مرکز حقایق اسلامی
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرمایند: «إنما أنت منذر و لكل قوم هاد» که بر طبق این آیه شریفه وجود هادی در میان هر قومی از ضروریات است و هیچ قومی در طول تاریخ بدون هادی باقی نمانده و هم‌چنین هیچ قومی بدون هادی الهی به سعادت و رستگاری نرسیده است. روایات زیادی دلالت دارند بر اینکه مقصود از «هاد» در آیه شریفه ائمه هدی علیهم‌السلام هستند که دهمین از این انوار هدایت، امام هادی علیه‌السلام هستند.

چکیده

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرمایند: «إنما أنت منذر و لكل قوم هاد» که بر طبق این آیه شریفه وجود هادی در میان هر قومی از ضروریات است و هیچ قومی در طول تاریخ بدون هادی باقی نمانده و هم‌چنین هیچ قومی بدون هادی الهی به سعادت و رستگاری نرسیده است.

روایات زیادی دلالت دارند بر اینکه مقصود از «هاد» در آیه شریفه ائمه هدی علیهم‌السلام هستند که دهمین از این انوار هدایت، امام هادی علیه‌السلام هستند.

نوشتار پیش رو که برگرفته از مطالب حضرت آیت‌الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته است، در صدد تبیین پاسخ سوالات زیر نگاشته شده:

وجه عسکری نامیدن امام هادی علیه‌السلام چه بوده است؟ یحیی بن هرثمه کیست و امام هادی علیه‌السلام چه تأثیری روی او گذاشتند؟ دلیل ناصبی بودن متوکل عباسی چیست و دیدگاه علمای اهل‌سنت نسبت به او چگونه بوده است؟ داستان مجلس شراب متوکل چه بوده و چگونه امام هادی علیه‌السلام مجلس را متحول نمودند؟ آیا باریدن باران به دعای جاثلیق مسیحی دلیلی بر باطل بودن شیعیان به شمار می‌رود و امام هادی علیه‌السلام چگونه مشکل را حل نمودند؟

 

کلیدواژگان: امام هادی، عسکر، متوکل عباسی، یحیی بن هرثمه، دعای باران، ناصبی

 

نگاهی به زندگانی امام هادی علیه‌السلام

امام علی النقی علیه‌السلام، پیشوای دهم شیعیان، فرزند امام جواد علیه‌السلام است، و نام مادرشان حضرت «سمانه مغربیه» سلام‌الله علیها که به فرموده امام هادی علیه‌السلام، مادرشان از زنان عارف به حق امام و اهل بهشت هستند.

حضرت در مدینه متولد شدند و زندگی نمودند اما متوکل عباسی ایشان را ابتدا به بغداد و سپس به سامراء منتقل کرد و در نقطه‌ای به نام «عسکر» به مدت بیست سال و نه ماه اسکان داد و همین موجب شد که به حضرت لقب عسکری داده شود.

از آن‌جا که متوکل عباسی شخصیت بسیار خشن و غضبناکی نسبت به خاندان اهل‌بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان داشت و از طرف دیگر از نفوذ امام هادی علیه‌السلام در قلوب مردم آگاهی پیدا کرده بود، بنابراین فردی به نام «یحیی بن هرثمه» را فراخواند و به او دستور داد تا امام هادی علیه‌السلام را از مدینه به بغداد احضار نماید.

مردم مدینه که سیره زندگانی امام هادی علیه‌السلام را مشاهده کرده بودند زمانی‌ که از این خبر مطلع شدند به شدت اندوهگین شده و شروع به اعتراض کردند، اما یحیی بن هرثمه سوگند یاد کرد که هیچ‌گونه آزاری به حضرت نخواهد رسید.

یحیی بن هرثمه که در طول مسیر با مشاهده رفتار امام  شیفته ایشان شده بود، هنگامی که به بغداد رسیدند، در پاسخ به حاکم بغداد که گفته بود: «ای یحیی! این مرد، فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله است و تو متوکل را خوب میشناسی که اگر تحریکش کنی قطعا آن حضرت را می‌‌کشد و این یعنی رسول خدا را دشمن خود قرار دادی!»؛ یحیی پاسخ داد: به خدا سوگند، جز نیکی از ایشان ندیده‌ام.

