ابوسعید خدری می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه سلام الله علیها برسانی» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه سلام الله علیها ابلاغ کرد، خدیجه گفت: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیهِ السَّلَامُ، وَ عَلَی جَبْرَئِیلَ السَّلَامُ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است و از او است سلام و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد

حضرت خدیجه سلام الله علیها

خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بن مرّة ابن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه؛ و نام مادرش: فاطمه بنت زائدة (زید) بن الأصم بن رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک.[۱]

مشهور به خدیجه کبری سلام الله علیها و ام‌المؤمنین، اولین و شایسته‌ترینِ همسران رسول خداست. ایشان در زمره همسران قریشی رسول خدا صلی الله علیه و آله به شمار آمده و از جهت قرابت و خویشاوندی نزدیکترین همسران به لحاظ نسبی به ایشان است. آن حضرت، دختر خویلد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بود، که جناب قصی، جد چهارم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می‌باشد. بنابراین حضرت خدیجه نیز با چند واسطه دختر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و از جهت ریشه خاندانی با یکدیگر متحد می‌شوند. لذا سلسله نسب حضرت خدیجه به حضرت اسماعیل علیه السلام و ابراهیم خلیل الله علیه السلام که جد ۲۸ و ۲۹ رسول الله است، می‌رسد.[۲]

حضرتش در حجاز و شهر مکه، در شبه جزیره عربستان در خانواده‌ای که با آداب و رسوم خرافی روزگار بیگانه بود به دنیا آمد. پس از ولادت او، خاندانش، برخلاف رسم سیاه زمانه (زنده به گور کردن دختران)، ولادت او را گرامی داشتند و پدر و مادرش «خویلد» و «فاطمه»، نام او را «خدیجه» به مفهوم گسسته و بیگانه از زشتی‌ها و ناپسندی‌ها برگزیدند.

خدیجه همه ثروت خود را در راه نشر اسلام به کار گرفت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به احترام خدیجه، در طول حیات او همسر دیگری برنگزید و پس از درگذشت وی همواره از او با نیکی یاد می‌کرد.

از دوران کودکی و نوجوانی او تا هنگام ازدواج با پیامبر و حتی بعد از آن، اطلاعات اندکی در دست است و بخشی از اخبار تاریخی درباره احوال ایشان نیز دست‌خوش دخل و تصرف قصه‌پردازان شده و با اسرائیلیات درهم آمیخته است.

آشنایی و ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله

حضرت خدیجه سلام الله علیها وقتی آوازه درستی و امانت‌داری و خوش خلقی حضرت محمد امین صلی الله علیه و آله را شنید، در پی مذاکراتی با حضرت ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله ، از برادر زاده او حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله برای امور مربوط به داد و ستدها در کاروان تجارتی خود درخواست نمود و حضرت محمد امین صلی الله علیه و آله از سوی او و برای تجارت، به شام رفت.

پس از این سفر تجارتی بود که خدیجه سلام الله علیها، توسط میسره، غلامش، با ویژگی‌های حضرت صلی الله علیه و آله محمد آشنا شد.[۳] برخی از مورخان بر این باورند که خدیجه، به دلیل صداقت، امانت، حسن خلق و درست‌کاری پیامبر صلی الله علیه و آله ، پیشنهاد ازدواج را مطرح ساخته است. خدیجه سلام الله علیها به حضرت صلی الله علیه و آله گفت: «عموزاده من! به واسطه خویشاوندی که میان من و تو وجود دارد، و عظمت و احترامی که در نزد قوم خود داری، و امانت و خوی نیکو و راستگویی که در تو هست، می‌خواهم صریحاً به تو بگویم که مایلم به همسری تو درآیم»، پیامبر صلی الله علیه و آله موضوع را با عموی خود در میان گذاشت.[۴] ابن اثیر در کتاب اسد الغابه، همین عوامل را بیان کرده است.[۵]

در قولی دیگر اینطور آمده که خدیجه سلام الله علیها شیفته لیاقت، نجابت، امانت‌داری و راستگویی، خوی نیکو، مکارم اخلاقی و معنوی، شخصیت ممتاز و محترم، و خصال پسندیده حضرت محمد امین صلی الله علیه و آله شد و به ازدواج با او مایل گردید. سپس زنی به نام نفیسه بنت امیه[۶] را واسطه قرار داد تا آمادگی او را برای ازدواج، به اطلاع حضرت محمد صلی الله علیه و آله برساند.[۷]

مشهور آن است که خطبه‌ی عقد به وسیله ی حضرت ابوطالب علیه السلام عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم انجام گردید و پذیرش و قبول آن نیز از سوی عَمْرو بن اَسَد عموی ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها صورت گرفت و در برابر این گفتار مشهور، اقوال دیگری نیز وجود دارد. مانند اینکه خطبه‌ی عقد توسط حمزه بن عبدالمطلب یا دیگر عموهای آن حضرت انجام شد.

و یا اینکه پدر ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها، خُوَیلِد بن اَسَد و یا پسر عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها، وَرَقَه بن نَوْفَل از طرف ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها قبول کرده و آن بانوی محترمه را به عقد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درآورد.

و بلکه در پاره ای از روایات گفتار نابجای دیگری نیز نقل شده که ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها به پدر خود خُوَیلِد شرابی داده و او را مست کرد و او در حال مستی این ازدواج را پذیرفت چون به حال عادی بازگشت و از جریان مطلع گردید بنای مخالفت با این ازدواج را گذارده و بالاخره با وساطت و پا در میانی برخی از نزدیکان به ازدواج مزبور تن داده و آن را پذیرفت.

که پاسخ آن را چند تن از راویان و اهل تاریخ عهده دار شده، متن گفتار ابن سعد در طبقات پس از ذکر چند روایت بدین مضمون می‌گوید:

«و قال محمد بن عمر: فهذا کله عندنا غلط و وهم و الثابت عندنا المحفوظ عن اهل العلم ان اباها خُوَیلِد بن اَسَد مات قبل الفجار و انعمها عَمْرو بن اَسَد زوجها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم».[۸]

یعنی: محمد بن عمر گفته است که تمامی این روایات در نزد ما ناصحیح و موهوم است و صحیح و ثابت نزد ما و دانشمندان آن است که پدر حضرت خدیجه سلام الله علیها یعنی خُوَیلِد بن اَسَد پیش از جنگ فِجار از دنیا رفته بود و عمویش عَمْرو بن اَسَد او را به ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درآورد.

و نظیر همین عبارت نیز از واقدی نقل شده[۹] و همچنین اقوال غیر مشهور دیگر را نیز پاسخ داده که نیازی به ذکر آنها نیست.

در پاره‌ای از روایاتی که در مورد این ازدواج فرخنده رسیده ظاهراً یک اشتباه دیگری نیز رخ داده که به جای عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها – یعنی عَمْرو بن اَسَد – وَرَقَه بن نَوْفَل بن اَسَد به عنوان عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها آمده که این مطلب گذشته از آنکه در اصل، خلاف مشهور است از نظر نَسَبی هم اشتباه است. زیرا وَرَقَه بن نَوْفَل پسر عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها است، نه عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها.

و بعید نیست که این کار از تصرفات ناقلان حدیث بوده که چون نام عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها در حدیث آمده بوده و وَرَقَه بن نَوْفَل هم شهرتی افسانه‌ای داشته، آن عنوان را با این نام منطبق دانسته و به این صورت درآورده‌اند.

مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و شیخ کلینی در کتاب شریف کافی با مقداری اختلاف خطبه ی عقدی را که به وسیله ابوطالب ایراد شده نقل کرده‌اند که متن آن طبق روایت شیخ صدوق رحمه الله این گونه است:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنْ زَرْعِ إِبْرَاهِیمَ وَ ذُرِّیهِ إِسْمَاعِیلَ وَ جَعَلَ لَنَا بَیتاً مَحْجُوجاً وَ حَرَماً آمِناً یجْبی إِلَیهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَی ءٍ وَ جَعَلَنَا الْحُکَّامَ عَلَی النَّاسِ فِی بَلَدِنَا الَّذِی نَحْنُ فِیهِ ثُمَّ إِنَّ ابْنَ أَخِی مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا یوزَنُ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَیشٍ إِلَّا رَجَحَ وَ لَا یقَاسُ بِأَحَدٍ مِنْهُمْ إِلَّا عَظُمَ عَنْهُ وَ إِنْ کَانَ فِی الْمَالِ قَلَّ فَإِنَّ الْمَالَ رِزْقٌ حَائِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ لَهُ فِی خَدِیجَهَ رَغْبَهٌ وَ لَهَا فِیهِ رَغْبَهٌ وَ الصَّدَاقُ مَا سَأَلْتُمْ عَاجِلُهُ وَ آجِلُهُ مِنْ مَالِی وَ لَهُ خَطَرٌ عَظِیمٌ وَ شَأْنٌ رَفِیعٌ وَ لِسَانٌ شَافِعٌ جَسِیم»[۱۰]و[۱۱]

یعنی: سپاس خدای را که ما را از کشت و محصول ابراهیم و ذریه اسماعیل قرار داد و برای ما خانه ی مقدسی را که مقصود حاجیان است و حرم امنی است که میوه هر چیز به سوی آن گرد آید بنا فرمود و ما را در شهری که هستیم حاکمان بر مردم قرار داد. سپس برادرزاده ام محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب مردی است که با هیچ یک از مردان قریش هم وزن نشود جز آنکه از او برتر است و به هیچ یک از آنها مقایسه نشود جز آنکه بر او افزون است و او اگرچه از نظر مالی کم مال است ولی مال پیوسته در حال دگرگونی و بی ثباتی و همچون سایه ای رفتنی است و او نسبت به ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها راغب و حضرت خدیجه سلام الله علیها نیز به او مایل است و مهریه او را نیز هر چه نقدی و غیر نقدی بخواهید آماده است و محمد را داستانی بزرگ و شانی والا و شهرتی عظیم خواهد بود.

و در کتاب شریف کافی این گونه است که پس از این خطبه، عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها خواست به عنوان پاسخ ابوطالب سخن بگوید ولی به لکنت زبان دچار شد و نتوانست، از این رو ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها خود به سخن آمده گفت:

عمو جان: اگر چه شما به عنوان گواه اختیاردار من هستی ولی در اختیار انتخاب من خود شایسته تر از دیگران هستم و اینک ای محمد من خود را به همسری تو در می‌آورم و مهریه نیز هر چه باشد به عهده‌ی خودم و در مال خودم خواهد بود، اکنون به عموی خود (حضرت ابوطالب علیه السلام) دستور ده تا شتری نحر کند و ولیمه‌ای ترتیب دهد و به نزد همسر خود آی!

حضرت ابوطالب علیه السلام فرمود:

گواه باشید که خدیجه محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به همسری خویش پذیرفت و مهریه را نیز در مال خود ضمانت کرد!

برخی از قریشیان با تعجب گفتند: شگفتا! که زنان مهریه مردان را به عهده گیرند؟!

حضرت ابوطالب علیه السلام سخت به خشم آمده روی پای خود ایستاد و گفت:

آری اگر مردی همانند برادرزاده من باشد زنان با گرانبهاترین مهریه‌ی خود خواهانشان می‌شوند و اگر همانند شما باشند جز با مهریه گرانبها حاضر به ازدواج نمی‌شوند!

و در روایت خرائج راوندی است که چون خطبه عقد به پایان رسید و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برخاست تا به همراه عمویش حضرت ابوطالب علیه السلام به خانه برود حضرت خدیجه سلام الله علیها به آن حضرت عرض کرد:

«… إِلَی بَیتِکَ فَبَیتِی بَیتُکَ وَ أَنَا جَارِیتُک»[۱۲]

یعنی: به سوی خانه ی خود بیا که خانه من خانه تو است و من هم کنیز توام!

و از کتاب المنتقی کازرونی نقل شده که چون مراسم عقد به پایان رسید حضرت خدیجه سلام الله علیها به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد:

«… یا مُحَمَّدُ مُرْ عَمَّکَ أَبَاطَالِبٍ ینْحَرْ بَکْرَهً مِنْ بَکَرَاتِکَ وَ أَطْعِمِ النَّاسَ عَلَی الْبَابِ وَ هَلُمَّ فَقِل مَعَ أَهْلِکَ فَأَطْعَمَ النَّاسَ وَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ مَعَ أَهْلِهِ خَدِیجَهَ»[۱۳]

یعنی ای محمد به عمویت ابوطالب دستور دِه شتر جوانی از شترانت را نحر کند و مردم را بر در خانه اطعام کن و بیا در کنار خاندانت چاشت را به استراحت بگذران.

