چکیده
فدک و داستان آن در طول تاریخ اسلام از مهمترین اموری بوده که مورد اهتمام اهلبیت علیهمالسلام و شیعیان ایشان واقع شده و همواره تلاش شده که از آن به عنوان مصیبت و فاجعهای بزرگ نسبت به امّ الائمة حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها یاد شود.
اما در نوشتار پیش رو که برگرفته از مطالب حضرت آیتالله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته است، تلاش شده سوالات زیر پیرامون «فدک» مورد بررسی و تبیین قرار گیرد:
موقعیت جغرافیایی فدک چگونه بوده؟ پیشینه فدک در زمان حیات حضرت رسول صلی الله علیه وآله چه بوده است؟ حضرت زهرا سلامالله علیها به چه عناوینی مطالبه فدک نمودند؟ حقیقت و راز این مطالبه چه بوده است؟ آیا ابوبکر برای تصاحب فدک به زور متسمک شد؟ اقدامات او در مقابل ادعاهای حضرت زهرا سلامالله علیها چه بوده است؟ دیدگاه علمای اهلسنت در داستان فدک چیست؟ چگونه به شبهات آنها میتوان پاسخ داد؟
کلیدواژگان: فدک، ملک شخصی، ارث، ام ایمن، شهادت شاهدان، ادعای ابوبکر
موقعیت جغرافیایی فدک
فَدَک منطقهای بسیار حاصلخیز و مناسب از حیث آب و هوا در نزدیکی خیبر، در منطقه حجاز و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری مدینه بود که یهودیان در آن زندگی میکردند. آنها، به دلیل موقعیت استراتژیک منطقه، قلعههای نظامی خود را در اطراف آن ساخته بودند. پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله در جنگ خیبر، منطقه خیبر و قلعههای آن را فتح کردند، یهودیان ساکن در قلعهها و مزارع فدک نمایندگانی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله فرستادند و به تسلیم و مصالحه راضی شدند و قرار شد نیمی از زمینها را به پیامبر تحویل بدهند و هرگاه پیامبر صلی الله علیه وآله خواستند، آنان فدک را ترک کنند؛ بنابراین فدک بدون جنگ به دست پیامبر اسلام افتاد.
فدک در زمان حیات حضرت رسول و بخشش به حضرت زهرا علیهماالسلام
آنچه که از روایات به صراحت برداشت میشود این است که فدک ملک شخصی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده زیرا بدون هیچ تازاندن اسب یا شتر و بدون هیچ جنگی و به مصالحه یهودیان بنی نضیر با پیامبر صلی الله علیه وآله به دست آمده بوده است.
این مطلب حکم صریح قرآن کریم است در آیه شریفه «وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيهِ مِنْ خَيلٍ وَلَا رِكابٍ وَلَٰكنَّ اللَّهَ يسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَنْ يشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كلِّ شَیءٍ قَدِير[۱]»
و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید، [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید، ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره مىگرداند، و خدا بر هر کارى تواناست.
عبارت قرطبی در ذیل آیه شریفه
و این حکم مورد اتفاق همه علمای شیعه و اهلسنت است همانطور که قرطبی از مفسرین بزرگ اهلسنت به این مطلب اذعان نموده و در تفسیر آیه شریفه مذکور اینگونه نوشته:
خدای متعال مى فرماید: (وَما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ) یعنى: آن چه را خداوند از اموال بنى نضیر به رسولش برگرداند (فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيهِ) یعنى: و شما چهارپا بر آن نراندید.
واژه «ایجاف» مترادف «ایضاع» به معناى شتاب نمودن در حرکت و سوارى با چهارپایان است، و مراد از چهارپا، شتر است.
مىفرماید: شما براى به دست آوردن آن، هیچ سختى و زحمتى را تحمّل نکردهاید، و به خاطر آن با جنگ و مشقّت مواجه نشدهاید مگر پیامبر صلى اللّه علیه وآله که بر شترى ـ بعضى گفتهاند: بر الاغى پوشیده از لیف خرما ـ سوار شده و آنجا را بدون درگیرى فتح کرده، آنان را پراکنده نموده و اموالشان را گرفته است.
