خداوند متعال عالم آفرینش را به جهت رساندن مخلوقین به کمالات و شناخت آفریده و برای این هدف برنامه‌هایی قرار داده که تنها از راه فرستادن رسولان و انبیاء الهی محقق می‌شود؛ اما این هدف خلقت بعد از ختم نبوت تنها به واسطه سپردن دین به اوصیای الهی که مرتبط با آسمان هستند ادامه خواهد یافت. روز غدیر روز سپردن امر خطیر حفظ دین به اولین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله یعنی علی بن ابیطالب علیه‌السلام بوده است.

 

چکیده

خداوند متعال عالم آفرینش را به جهت رساندن مخلوقین به کمالات و شناخت آفریده و برای این هدف برنامه‌هایی قرار داده که تنها از راه فرستادن رسولان و انبیاء الهی محقق می‌شود؛ اما این هدف خلقت بعد از ختم نبوت تنها به واسطه سپردن دین به اوصیای الهی که مرتبط با آسمان هستند ادامه خواهد یافت. روز غدیر روز سپردن امر خطیر حفظ دین به اولین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله یعنی علی بن ابیطالب علیه‌السلام بوده است.

در نوشتار پیش رو تلاش شده است تا مطالب ذیل پیرامون غدیر، مورد بررسی قرار گیرد:

در واقعه غدیر چه رخ داده و راز اهمیت واقعه غدیر چه بوده است؟ متن حدیث غدیر از سوی علمای اهل‌سنت چگونه نقل شده است؟ موارد احتجاجات اصحاب به حدیث غدیر چه بوده است؟ آیا ابوحنیفه معترف به دلالت حدیث غدیر بر امامت است؟ داستان سعد ابن ابی وقاص و معاویه چه بوده و چه ارتباطی با غدیر دارد؟ داستان حارث بن نعمان فهری چه بوده و چه استفاده‌ای بر مدعای شیعه نسبت به حدیث غدیر دارد؟ به راستی آیا واژه مولا دلالت بر معنای محبت و دوستی دارد و چگونه قابل پاسخ است؟ آیا ادعای عدم دلالت بر امامت بلافصل و دلالت بر امامت باطنی نسبت به حدیث غدیر صحیح است؟ …

 

کلیدواژگان: حدیث غدیر، مولا، امامت، امامت باطنی، بیعت، اولی بالتصرف، ابوحنیفه، سعد بن ابی وقاص

 

 

نگاهی به واقعه غدیر

در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه تعداد زیادی از اهالی مدینه در روز ۲۶ ذیقعده به سمت مکه برای اعمال حج روانه شدند.

فاصله مدینه تا مکه تقریبا ۴۷۰ کیلومتر است و پیامبر صلی الله علیه و اله «حج قِران» انجام می‌دادند و قربانی خود را به همراه داشتند و همه زن و مرد و بچه و … با هم همراه بودند.

روز ۴ ذی‌حجه بود که وارد سرزمین مکه شده و اعمال را به جا آوردند.

در این هنگام پیک وحی نازل شد و حامل پیغام مهمی بود، آیه‌ای برای ایشان نازل شد که:

«یا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيك مِنْ رَبِّك وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يعْصِمُك مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين‏»[۱]

«اى پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان، و اگر چنین نکنى رسالت خدا را ابلاغ نکرده‏‌اى، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى‏‌کند، همانا خداوند کافران را هدایت نمی‌کند»

خداوند متعال به رسول خدا صلّى الله علیه وآله امر نمود که پس از انجام فریضه حج، جانشینى امیرالمؤمنین علیه‌السلام را اعلام بدارد و حجت را بر بندگان خدا تمام گرداند و چنانچه رسول خدا صلّى الله علیه وآله از این امر خطیر سرباز زند، تمام رسالتش نادیده گرفته مى‌شود و گویى به تکلیف خویش عمل ننموده است. رسول خدا صلّى الله علیه وآله ابتداى امر به واسطه خوف از فتنه و طغیان گروهى از مسلمانان و تنهایى خویش دلتنگ گردید؛از این رو عرضه داشت: پروردگارا، چگونه این امر را اجابت نمایم؟ خطاب رسید: ما تو را در انجام این وظیفه مهم محافظت مى‌نماییم.