و حضرت ابوطالب علیه السلام این کار را کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به نزد حضرت خدیجه سلام الله علیها آمده و در کنار او به استراحت روزانه پرداخت و این دو حدیث دلالت بر کمال علاقه و عشق حضرت خدیجه سلام الله علیها نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد چنانچه تا پایان عمر این عشق را نسبت به آن حضرت حفظ کرده بود. صلوات الله علیهما.

به این ترتیب خورشید مکه، در حالی که تنها بیست و پنج سال از عمرش را پشت سر می گذاشت، بر بام بخت سرور زنان قریش تابیدن گرفت، حضرت خدیجه سلام الله علیها ، همسر آفتاب شد و فصل نوینی در زندگی هر دو پدید آمد. حضرت خدیجه سلام الله علیها با حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیوندی ابدی برقرار ساخت؛ همدل، همسر و همراز وی شد.

سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج

درباره سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با پیامبرصلی الله علیه و آله، دیدگاه‌های مختلفی از ۲۵ سال تا ۴۶ سال مطرح شده است. بسیاری سن حضرت خدیجه سلام الله علیها را هنگام ازدواج، ۴۰ سال دانسته‌اند.[۱۴] اما روایات دیگری نیز در این باره وجود دارد.[۱۵] منابع تاریخی سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج را بیست و پنج[۱۶]، بیست و هشت[۱۷]، سی[۱۸]، سی و پنج[۱۹]، چهل[۲۰]، چهل و چهار، چهل و پنج و یا چهل و شش سال دانسته‌اند.[۲۱]

دست یافتن به سن دقیق حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله دشوار است. با این وصف با در نظر گرفتن این که مدت زندگی مشترک پیامبرصلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه سلام الله علیها ۲۵ سال بوده است (۱۵ سال، قبل از بعثت[۲۲] و ۱۰ سال، بعد از بعثت)، و منابع تاریخی نیز سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام وفات را ۶۵ سال یا بنابر ترجیح بیهقی ۵۰ سال گفته‌اند، به احتمال قوی سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله مطابق با یکی از این دو قول، ۴۰ یا ۲۵ سال بوده است.

اگر حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام وفات، ۵۰ ساله بوده، هنگام ازدواج باید ۲۵ ساله بوده باشد، نظری که برخی محققان آن را ترجیح داده‌اند. با توجه به این نکته که قاسم از حضرت خدیجه سلام الله علیها، پس از بعثت از دنیا رفته است،[۲۳] بدان معنی است که قاسم حداقل در ۵۵ سالگی حضرت خدیجه سلام الله علیها یا پس از آن به دنیا آمده باشد که حتی عادتا هم بسیار بعید است.

این نظر به ضمیمه دیدگاه برخی علمای شیعه که حضرت خدیجه سلام الله علیها را هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله عَذراء (دوشیزه) دانسته‌اند تقویت می‌شود؛ زیرا بعید به نظر می‌رسد زنی همچون حضرت خدیجه سلام الله علیها با مقام و مکنت خود در قریش تا ۴۰ سالگی ازدواج نکرده باشد.

بنابراین، قول مقبول، آن است که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر بیست و پنج ساله و حداکثر بیست و هشت ساله بوده است همانطورکه ابن عباس و جمعی از دانشمندان قائل هستند. و قول چهل سال، قولی شاذ است که به دروغ و به دست وقایع نگاران اموی وارد زندگی حضرت شده است تا پرده ای بر روی فضایل و مناقب والای حضرت انداخته و ایشان را زنی سالخورده معرفی کنند تا به زعم خویش مبادا رقیبی برای بعضی از همسران پیامبر پیدا شود.

نسبت چهل ساله بودن ام المؤمنین سلام الله علیها در هنگام ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین بیوه بودن ایشان یک تهمت ناروا است که با واقعیت زندگی ام المؤمنین سلام الله علیها فاصله بسیاری دارد. زیرا اولاً این نسبت با عقاید مذهب حقه ناسازگاری و منافات دارد و ثانیاً از لحاظ تاریخی نیز فاقد وجاهت و اعتبار کافی می باشد که در ادامه به تفصیل این دو مورد می‌پردازیم:

مورد اول: ناسازگاری با مبانی اعتقادی مکتب تشیع

یکی از ضروریات اعتقادی مذهب حقه جعفری علیه و علی آبائه السلام عصمت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت ایشان، یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه هدی علیهم السلام می‌باشد. معنای اولیه‌ای که از این کلمه در ذهن وارد می‌شود، دوری از گناه و اشتباه و فکر آن است که اگر چه معنایی درست و مطابق با موازین اعتقادی است، اما در برگیرنده تمام مفهوم آن نیست. کامل‌ترین معنای عصمت در قرآن مجید، در آیه تطهیر وارد شده است. خداوند در این آیه اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مبرا از هرگونه ناپاکی و پلیدی و دارای مقام تطهیر دائمی معرفی کرده است.

این ناپاکی دارای مصادیق بسیاری است که یکی از آن مصادیق، آلودگی آباء و اجداد معصومین به انجاس زمان جاهلیت می‌باشد که در این آیه به طور کلی این مساله نفی شده است. مؤید ما در این مدعی عباراتی است که در غالب زیارت نامه های وارده از معصومین آمده که فرموده‌اند:

«کنت نوراً فی اصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها ؛[۲۴]

یعنی شما نوری بودید در صلبهای مردان بلند مرتبه و در رحم های زنان پاک که جاهلیت، شما را با آلودگی های خود نیالود.»

حال اگر کسی معتقد باشد که یکی از اجداد پدری یا مادری این بزرگواران عاری از طهارت و آلوده به انجاس جاهلیت باشد در مسیر انکار این اصل ضروری دین قرار گرفته و از دایره دین خارج می‌شود. با بیان این مقدمه، دیگر وجه ناسازگاری بیوه بودن ام المؤمنین سلام الله علیها واضح و آشکار است. زیرا بنابر آنچه در تواریخ محرّف در مورد ایشان وارد شده، ام المؤمنین سلام الله علیها قبل از ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با دو کافر بت پرست به نام های عتیق بن عائذ مخزومی و ابوهاله ازدواج نموده و از آنان صاحب اولاد شده بودند که این درست بر خلاف مبانی اعتقادی شیعه است.

زیرا ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست، ایشان را از دایره طهارت خارج کرده و قابلیت مادری برای حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه هدی علیهم السلام را از ایشان سلب می‌کند؛ به علت آنکه حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه هدی علیهم السلام از مصادیق آیه تطهیر هستند و می‌بایست از هرگونه ناپاکی مبرا باشند که یکی از آن ناپاکی‌ها، آلودگی پدران و مادران ایشان به آلودگی های جاهلیت می‌باشد.

مضافاً این که ام المؤمنین سلام الله علیها موحد و تابع شریعت ابراهیمی بوده‌اند. طبق شریعت‌های توحیدی ازدواج موحد با کافر و مشرک حرام است و اگر بر خلاف دستور دین چنین ازدواجی صورت بگیرد باطل محسوب می‌شود. با این حساب ازدواج ام المؤمنین سلام الله علیها با عتیق و ابوهاله که دو کافر بت پرست بوده‌اند از لحاظ دینی حرام و در صورت وقوع آن، این نه ازدواج شرعی، بلکه امری غیر شرعی محسوب می‌شده است که این خود، نافی پاکی و طهارت است.

حال در اینجا افرادی که با توجه به تاریخ محرف، ازدواج های ام المؤمنین سلام الله علیها با عتیق و ابوهاله را مورد تایید قرار می‌دهند، مقابل دو قضیه متناقض قرار می گیرند؛ اول ادعای تاریخ مبنی بر ازدواج ام المؤمنین سلام الله علیها با دو کافر که با قبول آن می‌بایست معتقد به خروج ایشان از طهارت و عدم قابلیت برای مادری معصومین علیهم السلام باشند، حال آنکه ایشان در واقع مادر این بزرگواران هستند. و دوم اصل اعتقادی عصمت برای معصومین علیهم السلام که به واسطه آن می‌بایست معتقد به پاکی پدران و مادران ایشان باشند. بنابراین با قبول قضیه اول، اصل اعتقادی عصمت که از ضروریات دین است، زیر پا گذارده می‌شود و با قبول اصل عصمت، مساله تاریخی ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست محال به نظر می آید.

آنچه در این دو مسأله متناقض برای ما روشن است این است که اولاً ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست مسئله‌ای مجعول است که به انگیزه‌های سیاسی – اعتقادی و برای ضربه زدن به اهل بیت عصمت و طهارت در تاریخ وارد کرده‌اند. چون دستشان از فضائل اهل بیت علیهم السلام کوتاه است و نمی‌توانند در ایمان و فضائل و مناقب بی‌شمارشان خدشه وارد کنند، می‌کوشند تا به زعم خود با ضربه زدن به پدران و مادران این بزرگواران از عظمت آنها بکاهند تا به این وسیله بتوانند فضیلت و مقامی را برای بزرگان خود بتراشند.

ثانیاً طهارت آباء و اجداد معصومین اصل ضروری دین است که اعتقاد به آن واجب و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از دین می‌گردد. پس با این حساب در مواجهه این دو قضیه و موراد مشابه با آن آنچه مورد قبول واقع می شود، اصل اعتقادی و آنچه طرد می‌گردد، مسائل تاریخی متناقض با آن است و این نصب العین قرار دادن اصول اعتقادی در هنگام مطالعه و تحقیق تاریخ صدر اسلام تنها راه فهم تحریفات وارد شده در تاریخ محرّف و فرار از انحرافات عقیدتی است زیرا هدف دشمنان دین در مساله تحریف تاریخ، جز منحرف کردن مخاطبان آن از اصول عقیدتی ودور نگه داشتن آنان از حقیقت زندگی اولیای دین نبوده است که با نصب العین قرار دادن اصول اعتقادی در حین مطالعه و تحقیق آن ، این تلاش آنان ناکار آمد می گردد.

مورد دوم: این مسئله از لحاظ تاریخی دارای اعتبار کافی نمی‌باشد.

اگر چه اعتقاد داشتن به ازدواج ام المؤمنین سلام الله علیها با دو کافر در زمان جاهلیت، مغایر با اصول اعتقادی دین مبین اسلام است و هیچ تردیدی در بطلان آن نباید داشت، اما اشاره به این مطلب نیز زیباست که منابع اولیه‌ای که این ادعا از آنان صادر گردیده، تمامی برگشت به اهل تسنن دارد و به طور حتم می‌توان گفت که در هیچ یک از کتب روایی و تاریخی شیعه ردپایی از این ادعا یافت نمی‌شود که این خود جای تأمل بسیار دارد.

زیرا اگر شخصی به کتب تاریخی و روایی اهل تسنن اندک مراجعه ای داشته باشد متوجه می‌شود که این کتابها دارای موارد متضاد و متناقض بسیاری هستند که اعتبار آنان نه فقط از طریق شیعه، بلکه از طرف علمای اهل تسنن نیز مورد خدشه می‌باشد؛ به عنوان مثال در بین آن همه کتب روایی اهل تسنن، کتب صحاح از اعتبار خاصی برخوردار است و در بین همه کتب صحاح، صحیح بخاری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، به صورتی که اگر ادعا شود اهل تسنن بعد از قرآن، هیچ کتابی را به اندازه صحیح بخاری مورد توجه قرار نمی‌دهند، ادعای گزافی نیست، اما با این حال کتب زیادی در تنقیح احادیث صحیح بخاری نوشته شده که بسیاری از احادیث آن را مورد خدشه قرار می‌دهد. زیرا احادیث مصنوعه، جعلی و نیز نقل های تاریخی محرّف زیادی در این کتب وارد شده است که تعصب و عناد و دشمنی با اهل بیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را می‌توان از مهمترین ادله جعل و ورود این احادیث و نقل های تاریخی به این کتب دانست.

حال با اوضاع وخیمی که در کتب روایی و تاریخی اهل تسنن دارد، دیگر روشن می شود که چرا نقل این مساله فقط از طریق اهل تسنن قابل تأمل می باشد. زیرا بانیان انحراف و غاصبان خلافت، برای اثبات موضع خود در بین مردم دست به جعل و تحریف دین و تاریخ دین زدند که نتیجه آن را امروز می توان در کتب روایی و تاریخی بقایای آنان، یعنی اهل تسنن مشاهده نمود.