از این رو مسلمانان از پیامبر صلى اللّه علیه وآله خواستند که آن اموال را بین آنان تقسیم کنند، امّا این آیه نازل شد که: (وَما أَفاءَ اللّهُ…).
به این ترتیب خداوند متعال اموال بنىنضیر را مِلک شخصى پیامبر صلى اللّه علیه وآله برشمرد و آنها را در اختیار آن که خواسته بود قرار داد و پس از این اختصاص، پیامبر صلى اللّه علیه وآله آن اموال را میان مهاجران تقسیم نمود.
در صحیح مسلم از عمر اینگونه نقل شده است:
اموال بنىنضیر از جمله اموالى بود که خداوند به پیامبرش برگرداند و از آنهایى بود که مسلمانان بر آن اسب و شتر نرانده بودند و به پیامبر صلى اللّه علیه وآله اختصاص داشت.
این روایت بیان مىدارد که آن اموال به شخص رسول خدا صلى اللّه علیه وآله تعلّق داشته و اصحاب نصیبى از آن نداشتهاند[۲].
عبارت یاقوت حموی نسبت به فدک
یاقوت حموی از بزرگان علمای اهلسنت نیز نسبت به فدک اعتراف دارد که ملک شخصی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده، بنابراین اینگونه نوشته:
در منطقه حجاز روستایى است که از آن جا تا مدینه دو یا سه روز راه است. خداوند این روستا را در سال هفتم بدون نبرد و به صورت فىء در اختیار پیامبرش قرار داد. این ماجرا هنگامى بود که پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله به خیبر رفته و قلعه هاى آن را فتح نمود. فقط سه قلعه باقى ماند تا آن که حضرتش با محاصره کار را بر آنان سخت کرد.
آنان پیکى نزد رسول خدا صلى اللّه علیه وآله فرستادند و درخواست نمودند که پیامبر صلى اللّه علیه وآله آن ها را به حال خودشان واگذارد تا سرزمین خود را ترک کنند. پیامبر صلى اللّه علیه وآله نیز با آنان چنین رفتار کرد.
این خبر به اهالى فدک رسید، آنان نیز پیکى به جانب پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله فرستادند و درخواست کردند که با پذیرفتن نصف محصولات و اموالشان با آنان مصالحه کند. پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله این مصالحه را پذیرفت. از این رو بر آن جا هیچ اسب و شترى تازانده نشد و فدک به شخص رسول خدا صلى اللّه علیه وآله تعلق گرفت.
در آن جا چشمه اى جوشان و درختان نخل بسیارى است. این همان جا است که فاطمه رضى اللّه عنها در مورد آن به ابوبکر گفت که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله آن را به او بخشیده است. ابوبکر رضى اللّه عنه پاسخ داد: بر این مطلب شاهد مى خواهم.
البته این ماجرا خود قصه جداگانه اى دارد، تا آن که پس از ابوبکر عمر بن خطّاب حکومت را به دست گرفت و سرزمین هایى فتح شد و مسلمانان گشایشى یافتند و توانگر شدند، و عمر به اجتهاد خود تصمیم گرفت که آن را به ورثه رسول خدا صلى اللّه علیه وآله باز گرداند. ولى على بن ابى طالب رضى اللّه عنه و عبّاس بن عبدالمطلب بر سر آن اختلاف پیدا کردند.
على مى گفت: پیامبر صلى اللّه علیه وآله آن را در زمان حیاتش براى فاطمه علیها السلام قرار داده است، اما عبّاس این سخن را نمى پذیرفت و مى گفت: این مِلک رسول خدا صلى اللّه علیه وآله بوده و من وارث او هستم.
آنان اختلاف خود را نزد عمر بردند و او از حکم و داورى بین آن دو خوددارى کرد و گفت: شما دو نفر خودتان شأن و موقعیت خود را بهتر مى دانید. من این مسئله را به خود شما واگذار مى کنم.