در آن زمان، ایام حج اوج سختی‌ها و فشارها بوده و زائران سختی زیادی می‌کشیدند و این سختی‌ها و دشواری‌ها  در ایام بازگشت از حج طبیعتا سخت‌تر خواهد بود.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله براى انجام وظیفه خویش در مکانى به نام غدیر خم توقف نمودند و در حالى که آن منطقه مالامال از خس و خاشاک بود و از سوى دیگر، هوا از شدت گرما کاملا نامساعد بود به گونه‌اى که مردم براى حفاظت خویش از گرماى طاقت‌فرسا به عبا و چادرهاى خود پناه برده بودند؛اما در عین حال حدود صد و بیست هزار نفر از صحابه همراه رسول خدا صلّى الله علیه وآله در آن مکان توقف نمودند و حسب الامر آن حضرت، آن منطقه را از خاشاک پاک کرده تا در این فاصله، افرادی که جلوتر رفته بودند باز گردند و عده‌ای که عقب مانده بودند، برسند.

یاقوت حموی گوید گرم‌ترین منطقه‌ای که من در آن بودم منطقه جحفه است و زید بن ارقم تصریح می‌کند که من تا به حال گرمائی بیشتر از روز غدیر ندیدم و آن‌ چنان گرم بود که مردم عباها را زیر و روی خود قرار داده بودند و حضرت سه روز این تعداد افراد را در منطقه جحفه متوقف نمودند.

هنگامى که مردم جمع شدند، رسول خدا صلّى الله علیه وآله بر فراز منبر رفته خطبه‌ای طولانی خواندند و دست امیرالمؤمنین علیه السلام را به اندازه اى بالا برد که سفیدى زیر بغل آن حضرت هویدا شد؛آن گاه فرمود:

«اى مردم، خداى متعال مرا آگاه گردانده که هیچ پیامبرى نبوده مگر آنکه نصف عمر پیامبر پیش از خود زندگى کرده و من گمان دارم که به زودى خوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم. من مورد بازخواست قرار مى‌گیرم و شما نیز مورد باز خواست قرار مى‌گیرد؛پس چه پاسخى مى‌دهید؟». مردم عرضه داشتند: گواهى‌ مى‌دهیم که تبلیغ کردى، کوشش نمودى و نصیحت فرمودى و حق تعالى تو را جزاى خیر مرحمت کند.

آن گاه رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: «آیا گواهى نمى‌دهید که معبود بى‌همتایى غیر خداى متعال نیست و محمد بنده و فرستاده او است و بهشت، جهنم، مرگ و  برانگیخته شدن پس از مرگ حق است و روز قیامت بدون تردید به پا مى‌شود و  پروردگار مردگان را از قبور بر مى‌انگیزد؟».

مردم پاسخ دادند: آرى، گواهى مى‌دهیم. پیامبر خدا صلّى الله علیه وآله به این صورت بابت تمام اصول دین غیر از امامت از مردم اقرار گرفتند و عرضه داشتند: «بار الها، گواه باش». سپس رو به مردم نموده و فرمودند:

«يا أَيهَا النَّاسُ أَ لَسْتُ‏ أَوْلَى‏ بِكمْ مِنْ أَنْفُسِكمْ» قَالُوا: بَلَى ثُمَّ أَوْجَبَ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه‌السلام مَا أَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ عَلَيهِمْ مِنَ الْوَلَايةِ فَقَالَ: «أَ لَا مَنْ كنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِي مَوْلَاهُ»[۲]

«اى مردم، آیا من نسبت به شما سزاوارتر از خودتان نیستم؟». مردم عرضه داشتند: آرى.