البته ممکن است این اشکال مطرح شود که این مساله در برخی از کتب روایی و تاریخی شیعه نیز وارد شده که در جواب باید گفت:

اولاً نقل های وارده در کتب روایی و تاریخی شیعه در این باره نیز به علت برگشت به منابع اهل تسنن فاقد وجاهت و اعتبار می‌باشد.

ثانیاً: بزرگان علما شیعه همانند سید مرتضی در الشافی، شیخ طوسی، ابوالقاسم کوفی و همچنین احمد بکری و بلاذری از علماء اهل تسنن در تصانیف خود زیر بار این مسأله نرفته‌اند و عذراء بودن (باکره بودن) ام‌المؤمنین سلام الله علیها در حین ازدواج با نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را مورد تاکید قرار داده‌اند.[۲۵] و چنانچه گفته شد، غواص دریای روایات اهل بیت عیهم السلام مرحوم علامه مجلسی رحمه الله علیه در کتاب شریف بحارالانوار با ذکر روایتی سن ازدواج خدیجه کبری با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را ۲۸ سال بیان کرده است.

مقدار مهریه حضرت خدیجه سلام الله علیها

در اینکه مهریه چقدر بود و پرداخت آن را چه کسی به عهده گرفت اختلافی در روایات دیده می‌شود.

کشف الغمه از ابن حماد و نیز از ابن عباس نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها را با مهریه دوازده اوقیه طلا به ازدواج خویش در آورد و مهریه ی زنان دیگر آن حضرت نیز همین مقدار بود.[۲۶]

 

و در اعلام الوَری طبرسی دوازده اوقیه و نیم ذکر شده چنانچه از دانشمندان اهل سنت نیز مؤلف سیره الحلبیه همین قول را نقل کرده و سپس گفته است که هر اوقیه چهل درهم است که در نتیجه مجموع مهریه پانصد درهم شرعی بوده است.[۲۷]

و تفاوت دیگری که در نقل سیره حلبیه دیده می شود آن است که گوید:

پرداخت مهریه مزبور را ابوطالب به عهده گرفت.[۲۸] و قول دیگری که در سیره حلبیه و سیره ابن هشام و برخی از تواریخ دیگر آمده آن است که گفته اند:

«وَ أَصْدَقَهَا رَسُولُ اللَّه – صلی الله علیه و آله و سلم – عِشْرِین بَکْرُه».[۲۹]

یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت خدیجه سلام الله علیها بیست شتر ماده ی جوان مهریه داد و در نقل دیگری نیز آمده که وَرَقَه بن نَوْفَل حضرت خدیجه سلام الله علیها را با مهریه ی چهارصد دینار به عقد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درآورد[۳۰] و از کامل مبرد نقل شده که بیست شتر را حضرت ابوطالب علیه السلام به عهده گرفت و دوازده اوقیه و نیم طلا را خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرداخت که مهریه مجموع آنها بود.[۳۱]

لکن روایاتی که در باب «مهر السنه» آمده همان روایت پانصد درهم را تایید می کنند، به این معنی که مهر حضرت خدیجه سلام الله علیها دوازده اوقیه و نیم بود چنانچه مهریه زنان دیگر آن حضرت نیز همین مقدار بود. در چند حدیث با اندک اختلافی آمده که امام باقر و امام صادق علیهماالسلام فرمودند:

«مَا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّه – صلی الله علیه و آله و سلم – شَیئاً مِنْ بَنَاتِهِ وَ لَا تَزَوَّجَ شَیئاً مِنْ نِسَائِهِ عَلَی أَکْثَرَ مِنِ اثْنَتَی عَشْرَهَ أُوقِیهً وَ نَشٍّ یعْنِی نِصْفَ أُوقِیه».[۳۲]

یعنی تزویج نکرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هیچ یک از دختران خود و نه هیچ یک از زنانش را به بیش از دوازده اوقیه و نیم.

و در روایت امام صادق علیه السلام این گونه است که فرمود:

«مَا تَزَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه و آله و سلم – شَیئاً مِنْ نِسَائِهِ وَ لَا زَوَّجَ شَیئاً مِنْ بَنَاتِهِ عَلَی أَکْثَرَ مِنِ اثْنَتَی عَشْرَهَ أُوقِیهً وَ نَشٍّ وَ الْأُوقِیهُ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً وَ النَّشُّ عِشْرُونَ دِرْهَماً».[۳۳]

و در داستان ازدواج حضرت جواد الائمه علیه السلام با دختر مأمون عباسی نیز آمده که فرمود:

«و بذلت لها من الصداق ما بذله رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – لازواجه و هو اثنتا عشره اوقیه و نش – و علی تمام الخمس مائه …»[۳۴]

یعنی من صداق او را همان قرار دادم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به زنانش بذل فرمود و آن دوازده اوقیه و نیم بود که تمامی پانصد درهم بر ذمه من است.

فرزندان حضرت خدیجه سلام الله علیها

همانطور که اشاره شد درباره حضرت خدیجه سلام الله علیها گفته‌اند که وی قبل از رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو نفر به نام‌های عتیق بن عبد الله مخزومی و ابوهاله تمیمی ازدواج کرده بود و فرزندانی از آنان نیز داشته است. وجوهی در بطلان این ادعاها از لحاظ اعتقادی و تاریخی بیان شد. در این بخش و در تکمیل مطالب گذشته وجوه دیگری در رد این ادعاهای واهی را مطرح می‌کنیم چراکه بخش زیادی از این قبیل سخنان را طراحان سیاست با هدف زدودن هاله قداست و پاکی از رحم بانوئی که ظرف وجود کوثر قرآن، فاطمه زهرا است ساخته‌اند و لذا دقت در این موضوع و نقد سخنان موجود در منابع تاریخی و حدیثی شک و شبهه را از بین می‌برد.

 ابوالقاسم اسماعیل بن محمد اصفهانی از دانشمندان اهل سنت تصریح می‌کند که حضرت خدیجه سلام الله علیها، باکره بوده است، وی در کتابش می‌نویسد: وکانت خدیجة امرأة باکرة ذات شرف ومال کثیر وتجارة تبعث بها إلی الشام فتکون عیرها کعامة عیر قریش.[۳۵] حضرت خدیجه، زنی باکره، دارای اعتبار و مال بسیاری بود، کاروان تجاری‌اش را به سوی شام می‌فرستاد و کاروان او به اندازه تمام کاروان قریش بود.

ابوالقاسم کوفی از علمای شیعه، دراین باره استدلال جالبی کرده است که توجه خوانندگان عزیز را به آن جلب می‌کنیم. وی در کتاب الإستغاثه می‌نویسد: مورخان و محدثان شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق دارند که کسی از بزرگان، اشراف، رؤسا و جوانمردان قریش باقی نماند؛‌ مگر این که از حضرت خدیجه سلام الله علیها خواستگاری کرد و ازدواج با ایشان را آرزو می‌کرد؛ اما حضرت خدیجه کبراسلام الله علیها دست رد بر سینه همه آن‌ها زد؛ ولی وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله با او ازدواج کرد، تمام زنان قریش از او فاصله گرفته و رفت و آمد با وی را ترک کردند و گفتند: تو پیشنهاد سران قریش را رد کردی و تن به همسری کسی دادی که فقیر است و مال و ثروتی ندارد؟! با این حال چگونه اهل فهم می توانند بپذیرند که حضرت خدیجه با یک اعرابی از قبیله بنی تمیم ازدواج کرده باشد؛ اما خواستگاری بزرگان قریش را نپذیرفته باشد؟ آیا صاحبان فکر و اندیشه نمی‌دانند که این مطلب از آشکارترین محالات و ناپسندترین گفتارها است، وقتی برای اهل تحقیق این مطلب ثابت شود، ثابت می‌شود که حضرت خدیجه با کسی غیر از رسول خدا صلی الله علیه وآله ازدواج نکرده است.[۳۶]

و نیز می‌توان این سؤال را از اهل تحقیق پرسید که اگر خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا با یک نفر اعرابی از قبیله تمیم ازدواج کرده بود، آیا موردی برای این سرزنش‌ها پس از ازدواج با رسول خدا باقی می‌ماند؟ و آیا ازدواج زنی بیوه و شوهر دیده به این اندازه برای تمام مردم مکه مهم بود که بر اساس همین نقل تمام همسران اشراف قریش با وی قطع رابطه کنند؟ اگر خدیجه شایسته ملامت و سرزنش بود پس چرا (در صورت صحت) هنگام ازدواج با افرادی که در تاریخ ثبت شده که یکی از آنها اعرابی بوده که شغل او گور کنی بوده و دیگری اعرابی که شغل او خارکنی بوده است که طبعا هیچکدام از هیچ امتیازی بر خوردار نبوده اند ملامت و سرزنش نشد؟

امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند: «وقتی خدیجه سلام الله علیها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، زنان مکه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه سلام الله علیها، سلام نمی‌کردند، حتی از رفت و آمد زنان دیگر با او هم جلوگیری می‌نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه سلام الله علیها مستولی شد. البته او بیشتر از این می‌ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند. وقتی خدیجه سلام الله علیها به فاطمه سلام الله علیها حامله شد، فاطمه سلام الله علیها در شکم مادر با او سخن می‌گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می‌فرمود. اما خدیجه سلام الله علیها این حالت را از پیامبر صلی الله علیه و آله مخفی می‌داشت تا آن که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل شد و شنید که خدیجه سلام الله علیها با کسی سخن می‌گوید. حضرت صلی الله علیه و آله به اطراف نگریست، اما کسی را ندید، پرسید: ای خدیجه! با چه کسی سخن می‌گویی؟ خدیجه سلام الله علیها در پاسخ به کودکی که در شکم داشت اشاره کرد و گفت: فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می‌گوید و مونس من است. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: در همین لحظه جبرئیل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند، نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولد می‌شوند و حق تعالی بعد از قطع وحی، آن‌ها را جانشین خود در زمین قرار می‌دهد.»[۳۷]

مطلب دیگری که در این باره باید به آن دقت کرد اختلاف در اسامی شوهرانی است که برای آن حضرت ذکر شده که در آن چند ابهام وجود دارد که صحت آن را دچار خدشه و تردید می کند:

الف) آیا نام شوهر حضرت خدیجه ابوهاله نباش بن زراره است یا زراره بن نباش یا هند یا مالک؟ چون در تاریخ اختلاف زیادی در اسامی او وجود دارد، برخی او را ابو هاله بن زراره بن نباش دانسته و برخی ابوهاله نباش بن زراره دانسته‌اند و برخی ابوهاله مالک بن نباش تمیمی و بعضی هند دانسته‌اند!

 ب) آیا ابتدا با ابوهاله ازدواج کرد یا با عتیق؟! چون هر دو را گفته‌اند.[۳۸]

*حال سوالی که پیش می آید این است که فرزندانی که در برخی منابع برای حضرت خدیجه ذکر شده است وضعیت آنها چگونه است؟ در پاسخ باید گفت هیچکدام از آنها فرزندان حضرت خدیجه نبوده اند.

توضیح مطلب اینکه طبق نقل مورخین[۳۹]، خدیجه خواهری بنام هاله داشته است که با مردی مخزومی ازدواج کرده بود و از وی فرزندی همنام مادرش یعنی هاله داشت سپس با مردی تمیمی بنام ابوهند ازدواج کرد که از وی نیز فرزندی بنام هند داشت، این مرد تمیمی همسر دیگری و از آن همسر دو دختر به نامهای رقیه و زینب داشت، مادر این دو دختر از دنیا رفت و پس از وی پدر دو دختر از دنیا رفت، هند فرزند هاله به خانواده شوهرش سپرده شد و هاله با این دو دختر که از همسر دیگر شوهرش بودند به خانه خدیجه آمدند و وی سرپرستی آنان را به عهده گرفت و پس از ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه وآله این دو دختر نزد خدیجه و رسول خدا بودند و در دامن این دو تربیت شدند و عنوان ربیبه رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفتند و بر اساس رسم عرب ربیبه را مانند دختر تلقی می‌کردند و به همین جهت آنان را دختران خدیجه و رسول خدا علیهما السلام می‌دانستند.[۴۰]

از مطالب فوق روشن می شود که حضرت خدیجه تنها فرزندی که از خود به یادگار گذاشت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده و در تایید این سخن، روایتی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: یا علی خدای تعالی سه گونه موهبت به تو عنایت فرموده است که به من و هیچیک از مردم ، عنایت نفرموده است : ۱-پدر زنی مانند من به تو ارزانی داشته است که به من عنایت نکرده است ؛ ۲. همسر پاکیزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته که به من عنایت نفرموده است ؛ ۳ . حسن و حسینی از پشت تو به وجود آورده است که چنان دو فرزندی از پشت من بوجود نیاورده است ؛ آری! من از شمایم و شما از من هستید. [۴۱]

در این روایت پیامبراکرم به صراحت می‌فرمایند که به احدی غیر از امیرالمومنین علی علیه السلام پدر زنی مثل من داده نشده است. ولذا به نظر این حقیر معلوم می‌شود که پیامبر دختر دیگری نداشته است و گرنه چنین سخنی نمی‌فرمودند.

