برای اثبات امامت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام بر اساس مبانی اهل سنت، در ابتدا به حدیث «ائمه اثنا عشر» و «ثقلین» برای اثبات امامت ائمه اهل بیت علیهم السلام به نحو عموم و به اقرار بزرگان اهل سنت مبنی بر افضلیت حضرت از اهل زمان خودش برای اثبات امامت ایشان به نحو خاص استدلال شده است

چکیده

امامت و وجوب معرفت و اطاعت از امام در هر زمانی مورد اتفاق فریقین است. شیعه معتقد است  تعیین امام فقط به دست خداست. خداوند جانشینان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مشخص کرده است و تعداد آن‌ها دوازده نفر است. اولین آن‌ها امیر المومنینعلیه السلام و آخرین آن‌ها مهدی موعود حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف است. مقاله پیش رو درباره هفتمین امام شیعیان، امام موسی بن جعفر علیهما السلام است. ما در این نوشتار برای اثبات امامت ایشان به نصوصی که از منابع شیعه وارد شده است، استدلال کردیم. هم‌چنین به معجزات حضرت که می‌تواند جایگزین نص شود نیز استناد کردیم. اما برای اثبات امامت ایشان بر اساس مبانی اهل سنت، در ابتدا به حدیث «ائمه اثنا عشر» و «ثقلین» برای اثبات امامت ائمه اهل بیت علیهم السلام به نحو عموم و به اقرار بزرگان اهل سنت مبنی بر افضلیت حضرت از اهل زمان خودش برای اثبات امامت ایشان به نحو خاص استدلال کردیم.

 

کلیدواژه‌ها امامت امام کاظم علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امامت، نص، معجزه، افضلیت

 

مقدمه

امامت و وجوب معرفت و اطاعت از امام در هر زمانی، مورد اتفاق فریقین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی که به صورت متواتر در منابع معتبر شیعه و اهل سنت نقل شده و به حدیث «من مات» یا «مرگ جاهلی» شهرت یافته است، همین مطلب را مورد تاکید قرار داده و فرموده‌اند:

«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة»[۱]

«هر کس که بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته است، به مرگ جاهلی مرده است»

شیعه معتقد است امام، تمام شئون و مناصب پیامبر صلی الله علیه و آله به جز نبوت را داراست و  کسی است که از طرف خدای متعال منصوب شده و به وسیله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معرفی می‌شود و مردم در تعیین و انتخاب او هیچ اختیاری ندارند. ازین رو با توجه به ادله عقلی و نصوص متواتره، خلافت بلافصل و امامت را برای امیرالمومنین علی علیه السلام اثبات می‌کنند و بعد از او هم به امامت یازده فرزند از نسلش قائل هستند. در نتیجه تعداد امامانی که شیعه به آن‌ها اعتقاد دارند دوازده نفر است که مطابق با روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد تعداد جانشینان بعد از خود است که مورد اتفاق فریقین و در منابع معتبر نقل شده است:

«حدثنا هداب بن خالد الأزدی ، حدثنا حماد بن سلمة ، عن سماک بن حرب قال: سمعت جابر بن سمرة یقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: لا یزال الإسلام عزیزا إلی اثنی عشر خلیفة. ثم قال کلمة لم أفهمها، فقلت لأبی : ما قال؟ فقال: کلهم من قریش»[۲]

… جابر بن سمرة می‌گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اسلام همواره عزیز خواهد بود تا این که برسد به دوازده خلیفه. آن‌گاه سخنی فرمود که من نفهمیدم، به پدرم گفتم: چه چیزی فرمود؟ گفت فرمود: همه آن‌ها از قریش هستند.

موضوع این مقاله امامت امام هفتم شیعیان، امام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام است. ما در این نوشتار در صدد توضیحی اجمالی از شرح حال حضرت و اثبات امامت ایشان از منظر فریقین هستیم.

 

شرح حال اجمالی

امام کاظم علیه السلام در سال ۱۲۸ هجری قمری در ابواء (منطقه‌ای بین مکه و مدینه) به دنیا آمد.[۳]پدرش امام صادق علیه السلام و مادرش کنیزی به نام حمیدة بربریة[۴] بود. برای ایشان چند کنیه ذکر شده که عبارتند از: ابو ابراهیم، ابو الحسن و ابو علی[۵]. از القاب ایشان می‌توان از عبد صالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفی، صابر، امین، زاهر، کاظم[۶]و باب الحوائج[۷] نام برد.