حضرت فرمودند: «حقیقتاً حق تعالى مولاى من است و من مولاى مؤمنان هستم، پس هر کس که من مولاى او هستم، اینک على مولاى او است».

آن‌گاه رسول خدا صلّى الله علیه وآله در حق دوست داران امیرالمؤمنین علیه‌السلام دعا نموده و تأکید فرمودند نسبت به ثقلین، که کتاب و  عترت دو میراث آن حضرت است و تا قیامت از یکدیگر جدا نخواهد شد.

سوال مهمی که از بزرگان اهل‌سنت پرسیده ‌می‌شود این است که خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در روز غدیر را در کدام منبع از منابع خود نقل کردند؟!

ابوسعید خدری از صحابه حضرت بیان کرده که: «صلّى بنا رسول الله “صلى الله علیه وسلم” يوماً صلاه العصر بنهار ثم قام خطيباً فلم يدع شيئاً يكون إلى قيام الساعه إلاّ أخبرنا به[۳]»!

زید بن ارقم هم از دیگر اصحاب گوید: «خطبنا فوالله ما من شيء يكون إلى يوم الساعه إلاّ قد أخبرنا به يومئذ[۴]»!

«به خدا سوگند هیچ چیز تا روز قیامت باقى نماند، مگر آنکه رسول خدا صلّى الله علیه وآله آن را به ما خبر دادند!»

پس این خطبه طولانی، در منابع اهل‌سنت کجا نقل شده است؟! مفصل‌ترین نقلی که از خطبه ذکر شده در یک صفحه است که فقط «طبرانی» نقل کرده است! چرا اثری از خطبه به صورت کامل در منابع معتبر اهل‌سنت وجود ندارد و چرا همان خطبه ناقص، توسط یک فرد نقل شده است؟!

بعد از اتمام خطبه، خیمه‌ای زدند کنار خیمه پیامبر صلی الله علیه و اله، جمعیت یک به یک از یک درب خیمه وارد شده و عرضه می‌داشتند: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» و بعد از طرف دیگر خارج می‌شدند و سپس حضرت فرمودند «هر کسی به سرزمین خودش بازگشت باید این قضایا را به مردم برساند».

پس از ابلاغ فرمان الاهى توسط رسول خدا صلّى الله علیه وآله، آیه ذیل نازل شد:

«الْيوْمَ أَكمَلْتُ لَكمْ دينَكمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكمُ الاْسْلامَ دينًا»؛[۵]

امروز دین شما را کامل گرداندم و نعمت را بر شما تمام کردم و رضایت دادم که اسلام دین شما باشد.

بدین صورت جانشینى امیرالمؤمنین علیه السلام موجب کمال دین و اتمام نعمت شد. رسول خدا صلّى الله علیه وآله پس از نزول این آیه، بانگ تکبیر برآورد و  فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و راضى شدن پروردگار به رسالت من و  ولایت على بن ابى طالب».

 

نکات مهم از واقعه غدیر

از مطالبی که بالا درباره واقعه غدیر ذکر شد نکات بسیار مهمی برداشت می‌شود که باید مودر توجه قرار گیرد:

نکته نخست: ماجراى غدیر یک فرمان الهى و تکلیفى از جانب پروردگار بوده که شخص رسول خدا صلّى الله علیه وآله مکلف به انجام آن شده و شاهد این ادعا آیه ذیل است:

( يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيك مِنْ رَبِّك وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ )؛

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده را ابلاغ نما و اگر چنین نکنى، پیام پروردگار را نرسانده اى.

نکته دوم: رسول خدا صلّى الله علیه وآله در غدیر خم خطبه مفصلى ایراد نمود که حدیث ثقلین قسمتى از آن بود، در حالى که برخى از حدیث نگاران، به نقل اندکى از خطبه رسول خدا صلّى الله علیه وآله اکتفا نموده اند و مفصل‌ترین نقل این خطبه را طبرانى ذکر کرده که در حدود یک صفحه است.

