بنی عباس با شعار الرضا من آل محمد روی کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند ولی همانند بنی امیه به دنبال قدرت طلبی خود ، روش ظلم و ستم را پیش گرفتند. در دوره ۲۳ ساله خلافت معتمد، وقایع چندی به وقوع پیوست که از جمله می توان به : قیام زنگیان ، حکومت قرمطیان، قیام حسن بن علی بن حسن (اطروش) ، قدرت‌گیری صفاریان اشاره کرد ولی مهم ترین آنها شهادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می باشد.

چکیده

بنی عباس با شعار الرضا من آل محمد روی کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند ولی همانند بنی امیه به دنبال قدرت طلبی خود ، روش ظلم و ستم را پیش گرفتند. معتمد عباسی از جمله خلفای خوش گذران بود که به جز لذات خود به چیزی اهمیت نمی داد لذا عملا حکومت جامعه اسلامی به دست دیگران از این خاندان بود. وقایع مختلفی در دوران خلافت او اتفاق افتاد که مهمترین آن به شهادت رساندن امام یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می باشد که تاریک ترین نقطه زندگی معتمد می باشد. این خلیفه ظالم عباسی سرانجام  در جب سال ۲۷۹ ق در بغداد به هلاکت رسید.

 

کلید واژه‌ها: معتمد ، امام حسن عسکری ، ترکان ، عباسیان ، خلیفه

 

چهاردهم ماه رجب سال ۲۷۹ هجری قمری سالروز مرگ المعتمد علی الله ، پانزدهمین خلیفه عباسی می باشد.

ابوالعباس احمد ملقب به المعتمد علی الله ، فرزند جعفر المتوکل فرزند معتصم فرزند هارون الرشید خلیفه عباسی از  یک کنیز  به نام فتیان در سال ۲۲۹ قمری متولد شد.[۱]

 

مرگ مهتدی و شروع خلافت معتمد

 در سال ۲۵۶ قمری وقتی مهتدی عباسی درگذشت پسر عمویش احمد بن جعفر المتوکل ملقب به معتمد به وسیله ترکان به جای او نشست. معتمد در ماه رجب سال ۲۵۶ قمری به خلافت رسید و مدت خلافتش بیست و سه سال به طول انجامید.

معتمد نخستین خلیفه‌ای بود که از سامرا به بغداد منتقل شد و پس از او دیگر هیچ یک از خلفا به سامرا بازنگشتند؛ بلکه بغداد را محل اقامت خود قرار دادند.

معتمد در ایام خلافت خود مشغول لذات و خوشگذرانی ها بود و کم کم برادرش ابواحمد موفق تدبیر امور حکومت را به دست گرفت تا به حدی که تمام امور در دست او بود و معتمد هیچ تصرف و اختیاری نداشت و از خلافت جز اسمی برای او نبود. خطبه و سکه و عنوان امیرمؤمنان برای معتمد بود و امر و نهی و فرماندهی سپاه و حفظ حدود و تعیین وزیران را برادرش موفق انجام می داد و معتمد به هوسهای خود سرگرم بود. چون موفق وفات کرد پسرش احمد المعتضد بجای او مستقر شد و بر عموی خود معتمد غلبه نموده و او را مانند پدرش مقهور خود کرد.

معتمد مقهوریت و مغلوبیت خویش  را این طور بیان می‌کند:

الیس من العجائب انّ مثلی           یری ما قل ممتنعاً علیه

و تؤخذ بأسمه الدنیا جمیعاً          و ما من ذاک شیئی فی یدیه

و پیوسته کار معتمد بدین منوال می گذشت تا در رجب سنه ۲۷۹ قمری وفات کرد.[۲]

 

علمای عصر معتمد عباسی

علما و محدثین بزرگی در عصر خلافت معتمد زندگی می کردند که از جمله  آنها می‌توان به فضل بن شاذان نیشابوری { از فقهای بزرگ امامیه} ، احمد بن محمد بن خالد برقی { صاحب المحاسن } ، محمد بن اسماعیل بخاری { صاحب صحیح بخاری } ، مسلم بن حجاج نیشابوری { صاحب صحیح مسلم } ، ابوداود سلیمان بن اشعث ازدی سجستانی { صاحب سنن ابی داود} ، محمدبن یزید ماجه قزوینی { صاحب سنن ابن ماجه } محمد بن عیسی ترمذی { صاحب سنن ترمذی } ، ابوزرعه رازی ، محمد بن عبدالحکم مورخ معروف مصر و زبیر بن بکار  قاضی مکه اشاره کرد.[۳][۳]