بنابراین هنگامی که نزد متوکل عباسی هم رسید فقط بیان سیره حضرت و تقوا و علم ایشان را بازگو کرد؛ متوکل هم در ظاهر تلاش کرد که به حضرت احترام بگذارد.

در تاریخ ثبت شده که روزی متوکل بیمار شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، درهم‌های زیادی صدقه بپردازد. اما بعد از بهبودی پیدا کردن نمی‌دانست که باید چه مقدار پرداخت کند.

فقیهان دربار را احضار کرد ولی آن‌ها نتوانستند مشکل را حل نمایند به همین دلیل به سراغ منشأ علوم مرجعیت علمی مردم، امام هادی علیه‌السلام فرستاد و حضرت فرمودند:

تصدّق بثلاثة و ثمانين درهماً؛

هشتاد و سه درهم صدقه بده.

متوکل دلیل این حکم را پرسید و حضرت فرمودند:

لقوله تعالی: «لَقَدْ نَصَرَكمُ اللَّهُ في‏ مَواطِنَ كَثيرَة»[۱] و كانت المواطن هذه الجملة؛ فإنّ النبي صلی الله عليه و أله غزا سبعا و عشرين غزاة و بعث ستا و خمسين سرية؛

زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید: خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد.

و می‌دانیم که رسول خدا صلی الله علیه و اله بیست و هفت غزوه انجام دادند و پنجاه و شش گروه نیز اعزام کردند که در مجموع هشتاد و سه جنگ می‌شود.

مسعودی در مروج الذهب نقل کرده است: به متوکل خبر رسید که علی بن محمد در منزل خود سلاح نگه‌داری می‌کند و سلاح‌هایی است که مردم قم مخفیانه برای او تدارک دیدند تا بتوانند ضد حکومت اقدام نمایند.

بلافاصله متوکل گروهی را شبانه به منزل حضرت روانه ساخت و آن‌ها به داخل خانه حمله کردند اما هیچ چیزی پیدا نکرده و حضرت را مشغول عبادت و راز و نیاز دیدند، دستگیر کرده و همان‌گونه به نزد متوکل بردند.

متوکل در آن هنگام مشغول مجلس شراب خود بود اما به محض دیدن حضرت، به ایشان احترام کرده و کنار خود جای داد و بعد شرابی که در دستش بود را به حضرت تعارف کرد.

حضرت در پاسخ فرمودند:

والله، ما خامر لحمي و دمي قط، فأعفني منه؛

به خدا سوگند، گوشت و خون من هیچگاه آلوده به شراب نمی‌شود. مرا معذور دار.

متوکل پذیرفت و به حضرت گفت: می‌خواهم از صدایت بهره ببرم.

حضرت شروع به تلاوت قرآن کریم نمودند:

كمْ تَرَكوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كریمٍ * وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكهينَ *[۲]

چه بسیار باغها و بوستانها، و كشتزارها و منازل عالى را رها كردند. و از ناز و نعمت فراوانى كه در آن غرق بودند چشم پوشیدند.

سپس متوکل از حضرت درخواست کرد که برایم شعر بخوان!

اما حضرت فرمودند:

إني لقليل الرواية للأشعار؛

من کم‌تر به خواندن شعر می‌پردازم.

متوکل اصرار کرد که باید حتما شعر بخوانی.