امام کاظم علیه السلام در سال ۱۴۸ هجری قمری و در سن ۲۰ سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارشان به امامت رسیدند و ۳۵ سال این امر را بر عهده داشتند[۸]. دوران امامت حضرت با خلافت چهار خلیفه عباسی یعنی منصور، هادی، مهدی و هارون هم‌زمان بود[۹]. ایشان چند مرتبه در زندان مهدی و هارون عباسی محبوس شدند و عاقبت در سال ۱۸۳ هجری قمری به دست سندی بن شاهک و در حالی که در زندان هارون به سر می‌بردند، مسموم شدند و به شهادت رسیدند و در بغداد دفن شدند.[۱۰]

برای امام کاظم علیه السلام تعداد ۳۷ فرزند پسر و دختر ذکر شده است[۱۱] که از آن جمله، امام رضا علیه السلام (امام هشتم شیعیان و مدفون در مشهد)، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها (مدفون در قم) و حضرت احمد بن موسی معروف به شاهچراغ علیه السلام (مدفون در شیراز)، می‌باشند.

 

نصوص امامت امام کاظم علیه السلام از منابع شیعه

همان‌گونه که قبلا بیان شد، از دیدگاه شیعه، امام از سوی خدا تعیین می‌شود؛ پس راه شناخت امام نص است. نص به معنای بیان و تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله یا امام قبلی بر امامت امام بعدی است. در مورد امامت امام کاظم علیه السلام نصوص متعددی در کتب معتبر آمده است که ما از باب نمونه چند مورد را ذکر می‌کنیم.

مرحوم کلینی در کتاب کافی به سندش از فیض بن مختار نقل می‌کند:

«أحمد بن مهران عن محمد بن علی عن عبد الله القلاء عن الفیض بن المختار قال: قلت لأبی عبد الله ع خذ بیدی من النار من لنا بعدک فدخل علیه أبو إبراهیم ع و هو یومئذ غلام فقال هذا صاحبکم فتمسک به»[۱۲]

… فیض بن مختار گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: دست مرا از آتش بگیر، بعد از شما چه کسی برای ما می‌ماند؟ ابو ابراهیم (امام کاظم علیه السلام) بر امام وارد شد در حالی که در آن زمان کودک بود پس امام صادق علیه السلام فرمود: اینست صاحب  شما پس به او تمسک جسته و از او پیروی کنید.

ابن بابویه به سندش از مفضل بن عمر نقل می‌کند:

«حدثنا علی بن أحمد بن محمد الدقاق رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن موسی بن عمران النخعی عن عمه الحسین بن یزید النوفلی عن المفضل بن عمر قال: دخلت علی سیدی جعفر بن محمد ع فقلت یا سیدی لو عهدت إلینا فی الخلف من بعدک فقال لی یا مفضل الإمام من بعدی ابنی موسی و الخلف المأمول المنتظر م‌ح‌م‌د بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی.»[۱۳]

… بر آقایم جعفر بن محمد علیه السلام وارد شدم و گفتم: ای آقای من ای کاش در مورد جانشین بعد از خودتان به ما سفارش می‌کردید. پس به من فرمود: ای مفضل امام بعد از من پسرم موسی است و جانشین مورد امید و انتظار م‌ح‌م‌د بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی است.

کلینی در روایت دیگری به سندش به نقل از اسحاق بن جعفر (برادر امام موسی بن جعفر علیهما السلام) می‌نویسد:

«أحمد بن مهران عن محمد بن علی عن یعقوب بن جعفر الجعفری قال حدثنی إسحاق بن جعفر قال: کنت عند أبی یوما فسأله علی بن عمر بن علی فقال جعلت فداک إلی من نفزع و یفزع الناس بعدک فقال إلی صاحب الثوبین الأصفرین و الغدیرتین یعنی الذؤابتین و هو الطالع علیک من هذا الباب یفتح البابین بیده جمیعا فما لبثنا أن طلعت علینا کفان آخذة بالبابین ففتحهما ثم دخل علینا أبو إبراهیم.»[۱۴]

… روزی نزد پدرم بودم که علی بن عمر بن علی از ایشان سوال پرسید و گفت: فدایتان شوم، ما و مردم بعد از شما به چه کسی پناه ببریم؟ فرمود: به کسی که دو جامه زرد پوشیده و دو گیسو دارد و اکنون از این در بر تو در آید و هر دو لنگه در را با دو دست خود باز کند، چیزی نگذشت که دیدیم دو دست که دو لنگه در را گرفته و آنها را گشود، ظاهر گشت، سپس ابو ابراهیم علیه السلام بر ما وارد شد.