 

معتمد عباسی و امام حسن عسکری علیه السلام

در دوره ۲۳ ساله خلافت معتمد، وقایع چندی به وقوع پیوست که از جمله می توان به : قیام زنگیان ، حکومت قرمطیان، قیام حسن بن علی بن حسن (اطروش) ، قدرت‌گیری صفاریان اشاره کرد ولی مهم ترین آنها شهادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می باشد.

سومین خلیفه معاصر امام حسن عسکری علیه السلام معتمد عباسی است. چهار سال از دوران امامت شش ساله حضرت عسکری علیه السلام در دوران حکومت او سپری شد و در نهایت امام در ۲۸ سالگی یعنی در سال ۲۶۰ قمری به شهادت رسید.

در زمان امام عسکری علیه السلام شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همه مردم می دانستند که این گروه به خلفای وقت معترض بوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونی نمی داند، بلکه معتقد است امامت الهی در فرزندان علی علیه السلام باقی است، و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده امام حسن عسکری علیه السلام بود. گواه قدرت شیعیان ، اعتراف عبیدالله ، وزیر معتمد عباسی به این موضوع است. توضیح اینکه پس از شهادت حضرت عسکری علیه السلام ، برادرش جعفر نزد عبیدالله رفت و گفت : منصب برادرم را به من واگذار، من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو می دهم. وزیر به او پرخاش کرد و گفت : احمق! خلیفه آن قدر به روی کسانی که پدر و برادر تو را امام می دانند شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند ولی نتوانست و با تمام کوششهایی که کرد توفیقی به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشی نیازی به خلیفه و غیر خلیفه نداری و اگر در نظر آنان چنین مقامی نداشته باشی کوشش ما در این راه کوچکترین فایده ای نخواهد داشت.[۴][۴]

خاندان عباسی و پیروان آنان ، طبق روایات و اخبار متواتر می دانستند مهدی موعود که تار و مار کننده کلیه حکومت های خودکامه است ، از نسل حضرت عسکری علیه السلام خواهد بود به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگی او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند همچنان که فرعونیان تلاش بیهوده ای برای نابودی حضرت موسی علیه السلام کردند.

به همین دو دلیل فشار و اختناق در مورد پیشوای یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. البته به رغم نیت پلید خلیفه ، هر بار امام رفت و آمد می کرد هزاران نفر جمعیت مشتاق در مسیر حرکت امام اجتماع می کردند و آن چنان غلغله شادی به راه افکنده و ابراز احساسات می کردند که از کثرت جمعیت راه‌ها بند می آمد و عبور و مروز قطع می‌شد و به محض آنکه حضرت را مشاهده می کردند سروصدا خاموش می‌شد و برای حضرت راه را باز می‌کردند و پس از عبور امام ، وضع به حال طبیعی برمی‌گشت.[۵]

کنترل امام و یاران حضرت به قدری شدید بود که دستگاه خلافت حتی زمانی که حضرت در زندان بود هم توسط جاسوسانی از احوال حضرت و یارانش خبر می گرفت. ابوهاشم جعفری می گوید ما چند نفر در زندان بودیم که امام عسکری علیه السلام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت به سوی حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان مردی جمحی بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و گفت : اگر در جمع شما فردی که از شما نیست نمی‌بود ، می گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد جمحی اشاره کرد که بیرون رود ، و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست، از او برحذر باشید ، او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده که هم اکنون در میان لباس های اوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و گزارش را که در لای لباس پنهان کرده بود کشف کرد، مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود.[۶]

