌رسد به آنجا که حتی اکون سمعه الذی یسمع به، بصره الذی یبصر به، یده التی یبطش بها؛ انسان بره بالا بره بالا اینطور می‌شود.

مراد از حقوق چیست؟ مراد از حقوق علاوه بر واجبات و ترک محرمات، و علاوه بر مستحبات و حقوقی است که امام سجاد علیه السلام خودشان در رسالة الحقوق ۵۰ تا حق ذکر کرده‌اند، از حق الله شروع می‌شود تا اعضای بدن و خارج از اعضای بدن، حق استاد، حق پدر، حق مادر و همسایه و…، پس مراد ما از عبادتی که فرع معرفت است و عبادتی که منشأ می‌شود برای نزدیک شدن به خداوند متعال عبادتی است به این وسعت.

آنوقت اگر انسان اینچنین شد که واجبات را انجام داد، محرمات را ترک کرد، نوافل را به جای آورد و این حقوق را یکی یکی رعایت کرد، – من حقوق امام سجاد را در رسالة الحقوق همینجا به عربی در یکی از ماه رمضان تدریس کردم، البته ناقص ماند- این حقوق را که رعایت کردیم با نوافل و آوردن واجبات و اجتناب از محرمات آنوقت می‌شویم آماده برای رفتن به سوی خداوند متعال این عرفان اهل بیت است، عرفانی که ما می‌گوییم باید برویم در خانه‌ی اهل بیت که اهل بیت به آن دو نفر که آن‌ها هم برای خودشان بزرگ بودند فرمودند: «شرقا و غربا فوالله لا تجدان علما صحیحا الا ما خرج من هذا البیت»؛ چرا برای عرفان حقیقی و واقعی برویم به سراغ زید و امر، تازه این عرفان هم که عرفان نیست، یک سلسله اصطلاحاتی است که مبتنی است بر یک سلسله تخیلات، اینجا باید بیایم، فوالله لا تجدان علما صحیحا الا ما خرج؛ در معرفت باری تعالی، در شناخت باری تعالی، برای حرف زدن با باری تعالی، مناجات با خداوند متعال، برای رسیدن به او، برای حرکت به سوی او، باید برویم در خانه اهل بیت، چه چیزی بهتر از دعای ابوحمزه؟ که امام سجاد سلام الله علیه بنابر نقل ابوحمزه ثمالی هر شب این را می‌خواندند، این دعای ابوحمزه برنامه‌ی هر شب امام سجاد سلام الله علیه بوده است.

 مقدمه‌ پنجم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت معصومین اشرف خلائق خداوند متعال من الاولین و الآخرین هستند، این در جای خودش ثابت شده است. این یک مقدمه.

مقدمه‌ی دوم این‌ها که افضل و اشرف خلائق هستند، اعرف الناس بالله سبحانه و تعالی هستند.

مطلب سوم اینکه این‌هایی که اعرف الناس هستند بالله اعبد الناس هستند لله سبحانه و تعالی، کسی درباره اهل بیت غلو نکند، این‌ها عباد خداوند متعال هستند، «انا عبید مربوبون»، ائمه‌ی ما و پیغمبر اکرم عبد خداوند متعال هستند، اما چه عبدی؟ عبدی که لایسبقونه بالقول و هم بعمله یعملون، عبدی که کسی به پای آن‌ها نمی‌رسد، این‌ها عباد این چنینی هستند، و این‌ها اقرب الناس الی الله سبحانه و تعالی هستند.

حالا مطلبی که می‌خواهم بگویم چیست؟ خوب توجه کنید این است که با اینکه به این مقام رسیدند که اشرف الخلائق هستند، اعرف الناس بالله هستند، اعبد الناس لله هستند، اقرب الناس الی الله هستند، ولکن این‌ها از یک جهت عظمت خداوند متعال را که می‌بینند، و از جهت دوم مراتب قرب الی الله تعالی هم مراتبی هستند که حدی ندارند، این مراتب محدود به حد نیستند، پس از طرفی لحاظ عظمت خداوند متعال، از طرفی عدم محدود بودن قرب بالله سبحانه و تعالی پس به هر جایی که رسیده‌اند، و در هر مقامی که از قرب هستند، می‌خواهند جلوتر بروند، پیغمبر اکرم، اهل بیت معصومین در هر حدی که هستند، می‌خواهند جلوتر بروند، و می‌خواهند به خداوند متعال نزدیکتر شوند، عبد هستند، اما عبیدی که اینچنین هستند، از جهت معرفت، از جهت عبادت، از جهت قرب، می‌خواهند بیشتر نزدیک بشوند.