 

معجزات

یکی دیگر از طرق تشخیص امام در نزد شیعه، معجزه است که می‌تواند قائم مقام و جایگزین نص شود. البته فاضل مقداد معجزه را نص فعلی می‌داند؛ در نتیجه معجزه هم بنابراین نظر، یکی از اقسام و زیر مجموعه نص است.[۱۵]به هر حال، معجزه امر خارق العاده‌ای را گویند که مدعی نبوت یا امامت آن را انجام می‌دهد تا صدق ادعای خود را ثابت کند به شرط این که همراه با تحدی بوده و مردم از انجام آن عاجز باشند.

امام کاظم علیه السلام مانند دیگر ائمه اهل البیت علیهم السلام دارای معجزات فراوانی در کتب معتبره است که ما در این جا به جهت رعایت اختصار فقط یک مورد را ذکر می‌کنیم.

مرحوم کلینی در کافی به سندش از محمد بن فلان الواقفی نقل می‌کند که گفت:

من پسر عموئی داشتم که نامش حسن بن عبد الله بود، مردی بود زاهد و عابدترین مردم زمان خود. و به واسطه جدی بودن و کوشش او در امر دین سلطان از او پروا میکرد و بسا در پیش روی سلطان سخن درشت و دشواری به عنوان موعظه می‌گفت و او را امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود سلطان هم به واسطه شایستگی و نیکوکاریش از او تحمل میکرد، حال او پیوسته چنین بود تا آن‌که روزی در مسجد، حضرت ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام بر او وارد شد. چون او را دید، اشاره کرد، او هم نزد حضرت آمد، امام به او فرمود: ای ابا علی! من روش تو را بسیار دوست دارم و خوشم می‌آید ولی تو معرفت نداری، برو و معرفت بجو، عرض کرد: قربانت، معرفت چیست؟ فرمود: برو بفهم و کسب حدیث کن. عرض کرد: از چه کسی کسب کنم؟ فرمود: از فقهاء اهل مدینه، سپس آن أحادیث را بر من عرضه کن. او رفت و احادیثی را نوشته خدمت حضرت باز آمد و برایش قرائت کرد، امام همه را باطل دانست، و به او فرمود، برو معرفت یاد بگیر، آن مرد به دین خود عنایت داشت و پیوسته در انتظار استفاده از حضرت ابو الحسن علیه السلام بود تا زمانی که آن حضرت به کشتزار خود می‌رفت، در بین راه به حضرت برخورد و عرض کرد: قربانت، من در برابر خدا با شما احتجاج و خصومت می‌کنم، مرا به معرفت راهنمائی کن، حضرت گزارش حال امیر المؤمنین علیه السلام و آنچه بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله واقع شد و نیز گزارش امر آن دو مرد (ابو بکر و عمر) را بیان فرمود، او هم پذیرفت، سپس بحضرت عرض کرد: امام بعد از امیر المؤمنین علیه السلام کیست؟ فرمود: حسن علیه السلام سپس حسین علیه السلام تا این که منتهی به خودش شد پس سکوت کرد. عرضه کرد: قربانت گردم، پس امروز امام چه کسیست؟ فرمود: اگر به تو خبر دهم می‌پذیری؟ گفت: آری قربانت گردم، فرمود، منم امام، عرض کرد: چیزی می‌خواهم که به آن استدلال کنم، (یعنی معجزه شما چیست؟) فرمود: برو نزد آن درخت- آن‌گاه با دست اشاره به درخت ام غیلان کرد- و به او بگو: موسی بن جعفر به تو می‌گوید: بیا، گوید من نزد درخت رفتم و دیدم زمین را میشکافد و می‌آید تا در برابر حضرت ایستاد، سپس حضرت به او اشاره کرد، تا برگشت. او به امامتش اقرار کرد و خاموشی گزید و به عبادت پرداخت و کسی پس از آن او را ندید که سخن بگوید.[۱۶]

 