حضرت شروع به خواندن اشعار زیر نمودند:

باتوا علی قلل الأجبال تحرسهم                                غلب الرجال فما أغنتهم القلل

و استنزلوا بعد عز من معاقلهم                                  فاودعوا حفرا، يا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد ما قبروا                                   أين الأسرة و التيجان و الحلل؟

أين الوجوه التي كانت منعمة                                    من دونها تضرب الأستار و الكلل

فأفصح القبر عنهم حين ساءلهم                              تلك الوجوه عليها الدود يقتتل

قد طالما أكلوا دهرا و ما شربوا                                 فأصبحوا بعد طول الأكل قد أكلوا

و طالما عمروا دورا لتحصنهم                                  ففارقوا الدور و الأهلين و انتقلوا

و طالما كنزوا الأموال و ادخروا                                فخلفوها علی الأعداء و ارتحلوا

أضحت مناز لهم قفرا معطلة                                   و ساكنوها الی الأجداث قد رحلوا

شب را بر روی قله‌های کوه‌ها بسر آوردند، در حالی که مردان نیرومند از ایشان نگهبانی می‌کردند، پس قله‌ها آنان را سودی نداد.

و پس از آن همه عزت، از پناهگاه‌های خود فرود آمدند، و به گودال قبرها سپرده شدند، ای چه بد جایی فرود آمدند.

هاتفی پس از دفنشان صدا زد: دستبندها، و تاج‌های سلطنتی، و لباس‌های فاخر که به تن می‌کردند چه شد؟!

آن چهره‌هایی که از نعمت‌های دنیا برخوردار، و در پرده‌ها، و روپوش سرخ فام زیبای حجله‌ها مستور بودند کجا رفتند؟!

از جانب ایشان، قبر – که غمگین [و افسرده] شان ساخته بود – با بیان روشن گفت: اینک بر آن چهره‌ها، کرم‌ها با هم می‌ستیزند [و می‌لولند]

زمان درازی خوردند و نوشیدند، اینک خود، خورده می‌شوند.

و زمان درازی در خانه‌هایی که حفظشان می‌کرد گذراندند، و اینک از خانه و خانواده جدا گشته، [به جهان دیگر] منتقل شدند.

و زمان درازی سرمایه و گنجینه اندوختند، و اینک آن‌ها را برای دشمنان جا گذاشتند، و [از دنیا] کوچ کردند.

[سرانجام،] خانه‌های ایشان خرابه ویرانه شد، و ساکنانش به گورها رفتند.

بعد از اتمام این ابیات از حضرت، متوکل شروع به گریستن کرد و اشک تمام ریش‌هایش را خیس کرد.[۳]

 

امام هادی علیه‌السلام از نگاه عالمان اهل‌سنت

حضرت هادی علیه‌السلام به قدری با عظمت و جلیل‌القدر بودند و مقام علمی و معنوی ایشان زبانزد خاص و عام بود که علمای اهل‌سنت نسبت به ایشان احترام ویژه‌ای قائل بودند.

یافعی از علمای بزرگ اهل‌سنت در کتاب مرآةالجنان[۴] خود و ابن عماد حنبلی هم در کتاب شذرات الذهب[۵] درباره حضرت گفتند:

امام هادی علیه‌السلام متعبد، فقیه و امام بود.

ابن کثیر دمشقی نیز که از بزرگان اهل‌سنت به شمار می‌آید گفته است:

امام هادی علیه‌السلام عابد و زاهد بودند.[۶]

 

متوکل و دشمنی با اهل‌بیت علیهم‌السلام از منظر علمای اهل‌سنت

متوکل عباسی در زمره شدیدترین افراد نسبت به خاندان اهل‌بیت علیهم السلام قرار دارد و ناصبی بودن او و دشمن بودنش نسبت به این خاندان پاک و مطهر، به شهادت تاریخ روشن و مسلم است.

همو بود که به قبر مطهر و منور سیدالشهداء اباعبدالله الحسین علیه‌السلام جسارت کرد و آن قبر را تخریب کرده و تمام خانه‌های اطرافش را نیز خراب کرد.

همو بود که جسارت و توهین را به آن مضجع نورانی از حد گذرانید و بعد از تخریب دستور داد تا شخم بزنند و در آن به کشت و زراعت مشغول شوند.

و همو بود که مانع از آمدن مردم و شیعیان به زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام شد و زیارت ایشان را ممنوع اعلام کرد.