سرانجام هنگامى که عمر بن عبدالعزیز حکومت را به دست گرفت نامه اى به فرماندار خود در مدینه نوشت و به او دستور داد که فدک را به فرزندان فاطمه علیها السلام باز گرداند…[۳]
نتیجه مطلب این است که به صراحت و اتفاق همه علماء روشن شد، فدک در زمان حیات حضرت رسول صلی الله علیه وآله از اموال شخصی ایشان به شمار میآمده و در همین حالت بوده که بعد از نزول آیه شریفه «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ[۴]»، «حق ذوى القربى را بپرداز» آن را به دخترشان حضرت زهرا سلامالله علیها بخشیدند، که به عبارت دیگر بعد از این بخشش (به ملکیت درآوردن)، هیچ حقی برای احدی غیر از صدیقه کبری سلامالله علیها نسبت به فدک وجود نخواهد داشت.
فاجعه غصب و مصادره فدک
یکی از جنایات و مصیبتهای بسیار بزرگی که در طول تاریخ اسلام بر خاندان مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بالخصوص وجود مقدس و مطهر بانوی نورانی، سرور زنان بهشتی حضرت صدیقه کبری سلامالله علیها، وارد گردیده داستان غصب و مصادره فدک از ایشان است؛ که زمینهساز برای وارد شدن جنایات بعدی به این خاندان پاک و مطهر بوده است.
از مسلمات در تاریخ این است که ابوبکر، که به گمان خود خلیفه و جانشین رسول خدا بوده، فدک را به زور و اکراه از فاطمه زهرا سلامالله علیها، دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله گرفته است!!!
ابنحجر هیتمی از دیگر بزرگان اهلسنت در اینباره به صراحت اعتراف کرده که ابوبکر برای گرفتن فدک از حضرت زهرا سلامالله علیها به زور تمسک کرده:
إنّ أبابكر انتزع من فاطمة فدكاً
به راستى ابوبکر فدک را به زور از فاطمه علیها السلام گرفت[۵].
آری این اعتراف بزرگان اهلسنت است که خلیفه اول، فدک را که ملک شخصی حضرت زهرا سلامالله علیها بوده و ایشان صاحب ید بر آن بودند، به زور و اجبار از ایشان مصادره نموده است.
مطالبه فدک از سوی حضرت زهرا سلامالله علیها و نپذیرفتن آن از جانب ابوبکر
هنگامی که فدک به وسیله ابوبکر تصرف شد، حضرت زهرا سلامالله علیها به او اعتراض کردند و ملک شخصی خویش را مطالبه نمودند؛ و حال اینکه ابوبکر در پاسخ ایشان شاهد و دلیل درخواست کرد تا ثابت شود که فدک ملک شخصی ایشان بوده و از سوی پدرشان به ایشان بخشیده شده!!!
توجه نمائید که از چه شخصیتی مطالبه شاهد و دلیل شده است؟! شخصیتی که مصداق بارز آیه تطهیر و صاحب عصمت کبری است! شخصیتی که پاره تن و بخشی از وجود مقدس رسول خداست!
شخصیتی که لقب «صدّیقه[۶]» از القاب ایشان است! آیا این وجود مقدس در مطالبه فدک به عنوان ملک شخصی، العیاذبالله! دروغ گفته است؟؟ آیا رد کردن مطالبه ایشان باوجود اینکه صاحب عصمت هستند، رد کردن رسول خدا صلی الله علیه وآله و مخالفت با صریح آیات قرآن کریم، محسوب نمیشود؟؟!
و باید از ابوبکر سوال شود که در کدامیک از احکام اسلامی و بر طبق کدام مذهب فقهی از فرقهها و مذاهب مختلف اسلامی، از شخصی که صاحب ید بر چیزی است و ملکی تحت اختیار اوست دلیل و شاهد طلب شده است؟؟! بلکه همه علمای اسلام متفق هستند که اگر شخصی ملکی تحت اختیارش باشد و دیگری آن را تصاحب کند، ارائه دلیل بر آن کسی لازم خواهد بود که خلاف ملکیت را ادعا نموده است.
از این رو باید گفت اگر ابوبکر این حکم را میدانسته و خلاف آن عمل کرده است «ظالم» و اگر نمیدانسته، پس «جاهل» است و در جای خود ثابت شده به اتفاق همه علمای اسلامی، کسی که ظالم یا جاهل باشد به هیچ عنوان شایستگی مقام امامت را ندارد.