امامت امام کاظم علیه السلام بر اساس مبانی اهل سنت

برای اثبات امامت امام کاظم علیه السلام بر اساس مبانی اهل سنت می‌توان در ابتدا به حدیث «ائمه اثنی عشر» که در مقدمه همین نوشتار به آن اشاره شد، استدلال کرد. این حدیث را بخاری[۱۷]، مسلم[۱۸] و دیگر صاحبان صحاح و سنن نقل کرده اند و مورد اتفاق فریقین است[۱۹]. پیامبر صلی الله علیه و آله در این حدیث، تعداد خلفاء بعد از خود را دوازده نفر معرفی می‌کند و می‌فرماید همگی از قریش هستند. بر این اساس، مفاد این روایت تنها بر مدعای شیعه که قائل به امامت دوازده امام که اولین آن‌ها امیر المومنین علی علیه السلام و آخرین آن‌ها مهدی موعود حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف است، تطابق دارد. همان‌ها که عترت پاک و مطهر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و از قریش هستند. عترتی که در حدیث متواتر (به تواتر معنوی)[۲۰] «ثقلین»[۲۱]، قرین قرآن شمرده شده‌اند، هرگز از قرآن جدا نخواهند شد و متمسکین آن‌ها به همراه قرآن هرگز گمراه نخواهند شد. روشن است که این تعابیر همگی بر عصمت اهل بیت علیهم السلام و لزوم پیروی از آنان دلالت دارند و این خود دلیل دیگری بر افضلیت و امامت آن‌ها است.

تا بدین جا امامت اهل بیت علیهم السلام به نحو عام از جمله برای امام کاظم علیه السلام اثبات شد. حال به طور خاص درصدد اثبات افضلیت امام کاظم علیه السلام نسبت به مردم زمان خودش با استناد به اعتراف علماء و بزرگان اهل سنت هستیم. زیرا اگر افضلیت ایشان اثبات شود، امامتشان نیز ثابت خواهد شد؛ چون تقدیم مفضول بر فاضل عقلا و شرعا قبیح است[۲۲].

ابن تیمیه عالم متعصب اهل سنت در وصف امام کاظم علیه السلام قول ابو حاتم رازی درباره ایشان را نقل کرده و می‌نویسد:

«وأما من بعد جعفر فموسی بن جعفر. قال فیه أبو حاتم الرازی: ثقة صدوق إمام من أئمة المسلمین»

اما پس از جعفر، موسی بن جعفر است. ابو حاتم رازی درباره او می‌گوید: ثقه، راست‌گو و امامی از ائمه مسلمین است.

وی در جای دیگری می‌نویسد:

« وموسی بن جعفر مشهور بالعبادة والنسک»

موسی بن جعفر مشهور به عبادت و پرهیزگاری است.

ذهبی از دیگر علماء و رجالیون بزرگ اهل سنت در وصف امام علیه السلام می‌نویسد:

« وقد کان موسی من أجواد الحکماء ومن العباد الاتقیاء.

وله مشهد معروف ببغداد»[۲۳]

موسی بن جعفر از سخاوتمندترین حکماء و از عبادت کنندگان پرهیزگار بود و برای او محل دفن معروفی در بغداد وجود دارد.

وی در کتاب دیگری می‌نویسد:

« موسی الکاظم… وکان صالحا، عالما، عابدا، متألها»[۲۴]

موسی کاظم… فردی صالح، عالم، عابد و در مسیر خدا بود.

ابن حجر مکی درباره حضرت این چنین می‌نویسد:

« موسی الکاظم وهو وارثه علما ومعرفة وکمالا وفضلا سمی الکاظم لکثرة تجاوزه وحلمه وکان معروفا عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج عند الله وکان أعبد أهل زمانه وأعلمهم وأسخاهم»[۲۵]

موسی کاظم وارث علم، معرفت، کمال و فضل از پدرش است. به دلیل حلم زیاد و گذشتش کاظم نامیده شد و نزد اهل عراق به باب الحوائج نزد خدا معروف بود و عابدترین و عالم‌ترین و بخشنده‌ترین اهل زمانش بود.

 

پی‌نوشت‌ها

[۱]. کمال الدین و تمام النعمة: ۲/ ۴۰۹. این حدیث با کمی تفاوت در الفاظ در منابع اهل سنت نیز نقل شده است. ر. ک: مسند ابی داود الطیالسی: ۳/ ۴۲۵؛ المعجم الکبیر: ۱۹/ ۳۸۸؛ التاریخ الکبیر: ۷/ ۵۴۴ و دیگر منابع.

