سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه هشتم
بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته
با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی
فایل کامل تصویری بیانات معظم له
فایل کامل صوتی بیانات معظم له
فایل تصویری روضه حضرت خدیجه سلام الله علیها در محضر معظم له
متن کامل بیانات معظم له
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین.
لاسیما بقیة الله فی الارضین، و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
«فَمَا نَدْرِي مَا نَشْكُرُ أَ جَمِيلَ مَا تَنْشُرُ أَمْ قَبِيحَ مَا تَسْتُر»
باید شکر گزار باشیم اما کدام را شکر بکنیم؟ خوبیهایی که دربارهی ما داری آنها را تشکر بکنیم یا بدیهای ما را که ستر میکنی تشکر بکنیم؟ یک بندهی متوجه، بندهی ملتفت وقتی التفات به این دو جهت داشته باشد که از جهتی این همه نعمتهای الهی، مغفرت الهی، رحمت الهی، از جهتی ساتریت خداوند متعال، صبر خداوند متعال، در برابر قصورها و تقصیرهای ما، یک بندهی متوجه ملتفت از هر دو جهت باید تشکر کند از خداوند متعال شاکر باشد و شکر از خداوند متعال در چنین مواردی توأم با خجالت است، توأم با شرمندگی است که انسان اینچنین خدایی را داشته باشد و عبد با مولای خودش اینچنین رفتار بکند. فَمَا نَدْرِي مَا نَشْكُرُ أَ جَمِيلَ مَا تَنْشُرُ أَمْ قَبِيحَ مَا تَسْتُر.
«أَمْ عَظِيمَ مَا أَبْلَيْتَ وَ أَوْلَيْت»
این همه نعمتهایی که عنایت کردی.
«أَمْ كَثِيرَ مَا مِنْهُ نَجَّيْتَ وَ عَافَيْت»
چقدر بلاها از ما رد شده، چقدر گرفتاریها به لطف خدا از ما برطرف شده، گرفتاریهای معنوی و مادی، گرفتاریهایی که روحی و یا جسمی است.
«يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَيْكَ وَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لَاذَ بِك وَ انْقَطَعَ إِلَيْك»
مسئلهی انقطاع مسئلهی بسیار مهمی است که انسان منقطع باشد الی الله، انسان مؤمن وقتی خدا را شناخت در حد خودش به خداوند متعال معرفت پیدا کرد، در حد استعداد خودش، پناه نمیبرد الا به خداوند متعال، این خدایی را که شناخته با صفاتی که خداوند متعال دارد، با عجزی که ما سواءی باری تعالی دارند، انسان به چه کسی پناه ببرد؟ انسان به کجا منقطع میشود؟ به خداوند متعال. این مقتضای عقل است، مقتضای تفکر و تأمل است که اگر انسان در گرفتاریهایش بنا باشد به کسی پناه ببرد، به کجا باید پناه ببرد؟ اگر بنا باشد که انسان دقت بکند در امور دیگران، ناتوانی ماسواء، و از آن طرف معرفت دارد بالله که کریم است، جواد است، رحیم است، قدرت دارد، خوب با این مقدمات انسان به کجا پناه میبرد؟ منقطع میشود الی الله، از ماسواء خداوند متعال، تمام امیدها باید در اینجا متمرکز بشود به خداوند متعال، وقتی تمام امیدها در اینجا متمرکز شد لامحال خداوند متعال ارحم الراحمین است، من که از همه جا ناامید شدم و به سوی او فقط پناه بردم، با قدرتی که دارد، با علمی که بر احوالات من دارد، لا محال عنایت خواهد کرد، پناه خواهد داد، مشکلات را حل خواهد کرد.
«أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ نَحْنُ الْمُسِيئُونَ فَتَجَاوَزْ يَا رَبِّ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِيلِ مَا عِنْدَك»
خداوند متعال جمیل است و تمام آنچه را که دارد جمیل است، همهاش جمال است، همهاش خوبی است، از خداوند متعال چیزی غیر از خیر و خوبی از خداوند متعال سر نمیزند، خدایا نگاه بکن به آن خیری که داری، به آن صفاتی که داری، و از این قبائح درگذر، فَتَجَاوَزْ يَا رَبِّ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِيلِ مَا عِنْدَك.
«وَ أَيُّ جَهْلٍ يَا رَبِّ لَا يَسَعُهُ جُودُك»
جهل در لغت عرب دو معنا دارد، در روایات ما هم همینطور است، یک وقت جهل در مقابل عقل است، در مقابل فهم است، یک وقت جهل در مقابل علم است، لذا در کافی بابی داریم باب العقل و الجهل، جهل مقابل عقل شده، وَ أَيُّ جَهْلٍ يَا رَبِّ لَا يَسَعُهُ جُودُك، ما قاصر هستیم، ما نمیفهمیم، ما بلد نیستیم، ما آنطوری که به وظایفمان عمل بکنیم، عمل نمیکنیم، وظایفمان را درست شناخت نداریم تا درست عمل بکنیم، اما خداوند متعال جواد، خداوند متعال رحیم، و اکر الاکرمین، وَ أَيُّ جَهْلٍ يَا رَبِّ لَا يَسَعُهُ جُودُك.
«أَوْ أَيُّ زَمَانٍ أَطْوَلُ مِنْ أَنَاتِك»
خداوند متعال با همهی رحمتی که دارد و صبری که دارد و علمی که دارد، عجیب است، خداوند متعال عالم است به تمام آنچه که بر ما میگذرد و آنچه از قبائح ما انجام میدهیم قادر است که ما را عقاب کند، در عین حال صبر، چقدر صبر؟! أَوْ أَيُّ زَمَانٍ أَطْوَلُ مِنْ أَنَاتِك.
«وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِي جَنْبِ نِعَمِك»
دیروز عرض کردم در بعضی از فرازهای دعای ابوحمزه امام علیه السلام به صیغهی جمع صحبت میکنند، در بعضی از فرازها به صیغهی مفرد که خودشان متکلم هستند صحبت میکنند، ببینید اینجا، أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ نَحْنُ الْمُسِيئُونَ، این صیغهی جمع است، فَتَجَاوَزْ يَا رَبِّ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِيلِ مَا عِنْدَك وَ أَيُّ جَهْلٍ يَا رَبِّ لَا يَسَعُهُ جُودُك أَوْ أَيُّ زَمَانٍ أَطْوَلُ مِنْ أَنَاتِك وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِي جَنْبِ نِعَمِك، همهی اعمال بندگان خدا در یکجا جمع بشود، در مقابل رحمت خداوند متعال، نعم الهی، این اعمال لاشئ است، امام علیه الصلاة و السلام در اینجا به صیغهی جمع صحبت میکنند، این معنا دارد، خیلی جاها حتی شما نگاه بکنید سورهی حمد که هر روز ما در نماز میخوانیم، چرا میگوییم ایاک نعبد و ایاک نستعین، من دارم با خدا حرف میزنم، نماز فرادا است، جماعت نیست، چرا میگویم ایاک نعبد و ایاک نستعین؟ خداوند متعال به جمع و جماعت عنایت دارد، وقتی نمازها بالا میرود، بالاخره نماز من هم قاطی میشود با نماز این همه مؤمنینی که نماز میخوانند، آنوقت یه نماز شکسته قاطی بشه با این همه نماز خوب، یک نفس مبتلی به گناه قاطی بشود با این همه نفس عباد صالحین، اینها یکجا میرود بالا، آنوقت خداوند ارحم الراحمین است، ارحم است از اینکه سوا کند و جدا کند، این نکته دارد در یک مواردی که به صیغهی جمع انسان با خداوند متعال حرف میزند.
«وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِي جَنْبِ نِعَمِكَ وَ كَيْفَ نَسْتَكْثِرُ أَعْمَالًا نُقَابِلُ بِهَا كَرَمَك»
به کارهایمان نگاه کنیم چقدر کار است، خیلی کار کردیم، خیلی نماز خواندیم، خیلی عبادت کردیم، خیلی روزه گرفتیم، همهی اعمال مؤمنین را بذاریم در یک کفهی ترازو در مقابل کرم خداوند متعال آن هم در یک کفه، نگاه کنید ببینید کدام میچربد؟
«وَ كَيْفَ نَسْتَكْثِرُ أَعْمَالًا نُقَابِلُ بِهَا كَرَمَكَ بَلْ كَيْفَ يَضِيقُ عَلَى الْمُذْنِبِينَ مَا وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِك»
کرم اگر بخواهیم ترجمهاش بکنیم به فارسی گمان میکنم بزرگواری باشد، بزرگواری خداوند متعال، این اعمال در مقابل بزرگواری خداوند متعال.
«يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي» قسم میخورم «لَوْ نَهَرْتَنِي مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِك»
خود خداوند متعال میفرماید «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر» آنوقت من با این سائل فلاتنهر که فرمودند، صرفا سائل است، نه سائل گنهکار، نه سائل قاصر و مقصر، سائل را نباید رد بکنیم، خدایا من سائلی هستم که سر تا پا قصور و تقصیر، فوعزتک دست برنمیدارم و از در خانهات برنمیگردم.
«وَ لَا كَفَفْت عَنْ تَمَلُّقِك»
تملق چیز بدی است، تملق خیلی بد است، چاپلوسی، انسان چاپلوسی کند خیلی بد است، اما در برابر خداوند متعال امام میفرماید من چاپلوسی میکنم، تملق میکنم، انسان متملق مذموم است، اما در درگاه الهی، انسان با خداوند متعال، با التماس حرف بزند، با اعتراف به قصور و تقصیر حرف بزند، با ذلت حرف بزند در درگاه الهی، وَ لَا كَفَفْت عَنْ تَمَلُّقِك.
«لِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِك»
معرفت لازم است، هر یک از ماها به قدر خودمان معرفت داریم، ولی این کفایت نمیکند، از ما خواستند جلو برویم، از ما خواستند در معرفت پیش برویم و پیشرفت بکنیم، وقتی انسان معرفتش بیشتر شد، میبینید کوتاهی او در برابر خداوند متعال و اداء حق خدا، اقرار به کوتاهی معرفت میکند، زیاد است؟ این که روز اول عرض کردم حکمت خلقت بنابر آیهی مبارکه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» حکمت خلقت عبادت و بندگی است، اما عبادت و بندگی معرفت میخواهد، عبادت فرع معرفت است و به دنبال عبادت است که خداوند متعال به انسان قرب میدهد، پس سه چیز داریم اینها با هم مترتب هستند، قرب الی الله مترتب بر عبادت، عبادت مترتب بر معرفت است، انسان وقتی معرفت پیدا کند بهتر عبادت میکند، وقتی معرفتش بیشتر بشود از خدا بیشتر میترسد، وقتی معرفت پیدا کرد و حکمت خلقت را فهمید آنوقت عمل میکند به رسالة الحقوق به روایت کتاب تحف العقول که من اکثر شبها تذکر میدهم، رسالة الحقوق به روایت کتاب تحف العقول دارای مطالبی است که غیر از احکام خمسه است، واجبات و محرمات، آن رسالة باز از امام سجاد علیه السلام است، آنجا حضرت میخواهند ما آدم بشویم، این آدمیت برای ما قرب میآرود، لِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِك.
«وَ أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَاء»
البته ما تقاضا میکنیم، ما خواهش میکنیم، تملق میکنیم، تذلل میکنیم اما، أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَاء.
«تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاء لَا تُسْأَلُ عَنْ فِعْلِك»
چه کسی میخواهد از خدا بپرسد چرا اینچنین کردی و چرا نکردی؟ این کیست؟ کسی هست؟ لاتسأل عن فعلک، همچین سائلی وجود ندارد اصلا که سؤال بکند که خدایا چرا مرا معذب کردی، پس ما بایستی در مقام تذلذل در برابر خداوند متعال باشیم و بدانیم که خداوند متعال اگر رحمتی بر ما نازل کرد به فضلش است، و الا ما استحقاق عقاب داریم، مقرّ هستیم به استحقاق عقاب و این عقاب هم تارة عقاب شرعی است، تارة عقاب معنوی است که خداوند متعال کسی را از درگاهش دور میکند، لا تسأل عن فعلک.
«وَ لَا تُنَازَعُ فِي مُلْكِك»
عالم ملک خداوند متعال است، ما مملوک او هستیم، مالک در ملکش تصرف میکند به هر نوعی که اراده بکند، وَ لَا تُنَازَعُ فِي مُلْكِك، چه کسی است که با خداوند متعال در اراده و تصرفاتش در ملک خودش بخواهد نزاع بکند، این کیست؟ هست کسی؟ اصلا چنین چیزی میشود، لذا با صیغه مجهول هم آمده، لاتسأل عن فعلک وَ لَا تُنَازَعُ فِي مُلْكِك.
«وَ لَا تُشَارَكُ فِي أَمْرِك»
خداوند متعال شریک ندارد، پیغمبر اکرم شریک خداوند متعال نیست، ائمهی اطهار شریک خداوند متعال نیستند، خداوند متعال نه در مقام عصمت و اهل عصمت حلول میکند و نه اتحاد پیدا میشود و نه شرکتی وجود دارد با همهی این مقاماتی که پیغمبر اکرم و اهل بیت دارند همهشان عبد خداوند متعال هستند، وَ لَا تُشَارَكُ فِي أَمْرِك.
«وَ لَا تُضَادُّ فِي حُكْمِك»
همه به صیغهی مجهول است، کیست که با خداوند متعال تضاد کند در حکمش؟ خداوند متعال اراده کرده است که مرا معذب بکند یه کسی پیدا بشود بگوید نه خیر نباید معذبش کنی؟ کیست؟ بحث شفاعت بحث دیگری است، آن هم باز التماس است؟ آن هم باز خواستن از خداوند متعال است که همهی امور به ید الله است، منازعهای کسی نمیتواند با خداوند متعال بکند، وَ لَا تُضَادُّ فِي حُكْمِك.
«وَ لَا يَعْتَرِضُ عَلَيْكَ أَحَدٌ فِي تَدْبِيرِك»
لایعترض چه کسی میتواند اعتراض کند، احد مطلقا، احدی نمیتواند و نیست که اعتراض کند بر خداوند متعال فی تدبیرک،
«لَكَ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِين»
میگویند لک الخلق یعنی در امور تکوینیه، و الامر یعنی در امور تشریعیه، خودش است، برای خودش است، به دست خودش است، احدی غیر از او نیست، لک الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین.
دوباره برمیگردند
«يَا رَبِّ هَذَا مَقَامُ مَنْ لَاذَ بِكَ وَ اسْتَجَارَ بِكَرَمِكَ وَ أَلِفَ إِحْسَانَكَ وَ نِعَمَكَ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِي لَا يَضِيقُ عَفْوُكَ وَ لَا يَنْقُصُ فَضْلُك»
عباراتی در دعای ابوحمزه است که محتواهای این عبارات به هم نزدیک است، عبارات متعدد و مختلف ولکن محتوا به هم نزدیک است، يَا رَبِّ هَذَا مَقَامُ مَنْ لَاذَ بِكَ وَ اسْتَجَارَ بِكَرَمِكَ وَ أَلِفَ إِحْسَانَكَ وَ نِعَمَكَ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِي لَا يَضِيقُ عَفْوُكَ؛ عفو خداوند متعال کم میآورد؟! خداوند متعال در عفوش کم میآورد؟! تمام خلائق را عفو کند در عفوش کم میآید؟! ضیقی در عفوش میآید؟! مثلا جمعی را امروز عفو بکند، جمعی را بگوید دیگر پرونده پر شد دیگر وقت نداریم، دیگر عفوی باقینمانده ان شاء الله بقیه را فردا عفو میکنیم، لا یضیق عفوک وَ لَا يَنْقُصُ فَضْلُك.