و این مطالب از مسلمات تاریخی است که علمای اهل‌سنت هم به آن اذعان کردند، از جمله طبری در «تاریخ»[۷] خود و ابن اثیر در «الکامل»[۸] و ابن کثیر در «البدایة»[۹] و سیوطی در «تاریخ الخلفاء»[۱۰] و…

اکنون به ذکر عبارات دو تن از عالمان برجسته اهل‌سنت نسبت به متوکل عباسی می‌پردازیم:

ذهبی درباره متوکل نوشته: «متوکل ناصبی بود و انحراف داشت.»[۱۱]

ابن اثر هم در ضمن وقایع سال ۲۳۶ هجری قمری در کتاب «الکامل فی التاریخ» اینگونه نوشته:

«در این سال، متوکل فرمان داد قبر امام حسین بن علی علیهماالسلام و خانه‌های پیرامون آن را خراب کنند و در آن‌جا بذر و دانه بکارند و به قبرش آب ببندند.

او فرمان داد که مانع از آمدن مردم به آن‌جا بشوند، به همین دلیل رئیس پلیس آن منطقه اعلام کرد: از سه روز بعد، هرکس را که نزد قبر امام حسین علیه‌السلام بیابیم او را در سیاهچال زندانی خواهیم کرد.

مردم فرار کردند و زیارت امام حسین علیه‌السلام را ترک نمودند و زیمن‌های آن‌جا نیز به زیر کشت و کار رفت.

متوکل نسبت به علی بن ابیطالب علیهماالسلام و اهل‌بیت ایشان کینه فراوان داشت، اگر با خبر می‌شد کسی ولایت علی و اهل‌بیت او علیهم‌السلام را در دل دارد، خونش را می‌ریخت و اموالش را چپاول می‌کرد.

یکی از ندیمان دربار او «عبادة المخنث» بود، این فرد در زیر لباس بالشتی را بر شکم خود می‌بست و دستار را از سر تاس خود باز می‌کرد، سپس پیش روی متوکل می‌رقصید و ترانه خوان‌ها نیز چنین می‌خواندند:

قد أقبل الأصلع البطين                                  خليفة المسلمين

آن مرد تاس شکم گنده، خلیفه مسلمانان آمد.

منظور او حضرت علی علیه‌السلام بود، و متوکل نیز به شراب‌خواری و خنده مشغول می‌شد… »[۱۲]

چنین فرد خونخوار و جاهلی در مقابل امام مظلوم شیعیان امام هادی علیه‌السلام قرار گرفته و ایشان را مورد اذیت و آزار قرار داده است.

 

انتقال از مدینه به بغداد و سپس سامراء

بسیاری از تاریخ‌نگاران اهل‌سنت نوشته‌اند که متوکل، امام هادی علیه‌السلام را از مدینه منوره به بغداد آورده و سپس به منطقه عسکر در سامراء منتقل کرده، و بسیار مسلم است که از برخی عباراتشان همانگونه که گذشت، روشن شده که هدف او در این انتقال تنها تحت نظر قرار دادن و وارد کردن فشارها و ظلم‌ها به امام هادی علیه‌السلام که تهدیدی برای حکومت ظالمانه و غاصبانه خود می‌دید، بوده است.

اما بسیار جالب است که امثال یعقوبی از تاریخ‌نویسان بزرگ اهل‌سنت در «تاریخ الیعقوبی»[۱۳] و سبط بن جوزی از علمای معتبر و مطرح آن‌ها در کتاب «تذکرة خواص الامة»[۱۴]، فقط به نقل این انتقال پرداخته و هیچ از اهداف و ظلم‌های متوکل به امام هادی‌ علیه‌السلام سخن به میان نیاوردند.