معتمد عباسی  همیشه در صدد محدود کردن امام در جامعه بود اما در مواقعی مجبور میشد که از ایشان برای رفع مشکل مسلمین استفاده کند. یک سال در سامرّاء قحطی سختی پیش آمد. «معتمد»، خلیفه وقت، فرمان داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند. مردم سه روز پی درپی برای نماز به مصلاّ رفتند و دست به دعا برداشتند، ولی باران نیامد. روز چهارم «جاثِلیق»، بزرگ اسقفان مسیحی، همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. یکی از راهبان هر وقت دست خود را به سوی آسمان بلند می کرد بارانی درشت فرو می بارید. روز بعد نیز جاثلیق همان کار را کرد وآن قدر باران آمد که دیگر مردم تقاضای باران نداشتند و همین امر موجب شگفت مردم و نیز شک و تردید و تمایل به مسیحیت در میان بسیاری از مسلمانان شد. این وضع بر خلیفه ناگوار آمد و ناگزیر امام را که زندانی بود، به دربار خواست و گفت: امت جدت را دریاب که گمراه شدند!

امام فرمود: از جاثلیق و راهبان بخواه که فردا سه شنبه به صحرا بروند.

خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمی خواهند، چون به قدر کافی باران آمده است، بنابراین به صحرا رفتن چه فایده ای دارد؟

امام فرمود: برای آن که ان شاءالله تعالی شک و شبهه را برطرف سازم.

خلیفه فرمان داد پیشوای مسیحیان همراه راهبان سه شنبه به صحرا رفتند. امام عسکری(علیه السلام) نیز در میان جمعیت عظیمی از مردم به صحرا آمد. آن گاه مسیحیان و راهبان برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند. آسمان ابری شد و باران آمد. امام فرمان داد دست راهب معینی را بگیرند و آن چه در میان انگشتان اوست، بیرون آورند. در میان انگشتان او استخوان سیاه فامی از استخوان های آدمی یافتند. امام استخوان را گرفت، در پارچه ای پیچید و به راهب فرمود: اینک طلب باران کن! راهب این بار نیز دست به آسمان برداشت، امابه عکس ابر کنار رفت و خورشید نمایان شد! مردم شگفت زده شدند. خلیفه از امام پرسید: این استخوان چیست؟ امام فرمود: این استخوان پیامبری از پیامبران الهی است که از قبور برخی پیامبران برداشته اند و استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمی گردد جز آن که باران نازل می شود. خلیفه امام را تحسین کرد. استخوان را آزمودند، دیدند همان طور است که امام می فرماید.

این حادثه باعث شد که امام از زندان آزاد شود و احترام او در افکار عمومی بالا رود. در این هنگام امام از فرصت استفاده کرده و آزادی یاران خود را که با آن حضرت در زندان بودند، از خلیفه خواست و او نیز خواسته حضرت را به جا آورد.[۷]

معتمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز به روز بیش تر می شود و زندان و اختناق و مراقبت تأثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانی مسموم ساخت.

امین الاسلام طبرسی می‌نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته اند: امام عسکری علیه السلام بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنان که پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته اند.[۸]

کفعمی، دانشمند معروف شیعه، می گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت.[۹]

یکی از نشانه های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحرّک ها و تلاش های فوق العاده ای بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.

ابن صبّاغ مالکی، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول عبیدالله بن خاقان، یکی از درباریان عباس می نویسد:

«…هنگام درگذشت ابومحمد حسن بن علی عسکری علیه السلام، معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت)، دیده شود. وقتی ابومحمد (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابومحمدبمانند و هرچه روی می دهد به او گزارش کنند، نیز عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند و همچنین به قاضی بن بختیار فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابومحمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابومحمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامرّاء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد. بنی هاشم، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامرّاء در آن روز یادآور صحنه قیامت بود!

وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، عیسی بن متوکل را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد وگفت: این ابومحمد عسکری است که به مرگ طبیعی وفات یافته است و فلان و فلان از خدمت گزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند!! بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد برای دفن ببرند…»

این گزارش نشان می دهد که امام در جامعه چه موقعیتی داشته و حکومت عباسی چرا نگران بوده است و نیز روشن می کند که خلیفه از برملا شدن مسمومیت و قتل امام تا چه حد وحشت داشته است و لذا با زمینه سازی قبلی کوشیده است شهادت امام را مرگ طبیعی قلمداد کند! [۱۰]

 

معتمد و امام عصر

معتمد عباسی که با شهادت امام عسکری علیه السلام به خیال خام خویش، به مقصد و مراد خود رسیده بود، تصور می کرد دیگر خطری سر راه حکومت خودکامه وی وجود ندارد، ولی برای اطمینان خاطر خود دست به اعمال دیگری زد که نشانه جاه طلبی و عمق نگرانی او از ناحیه فرزند امام بود. او به عده ای مأموریت داد که وارد منزل امام شوند و اثاثیه حضرت را کاملاً بازرسی کرده آن ها را مهر و موم نمایند.