نکته سوم: پس از اتمام خطبه، آیه اکمال دین نازل شده است، که بیانگر است دین الهی تنها به ولایت امرالمؤمنین علیه‌السلام تکامل پیدا کرده است.

 

متن حدیث غدیر در منابع معتبر اهل‌سنت

مختصری از متن حدیث غدیر در منابع شیعی ارائه شد، اما برای تثبیت حقانیت این مطلب باید بررسی شود که این حدیث شریف را منابع معتبر اهل‌سنت چگونه نقل کردند؟

برای این منظور به نقل دو کتاب معتبر از آن‌ها پرداخته شده است:

  • نقل احمد بن حنبل

احمد بن حنبل از امامان چهارگانه مذاهب فقهی اهل‌سنت، در کتاب مسند خود، به سند صحیح از زید بن ارقم چنین نقل مى‌کند:

همراه رسول خدا صلى اللّه علیه وآله در سرزمینى به نام «خمّ» فرود آمدیم. پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله به نماز امر فرمود و در شدّت گرما نماز را به پا داشت و پس از آن براى ما خطبه‌اى ایراد فرمود. براى آن سرور ـ با پارچه‌اى که بر درخت تنومندى انداخته بودند ـ سایبانى آماده شد. آن بزرگوار در ضمن خطبه‌اش چنین فرمود:

ألستم تعلمون؟ ألستم تشهدون أنّی أولى بكلّ مؤمن من نفسه؟;

آیا نمى‌دانید؟ آیا شهادت نمى‌دهید که من به هر مؤمنى از خودش (در تمام امور) سزاوارترم؟

همه مخاطبان در جواب گفتند: آرى.

حضرت فرمود:

فمن كنت مولاه فإنّ علياً مولاه. اللهمّ عاد من عاداه ووال من والاه;[۶]

هر که من مولا و سرپرست او هستم، پس على مولا و سرپرست اوست. خدایا! دشمن بدار هر که با على دشمنى ورزد؛و دوست بدار آن که با او از در دوستى درآید.

  • نقل نَسائى

نسائی از دیگر عالمان بزرگ اهل‌سنت و صاحب یکی از کتب ششگانه اهل‌سنت این روایت را، به سند صحیح از ابوالطّفیل، از زید بن ارقم چنین نقل مى‌کند:

هنگامى که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله از حجّة الوداع مراجعت مى‌فرمود، در غدیر خمّ فرود آمد. امر فرمود که زیر درختان آن جا را جاروب کردند، سپس فرمود:

كأنّي قد دعيت فأجبت وإنّي تارك فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر: كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي، فانظروا كيف تخلّفوني فيهما، فإنّهما لن يفترقا حتّى يردا علي الحوض;

گویا به سوى حقّ تعالى فرا خوانده شده‌ام؛از این رو دعوت او را اجابت کردم. به راستى که من در میان شما دو گوهر گرانبها به جاى مى‌گذارم که یکى از آن دو بزرگ‌تر از دیگرى است: قرآن کتاب خدا و عترتم که اهل‌بیت من هستند. پس توجّه داشته باشید که پس از من با آن دو چگونه رفتار خواهید کرد. همانا آن دو هرگز از یک دیگر جدا نمى‌شوند تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

سپس فرمود:

إنّ اللّه مولاي وأنا ولي كلّ مؤمن;

به راستى که خداوند مولا و سرپرست من است و من ولىّ و سرپرست هر مؤمنى هستم.

آن گاه دست على علیه‌السلام را گرفت و فرمود:

من كنت وليه فهذا وليه. اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه;

هر کس من سرپرست او هستم، پس این (على) سرپرست اوست. خدایا! دوست بدار کسى که او را دوست دارد، و دشمن باش با کسى که با او دشمنى ورزد.