جایگاه شاهدان و نپذیرفتن شهادت آنها!!!
بعد از اغماض از تمام مطالب بالا باید گفته شود ابوبکر به این حد هم اکتفا نکرده و شاهدانی که حضرت زهرا سلامالله علیها اقامه نمودند را، نپذیرفته است!
شاهدانی که برای ابوبکر شهادت دادند به نفع حضرت زهرا سلامالله علیها عبارتند از:
- حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام
- حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام
- ام ایمن
باید گفته شود اگر ابوبکر نمىدانست که فاطمه علیهاالسلام مالک فدک است، آیا نمىبایست شهادت شهود را مىپذیرفت؟
هرچند همانگونه که گذشت، به اتّفاق همه، در این شرایط، خواستن شاهد خلاف قاعده عرفى، فقهى و حقوقى «ید» است؛ امّا با فرض این که او بتواند شاهد بخواهد، تاریخ گواه است که حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام بر مالکیت فاطمه علیهاالسلام شهادت داده است؛ پس چرا نباید شهادت ایشان پذیرفته شود؟
چرا ابوبکر به کلام قطعی رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام عمل نکرده است، که فرمودند:
«عَلِي مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي»[۷]
علی با حق است و حق با علی است.
این حدیث شریف از روایات قطعی است که بیش از ۲۰ تن از صحابه آن را روایت کردهاند، از جمله:
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، ابوبکر، ابوذر، عمار، عبدالله بن عباس، ابوسعید خدری، ابو ایوب انصاری، جابر بن عبدالله انصاری، سعد بن ابی وقاص، عایشه، ام سلمه و ….
و آیا ابوبکر حدیث شریف قطعی رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را نشنیده، که فرموده بودند:
«الْحَسَنُ وَ الْحُسَينُ سَيدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»[۸]
حسن و حسین علیهماالسلام دو آقا و سرور جوانان اهل بهشت هستند.
و در مورد ام ایمن هم همین نکته کافی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله بهشتی بودن او را گواهی دادهاند و فرمودند:
«من سرّه أن يتزوّج امرأة من أهل الجنة فليتزوج أم أيمن»[۹]
هرکسی که خوش دارد زنی از زنان بهشتی را به همسری برگزیند با ام ایمن ازدواج کند.
بعد از این زید بن حارثه با او ازدواج نمود و اسامة بن زید حاصل این ازدواج بوده است.
چرا مطالبه سوگند خوردن نشد؟
فرض مىکنیم که ابوبکر مىتواند در ملکیت حضرت زهرا علیهاالسلام تردید کند و فرض مىکنیم که به گواهى امیرالمؤمنین على علیهالسلام نیز شک کند؛ چرا از فاطمه علیهاالسلام نمىخواهد که سوگند یاد کند تا سوگند او در کنار شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار گیرد و مطلب تمام شود؟؟!!!
این در حالى است که ما مىدانیم رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله بارها به شاهد و سوگند قضاوت کرده است. چنانکه در صحیح ابو داوود[۱۰] و صحیح مُسلم[۱۱] روایت شده است؛ بلکه قضاوت به شاهد و سوگند را جبرئیل براى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله آورده است و این نوع قضاوت، در کتابُ الخلافه کنز العمّال موجود است.
صاحب المواقف و شارح آن، در توجیه رفتار ابوبکر مىگویند:
«لعلّه لم ير الحكم بشاهد و يمين»[۱۲]
«شاید ابوبکر حکم شاهد و قَسَم را قبول نداشت».
در پاسخ مىگوییم: اگر چنین باشد، پس باید خود ابوبکر سوگند یاد مىکرد؛ پس چرا سوگند یاد نکرد؟ و حال آن که فاطمه علیهاالسلام همچنان مِلک خود را مطالبه مىنمود.