از طرف دیگر، چون شنیده بود که از حضرت عسکری(علیه السلام) فرزندی باقی مانده، در صدد یافتن او بر آمد ودستور داد عده ای از قابله ها، زنان و کنیزان آن حضرت را معاینه نمایند و اگر آثار حملی در آنان مشاهده شد، گزارش کنند. نقل شده است که یکی از قابله ها به کنیزی ظنین شد و از طرف خلیفه دستور داده شد که آن کنیز را در محلی تحت نظر قرار بدهند و «نحریر» (یکی از درباریان و پیشکار مخصوص خلیفه) همراه عدّه ای از زنان مراقب حال او باشند تا صدق و کذب گزارش معلوم گردد. مدّت دو سال آن کنیز تحت نظر بود، ولی سرانجام اثری از حمل ظاهر نشد و کذب گزارش روشن گشت!

در این هنگام معتمد برای آن که وانمود کند که از امام عسکری(علیه السلام) فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید گردند، دستور داد میراث آن حضرت میان مادر و برادرش جعفر تقسیم شود.[۱۱]

، ولی شیعیان همچنان عقیده داشتند که از امام فرزندی باقی مانده است که امامت را به عهده دارد.[۱۲]، زیرا تعدادی از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً دیده بودند.

در هر حال فشار و اختناق و انواع محدودیت ها در مورد خاندان امام برای یافتن امام دوازدهم همچنان ادامه داشت تا آن که قیام «یعقوب بن لیث صفاری» در «خراسان»، و مرگ ناگهانی «عبیدالله بن یحیی بن خاقان» و آشوب و فتنه «صاحب الزنج» در «بصره» پیش آمد و دربار عباسی تمام نیروی خود را برای مقابله با این حرکت ها بسیج کرد و دیگر مجال تعرّض و سخت گیری در مورد خاندان امام باقی نماند![۱۳]

 

مرگ معتمد عباسی

سرانجام پانزدهمین خلیفه عباسی در ماه رجب سال ۲۷۹ قمری در بغداد وفات کرد . پس از مرگ او، پیکرش را به سامرا بردند و در آن‌جا دفن کردند. گفته می‌شود که در حالی که میان خنیاگران و ندیمان خود بود و قبلا سر بز خورده بود، ناگهان جان سپرد. می‌گویند که آن سر را به زهر آغشته کرده بودند.[۱۴]

همچنین گفته می‌شودعلت مرگ او این بود که در کنار نهری در حال عیش و نوش بود و در اثر نوشیدن زیاد شراب یا زهری که توسط پسر برادرش در شراب او ریخته بودند، شکمش ترکید.[۱۵]

أبو سعید الحسن بن سعید النیسابوری در رثای معتمد چنین سرود:

لقد قر طرف الزمان النکد … وکان سخیفًا کلیلًا رمد

وبلغت الحادثات المنی … بموت إمام الهدی المعتمد

ولم یبقَ لی حذره بعده … فدون المصائب فلتجتهد

 

پی‌نوشت‌ها

[۱] مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر ، مسعودی ۲ / ۵۹۸

[۲] تتمة المنتهی فی وقایع ایام الخلفاء ، شیخ عباس قمی ، ص ۲۳۴

[۳] تتمة المنتهی فی وقایع ایام الخلفاء ، شیخ عباس قمی ، ص ۲۴۰

[۴] کشف الغمة فی معرفة الائمة ، علی بن عیسی اربلی، ج ۳ ، ص ۲۰۵   

[۵] مناقب آل ابی طالب ، ابن شهرآشوب ، ج ۴ ، ص ۴۳۴

[۶] کشف الغمة فی معرفة الائمة ، علی بن عیسی اربلی ، ج ۳  ، ص ۲۲۹

[۷] الصواعق المحرقة فی الردّ علی اهل البدع و الزندقة ، ابن حجر هیتمی ، مکتبة قاهرة ، ص ۲۰۷