برای مطالعه بیشتر می‌توان به کتاب دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة اثر مرحوم سید حسن امین مراجعه کرد که به نقل از آل یاسین به دلیل تشتت و اختلاف در اسناد تاریخی، جز فاطمه دختر دیگری برای خدیجه از پیامبر قائل نیست. و همچنین این‌نظر را مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب ربائب الرسول صلی الله علیه و آله : شبهات و ردود و کتاب البنات ربائب: قل هاتوا برهانکم؛ با تفصیل بیشتری مورد تاکید قرار داده است.

در برخی منابع از سه یا چهار پسر یاد شده که ظاهرآ القاب عبداللّه، یعنی طیب و طاهر، اسامی جداگانه‌ای در نظر گرفته شده‌اند.[۴۲]

مورخان می‌گویند: پسران نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یعنی قاسم که کنیه رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم نیز از نام او بود و عبداللّه ملقب به طاهر یا طیب در خردسالی و یکی پیش از بعثت و دیگری اندکی بعد از آن درگذشتند.

یعقوبی در کتاب تاریخ خود درباره وفات قاسم فرزند رسول خدا این چنین می‌نویسد:

قاسم فرزند رسول خدا درگذشت پس رسول اکرم در تشییع جنازه او در حالی که به کوهی از کوه‌های مکه نگریست گفت: یا جبل لو ان ما بی بک لهدک، «ای کوه اگر آنچه به من رسید ، به تو می‌رسید تو را خورد می‌کرد».

قاسم در هنگام وفات چهار ساله بود و پس از یک ماه عبدالله که از شیر باز نشده بود، وفات کرد. پس حضرت خدیجه علیها السلام گفت:

ای رسول خدا ، کاش زنده می‌ماند تا او را از شیر می‌گرفتم. فرمود: فان فطامه فی الجنة، «از شیر گرفتن او در بهشت خواهد بود». خدیجه از رسول خدا پرسید که فرزندان من از تو کجایند؟ فرمود: فی الجنة «در بهشت». گفت: بدون عمل؟ فرمود: الله اعلم بما کانوا یعملون، «خدا بانچه عمل می‌کردند، داناتر است».[۴۳]

این موضوع نشان می‌دهد هر دو پسر نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها در سن کودکی و شیرخوارگی از دنیا رفته‌اند. دلیل دیگر اثبات این قضیه نیز انتساب عنوان ابتر به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از سوی کفار بود که چون پسرانش زود از دنیا می‌رفتند این چنین او را مورد استهزاء قرار می‌دادند.

 

جریان ازدواج عثمان با دو دختر رسول الله صلی الله علیه و آله

یکی از مسائلی که به مبحث فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها مرتبط است مساله یکی از فضیلت‌هایی است که برای عثمان بن عفان نقل کرده‌اند، که همان ازدواج با دو دختر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم؛ رقیه و ام کلثوم است. اهل سنت با قاطعیت تمام بر آن پافشاری می‌کنند؛ اما با توجه به مطالبی که بیان شد واضح است که همسران عثمان هیچ کدامشان دختر پیامبر نبودند؛ بلکه ربیبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خدیجه سلام الله علیها بوده‌اند. لکن اهل سنت برای بزرگ جلوه دادن و با فضلیت نشان دادن ائمه خود در مقابل حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام مجبور به فضیلت تراشی برای آنها هستند.

در رد این ادعای واهی دلائل و شواهد دیگری وجود دارد که ما برای عدم اطاله نوشتار این دلائل را به صورت مختصر نقل، و قضاوت را به عهده خوانندگان گرامی وا می‌گذاریم.

۱ . عدم وجود رابطه صمیمانه بین پیامبر و دیگر دختران آن حضرت:

با رجوع به سیره نبی مکرم اسلام و دقت در آن، در می‌یابیم که روایات بسیاری از رابطه بسیار صمیمانه نبی مکرم اسلام و دختر بزرگوارش صدیقه طاهره سلام الله علیها حکایت می‌کند؛ تا جایی هر زمانی پیامبر اسلام به سفر می‌رفت ، آخرین کسی که با او خدا حافظی می‌کرد ، فاطمه زهرا بود و وقتی از سفر بر می‌گشت، قبل از هر کاری به دیدار فاطمه می‌رفت و در خانه او را می‌زد. روایات فراوانی در کتاب‌های شیعه و سنی  این رابطه بسیار صمیمانه را ثابت می‌کند ؛ از جمله بسیاری از علمای شیعه و سنی یکی از القاب آن حضرت را «ام أبیها» نقل کرده‌اند.[۴۴]

اما هیچ روایتی؛ حتی یک روایت ضعیف نیز در  کتاب‌های شیعه و سنی نقل نشده است که پیامبر اسلام حتی یکبار درِ خانه رقیه و ام کلثوم را زده باشد. چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم این رابطه بسیار صمیمانه را با دیگر دختران خود نداشته است؛ نه در مدینه و نه حتی در مکه؟ مگر نه این که به ادعای اهل سنت آن‌ها نیز یادگار خدیجه بودند؟

۲ . چرا هیچ کس از دیگر دختران پیامبر خواستگاری نکردند؟

قضیه دیگری که بطلان این قضیه را روشن می‌کند، این است که در هیچ جایی از تاریخ ثبت نشده است که در مدینه، احدی از مهاجرین و یا انصار به خواستگاری ام کلثوم رفته باشد؛ با این که برای خواستگاری از فاطمه زهرا و رسیدن به افتخار دامادی پیامبر، بر یکدیگر پیش دستی می‌کردند و هر کس دوست داشت این افتخار نصیب او شود. آیا ام کلثوم دختر پیامبر نبود یا اصلاً چنین دختری وجود خارجی نداشت؟

۳ . تناقضات سخنان علمای اهل سنت

ضیاء الدین مقدسی در کتاب خود آورده است که:

قتاده گفته است: خدیجه برای نبی مکرم اسلام، در عهد جاهلیت، عبد مناف را به دنیا آورد و بعد از اسلام، دو پسر و چهار دختر به نام های: قاسم ـ به خاطر او کنیه پیامبر را «ابوالقاسم» گذاشتند، آن قدر زنده بود که می‌توانست راه برود بعد از آن فوت کرد ـ و عبد الله که خردسال فوت کرد، و ام کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه را به دنیا آورد.[۴۵]

شهاب الدین قسطلانی بعد از نقل سخن مقدسی می‌نویسد:

گفته‌اند که که خدیجه قبل از مبعث یک پسر برای او به دنیا آورد که به او عبد مناف می‌گفتند، غیر از عبد مناف بقیه فرزندان پیامبر بعد از مبعث متولد شده است.[۴۶]

و ابن عبد البر در الإستیعاب می‌نویسد:

زبیر گفته: نخستین فرزند رسول خدا که به دنیا آمد، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود، پس او زینب، و پس از وی عبد الله که به وی طیب و یا طاهر نیز می‌گفتند بعد از نبوت متولد شد، پس از آن ام کلثوم، سپس فاطمه و پس از وی رقیه به دنیا آمدند.[۴۷]

از طرف دیگر نوشته‌اند که رقیه، کوچکترین دختر رسول خدا و حتی از حضرت زهرا سلام الله علیها نیز کوچکتر بوده است. چنانچه ابن کثیر دمشقی می‌نویسد:

بزرگترین فرزند، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قاسم، و پس از آن، زینب، عبد الله، ام  کلثوم، فاطمه و پس از آن رقیه بوده است.[۴۸]

با این تفصیل، چگونه می‌توان این سخن اهل سنت را تصدیق کرد که رقیه با عثمان ازدواج کرده، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتی در داخل کشتی فرزندی از او سقط شده است!!! با این که می‌دانیم، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است.

و همچنین بسیاری از علمای اهل سنت نوشته‌اند که ام کلثوم رقیه قبل از این که با عثمان ازدواج کند در عقد پسران أبی لهب بوده‌اند و بعد از آن که سوره تبّت در حق أبی لهب نازل شد، وی به فرزندانش دستور داد که دختران رسول خدا را طلاق بدهند. ابن أثیر در اسد الغابة می‌نویسد:

رسول خدا ، دخترش رقیه را به عتبه پسر أبی لهب و ام کلثوم را به عتیبه پسر دیگر ابولهب داد ، وقتی سوره تبت نازل شد، ابولهب و همسرش ام جمیل که همان «حمالة الحطب» باشد، به پسرانش دستور دادند که دختران محمد را طلاق دهند. پس آن‌ها را طلاق دادند …[۴۹]

در حالی که می‌دانیم ، سوره تبت در زمانی نازل شده است که مسلمین در شعب أبی طالب در محاصره بودند. سیوطی در الدر المنثور می‌نویسد:

وأخرج أبو نعیم فی الدلائل عن ابن عباس قال ما کان أبو لهب الا من کفار قریش ما هو حتی خرج من الشعب حین تمالأت قریش حتی حصرونا فی الشعب وظاهرهم فلما خرج أبو لهب من الشعب لقی هندا بنت عتبة ابن ربیعة حین فارق قومه فقال یا ابنت عتبة هل نصرت اللات والعزی قالت نعم فجزاک الله خیرا یا أبا عتبة قال إن محمدا یعدنا أشیاء لا نراها کائنة یزعم أنها کائنة بعد الموت فما ذاک وصنع فی یدی ثم نفخ فی یدیه ثم قال تبا لکما ما أری فیکما شیئا مما یقول محمد فنزلت تبت یدا أبی لهب قال ابن عباس فحصرنا فی الشعب ثلاث سنین وقطعوا عنا المیرة حتی أن الرجل.[۵۰]

و محاصره در شعب أبی طالب در سال ششم هجری و بعد از هجرت به حبشه بوده است.

با این حال چگونه می‌توان تصدیق کرد که همسر عثمان دختر پیامبر بوده است؟

۴ . مقایسه امیرالمومنین علیه السلام و عثمان توسط عبدالله بن عمر

محمد بن اسماعیل بخاری می‌نویسد ، شخصی پیش عبد الله بن عمر آمد و از او سؤالاتی کرد؛ از جمله نظر او را در باره عثمان و امیرالمومنین امام علی علیه السلام پرسید، وی در مقایسه بین عثمان و حضرت علی علیه السلام می‌گوید:

اما عثمان، خداوند از گناه او (فرار عثمان در جنگ احد) درگذشت؛ ولی شما دوست ندارید که او را ببخشید، اما علی علیه السلام پس او پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و داماد او است.[۵۱]

 

ملاحظه می‌فرمایید که دفاع عبد الله بن عمر از عثمان فقط در این مطلب خلاصه می‌شود که خداوند از گناه فرار وی در جنگ احد درگذشته است؛ ولی صحابه‌ای که علیه او خروج کردند، او را نبخشیده و عثمان را کشتند؛ ولی این که عثمان داماد پیامبر نیز باشد، متذکر نمی‌شود. اما نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام استدلال می‌کند که او پسر عموی پیامبر و داماد آن حضرت است .

اگر عثمان داماد پیامبر بود ، باید ابن عمر به آن استدلال می‌کرد ؛ زیرا وی تمام تلاش خود را می‌کند که در برابر هر نوع تهمتی را از عثمان دفع کند و معنا ندارد که وقتی دلیل قویتری همانند دامادی پیامبر وجود دارد، وی به دلیل سخیف و ضعیف استدلال کند؛ زیرا عفو خداوند فقط شامل کسانی می‌شود که بعد از فهمیدن زنده بودن پیامبر از فرار دست کشیده و برگشتند و شامل عثمان که بعد از سه روز برگشت، نمی‌شود. حتی اگر فرض کنیم که عفو خداوند شامل عثمان نیز می‌شود، سبب نخواهد شد که خداوند تمامی گناهان او را که حتی بعد از آن نیز انجام داده بخشیده باشد؛ بلکه حداکثر شامل فرار او در همان جنگ می‌شود.

بنابراین شایسته بود که اگر دامادی عثمان صحت داشت، به آن استناد می‌کرد.