 

کرامتی از امام هادی علیه‌السلام

امام هادى علیه‌السلام‎ و دعاى باران مسیحیان

داستانى در شهر سامرّا در زمان امام هادى علیه السلام در نماز استسقا اتفاق افتاد. این داستان در كتاب‌هاى اهل‌سنّت نیز آمده است. واقعه به این بیان است:

مسلمانان سه روز براى استسقا به بیرون شهر رفتند، ولى باران نبارید، اما روز چهارم بزرگ نصارا با رهبانان و مسیحیان براى استسقا به بیرون شهر رفتند و باران بارید. روز بعد نیز همین‌طور شد و در اثر این امر، مسلمانان به شك افتادند. امام هادى علیه‌السلام در زندان بود، خلیفه پیغام فرستاد كه اُمّت جدّت را دریاب!

روز بعد جاثلیق به همراه رهبانان براى دعا بیرون رفتند، امام هادى علیه‌السلام نیز در جمع یاران خود به بیرون رفتند، وقتى جاثلیق دست به دعا برداشت، امام هادى علیه‌السلام به یكى از همراهانش دستور داد آمد و مشت او را باز كرد و استخوانى را كه در دستش بود، گرفت و دوباره هوا آفتابى شد، آن گاه حضرت به او فرمود: اكنون دعا كن!

او دعا كرد و دعاى او مستجاب نشد و شک و شبهه از بین رفت و آن‌جا گفتند: امام علیه‌السلام اسلام و مسلمانان را از انحراف نجات داد.

او دعا كرد، امّا هوا آفتابى شد، خلیفه پرسید: اى ابامحمّد! این استخوان چیست؟ فرمود:

هذا رجل مرّ بقبر نبي من أنبياءالله، فوقع في يده هذا العظم، وما كشف عن عظم نبي إلاّ هطلت السماء بالمطر[۱۵]؛

این مرد از كنار قبر یكى از پیامبران الهى عبور كرد و این استخوان را به دست آورد و استخوان هیچ پیامبرى ظاهر نشود مگر این كه باران فرو مى‌ریزد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] سوره توبه: آیه ۲۵

[۲] سوره دخان : آیه‌های ۲۵ – ۲۷

[۳] الوافي بالوفيات: ج۲۲ ، ص ۷۲ ؛ الائمة الاثني عشر: ص ۱۰۷ ؛ البدایة و النهایة: ج ۱۶ ص ۱۵

[۴] مرآةالجنان: ج۲, ص۱۶۰

[۵] شذرات الذهب: ج۲, ص ۱۲۸

[۶] البدایة و النهایة: ج ۱۱, ص ۱۵

[۷] تاریخ طبری: ج۹ , ص ۱۸۵

[۸] الکامل في التاریخ: ج۷ , ص ۵۵

[۹] البدایة و النهایة: ج۱۰ , ص ۳۱۵

[۱۰] تاریخ الخلفاء: ص ۳۴۷

[۱۱] سیر اعلام النبلاء: ج۱۲ , ص ۳۵

[۱۲] الکامل في التاریخ: ج ۷ , ص ۵۵

[۱۳] تاريخ اليعقوبي: ج۲ , ص ۴۸۴

[۱۴] تذکرة خواص الامة: ص ۳۵۹

[۱۵] الخرائج والجرائح: ۱ / ۴۴۲، حديث ۲۳، كشف الغمة: ۳ / ۲۲۶، ينابيع الموده: ۳ / ۱۳۰

 

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم
  2. الراوندي، قطب الدين أبو الحسين سعيد بن عبد الله، الخرائج والجرائح
  3. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة
  4. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ينابيع المودة لذوی القربی
  5. سبط ابن جوزی، شمس‌الدین ابوالمظفر یوسف بن حسام الدین، تذکرة خواص الامة
  6. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاريخ اليعقوبي
  7. عزالدین بن اثیر، الکامل في التاریخ
  8. ابن کثیر دمشقی، عماد الدین اسماعیل، البدایة و النهایة
  9. شمس‌الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء
  10. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء
  11. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری
  12. صلاح‌الدین صفدی، الوافي بالوفيات
  13. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر
  14. حسینی میلانی، سید علی، پیشوایان معصوم

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نگاهی کوتاه به زندگانی امام هادی علیه‌السلام

نویسنده: سجاد آزاد

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی - ترویجی

تعداد صفحه: 10 صفحه

دانلود