[۲]. صحیح مسلم: ۶/ ۳

[۳]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: ۲/ ۲۱۵

[۴]. همان

[۵]. همان

[۶]. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام: ۴/ ۳۲۳

[۷]. الصواعق المحرقة: ۲/ ۵۹۰

[۸]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: ۲/ ۲۱۵

[۹]. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام: ۴/ ۳۲۳

[۱۰]. همان

[۱۱]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: ۲/ ۲۴۴

[۱۲]. الکافی: ۱/ ۳۰۷

[۱۳]. کمال الدین و تمام النعمة: ۲/ ۳۳۴

[۱۴]. الکافی: ۱/ ۳۰۸

[۱۵]. اللوامع الالهیة: ۳۳۴

[۱۶]. «علی بن إبراهیم عن أبیه عن محمد عن محمد بن فلان الواقفی قال: کان لی ابن عم یقال له- الحسن بن عبد الله کان زاهدا و کان من أعبد أهل زمانه و کان یتقیه السلطان لجده فی الدین و اجتهاده و ربما استقبل السلطان بکلام صعب یعظه و یأمره بالمعروف و ینهاه عن المنکر و کان السلطان یحتمله لصلاحه و لم تزل هذه حالته حتی کان یوم من الأیام إذ دخل علیه أبو الحسن موسی ع و هو فی المسجد فرآه فأومأ إلیه فأتاه فقال له یا أبا علی ما أحب إلی ما أنت فیه و أسرنی إلا أنه لیست لک معرفة فاطلب المعرفة قال جعلت فداک و ما المعرفة قال اذهب فتفقه و اطلب الحدیث قال عمن قال عن فقهاء أهل المدینة ثم اعرض علی الحدیث قال فذهب فکتب ثم جاءه فقرأه علیه فأسقطه کله ثم قال له اذهب فاعرف المعرفة و کان الرجل معنیا بدینه فلم یزل یترصد أبا الحسن ع حتی خرج إلی ضیعة له فلقیه فی الطریق فقال له جعلت فداک إنی أحتج علیک بین یدی الله فدلنی علی المعرفة قال فأخبره بأمیر المؤمنین ع و ما کان بعد رسول الله ص و أخبره بأمر الرجلین فقبل منه ثم قال له فمن کان بعد أمیر المؤمنین ع قال الحسن ع ثم الحسین ع حتی انتهی إلی نفسه ثم سکت قال فقال له جعلت فداک فمن هو الیوم قال إن أخبرتک تقبل قال بلی جعلت فداک قال أنا هو قال فشی‌ء أستدل به قال اذهب إلی تلک الشجرة و أشار بیده إلی أم غیلان فقل لها یقول لک موسی بن جعفر أقبلی قال فأتیتها فرأیتها و الله تخد الأرض خدا حتی وقفت بین یدیه ثم أشار إلیها فرجعت قال فأقر به ثم لزم الصمت و العبادة فکان لا یراه أحد یتکلم بعد ذلک.» کافی: ۱/ ۳۵۲ و ۳۵۳

[۱۷]. صحیح بخاری: ۹/ ۸۱

[۱۸]. صحیح مسلم: ۶/ ۳

[۱۹]. جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام: ۱۴/ ۱۱۰

[۲۰]. همان: ۸/ ۱۹

[۲۱]. «حدثنا علی بن المنذر الکوفی، قال: حدثنا محمد بن فضیل، قال: حدثنا الأعمش ، عن عطیة ، عن أبی سعید والأعمش ، عن حبیب بن أبی ثابت ، عن زید بن أرقم قالا: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی، أحدهما أعظم من الآخر؛ کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض، وعترتی أهل بیتی، ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما» سنن الترمذی :۶/ ۱۲۵

[۲۲]. اما عقلا، به این دلیل که امام یا افضل از دیگران است یا مساوی است و یا مفضول است و پایین‌تر. صورت اول که همان مطلوب است؛ صورت دوم ترجیح بدون مرجح است و صورت سوم تقدیم مفضول است بر فاضل که هر دو عقلا قبیح است. (ر.ک : کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: ۳۶۶)

اما شرعا، با استناد به آیات و روایات است از جمله آیه « أ فمن یهدی إلی الحق‌أحق أن یتبع أمن لا یهدی إلا أن یهدی فما لکم کیف تحکمون» (یونس ۱۰: ۳۵)