«وَ لَا تَقِلُّ رَحْمَتُكَ وَ قَدْ تَوَثَّقْنَا مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَدِيم»
صفح قدیم همان بود که پریروز روایاتش را خواندم که خداوند متعال وعده داده است که گذشت بکند، بعضی از روایات را خواندیم، حسن ظن بالله را بعضی روایاتش را خواندیم، وَ قَدْ تَوَثَّقْنَا مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَدِيم.
«وَ الْفَضْلِ الْعَظِيمِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَة»
رحمت خداوند متعال همه چیز را میگیرد، هر چیزی که کلمهی چیز بر آن صدق بکند، کلمهی شئ بر آن صدق بکند.
«أَ فَتَرَاكَ يَا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونَنَا أَوْ تُخَيِّبُ آمَالَنَا كَلَّا يَا كَرِيم»
اینچنین نیست، معرفت ما نسبت به تو اینچنین نیست، اینطوری که ما تو را شناختیم، اینچنین نیست که آرزوهای ما را، امیدهای مارا، خدایا ناامید بکنی، تُخَيِّبُ آمَالَنَا كَلَّا يَا كَرِيم.
«لَيْسَ هَذَا ظَنَنَّا بِكَ وَ لَا هَذَا فِيكَ طَمَعُنَا يَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِيكَ أَمَلًا طَوِيلًا كَثِيرا إِنَّ لَنَا فِيكَ رَجَاءً عَظِيماً عَصَيْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنَا»
اقرار میکنیم به اینکه خلاف کردیم، در عین حال ما از شما میخواهیم که
«ان تستر علینا وَ دَعَوْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِيبَ لَنَا»
از خدا میخواهیم و این خواستن که با خداوند متعال حرف میزنیم توأم با امید استجابت است.
«فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا مَوْلَانَا»
مولای ما هستی، ما عبد هستیم، مولای عرفی با عبدش چگونه رفتار میکند، مولای عرفی، مولایی که در این عالم پیدا بشود عبدی داشته باشد چگونه با عبدش رفتار میکند؟ فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا مَوْلَانَا، مولای حقیقی خداوند متعال است، عبد حقیقی ما هستیم، فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا مَوْلَانَا.
«فَقَدْ عَلِمْنَا مَا نَسْتَوْجِبُ بِأَعْمَالِنَا»
ما میدانیم که قصور و تقصیر کردیم و این اعمال ما مبَعِّد از درگاه تو است، این اعمال ما استحقاق عقاب میآورد.
«وَ لَكِنْ عِلْمُكَ فِينَا وَ عَلِمُنَا بِأَنَّكَ لَا تَصْرِفُنَا عَنْك»
سه تا علم داریم، یک علم داریم که بندگان بدی هستیم، اقرار هم میکنیم، یک علم داریم که ارحم الراحمین هستی، اکرم الاکرمین هستی، صفاتی را که نسبت به خداوند متعال ما اعتقاد داریم، معرفت داریم، علمنا فیک، و علمک فینا، از آن طرف هم علم داری که میدانی ما چه کاره هستیم؟ و علمنا بانک لا تصرفنا عنک، علم داریم به اینکه خدایا ما را از درگاهت مرخص نمیکنی، دست خالی برنمیگریدیم، این را ما علم داریم به جهت آن صفاتی را که در خداوند متعال سراغ داریم و معرفت داریم، این امید را به خودمان میدهیم، این طمع را پیدا میکنیم که برویم با کمال جرأت از او بخواهیم.
«وَ إِنْ كُنَّا غَيْرَ مُسْتَوْجِبِينَ لِرَحْمَتِك»
میدانیم که لیاقت نداریم و اهلیت نداریم.
«فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيْنَا وَ عَلَى الْمُذْنِبِينَ بِفَضْلِ سَعَتِك» حالا است که «فَامْنُنْ عَلَيْنَا»
بر ما منت بگذار، خیلی فرق است یک وقت انسان استحقاق چیزی را دارد وقتی استحقاق داشت به او بدهند منت گذاشتن معنا ندارد، اگر من آمدم برای شما کاری انجام دادم قرار بود بابت این کار به من اجرتی بدهی، من کار کردم شما این اجرت را به من دادید دیگر بر من منت نمیگذارید، من در مقابل کاری که انجام دادم استحقاق اجرت دارم دیگر جای منت نیست، یک وقت استحقاق نیست، در عین حال نه اینکه استحقاق نیست، استحقاق چوب است، استحقاق عقاب است، پس استحقاق چوب است، این نادیده بگیریم استحقاق چوب را نادیده بگیرم، استحقاق نعمت را به او دهیم، این کار خدا است، این دیگر کار فوق العادهای است که از هیچ بندهای سر نمیزند، فقط خداوند متعال است، لذا است که در قرآن مجید یه چندتا نعمت بزرگ خداوند متعال دارد که در قرآن مجید کلمهی منت را خودش به کار برده، بعثت پیغمبر اکرم منت است، آمدن در آخر زمانی که قرار است بیایند و حکومت حق را تأسیس بکنند این نعمت است، اینجاهم فامنن علینا، با بیانی که عرض کردم میشود نعمت بزرگ به خاطر اینکه من استحقاق چوب دارم، این استحقاق چوب را نادیده بگیرد بعد استحقاق نعمت در من قرار بدهد آنوقت نعمت بدهد، فامنن علینا ما انت اهله، اگر بدهد واقعا منت گذاشته ولو خودش نگوید منت میگذارم، فامنن علینا بما انت اهله، آنطوری که من شناختم، نه اینکه من اهلش هستم و استحقاق دارم، نه خیر.
«بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ جُدْ عَلَيْنَا»
جود کن بر ما، به ما عنایت کن.
«فَإِنَّا مُحْتَاجُونَ إِلَى نَيْلِك»
خدایا ما نیاز داریم به رحمتت، به مغفرتت، به نعمت نیاز داریم، نیاز داریم به اینکه به تو نزدیک بشوم، فَإِنَّا مُحْتَاجُونَ إِلَى نَيْلِك.
«يَا غَفَّارُ بِنُورِكَ اهْتَدَيْنَا»
انسان در یک مسیری که قدم برمیدارد احتیاج به روشنایی دارد اين قدمی که میخواهی برداری براي رسيدن به خداوند متعال قدمی که میخواهیم برداریم به اینکه به خدا نزدیک بشویم در این مسیر ما احتیاج به روشنایی داریم، این راه باید روشن باشد، با محمد و آل محمد که خودش اینها را نصب کرده برای اینکه این راه را به ما نشان بدهند، و نسبت به ما در این مسیر دستگیری بکنند، اینها هداة ما هستند، بنورک اهتدینا.
«وَ بِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْنَا»
از دیگران مستغنی هستیم، دیگران کی هستند؟
«وَ بِنِعْمَتِكَ أَصْبَحْنَا وَ أَمْسَيْنَا»
خدایا ما در برابر تو اینچنین هستیم.
«ذُنُوبُنَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَسْتَغْفِرُكَ اللَّهُمَّ مِنْهَا وَ نَتُوبُ إِلَيْك»
در گذشته بیان کردهام استغفار مقام عصمت، توبهی مقام عصمت، که معصومین استغفار و توبه میکنند یعنی چه.
«تَتَحَبَّبُ إِلَيْنَا بِالنِّعَم»
همواره به ما نعمت میدهی، البته پیش ما هم محبوب میشوی، کسی که منعم باشد قهرا محبوبیت پیدا میکند، تَتَحَبَّبُ إِلَيْنَا بِالنِّعَم، به ما خوبی میکنی و نعمت میدهی.