[۸] اعلام الوری باعلام الهدی ، طبرسی ، دارالکتب الاسلامیة ، ص ۳۶۷

[۹] جنة الامان الواقیه و جنة الایمان الباقیه{مصباح کفعمی} ، ص ۵۲۳

[۱۰] سیره پیشوایان ، مهدی پیشوایی ، ص ۶۵۸ به نقل از فصول المهمة ، چاپ قدیم ، ص ۳۰۷

[۱۱] اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۰۵;  بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۵۰، ص ۳۲۹.

[۱۲] کشف الغمة فی معرفة الائمة ، علی بن عیسی اربلی ، ج۳، ص۱۹۹  /  روضة الواعظین، فتّال نیشابوری ، ص ۲۷۶.

[۱۳] بحار الأنوار، علامه مجلسی ، ج۵۰ ص۳۳۱ / دلائل الامامة ، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص ۲۲۴ / کمال الدین، شیخ صدوق ، ص ۴۷۵

[۱۴] مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر ، مسعودی ، ج۴، ص ۱۵۹/ تاریخ الخلفاء ، سیوطی ، ج ۱ ، ص ۲۶۷

[۱۵] تقویم شیعه ، عبدالحسین نیشابوری ، ص ۱۷۱

 

منابع و مآخذ

ـ مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر ، علی بن حسین مسعودی ، بیروت ، دار الاندلس ، ۱۹۶۵ م

ـ تتمة المنتهی فی وقایع ایام الخلفاء ، شیخ عباس قمی ، چاپ دوم ، تهران ، شرکت سهامی طبع کتاب ، ۱۳۳۳ ش

ـ کشف الغمة فی معرفة الائمة ، علی بن عیسی اربلی، تبریز ، مکتبة بی هاشمی ، ۱۳۸۱ ق

ـ مناقب آل ابی طالب ، ابن شهرآشوب مازندرانی ، تصحیح و تعلیقه سید هاشم رسولی محلاتی ، قم ، موسسه انتشارات علامه

ـ الصواعق المحرقة فی الردّ علی اهل البدع و الزندقة ، ابن حجر هیتمی ، الطبعة الثانیة، قاهرة ، مکتبة قاهرة ، ۱۳۸۵ ق

ـ اعلام الوری باعلام الهدی ، فضل بن حسن طبرسی ، الطبعة الثالثة ، تهران ، دارالکتب الاسلامیة

ـ جنة الامان الواقیه و جنة الایمان الباقیه{مصباح کفعمی} ، شیخ تقی الدین ابراهیم حارثی لویزی جبعی، معروف به کفعمی

ـ سیره پیشوایان ، مهدی پیشوایی، چاب هفدهم ، موسسه امام صادق علیه السلام ، ۱۳۸۴ ش

ـ اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری ، تهران ، مکتبة الصدوق ، ۱۳۸۱ ق

ـ بحار الأنوار، علامه مجلسی، تهران ف دارالکتب الاسلامیة

ـ روضة الواعظین، فتّال نیشابوری ، تصحیح و تعلیق شیخ حسین الاعمی ، الطبعة الاولی ، بیروت ، موسسة الاعلمی للمطبوعات ، ۱۴۰۶ ق

ـ دلائل الامامة ، محمد بن جریر بن رستم طبری، نجف ، منشورات المطبعة الحیدریة ( افست منشورات الرضی ، قم )

ـ کمال الدین، شیخ صدوق ، قم ، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة ، ۱۴۰۵ ق

ـ تاریخ الخلفاء ، جلال الدین سیوطی ، الطبعة الثالثة ، بغداد ، مکتبة المثنی ، ۱۳۸۳ ق

ـ تقویم شیعه ، عبدالحسین نیشابوری ، چاپ سوم ، قم ، انتشارات دلیل ما ، ۱۳۸۳ ش

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

motamed-abasi

نویسنده: علی جلالی

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی-ترویجی

تعداد صفحه: 16 صفحه

دانلود فایل