و روایت «أخبرنا أبو عبد الله الحافظ، ثنا أبو جعفر محمد بن محمد بن عبد الله البغدادی، ثنا یحیی بن عثمان بن صالح، ثنا أبی، ثنا ابن لهیعة، ثنا یزید بن أبی حبیب، عن عکرمة، عن ابن عباس، رضی الله عنهما، عن رسول الله صلی الله علیه وسلم: ” من استعمل عاملا من المسلمین وهو یعلم أن فیهم أولی بذلک منه وأعلم بکتاب الله وسنة نبیه، فقد خان الله، ورسوله، وجمیع المسلمین» (السنن الکبری – البیهقی ۱۰/ ۲۰۱)

[۲۳]. میزان الاعتدال: ۴/ ۲۰۲

[۲۴]. تاریخ الاسلام: ۱۲/ ۴۱۷

[۲۵]. الصواعق المحرقة: ۲/ ۵۹۰

 

منابع

  1. القرآن الکریم
  2. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: محمد بن محمد مفید، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ یکم، ۱۴۱۳ ه‍.
  3. التاریخ الکبیر: محمد بن إسماعیل البخاری، تحقیق و دراسة: محمد بن صالح بن محمد الدباسی ومرکز شذا للبحوث بإشراف محمود بن عبد الفتاح النحال، الناشر المتمیز للطباعة والنشر والتوزیع، الریاض، چاپ یکم، ۱۴۴۰ ه‍.
  4. تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی، تحقیق: عمر عبد السلام التدمری، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ه‍.
  5. جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام: سید علی حسینی میلانی، انتشارات الحقائق- قم، چاپ یکم، ۱۳۹۸ ش.
  6. السنن الکبری، أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، محمد عبد القادر عطا، چاپ سوم، ۱۴۲۴ ه‍.
  7. صحیح البخاری: أبو عبد الله محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة ابن بردزبه البخاری الجعفی، تحقیق: جماعة من العلماء، السلطانیة، بالمطبعة الکبری الأمیریة، ببولاق مصر، ۱۳۱۱ هـ.
  8. صحیح مسلم: أبو الحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری النیسابوری، تحقیق: أحمد بن رفعت بن عثمان حلمی القره حصاری – محمد عزت بن عثمان الزعفران بولیوی – أبو نعمة الله محمد شکری بن حسن الأنقروی، دار الطباعة العامرة – ترکیه.
  9. الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة: أحمد بن محمد بن علی بن حجر الهیتمی السعدی الأنصاری، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة – لبنان، چاپ یکم، ۱۴۱۷ ه‍.
  10. الکافی: محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، دار الکتب الإسلامیة- تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ه‍.
  11. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: علامه حلی، مؤسسة النشر الإسلامی- قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ ه‍.
  12. کمال الدین و تمام النعمة: محمد بن علی بن بابویه، تحقیق: علی اکبر غفاری، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۵ ه‍.
  13. اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة: فاضل مقداد، دفتر تبلیغات اسلامی- قم، چاپ دوم، ۱۴۲۲ ه‍.
  14. مسند أبی داود الطیالسی: أبو داود الطیالسی سلیمان بن داود بن الجارود، تحقیق: الدکتور محمد بن عبد المحسن الترکی، دار هجر – مصر، چاپ یکم، ۱۴۱۹ ه‍.
  15. المعجم الکبیر: سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، أبو القاسم الطبرانی، تحقیق: حمدی بن عبد المجید السلفی، مکتبة ابن تیمیة – القاهرة، چاپ دوم.
  16. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام: محمد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی، موسسه انتشارات علامه، قم، چاپ یکم، ۱۳۷۹ ه‍.
  17. منهاج السنة النبویة: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبی القاسم بن محمد ابن تیمیة الحرانی الحنبلی الدمشقی، تحقیق: محمد رشاد سالم، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، چاپ یکم، ۱۴۰۶ ه‍.
  18. میزان الاعتدال فی نقد الرجال: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت – لبنان، چاپ یکم، ۱۳۸۲ ه‍.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

shaadat-musa-ebn-jafar

نویسنده: رضا بازوند

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی-ترویجی

تعدا صفحه: 16 صفحه

دانلود فایل