۵ . سخن حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه

حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از غصب فدک توسط ابوبکر به مسجد آمد و خطبه غرائی خواند که بسیاری از علمای اهل سنت آن را نقل کرده‌اند. آن حضرت در بخش‌های از این خطبه می‌فرماید:

أنا فاطمة بنت محمد أقول عودا علی بدء، وما أقول ذلک سرفا ولا شططا… فإن تعزوه تجدوه أبی دون نسائکم وآخا ابن عمی دون رجالکم ، فبلغ الرسالة صادعا بالرسالة ناکبا عن سنن مدرجة المشرکین، ضاربا لثجهم آخذا بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمة والموعظة الحسنة.[۵۲]

ای مردم آگاه باشید که من فاطمه و پدرم محمّد است، گفتارم تماما یک نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستی به دور است… اگر تحقیق کنید (پیامبر اسلام) پدر من بود نه پدر زنان شما، و در عقد اخوّت پسر عموی من بود نه شما.

اگر زنان عثمان دختران پیامبر بودند، نباید فاطمه زهرا سلام الله علیها که سرور زنان بهشت است، چنین سخنی بگوید و از طرف دیگر عثمان نیز می‌توانست به این سخن حضرت اعتراض کند که زنان من نیز دختران پیامبر بودند.

القاب گرامی حضرت ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها

برای امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها القاب فراوانی است که از عظمت بیکران و قداست بی پایان آن حضرت حکایت می‌کند، که از آن جمله است:

  1. امّ المؤمنین:

همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و در رأس آنها حضرت خدیجه سلام الله علیها در منطق قرآن «ام المؤمنین» لقب یافته‌اند، ولی به تصریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وی برترین و بهترین آنان می‌باشد و بعضی‌ها هم به دلیل بی تقوائی از امهات مؤمنین خارج شدند.

  1. طاهره:

مشهورترین لقب حضرت خدیجه سلام الله علیها در عصر جاهلیت «طاهره» بود زیرا او پاک ترین و عفیف ترین بانوی آن دوران بود. چرا که آن حضرت با آنکه در میان ناز و نعمت و اعتبار خانوادگی زندگی می‌کرد، اما این امکانات هرگز نتوانست آن جوان پاک‌منش را دست‌خوش غفلت و یا مستی کند.

 او با آنکه قبل از آشنایی با پیامبر صلی الله علیه و آله مدیریت یک سازمان بزرگ اقتصادی را برعهده داشت و ده‌ها مرد در تشکیلات او بودند، مگر به قدر ضرورت با آنان برخورد نمی‌کرد و دامان عفاف را حفظ می‌کرد. در شب‌نشینی‌های گناه آلود اشراف شرکت نکرده و خود را آلوده نمی‌ساخت و به هیچ‌وجه روش منحط جامعه را نمی‌پذیرفت و ذره‌ای به رسوم رایج دل نمی‌داد. هرگاه زنی یا دختری به دنبال کمال و معنویت بود، به‌سرای او می‌شتافت و از وی درس می‌آموخت.

  1. صدّیقه:

در فرازی از زیارتنامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام درود بر زوجات طاهرات، از حضرت خدیجه سلام الله علیها به عنوان «الصّدیقه» تعبیر شده و این واژه در قرآن یکبار به کار رفته و آن هم در مورد حضرت مریم و حضرت صادق علیه السلام آن را به معنای معصوم بیان فرموده است.

  1. مبارکه:

خداوند مَنّان به حضرت عیسی علیه السلام وحی فرمود که نسل پیامبر آخر الزمان از بانوی مبارکه است عبدالله بن سلیمان نیز این معنی را از «انجیل» روایت کرده است.

  1. بانوی بانوان

امیرمؤمنان علیه السلام در چکامه‌ای که به عنوان سوگنامه‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیها سروده‌اند، از او به عنوان «سیدۀ النّسوان»، بانوی بانوان تعبیر کرده‌اند. امام صادق علیه السلام نیز از او به «سیده قریش» یاد کرده‌اند. اسماء بنت عمیس نیز او را «سیدۀ نساء العالمین» می‌خواند و در عهد جاهلی ایشان را «سیده نساء القریش» می‌خواندند.

  1. دیگر القاب

در زیارتنامه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت خدیجه سلام الله علیها به عنوان: راضیه، مرضیه و زکیه نیز تعبیر شده است. یتیمان او را «امّ الیتامی» ، بینوایان او را «امّ الصعالیک»، مؤمنان او را «امّ المؤمنین» و کوثر جاری خلقت نیز او را «امّ الزهراء» یا سرچشمه کوثر می‌دانستند.

فضائل ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها

حضرت خدیجه سلام الله علیها در قرآن

سوره فرقان آیه ۷۴

«وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَپَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواچِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»

و کسانی که می گویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!»

حاکم حسکانی از قرآن پژوهان نامدار اهل تسنن در این مورد آورده است که پیامبر گرامی در تفسیر این آیه فرمود:

پس از نازل شدن این آیات از فرشته وحی پرسیدم: منظور از «ازواجنا» کیست؟

پاسخ داد: خدیجه علیها السلام است. و «ذریاتنا» فاطمه علیها السلام و دو نور دیده اش حسن و حسین علیهما السلام هستند و در جمله ی «و اجعلنا للمتقین اماما» منظور حضرت علی علیه السلام است.

مرحوم «فیض کاشانی» در تاویل همین آیه می نویسد: « منظور از آن، مقام والای رسالت، قرآن شریف و یار و مشاور پر اخلاص پیامبر خدیجه علیها السلام است که نسل سزاوار صلی الله علیه و آله از او است.

و تفسیر قمی نیز بر آن است که منظور از واژه ی «ازواجنا» در آیه ی مورد بحث حضرت خدیجه علیها السلام است.

سوره ضحی آیه ۸

«وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی»

آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!

مرحوم شیخ صدوق(ره) در تفسیر این آیات می نویسد: بدان دلیل آن حضرت «یتیم» خوانده شد که در کران تا کران هستی بی نظیر و تک مسخه است، چرا که این واژه به مفهوم بی همانندآمده است. به همین جهت خدا با اشاره به نعمتهای گرانش به او و می پرسد: آیا خدایت تو را تک نسخه و بی همانند نیافت؛ و پناه داد و برتری و شکوه تو را به مردم شناساند و تو را بلند آوازه ساخت؟! و تو را تنگدست یافت،و به وسیله ی ثروت هنگفت خدیجه علیها السلام بی نیاز گردانید.

بسیاری از مفسران بر آنند که توانگری پیامبرصلی الله علیه و آله به مال خدیجه علیها السلام بوده است و خداوند متعال در این آیه به کنایه از خدیجه و احسان او یاد فرموده است.

سوره مطففین آیات ۲۸-۱۸

«کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی عِلِّیِّینَ * وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ* کِتابٌ مَرْقُومٌ* یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ * إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ* عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ* تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعیمِ* یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ* خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ* وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ* عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»

چنان نیست که آنها (درباره معاد) می پندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در «علیّین» است! * و تو چه می دانی «علیّین» چیست! * نامه ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی،* که مقربان شاهد آنند! * مسلّماً نیکان در انواع نعمت اند: * بر تختهای زیبای بهشتی تکیه کرده و (به زیباییهای بهشت) می نگرند! * در چهره هایشان طراوت و نشاط نعمت را می بینی و می شناسی! * آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده و سربسته ای سیراب می شوند! * مهری که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهای بهشتی راغبان باید بر یکدیگرپیشی گیرند! * این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم» است،* همان چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشند.

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرمودند: مقربان بارگاه خدا و پیشتازان راه عدالن و آزادی عبارتند از: پیامبر، امیرمومنان، امامان اهل بیت، که پس از علی علیه السلام یکی پس از دیگری خواهد آمد، فاطمه دختر رسول الله و خدیجه بنت خویلد.

سوره آل عمران آیه ۳۳

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ »

خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.

پیامبر فرمود: ای عایشه آیا نمی دانی که خدا آدم، نوح، دودمان ابراهیم و خاندان عمران و وجود امیرالمومنین، حسن و حسین، حمزه، جعفر، خدیجه و فاطمه علیها السلام را بر جهانیان برگزید.

سوره آل عمران آیه ۴۲

«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ»

و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برتری داده است.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است همانگونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه علیها السلام نیز بر زنان امت من برتری داده شد.

سوره فاطر آیات ۲۲-۱۹

«وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ * وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ * وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ* وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»

و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، * و نه ظلمتها و روشنایی،*و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! *و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می رساند، و تو نمی توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته اند برسانی!

علامه متبحر سید هاشم بحرانی از طریق مخالفین (اهل سنت) درباره قول خداوند «و ما یستوی الاعمی و البصیر» از ابن عباس نقل می کند که گفت: منظور از کور و کوردل ابوجهل می‌باشد و منظور از صاحب بصیرت و بینش امیرالمومنین است. منظور از ظلمات و تیرگی ها، ابوجهل و منظور از نور و روشنایی امیرالمومنین علیه السلام است. منظور از سایه ی دل انگیز و آرام بخش سایه ای است در بهشت برای امیرمومنان و منظور از گرمای سخت و مرگبار آتش شعله دوزخ، ابوجهل می باشد.

سرانجام در مورد آیه «ما یستوی الاحیاء و لا الاموات» گفت: منظور از احیاء حقیقی در این آیه حضرت علی، حمزه، جعفر و حسن و حسین،فاطمه، و خدیجه علیها السلام می باشند و منظور از مردگان، کفار مدینه می باشند.

سوره اعراف آیه ۵۰-۴۶

«وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّهِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ *……»

و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان]، حجابی است و بر «اعراف» مردانی هستند که هر یک از آن دو را از چهره شان می شناسند و به بهشتیان صدا می زنند که: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمی شوند، در حالی که امید آن را دارند. * و هنگامی که چشمشان به دوزخیان می افتد می گویند: «پروردگارا! مارا با گروه ستمگران قرار مده!»* و اصحاب اعراف، مردانی (از دوزخیان را) که از سیمایشان آنها را می شناسند، صدا می زنند و می گویند: « (دیدید که) گردآوری شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبّرهای شما، به حالتان سودی نداد!»* آیا اینها [این واماندگان براعراف] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولی خداوند به خاطر ایمان و بعضی اعمال خیرشان، آنها را بخشید هم اکنون به آنها گفته می شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسی دارید و نه غمناک می شوید! * و دوزخیان، بهشتیان را صدا می زنند که: « (محبّت کنید) و مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) می‌گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است!»

از امام صادق علیه السلام در مورد حجاب میان بهشتیان و دوزخیان پرسیده شد، که فرمود: منظور از آن گذرگاه و دژ بلندی است میان بهشت ودوزخ که بر فراز آن، پیامبر، علی، حسن، حسین، فاطمه و خدیجه علیهم السلام قرار دارند و از آنجا ندا می‌دهند که: «دوستداران و شیعیان ما کجا هستند؟آنگاه دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام به سوی آنان می‌روند و آنان را با نام و نام خانوادگی شان می‌شناسند و دست آنها را می‌گیرند و از آن گذرگاه سخت می‌گذرانند و وارد بهشت می نماید.

اولین زن مسلمان

مورخانی همچون ابن اسحاق، ابن هشام، ابن‌سعد، بلاذری، بیهقی در قرن پنجم و ابن کثیر در قرن هشتم[۵۳]و… حضرت خدیجه را اولین مسلمان معرفی کرده‌اند. همچنین برخی مورخان اجماع مسلمانان را بر این دانسته‌اند که حضرت خدیجه اولین ایمان آورنده به پیامبر اسلام بوده است.[۵۴]

حامی رسالت و محب امامت

چهار زن در این دنیا به حد کمال رسیده‌اند و به عنوان زنان نمونه و شایسته هستی شناخته شدند: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه سلام الله علیها. از مهمترین اشتراکات این چهار زن، حمایت و اطاعت از رهبری و پیشوایان زمان خود بوده است. آسیه تا پای جان از رهبری و رسالت موسی علیه السلام حمایت نمود، مریم با تحمل تهمت و رنج‌ها پایه‌های رسالت عیسی علیه السلام را محکم نمود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تا مرز شهادت از امام خویش امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام پشتیبانی و دفاع نمود و سرانجام شهید راه امامت و ولایت گشت.

و اما امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها از حامیان راستین رسالت بود. او نیز جان و مال خویش را تقدیم رسالت نمود. او هم رسالت مدار بود و هم امامت محور. هم حامی و همگام رسالت بود و هم محب و طرفدار امامت.