راز مطالبه فدک
حضرت آیتالله میلانی دامت برکاته در کتاب «فدک در فراز و نشیب» راز این ماجرای بزرگ را اینگونه بیان نمودند:
با توجّه به پژوهشى که در مورد مسئله فدک انجام یافت باید گفت: حقیقت امر این است که قضیه غصب فدک تنها غصب یک باغ و مِلک نبود، بلکه هدف چیز دیگرى بود.
به همین جهت وقتى حکمران عبّاسى از امام کاظم علیهالسلام مىخواهد که محدوده فدک را مشخص کنند، امام علیهالسلام مىفرمایند:
أمّا الحدّ الأوّل: فعريش مصر، والثاني: دومة الجندل، والثالث: أُحد، والرابع: سيف البحر[۱۳].
حد نخست آن صحراى مصر و حدّ دیگرش دومة الجندل، حدّ سوم آن کوه اُحد و حدّ چهارم آن کرانه دریا است.
امام کاظم علیهالسلام از راز مطالبه فدک اینگونه پرده برمىدارند، و مىتوان آن را در دو عبارت خلاصه کرد:
۱ ـ اعلام حق امیرمؤمنان على علیهالسلام بر امامت و خلافت پس از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله و این که قریش به آن حضرت خیانت کردند و انصار او را وانهادند.
۲ ـ اعلام ناشایستگى ابوبکر براى خلافت و امامت پس از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله به سبب نداشتن شرطهاى لازم آن و محقّق نشدن اجماع بر او. اگر محقّق شدن امامت را به غیر نص بپذیریم.
این همان راز طلب کردن فدک است، ولى منافقان و دورویان این نکته را نمىفهمند و یا خود را به نادانى مىزنند، البته «خداوند بهترین حکم کننده است».
پاسخ به دو شبهه در داستان فدک
بررسى حدیث «نحن معاشرالانبياء لانورث»
یکی از مهمترین شبهاتی که اهلسنت در مساله فدک وارد میکنند و شبههای است که خود ابوبکر منشأ آن بوده، این است که وقتی حضرت زهرا سلامالله علیها دیدند، ابوبکر ادعای ایشان را نپذیرفت و شهادت شاهدان مبنی بر ملک شخصی بودن فدک را برای حضرت زهرا سلامالله علیها رد کرد، حضرت فدک را به عنوان ارث پدرشان مطالبه نمودند.
اما ابوبکر در قبال این درخواست هم مقابله کرده و حدیثی جعلی را متذکر شد که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:
«نحن معاشر الانبياء لانورث»
ما پیامبران ارثی باقی نمیگذاریم.
بر طبق این ادعا ابوبکر درخواست ارثیه بودن فدک برای حضرت زهرا سلامالله علیها را نیز رد کرد.
بعد از این، صدیقه کبری سلام الله علیها فرمودند:
يا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ، أَ فِي كتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاك وَ لَا أَرِثَ أَبِي؟! لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِيا[۱۴] أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكتُمْ كتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكمْ إِذْ يقُولُ: وَ وَرِثَ سُلَيمانُ داوُدَ[۱۵]؟! وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يحْيى بْنِ زَكرِيا (عليهالسلام) إِذْ قَالَ:رَبِ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْك وَلِيا يرِثُنِي وَ يرِثُ مِنْ آلِ يعْقُوبَ[۱۶][۱۷]
ای پسر ابیقحافه ( ابوبکر) آیا در کتاب خدا نوشته که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟!
مطلبی بس شگرف و قبیح گفتی! آیا از روی قصد و عمد مخالفت با آیات قرآن کریم میکنی؟ و از آیات آن روی گردانی میکنی؟! مگر خداوند در قرآن نفرمودند: سلیمان برای داوود ارث به جای گذاشت! و نسبت به داستان حضرت یحیی بن زکریا فرموده: پروردگارا به من از نزد خودت فرزندی عنایت کن که از من ارث ببرد و از آل یعقوب ارث ببرد.