«وَ نُعَارِضُكَ بِالذُّنُوب»
ببینید ما چگونه هستیم با خداوند متعال، خیلی بندگان بدی هستیم، نباید دوتا انسان با هم اینچنین باشند که شما به عنوان یک انسان به من محبت بکنید و من در مقابل محبت شما به شما بدی بکنم، ما بین خودمان اینچنین نباید باشیم، این خیلی قبیح است، شاید حیوانات هم اینطور نباشند، اگر یک حیوانی به حیوانی محبت بکند، آن حیوانی که محبت دیده میآید به این حیوانی که بهش محبت کرده بدی میکند؟ شاید حیوانات هم اینطور نباشند، در مقابل احسان بدی بکنند، شاید، حالا ما با حیوانات که خبر نداریم، اما خودمان بین خودمان اینطور نیست؟ که اگر کسی بدی بکند در برابر محبت کسی ملامتش بکند؟ و خداوند متعال از عدم ما را آورده به عالم وجود به ما عقل داده، سلامتی داده، به ما نعمتهایی داده، انواع و اقسام نعم، تتحبب الینا بالنعم، آنوقت وَ نُعَارِضُكَ بِالذُّنُوب.
«خَيْرُكَ إِلَيْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَيْكَ صَاعِد وَ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ مَلَكٌ كَرِيم»
یکی از ملائکهی نزدیک به خودت، حالا یا یکی از ملائکه است یا ملکین هستند که اینها
«يَأْتِيكَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِيحٍ فَلَا يَمْنَعُك ذَلِكَ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِكَ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيْنَا بِآلَائِك»
خوب این ملک آمده گزارش میدهد، این ملک که خلاف نمیگوید که، واقعیتها را برای خداوند متعال منتقل میکند، علاوه بر اینکه خود خداوند هم میداند که در دعای کمیل حضرت میفرمایند به خدا که این ملائکه که گذاشتی خودت هم از این ملائکه خبر داری از آنچه که از من سر میزند خوب این همه کار خلاف از ما سر میزند، فَلَا يَمْنَعُك ذَلِكَ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِكَ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيْنَا بِآلَائِك. همچنان نعمتها میآید.
«فَسُبْحَانَكَ مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَكَ وَ أَكْرَمَكَ مُبْدِئاً وَ مُعِيدا»
از اول هر آنچه بوده تفضل بوده، الان هم در مقابل اعمال ما باز هم تفضل.
«تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ أَكْرَمَ صَنَائِعَكَ وَ فِعَالَك»
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خدایا این دعاها را مقرون به استجابت قرار بده
ما را بندگانی قرار بده نه فقط استحقاق عقاب داریم سرتا پا قصور و تقصیر هسیتم در عین حال خدایا هم مغفرت و هم قرب و رحمت به درگاه الهی را توقع و انتظار داریم.
امشب متعلق است به حضرت خدیجه اُم المؤمنین سلام الله علیها و ایشان حق بزرگی بر همهی ما دارند، حق بسیار بزرگی بر همهی ما دارند، وقتی پیغمبر اکرم با ایشان ازدواج کردند، پیغمبر اکرم از نظر مالی مکفی شدند، هر کار بزرگی در این عالم بالاخره به اسباب ظاهریه احتیاج دارد، این یک حق بزرگ است، حق بزرگ که مادر صدیقه طاهره هستند، اگر حضرت خدیجه نبودند صدیقه طاهره هم نبودند، اگر صدیقه طاهره نبودند ائمه اطهار نبودند، اگر صدیقه طاهره نبودند امام زمان نبود، اگر صدیقه طاهره نبودند اساسا مذهبی وجود نداشت، لذا حق بزرگی حضرت خدیجه بر ما دارند.
برای ایشان مقام رفیع را و شأن جلیل را از خداوند متعال خواهان هستیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.