در مورد محبت و ارادت حضرت خدیجه سلام الله علیها نسبت به حضرت علی علیه السلام ، مرحوم مجلسی رحمه الله چنین نقل می‌کند: «پس از ازدواج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت خدیجه سلام الله علیها [و به دنیا آمدن حضرت علی علیه السلام]، حضرت خدیجه سلام الله علیها را از دوستی و محبت علی علیه السلام خبر داد و حضرت خدیجه سلام الله علیها پس از آن [به حضرت علی علیه السلام محبت فراوان داشت] و برای آن حضرت به وسیله خدمتکارانش لباس، زیورآلات، کنیز و ملزومات می‌فرستاد؛ به گونه‌ای که مردم می‌گفتند: علی برادر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و محبوبترین افراد نزد اوست و نور چشم خدیجه به حساب می‌آید … الطاف و محبتهای حضرت خدیجه سلام الله علیها صبح و شام به خانه حضرت ابوطالب علیه السلام روان بود.»[۵۵]

هنگام ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها بیشتر با ولایت آشنا گشت؛ چرا که دخترش حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام ولادت، بعد از شهادت به توحید و رسالت، این گونه شهادت داد:

«وَ اَنَّ بَعْلِی سیدُ اْلاَوْصِیاء و َوُلْدِی سادَه الاَسْباط»[۵۶]

و به راستی همسرم سید اوصیا و فرزندانم سید و سالار نوادگان رسول خدا هستند.»

علاوه بر این حضرت خدیجه سلام الله علیها ولایت حضرت علی و فرزندان او: را صریحاً پذیرفته بود، با آنکه در آن زمان امامت حضرت هنوز به فعلیت نرسیده بود.

«روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت خدیجه سلام الله علیها را نزد خود خواست و فرمود: این جبرئیل است و می‌گوید: برای اسلام شروطی است:

اول: اقرار به یگانگی خداوند.

دوم: اقرار به رسالت پیامبران.

سوم: اقرار به معاد و عمل به اصول و مهمات شرع.

چهارم: اطاعت اولی الامر [یعنی علی] و ائمه طاهرین از فرزندان او و برائت از دشمنان آنها.»

حضرت خدیجه سلام الله علیها هم به آنها اقرار نمود و آنها را تصدیق کرد.

در خصوص امامت امیرمؤمنان، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمود:

«هُوَ مَولاکَ وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَ اِمامُهُمْ بَعْدی؛[۵۷]

علی مولای تو و مولای تمام مؤمنان و امام آنها پس از من است.»

 آنگاه دست خود را بالای دست امیرمؤمنان گذاشت و امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها دست خود را بالای دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار داد و این گونه بیعت ابدی ولایتمداری را انجام داد.

امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب علیه السلام ازسن شش سالگی در خانه پیامبر تحت مراقبت امّ‌المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند و لذا حضرت خدیجه سلام الله علیها نسبت به آن حضرت حق پرورش و مادری داشت، هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقام منیع ولایت را به حضرت خدیجه سلام الله علیها بیان نمودند و از او درخواست کردند که به ولایت امیرمؤمنان معتقد شود، حضرت خدیجه سلام الله علیها با صراحت تمام عرضه داشتند: من به ولایت علی علیه السلام ایمان آوردم و بیعت نمودم.

مهرورزی حضرت خدیجه سلام الله علیها به حضرت علی علیه السلام در سطحی بود که در وصف امیرمؤمنان علیه السلام آورده‌اند: او برادر پیامبر، عزیزترین مردمان در نزد او و نور چشم خدیجه کبری سلام الله علیها است.

بصیرت ژرف

از بالاترین فضائل حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها این است که از اندیشه بلند و فکر عمیق و بصیرت ژرف برخوردار بود؛ مخصوصاً عقل عملی او در اوج خود قرار داشت. این امر را می‌توان از انتخاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان شوهر آینده و شایسته خود از بین آن همه خواستگاران تاجر فهمید.

او در چهره و رفتار حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آینده درخشان و ممتاز او را می‌دید، به همین جهت راز پیشنهاد ازدواج با محمد صلی الله علیه و آله و سلم را (قبل از بعثت) چنین بیان می کند:

«یابْنَ عَمّ! اِنّی قَدْ رَغِبْتُ فِیکَ لِقِرابَتِکَ مِنّی وَ شَرَفِکَ فی قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلْقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ؛

ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی‌ات با من و شرف و امانتداری‌ات در میان قوم خود و به جهت اخلاق نیکو، راستگویی‌ات، به تو تمایل پیدا کردم.»

جملات فوق به خوبی نشان می‌دهد که محبت و ارادت این بانو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر اساس عشق مجازی و محبت شهوانی نبوده، بلکه بر اثر معرفت و شناخت عمیقی بوده است که از شخصیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم داشت. اما افرادی که چنین بصیرتی نداشتند، از جمله گروهی از زنان قریش سخت حضرت خدیجه سلام الله علیها را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند، تا آنجا که گفتند:

«او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است تن به ازدواج داد. چه ننگ بزرگی.»

حضرت خدیجه سلام الله علیها که انتخابش از سر شناخت و معرفت بود، محکم و قرص بر انتخاب خویش پای فشرد و در جواب سخنان ناشی از جهالت و بی‌خبری آنها گفت:

«ای زنان! شنیده‌ام شوهران شما [و خودتان] در مورد ازدواج من با محمد خُرده گرفته‌اید و عیبجویی می‌کنید، من از خود شما می‌پرسم آیا در میان شما، فردی مانند محمد وجود دارد؟ آیا در شام و مکه و اطراف آن شخصیتی به سان ایشان در فضائل و اخلاق نیک سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگیها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است.»

از برترین بانوان دو سرا

برترین زنان جهان هستی را چهار زن تشکیل می‌دهند؛ چنانکه ابن اثیر از اَنَس بن مالک از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمودند: «خَیرُ نِساءِ الْعالَمینَ مریمُ، آسِیه، خدیجه وَ فاطِمه؛ برترین زنان عالم مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه سلام الله علیها هستند.»

همین ها که کوله بار کمال را در دنیا بستند، در بهشت نیز در صدر قرار دارند و از جمله آنها حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها می‌باشد. «عکرمه» از «ابن عباس» نقل می‌کند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

«اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّه خَدیجه بِنْتُ خُوَیلِد وَ فاطِمه بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیمُ ابْنَهُ عِمْرَان َ وَ آسِیه بِنْتُ مُزاحِمٍ اِمْرَأه فِرْعَوْنَ؛[۵۸]

بهترین زنان بهشت اینانند: خدیجه دختر خُوَیلِد، فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»

برترین همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همسران متعددی داشتند، ولی از نظر درجات یکسان نبودند.

بعضی از آنها در حال حیات و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سخت حضرت را اذیت و آزار داد و بر خلاف دستورات او حرکت کرد، که همین امر باعث تنزل مقام و منزلت او گردید، ولی برخی از آنها مانند خدیجه کبری با تمام وجود و هستی خویش در راه اطاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جلب رضایت او کوشید و در نتیجه در بین تمام همسران رتبه ممتاز را کسب نمود.

مرحوم شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: «تَزَوَّجَ رسول اللّه بِخَمْسَ عَشَرَ اِمْرَأَه … اَفْضَلُهُنَّ خَدیجَه بِنْتُ خُوَیلِد؛[۵۹] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با پانزده زن ازدواج کرد که برترین آنان خدیجه دختر خُوَیلِد بود.»

مادر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

طبق نص قرآن کریم همسران پیامبر مادران روحانی مؤمنان و «ام المؤمنین» هستند: «وَ اَزْواجُه اُمَّهاتُهُمْ»[۶۰]؛ «همسران او (پیامبر) مادران مؤمنین هستند» و حضرت خدیجه سلام الله علیها از برترین مصداق های آیه به شمار می‌رود و این سعادت در بین همه زنان حضرت، نصیب حضرت خدیجه سلام الله علیها گشت که یازده امام از نسل او از طریق فاطمه زهرا سلام الله علیها پدید آید. راستی چنین مقامی نیاز به لیاقت و استعداد بالا دارد.

از بین فرزندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه زهرا سلام الله علیها از مقام ممتازی برخوردار است؛ چرا که هم دارای عصمت است وهم امامت و وصایت از طریق نسل او استمرار یافت.

سخاوت و انفاق بی بدیل

ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها در آن دوران زبانزد خاص و عام بود. ثروت این بانوی کاردان و عاقله به قدری زیاد بود که مالداران درجه یک قریش چون «ابوجهل» و «عُقْبَه بن ابی مُعَیط» در نزد او ناچیز به شمار می رفتند.

مورخان ثروت خدیجه سلام الله علیها را بدین ترتیب شمرده‌اند:

  1. هزاران شتر که اموال تجارتی او را حمل می‌کردند.
  2. قبه‌ای از حریر سبز با طناب‌های ابریشمی بر بام خانه‌اش افراشته بود. این امر نمایانگر ثروت فراوان او بود و فقرا نیز از روی این علامت برای استعانت و کمک مراجعه می‌کردند.
  3. چهارصد غلام و کنیز که خدمات ارجاعی او را انجام می‌دادند.

پس از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، حضرت خدیجه سلام الله علیها تمامی این ثروت را در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرار داد و عرض کرد: «اَلْبَیتُ بَیتُکَ وَ اَنَا اَمَتُکَ؛ خانه، خانه ی تو و من هم کنیز تو هستم.»[۶۱]

وَرَقَه بن نَوْفَل ، پسر عموی امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها ، بعد از این قضیه کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت:

«ای عرب! بدانید که خدیجه شما را شاهد می‌گیرد که خود همه ثروتش را از غلامان و کنیزان، املاک، دامها، مهریه و هدایایش را به محمد صلی الله علیه و آله و سلم بخشیده است و همه آنها هدیه‌ای است که محمد صلی الله علیه و آله و سلم آن را پذیرفته است و این کار حضرت خدیجه سلام الله علیها به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.»

و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز از این اموال برای پیشبرد اسلام و اهداف آن نهایت استفاده را برد. به همین جهت خود آن حضرت فرمود:

«هیچ ثروتی، هرگز مانند ثروت خدیجه به من سود نرساند.»[۶۲]

خدیجه سلام الله علیها در احادیث معراج نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

ابوسعید خدری می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت:

«حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه سلام الله علیها برسانی»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه سلام الله علیها ابلاغ کرد، خدیجه گفت:

«إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیهِ السَّلَامُ، وَ عَلَی جَبْرَئِیلَ السَّلَامُ؛[۶۳]

همانا ذات پاک خدا سلام است و از او است سلام و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»

خدیجه سلام الله علیها در گفتار انبیای الهی، ائمه: و اصحاب صدر اسلام:

ابن بکار از عبدالرحمن بن زید از قول آدم علیه السلام چنین می‌گوید:

«آدم در بهشت به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسول الله کرد این بود که جفتی چون حضرت خدیجه سلام الله علیها نصیب او نمود و حضرت خدیجه سلام الله علیها پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کمک می کرد در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم.»[۶۴]

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می‌کرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که جده من خدیجه سلام الله علیها دختر خُوَیلِد است؟»[۶۵]

و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا می‌دانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه هستم؟»

امام سجاد علیه السلام در مجلس شاهانه یزید در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی می‌کند:

«أَنَا ابْنُ خَدِیجَهَ الْکُبْرَی؛ من پسر خدیجه، بانوی بزرگ اسلام هستم.»[۶۶]

حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا در روز یازدهم محرم سال ۶۱ هنگامی که کنار پیکرهای پاره پاره شهیدان آمد و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذکر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام از حضرت خدیجه سلام الله علیها یاد کرد و فرمود:

«بِأَبِی خَدِیجَهُ الْکُبْرَی: پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»[۶۷]

در عصر امامت امام حسن علیه السلام پس از آنکه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی علیه السلام جسارت کرد و ناسزا گفت، با اینکه امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مجلس حاضر بودند، امام حسین علیه السلام برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن علیه السلام دست او را گرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود:

«ای آنکه علی علیه السلام را به بدی یاد کردی؟ منم حسن و پدرم علی علیه السلام است و تویی معاویه و پدرت صَخر می باشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است جد تو حرب است، «وَ جَدَّتِی خَدِیجَهُ وَ جَدَّتُکَ فَتِیلَه …؛

جده ی من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام) ولی جَدِّه ی تو فتیله (زن زشتکار جاهلیت) است. خداوند لعنت کند از ما، آن کس که نامش پلید و حَسَب و نسبش پست و سابقه‌اش بد و دارای کفر و نفاق است.»[۶۸]

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل است که فرمودند:

«خَیرُ نِسَائِهَا خَدِیجَهُ وَ خَیرُ نِسَائِهَا مَرْیم ابْنَهُ عِمْرَان» «بهترین زنان دنیا خدیجه سلام الله علیها و مریم دختر عمران هستند»[۶۹]

و همچنین فرموده‌اند: «خَیرُ نِسَاءِ الْعَالَمِین مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ و آسِیهُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ و خَدِیجَهُ بِنْتُ خُوَیلِد وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم)»[۷۰]

بهترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خُوَیلِد و فاطمه سلام الله علیها دختر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

ابن عباس می‌گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چهار خط کشید. آنگاه پرسید: آیا می‌دانید این خطها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود:

«خیر نساء الجنه مریم بنت عمران و خدیجه بنت خُوَیلِد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم امراه فرعون: بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خُوَیلِد، فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است»[۷۱]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عایشه که در حال برتری جویی نسبت به حضرت فاطمه سلام الله علیها بود فرمودند:

«أَ وَ مَا عَلِمْت اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ عَلِیاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ حَمْزَهَ وَ جَعْفَراً وَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ عَلَی الْعالَمِین ؟![۷۲]

آیا نمی دانی که خداوند، آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی علیه السلام ، حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، حمزه، جعفر، فاطمه سلام الله علیها و خدیجه سلام الله علیها را بر جهانیان برگزید؟!».