که به تعبیر دیگر حضرت در مقابل ابوبکر بیان داشتند که این حدیث او مخالف نص صریح آیات قرآن کریم است؛ و بعد صدیقه کبری سلامالله علیها با شدت و ناراحتی بر ابوبکر غضب کردند و رفتند و دیگر با او تکلم ننمودند و با همین غضب نسبت به ابوبکر به شهادت رسیده و از دنیا رحلت نمودند.[۱۸]
ضمن اینکه باید چند پرسش دیگر صورت گیرد:
- چرا تا آن زمان، کسى این سخن را از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله نشنیده بود؟
- چرا کسى آن را نقل نکرده بود؟ و حتّى تا آن لحظه، کسى این روایت را از خود ابو بکر نیز نشنیده بود؟
- چرا تا آن روز، هیچ یک از اهل بیت پیامبر علیهم السلام این حدیث را نشنیده بودند؟ و حتّى وارثان پیامبر از وجود چنین سخنى خبر نداشتند؟ چرا همسران پیامبر صلّى اللّه علیه وآله عثمان را نزد ابوبکر فرستادند و سهم ارث خود را مطالبه کردند؟ چرا عثمان این سخن پیامبر را به آن ها گوشزد نکرد؟ چرا عثمان نزد ابوبکر رفت و خواسته همسران پیامبر صلّى اللّه علیه وآله را به او گفت؟
پس عثمان هم مانند اهل بیت علیهم السلام و همسران رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله از وجود این حدیث بى خبر بوده است.
چرا امیرالمؤمنین علیهالسلام در دوران حکومتشان فدک را پس نگرفتند ؟
از دیگر شبهاتی که نسبت به داستان فدک وارد شده است این است که چرا على علیهالسلام در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟ به تعبیری اگر ادعای شیعه مبنی بر استحقاق حضرت زهرا سلامالله علیها نسبت به فدک، صحیح بوده پس چرا همسر ایشان که خود از شهادت دهندگان به نفع فاطمه زهرا سلامالله علیها بوده، در دورانی که حکومت ظاهری را به دست گرفتند و قدرت داشتند بر بازگرداندن فدک، اما این کار را انجام نداده و بازنگرداندند؟
در پاسخ مىگوییم که امیرمؤمنان على علیهالسلام در نامهاى که به سهل بن حنیف نوشته فرمودهاند:
بلى، كانت في أيدينا فدك من كلّ ما أظلّته السماء، فشحّت عليها نفوس قوم وسخت عنها نفوس آخرين، ونعم الحكم اللّه، وما أصنع بفدك وغير فدك والنفس مظانّها في غد جدث[۱۹]….
آرى، از تمام آن چه آسمان بر آن سایه افکنده بود تنها فدک در دست ما بود. پس عدّهاى به همان نیز حرص ورزیدند و عدّهاى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البتّه خداوند بهترین حکم کننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است… .
همچنین محمّد بن بابویه معروف به شیخ صدوق رحمه اللّه با سند خود روایت نموده که ابو بصیر مىگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: چرا امیرمؤمنان على علیهالسلام هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟
آن حضرت فرمودند:
لأنّ الظالم والمظلوم كانا قدما على اللّه عزّوجل وأثاب اللّه المظلوم وعاقب الظالم، فكره أن يسترجع شيئاً قد عاقب اللّه عليه غاصبه وأثاب عليه المغصوب[۲۰].
زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عزّوجل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود. او خوش نداشت چیزى را باز ستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقّش غصب شده جزا داد.
پاسخ حضرت استاد آیتالله سید علی حسینی میلانی حفظه الله
حضرت استاد میلانی در پاسخ به سوالی که در همین زمینه از ایشان صورت گرفته بیان نمودند:
بحث بر سر فدک به جهت جنبه مادّی آن نبوده بلکه حضرت صدّیقه طاهره (علیها السلام) میخواستند عدم صلاحیّت ابوبکر را به جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای امت تا روز قیامت بیان کنند، زیرا خلیفه نباید غاصب و ظالم و جاهل باشد، لذا حضرت امیر فرمودند: «ونعم الحکم الله» ولذا حسنین (علیهما السلام) مطالبه فدک ننمودند.