و همین بود که پیغمبر اکرم را خداوند متعال امر کرده که «ومن اللیل فتهجد عسی ان یبعثک ربک مقاما». روی این حساب لا محال استغفار می‌کنند، لا محال در درگاه خداوند متعال تضرع می‌کنند، لا محال در درگاه الهی گریه می‌کنند، خواهش می‌کنند، تقاضا می‌کنند، چون عظمت خدا را می‌بینند و کثرت مراتب قرب را می‌بینند و می‌خواهند به مرتبه‌ی بالاتری برسند، علاوه بر این عبادت‌ها، علاوه بر این تواضع‌ها و عبودیت‌ها و خشوع‌ها، تضرع هم دارند، و در قرآن مجید خداوند متعال به پیغمبر اکرم امر کرده است که تضرع کن، تضرع بکن.

این‌ها برای اینکه بیشتر برسند تضرع می‌کردند، این التماس‌ها اشک ریختن‌ها، توبه‌ها، استغفارها برای این است که خداوند متعال با عظمت نگاه دیگری به آن‌ها بکند و مقام بالاتری بدهدز طبع قضیه این است که انسان هرچه معرفتش بیشتر بشود شوقش بیشتر می‌شود، هرچه شوقش بیشتر می‌شود اعترافش به ناتوانی از درک مراتب بالا بیشتر می‌شود، آنوقت طلب تفضل از خداوند متعال می‌کنند که خدایا ما را به طرف خودت ببر، ما را جذب کن، تقاضای کشش از خداوند متعال است، علاوه بر لیاقت‌هایی که در خودشان دارند، حال پیغمبر اکرم و اهل بیت معصومین اينچنين بوده است، پس این استغفارها در این دعاها، این توبه‌ها، این اشک ریختن‌ها قضیه‌اش این است. التفات دارید.

علاوه بر اینکه بنده در روایات یافتم که اساسا خود استغفار، که انسان بگوید استغفرالله، ذکر است، استغفار یکی از اذکار است، ملازمه ندارد که انسان حتما گناه کرده باشد و بگوید استغفرالله؛ انسان غیر گنه‌کار هم مأمور است به استغفار، خودش ذکری از اذکار است، استغفار خودش عبادتی است از عبادات، و جالب این است که در حدیث معراج پیغمبر اکرم وقتی رفتند بالا با انبیاء گذشته ملاقات کردند در آنجا روایت می‌فرماید: «فاستغفرت لهم و استغفرولی»، من برای آنها استغفار کردم و آن‌ها برای من استغفار کردند؛ یعنی چه؟ مگر گناهی در کار بوده؟ انبیاء سلف که بالا هستند، پیغمبر اکرم هم که سید الخلائق و اشرف انبیاء است، فاستغفرت لهم و استغفرولی، این یعنی که دعا کردم، اینکه دو نفر به هم می‎‌رسند همدیگر را دعا می‌کنند، تعبیر کردن از دعا به استغفار، و در همین روایت دارد که استغفار کردم لعلی و شیعته، پس ما بایستی از اهل بیت یاد بگیریم چگونه دعا کنیم، در دعاهايمان چه بخواهیم، و با چه حالی و احوالی و در چه زمان و مکانی دعا بکنیم، این استغفارها و توبه‌ها معنایش چیست؟ و ما چرا باید استغفار و توبه بکنیم؟ ما که گنه‌کار هستیم، آن‌ها مقام عصمت را دارند، یکی از برکات ائمه اطهار که سایر مذاهب محروم هستند از این برکات، چگونه حرف زدن با خداوند متعال را به ما یاد می‌دهند، چگونه با خداوند متعال ارتباط برقرار کردن را به ما یاد می‌دهند، این مقدماتی بود که امشب به عرضتان رساندم فردا ان شاء الله وارد خود دعا خواهیم شد.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عکس-حاج-اقا-ابوحمزه