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: جبرئیل نزد من آمد و گفت:

ای رسول خدا! این خدیجه سلام الله علیها است، هر گاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:

«وَ بَشِّرْهَا بِبَیتٍ فِی الْجَنَّهِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَبَ»،[۷۳]

«و او را به خانه ای از یک قطعه (زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده»

روایت شده است: روزی جبرئیل به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و جویای خدیجه سلام الله علیها شد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را نیافت، جبرئیل گفت:

«وقتی که او آمد، به او خبر برده که پروردگارش به او سلام می رساند.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه سلام الله علیها توسط عمار یاسر به حضرت خدیجه سلام الله علیها چنین پیام داد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یوْمٍ مِرَاراً؛[۷۴]

همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند»

در آن هنگام که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر شهادت قرار گرفت، حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضرت زهرا سلام الله علیها را به وجود پر برکت مولا علی علیه السلام دلداری داد و در فرازی ضمن یاد از خدیجه سلام الله علیها فرمود: «دل خوش دار که: إِنَّ عَلِیاً أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ هُوَ وَ خَدِیجَهُ أُمُّکِ؛[۷۵]

همانا علی علیه السلام نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه سلام الله علیها مادر تو اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیکی یاد می‌کرد و هرگاه به یاد او می‌افتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری می‌شد از جمله:

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نزد چند نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه سلام الله علیها به میان آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنچنان آشفته و پر احساس شد که قطره های اشک از چشمانش سرازیر گشت. عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه می کنی؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اَسَد، باید گریه کرد؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ به او فرمود:

«صَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلَدَتْ لِی إِذْ عَقَمْتُم ؛[۷۶]

او هنگامی که شما مرا تکذیب می‌کردید، تصدیق کرد و هنگامی که کافر بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی که شما نازا هستید.»

و نیز روایت شده:

روزی پیرزنی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید، ایشان در جواب فرمود:

«إِنَّهَا کَانَتْ تَأْتِینَا فِی زَمَنِ خَدِیجَهَ وَ إِنَّ حُسْنَ الْعَهْدِ مِنَ الْإِیمَان؛[۷۷] این پیرزن در عصر زندگی خدیجه سلام الله علیها ، به خانه ما می‌آمد و از کمکها و الطاف سرشار خدیجه سلام الله علیها برخوردار بود، همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»

و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوسفندی ذبح می‌کرد، می‌فرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه سلام الله علیها بفرستید، یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود: «إنّی لأحبّ حَبیبَها؛ من دوست خدیجه سلام الله علیها را دوست دارم.»[۷۸]

عایشه بارها گفته بود: «به هیچ‌یک از زنان پیامبر به‌اندازه خدیجه حسادت نورزیدم در حالی‌که هرگز او را ندیده بودم و این به‌سبب یادآوری بیش از حد او توسط پیامبر بود»[۷۹]

تشریف فرمایی حضرت خدیجه سلام الله علیها به محشر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تشریفات ورود حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را به صحرای محشر چنین توصیف می‌نماید:

هفتاد هزار فرشته در حالی که پرچم هایی منقش و مزین با جمله «الله اکبر» را در دست دارند به استقبال او می‌شتابند.

وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

حضرت خدیجه سلام الله علیها قریب بیست و پنج سال با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زندگی کرد و سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که بر بالین او حاضر بود، ضمن گفتگوی با وی فرمود:

خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است.

وقتی روح حضرت خدیجه سلام الله علیها به سوی جهان جاودان پر کشید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخت گریست. در قبرستان حَجُون قبری برایش کندند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک از چشمانش می‌بارید داخل قبر شد و خوابید، افزونتر از قبل گریست و او را دعا کرد. آنگاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، تنها یادگار امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها گِرد پدر می‌گشت، خود را به دامان او می‌آویخت، بهانه مادر می‌گرفت و دل دردمند پدر را آتش می‌زد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جز سکوت چیزی نداشت؛ جبرییل نازل شد و گفت:

ای پیامبر، به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آنجا هیچ سختی و تلخی نیست.

به این ترتیب فرشته ی الهی پایان رنج ها و محنت های حضرت خدیجه سلام الله علیها را اعلام کرد.

وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها به فاصله اندکی از رحلت اندوهبار حضرت ابوطالب علیه السلام رخ داد، محققان زمان وفاتش را سه سال قبل از هجرت می‌دانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن سال را «عام الحُزن» ؛ سال غم و اندوه نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود.

حضرت خدیجه سلام الله علیها در آخرین لحظات زندگی وصایائی به شرح زیر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمود:

  1. برای او دعای خیر کند.
  2. او را به دست خود در خاک قرار دهد.
  3. پیش از دفن در قبر او وارد شود.
  4. عبائی را که به هنگام نزول وحی بر دوش داشت، روی کفن او قرار دهد.

حضرت خدیجه سلام الله علیها که همه اموال منقول و غیرمنقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود و آن را مستقیماً طلب نکرد، بلکه به وسیله حضرت فاطمه سلام الله علیها تقاضا کرد. آنگاه پیک وحی فرود آمد و کفن بهشتی از سوی پروردگار از بهشت آورد.

پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم نخست با عبای خود او را کفن کرد، آنگاه کفن بهشتی را بر روی آن قرار دادند. امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها ابراز نگرانی کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جای خدیجه سلام الله علیها نقش مادری ایفا کند.

پس از ارتحال حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها منزل مسکونی اش به عنوان یکی از مشاهد مشرفه، همه ساله مورد بازدید هزاران زائر مشتاق، و الهام بخش حجاج بیت الله الحرام بوده است. ابن بطوطه جهانگرد نامی می‌نویسد:

از مشاهد مشرفه در نزدیکی مسجدالحرام «قُبَّه الوَحی» است که در سال ۷۲۷ ه.ق بر قبر وی ساختند و آن خانه ام المؤمنین خدیجه سلام الله علیها می‌باشد. که متاسفانه در سال ۱۳۴۴ ه.ق به وسیله ی فرقه ضالّه وهابیت ویران شد.

شیخ انصاری قدس سره در مناسک حج خود می‌نویسد:

در مکه معظمه مستحب است که حجاج خانه خدا به منزل حضرت خدیجه سلام الله علیها شرفیاب شوند.[۸۰]

 

پی‌نوشت‌ها

[۱] . سیرة ابن اسحاق = السیر والمغازی ص۸۲ / السیرة النبویة لابن هشام ج۱ ص۱۷۳ / الطبقات الکبری ج۸ ص۱۱

[۲] . مقاتل الطالبین ص۲۹

[۳] . البدایة و النهایة ج۲ ص۲۹۳

[۴] . عیون الاثر ج۱ ص۶۳

[۵] . أسد الغابة ج۱ ص۲۳

[۶] . الطبقات الکبری ج۸ ص۱۹۳ مدخل۴۱۸۴

[۷] . الطبقات الکبری ج۸ ص۱۳

[۸] . الطبقات الکبری ج۱ ص۱۰۶

[۹] . تاریخ الطبری(سنی) ج۲ ص۲۸۲ / بحارالانوار ج۱۶ ص۱۹

[۱۰] . الکافی ج۵ ص۳۷۴ / من لا یحضره الفقیه ج۳ ص۳۹۷

[۱۱] . نظیر همین خطبه از حضرت ابوطالب با اختلافاتی در کتب متقدم اهل سنت نیز آمده است: الکامل فی اللغة و الادب ج۴ ص۴ / اعجاز القرآن للباقلانی ص۱۵۳ / نثر الدر فی المحاضرات ج۱ ص۲۷۴

[۱۲] . الخرائج و الجرائح ج۱ ص۱۴۰

[۱۳] . بحارالانوار ج۱۶ ص۱۹و۲۰

[۱۴] . الطبقات الکبری ج۸ ص۱۷۴ / اسد الغابه ج۱ ص۲۳ / انساب الاشراف ج۱ ص۹۸ / تاریخ الامم و الملوک ج۲ ص۲۸۰

[۱۵] . مروج الذهب ج۲ ص۲۸۷

[۱۶] . دلائل النبوة ج۲ ص۷۱ / البدایة و النهایة ج۲ ص۲۹۴ / السیرة الحلبیة ج۱ ص۲۰۴ / السیرة النبویة لابن کثیر ج۱ ص۲۶۵

[۱۷] . المستدرک علی الصحیحین ج۳ ص۲۰۰ / شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ج۱ ص۱۳۴ / انساب الاشراف ج۱ ص۹۸ / سیر اعلام النبلاء ج۲ ص۱۱۱ / بحارالانوار ج۱۶ ص۱۲

[۱۸] . السیرة الحلبیة ج۱ ص۲۰۴

[۱۹] . البدایه و النهایه ج۲ ص۲۹۵ /  السیرة النبویة لابن کثیر ج۱ ص۲۶۵ / السیرة الحلبیة ج ۱ ص ۲۰۴

[۲۰] . انساب الاشراف ج۱ ص۹۸ / السیرة الحلبیة ج۱ ص۲۰۴

[۲۱] . الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله وسلم ج۲ ص ۱۱۵و۱۱۶

[۲۲] . دلائل النبوة ج۲ ص۷۲

[۲۳] . البدایة و النهایة ج۲ ص۲۹۴

[۲۴] . مفاتیح الجنان: زیارت وارث / بحار الانوار ج۹۸ ص۲۰۰

[۲۵] . مناقب آل أبی طالب ج۱ ص۱۳۸

[۲۶] . بحارالانوار ج۱۶ ص۱۰و۱۲و۱۹

[۲۷] . السیرة الحلبیة ج۱ ص۲۰۲

[۲۸] . همان ص۲۰۱

[۲۹] . همان/ سیره ابن هشام ج۱ ص۱۹۰ / تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس ج۱ ص۲۶۵

[۳۰] . بحارالانوار ج۱۶ ص۱۹

[۳۱] . منتقی النقول ص۱۳۹

[۳۲] . الکافی ج۵ ص۳۷۶

[۳۳] . معانی الاخبار ص۲۱۴

[۳۴] . من لا یحضره الفقیه ج۳ ص۳۹۸

[۳۵] . دلائل النبوة لاسماعیل الاصبهانی ص۱۷۸

[۳۶] . الاستغاثة ج۱ ص۷۰

[۳۷] . دلائل الامامة ص۷۷

[۳۸] . الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله ج۲ ص۱۲۲

[۳۹] . ان النبی صلی الله علیه وآله تزوج بها وکانت عذراء ، یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابی الأنوار والبدع ان رقیة وزینب کانتا ابنتی هالة أخت خدیجة. مناقب آل أبی طالب ج۱ ص۱۳۸

[۴۰] . الاستغاثة ج۱ ص۶۸و۶۹

[۴۱] . جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی علیه السلام ج۱ ص۲۰۹