متن و تصویر پرسش و پاسخ در محضر حضرت استاد میلانی حفظه الله
بسمه تعالی
با سلام و عرض ادب
میخواستم بدانم اگر فدک غصب شده بود پس چرا امام علی علیه السلام در زمان خلافتش این حق را به صاحبان حق که حسنین می شوند باز نگردانید؟ اینکه گفته می شود علت عدم رد مخالفت مردم بود مرا قانع نمی کند چرا که علیّ مردی نیست که از حق الناس بگذرد.
و این حدیث السقیفة و فدک ؛ ص۱۰۳
فکره أن یسترجع شیئا قد عاقب اللّه علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب منه
اگر صحیح باشد پس خود امام علی عقاب خواهد شد چون مال مردم را ولو مال حسنین باشد را به آنها را بازنگرداند
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله
بسمه تعالی
السلام علیکم
بحث بر سر فدک به جهت جنبه مادّی آن نبوده بلکه حضرت صدّیقه طاهره (علیها السلام) میخواستند عدم صلاحیّت ابوبکر را به جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای امت تا روز قیامت بیان کنند، زیرا خلیفه نباید غاصب و ظالم و جاهل باشد، لذا حضرت امیر فرمودند: «ونعم الحکم الله» ولذا حسنین (علیهما السلام) مطالبه فدک ننمودند. موفق باشید
برای انتقال به صفحه پرسش و پاسخ کلیک کنید
پینوشتها:
[۱] سوره حشر: آیه ۶
[۲] تفسیر قُرْطُبى، الجامع لأحکام القرآن: ۹، الجزء ۱۸، ص ۹ ـ ۱۰
[۳] معجم البلدان: ۴ / ۲۷۰ ـ ۲۷۱ شماره ۹۰۵۳
[۴] سوره اسراء: آیه ۲۶
[۵] الصواعق المحرقه: ۳۱
[۶] بسیار راستگو
[۷] کشفالغمة فی معرفة الأئمة ، ج ۱ ، ص ۱۵۹
[۸] سنن ترمذی: ج۵ ص ۶۱۴ ح۳۷۶۸ ؛ مسند احمد: ج ۳ ص ۳ ؛ المعجم الکبیر طبرانی: ج ۳ ص ۳۵ ح ۲۶۰۵ و…
[۹] الطبقات الکبری: ج۱۰ ص ۲۱۳ ح ۱۱۸۹۹
[۱۰] صحیح ابى داوود: ۳ / ۴۱۹
[۱۱] صحیح مُسلم: ۵ / ۱۲۸
[۱۲] شرح المواقف: ۸ / ۳۵۶
[۱۳] بحار الانوار: ۴۸ / ۱۴۴
[۱۴] سورة مریم: ۲۷.
[۱۵] النّمل: ۱۶.
[۱۶] مریم: ۵.
[۱۷] بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج۲۹ ؛ ص۲۲۶
[۱۸] صحیح بُخارى، باب غزوه خیبر؛ صحیح مُسلم: کتاب الجهاد والسیر
[۱۹] نهج البلاغة: ۴۱۷
[۲۰] علل الشرایع: ۱ / ۱۸۵ حدیث ۱
منابع و مآخذ
- قرآن کریم
- نهج البلاغة
- شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه، علل الشرایع
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار
- ابوالحسن على بن عیسى بن ابى الفتح اربلى، کشفالغمة في معرفة الأئمة
- بخاری، حافظ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البُخارى
- أبو الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري، صحیح المُسلم
- ابوداوود، سلیمان بن اشعث سجستانی، صحیح ابى داوود
- تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر، شرح المواقف
- ترمذی، ابوعیسی محمد بن عیسی، سنن الترمذی
- احمد بن حنبل، مسند الإمام الأحمد
- طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر
- محمّد بن سعد بن منیع زهرى بصرى، الطبقات الکبری
- احمد بن محمّد بن محمّد بن على بن حجر هیتمى مکى، الصواعق المحرقه
- قُرْطُبى، ابوعبداللّه محمدبن احمد انصاری، الجامع لأحکام القرآن
- یاقوت حموی، شهابالدین ابو عبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان
- حسینی میلانی، سید علی، فدک در فراز و نشیب
- حسینی میلانی، سید علی، مظلومیت برترین بانو