[۴۲] . السیر و المغازی ص۲۴۵

[۴۳] . تاریخ الیعقوبی ترجمه آیتی ج۱ ص۳۹۰

[۴۴] . الإصابة ج۸  ص۲۶۲

[۴۵] . البدء والتاریخ ج۵ ص۱۶ و ج۴ ص۱۳۹

[۴۶] . المواهب اللدنیة ج۱ ص۴۷۸

[۴۷] . الاستیعاب ج۴ ص۱۸۱۸

[۴۸] . البدایة و النهایة ج۲ ص۲۹۴

[۴۹] . أسد الغابة ج۶ ص۱۱۴

[۵۰] . الدر المنثور ج۸  ص۶۶۵

[۵۱] . صحیح البخاری ج۶ ص۲۶

[۵۲] . السقیفه و فدک ص۱۴۲

[۵۳] . السیر و المغازی ص۱۳۹ / سیره ابن هشام ج۱ ص۲۴۴ / الطبقات الکبری ج۳ ص۱۵ / انساب الاشراف ج۱ ص۱۱۲ / دلائل النبوة المقدمة ص۲۴ / البدایة و النهایة ج۳ ص۲۶

[۵۴] . الکامل فی التاریخج۱ ص۶۵۰ / تاریخ طبری ج۲ ص۳۰۷

[۵۵] . محلاتی، ریاحین الشریعه ج۲ ص۲۰۹

[۵۶] . اشتهاردی، محمد مهدی، خدیجه اسطوره مقاومت و ایثار ص۱۸۶

[۵۷] . الصراط المستقیم ج۲ ص۸۸ / الشیعة الفرقة الناجیة ج۲ ص۴۸۶

[۵۸] . مسند احمد ج۴ ص۴۰۹

[۵۹] . الخصال ص۴۱۹

[۶۰] . سوره مبارکه احزاب آیه۶

[۶۱] . الخرائج و الجرائح ج۱ ص۱۴۰

[۶۲] . بحارالانوار ج۱۹ ص۶۳

[۶۳] . همان ج۱۶ ص۷

[۶۴] . عمدة القاری شرح صحیح البخاری ج۱ ص۶۳

[۶۵] . بحارالانوار ج۴۵ ص۶

[۶۶] . مناقب آل ابی طالب ج۳ ص۳۰۵

[۶۷] . بحارالانوار ج۴۵ ص۵۸

[۶۸] . الغدیر ج۱۱ ص۷و۸

[۶۹] . بحارالانوار ج۱۶ ص۷

[۷۰] . موارد الظمآن ج۷ ص۱۶۸

[۷۱] . بحارالانوار ج۱۳ ص۱۶۲

[۷۲] . همان ج۳۷ ص۶۳

[۷۳] . مناقب علی بن أبی طالب علیهما السلام ص۳۵۵

[۷۴] . بحارالانوار ج۱۶ ص۷۸

[۷۵] . همان ج۲۲ ص۵۰۲

[۷۶] بحارالانوار ج۱۶ ص۸

[۷۷] . همان

[۷۸] . الاصابة ج۸ ص۱۰۳

[۷۹] . صحیح البخاری ج۵ ص۳۸

[۸۰] . خدیجه سلام الله علیها مادر مومنان ص۳۷-۳۵

 

منابع و مآخذ

قرآن کریم

مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمی

ابن الاثیر، أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی الجزری، الکامل فی التاریخ، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت – لبنان،  الطبعة الأولی، ۱۴۱۷هـ / ۱۹۹۷م

ابن العماد الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد ابن العماد العَکری الحنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، حققه: محمود الأرناؤوط، خرج أحادیثه: عبد القادر الأرناؤوط، الناشر: دار ابن کثیر، دمشق – بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۰۶ هـ – ۱۹۸۶ م

ابن المغازلی، مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام، انتشارات سبط النبی صلی الله علیه و آله، چاپخانه : سبحان، چاپ اول ۱۴۲۶ – ۱۳۸۴ ش

ابن حجر، أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (ت ۸۵۲هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الأولی – ۱۴۱۵ هـ

ابن سعد، أبو عبد الله محمد بن سعد بن منیع الهاشمی بالولاء البصری البغدادی، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیة  بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۱۰ هـ – ۱۹۹۰ م

ابن سیدالناس، محمد بن محمد بن محمد بن أحمد، عیون الأثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، تعلیق: إبراهیم محمد رمضان، الناشر: دار القلم – بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.

ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ناشر : المکتبة الحیدریة – النجف الأشرف، ۱۳۷۶ هـ – ۱۹۵۶ م

ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمری القرطبی (ت ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، المحقق: علی محمد البجاوی، الناشر: دار الجیل، بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۱۲ هـ – ۱۹۹۲ م

ابن کثیر، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی البصری ثم الدمشقی، البدایة والنهایة، الناشر: مطبعة السعادة – القاهرة

ابن کثیر، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی، السیرة النبویة ، تحقیق: مصطفی عبد الواحد، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع بیروت – لبنان، ۱۳۹۵ هـ – ۱۹۷۶ م

ابن هشام، عبد الملک بن هشام بن أیوب الحمیری المعافری، السیرة النبویة لابن هشام، تحقیق: مصطفی السقا وإبراهیم الأبیاری وعبد الحفیظ الشلبی، الناشر: شرکة مکتبة ومطبعة مصطفی البابی الحلبی وأولاده بمصر، الطبعة الثانیة، ۱۳۷۵هـ – ۱۹۵۵ م

أبو العباس، محمد بن یزید المبرد (ت ۲۸۵هـ)، الکامل فی اللغة والأدب، المحقق محمد أبو الفضل إبراهیم، الناشر دار الفکر العربی – القاهرة، الطبعة الثالثة ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۷ م

أبو القاسم الکوفی، الاستغاثة، نرم افزار کتابخانه اهل بیت علیهم السلام

أبو بکر الباقلانی محمد بن الطیب (ت ۴۰۳هـ)، إعجاز القرآن، المحقق السید أحمد صقر، دار المعارف – مصر، الطبعة الخامسة ۱۹۹۷م

 أبو بکر البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی الخُسْرَوْجِردی الخراسانی (ت ۴۵۸هـ)،

أبو جعفر الطبری، محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی(ت ۳۱۰هـ)، تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری، دار التراث – بیروت، الطبعة الثانیة – ۱۳۸۷ هـ

أبو سعد الآبی، منصور بن الحسین الرازی (ت ۴۲۱هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، المحقق خالد عبد الغنی محفوط، دار الکتب العلمیة – بیروت /لبنان، الطبعة الأولی ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۴م

أبو عبد الله، محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة ابن بردزبه البخاری الجعفی، صحیح البخاری تحقیق: جماعة من العلماء، الطبعة السلطانیة، بالمطبعة الکبری الأمیریة، ببولاق مصر، ۱۳۱۱ هـ، بأمر السلطان عبد الحمید الثانی

أبو محمد محمود بن أحمد بن موسی بن أحمد بن حسین الغیتابی الحنفی بدر الدین العینی (ت ۸۵۵هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت

أبی الفرج الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق و تقدیم وإشراف : کاظم المظفر، چاپ دوم، ۱۳۸۵ – ۱۹۶۵ م

أحمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولی، ۱۴۲۱ هـ – ۲۰۰۱ م

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (ت ۲۷۹هـ)، جمل من أنساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة الأولی ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۶ م

جلال الدین السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر(ت ۹۱۱هـ)، الدر المنثور، الناشر: دار الفکر – بیروت

الجوهری، السقیفة وفدک، تحقیق و تقدیم: الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ناشر : شرکة الکتبی للطباعة والنشر – بیروت – لبنان، چاپ دوم ۱۴۱۳ – ۱۹۹۳ م

الحاکم النیسابوری، أبو عبد الله محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، دراسة وتحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۱۱ هـ

حسین بن محمد بن الحسن الدِّیار بَکری (ت ۹۶۶هـ)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، الناشر: دار صادر – بیروت

أبو بکر البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة، المحقق: د. عبد المعطی قلعجی، دار الکتب العلمیة، دار الریان للتراث، الطبعة الأولی – ۱۴۰۸ هـ – ۱۹۸۸ م

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی (ت ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: مجموعة من المحققین بإشراف الشیخ شعیب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة الثالثة ۱۴۰۵ هـ – ۱۹۸۵ م

سعید أبو معاش، الشیعة الفرقة الناجیة، ناشر : مؤسسة السیدة المعصومة (ع)، چاپ اول ۱۴۲۸

سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله وسلم، ناشر: سحرگاهان، سال چاپ: ۱۴۱۹ هـ

الشیخ الأمینی، الغدیر، ناشر : دار الکتاب العربی – بیروت – لبنان، چاپ چهارم ۱۳۹۷ هـ – ۱۹۷۷ م

الشیخ الصدوق، الخصال، تحقیق : تصحیح وتعلیق : علی أکبر الغفاری، سال چاپ: ۱۸ ذی القعدة الحرام ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲ ش، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة

الشیخ الصدوق، معانی الأخبار، تحقیق وتصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ۱۳۷۹هـ – ۱۳۳۸ ش

 الشیخ الصدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق و تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ دوم ۱۴۰۴ هـ

الشیخ الکلینی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق و تصحیح وتعلیق : علی أکبر الغفاری، دار الکتب الإسلامیة – طهران، چاپخانه حیدری ، چاپ سوم ۱۳۶۷ ش

ضیاء الدین مقدسی، المطهر بن طاهر المقدسی (ت نحو ۳۵۵هـ)، البدء والتاریخ، الناشر: مکتبة الثقافة الدینیة، بور سعید

عبد الملک بن هشام بن أیوب الحمیری المعافری، السیرة النبویة لابن هشام، المحقق: طه عبد الرءوف سعد، الناشر: شرکة الطباعة الفنیة المتحدة

عز الدین ابن الأثیر، أبو الحسن علی بن محمد الجزری، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، تحقیق: محمد إبراهیم البنا – محمد أحمد عاشور – محمود عبد الوهاب فاید، دار الفکر – بیروت ۱۴۰۹ هـ – ۱۹۸۹ م

العلامة المجلسی، بحار الأنوار، تحقیق محمد مهدی السید حسن الموسوی الخرسان و السید إبراهیم المیانجی و محمد الباقر البهبودی، چاپ دوم تصحیح شده، مؤسسة الوفاء – بیروت – لبنان،  ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م

علی بن یونس العاملی النباطی البیاضی، الصراط المستقیم، تحقیق : تصحیح وتعلیق : محمد الباقر البهبودی، ناشر : المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة

القسطلانی، أبو العباس شهاب الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن عبد الملک القسطلانی القتیبی المصری، المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، الناشر: المکتبة التوفیقیة، القاهرة- مصر

قطب الدین الراوندی، الخرائج والجرائح، تحقیق : مؤسسة الإمام المهدی (ع) / بإشراف السید محمد باقر الموحد الأبطحی، چاپخانه : العلمیة – قم، چاپ اول ذی الحجة ۱۴۰۹ هـ

قوام السنة، أبو القاسم إسماعیل بن محمد بن الفضل بن علی القرشی الطلیحی التیمی الأصبهانی، (ت ۵۳۵هـ)، دلائل النبوة، المحقق محمد محمد الحداد، الناشر: دار طیبة – الریاض، الطبعة الأولی ۱۴۰۹

محمد بن أحمد الدمشقی الباعونی الشافعی، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی علیه السلام، تحقیق : الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر : مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة – قم – ایران، چاپ اول ۱۴۱۵ هـ

محمد بن إسحاق بن یسار المطلبی بالولاء المدنی، سیرة ابن إسحاق (کتاب السیر والمغازی)، تحقیق: سهیل زکار، دار الفکر بیروت، الطبعة الأولی ۱۳۹۸هـ /۱۹۷۸م

محمد بن جریر الطبری (الشیعی)، دلائل الامامة، تحقیق : قسم الدراسات الإسلامیة – مؤسسة البعثة – قم، چاپ اول ۱۴۱۳ هـ

المسعودی، مروج الذهب ومعادن الجوهر، منشورات دار الهجرة ایران – قم، چاپ دوم ۱۴۰۴ هـ – ۱۳۶۳ ش – ۱۹۸۴ م

نورالدین الحلبی، علی بن إبراهیم بن أحمد الحلبی، السیرة الحلبیة = إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الثانیة – ۱۴۲۷هـ

واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، خدیجه سلام الله علیها مادر مومنان، ناشر: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، ۱۳۹۰ش

الهیثمی، موارد الظمآن، تحقیق : حسین سلیم أسد الدارانی ، عبد علی الکوشک، ناشر : دار الثقافة العربیة، چاپ اول ۱۴۱۲ هـ – ۱۹۹۲ م

الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی (فارسی)، تحقیق و ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، چاپخانهء زیبا، چاپ دوم ۱۳۴۷ ش

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

final-khadije

نویسنده: سید سجاد مرعشی

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی-ترویجی

تعداد صفحه: 45 صفحه

دانلود فایل