ابوالطّفیل مى‌گوید: به زید بن ارقم گفتم: آیا خودت این کلام را از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله شنیدى؟

زید گفت: به راستى که در آن سرزمین در زیر آن درختان کسى نبود مگر این که با چشمانش آن حضرت را دید و با گوش‌هایش این کلام را از او شنید.[۷]

 

شمار راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

حدیث غدیر از جمله احادیثی است که راویان بسیار زیادی از صحابه و تابعین، آن را نقل کردند و از این حیث در زمره احادیث متواتر محسوب شده است و حتی عده‌ای از علمای اهل‌سنت به این مطلب اذعان دارند.

حضرت آیت‌الله میلانی حفظه الله در این زمینه می‌نویسند:

طبق تحقیقى که انجام یافته است، بیش از یک صد و بیست مرد و زن صحابى به نقل حدیث غدیر پرداخته‌اند و محدثان اهل‌سنّت در کتاب‌هایشان با سلسله سندهاى خود حدیث غدیر را از این‌ها نقل کرده اند که این روایت‌ها در کتاب‌هایى که به طور مستقل در زمینه حدیث غدیر نوشته شده آمده‌اند.

در میان مورّخان و سیره نویسان، نسبت به شمار حاضران در روز غدیر و شنوندگان خطبه رسول خدا صلى اللّه علیه وآله اختلاف نظر است که بنا بر برخى از اقوال، شمار حاضران در آن اجتماع، یک صد و بیست هزار نفر بوده است.

 

و معنای حدیث غدیر و دلالت بر امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

با توجه به فقرات «من كنت مولاه فعلي مولاه» و «ألست أولی بكم من أنفسكم» و مطالبی که در بالا ذکر شد، هر فرد منصف و بی غرضی برداشت خواهد نمود که مراد از واژه «مولی» در حدیث شریف به معنای صرف محبت و دوستی نیست بلکه معنای والاتری را می‌فهماند.

هرچند از نظر لغوی واژه مولی به معانی متعددی به کار رفته است اما باید گفت بر طبق کتب معتبر لغوی که علمای اهل‌سنت هم به اعتبار آن‌ها معترف هستند، معنای مشترک در میان همه آن معانی «اولی به تصرف» بودن و معنای ولایت و سرپرستی است، که بحث از آن مجال دیگری می‌طلبد.

به هر حال از واژه مولی در این حدیث شریف به وضوح و صراحت دلالت بر امامت و ولایت امیرمؤمنان علی علیه‌السلام برداشت می‌شود.

دلیل این مدعا علاوه بر معنای لغوی و مشترک بودن معنای اولی به تصرف در همه معانی، وجود شواهد و قرائن ویژه‌ای است که در ذیل اشاره می‌شود:

قرینه نخست اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قبل از بیان عبارت « من کنت مولاه» از مردم اقرار گرفتند:

«ألست أولی بكم من أنفسكم»؛ اى مردم، آیا من نسبت به شما سزاوارتر از خودتان نیستم؟ که مردم عرضه داشتند: آرى.

که این فقره به صراحت نشانگر است که سخن از اولویت در تصرف است و معنای دوست و محبت در این فقره اصلا جایگاه ندارد؛ بنابراین فقره «من كنت مولاه فعلي مولاه» که متفرع بر این عبارت و کلام پیامبر صلی الله علیه و آله شده طبیعتا به همان معنای اولویت در تصرف و ولایت خواهد بود.

قرینه دوم شرایط و اتفاقاتی است که در واقعه غدیر رخ داده، که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در هوای بسیار گرم منطقه «خم» جمعیت بسیار زیادی از حجاج که در میان آن‌ها زنان و کودکان هم بوده و سختی‌های مسافرت را تحمل کرده بودند، را به مدت ۳ روز متوقف کردند و خطبه‌ای طولانی خواندند و بعد از خطبه درخواست کردند همه حاضران به غائبان این پیغام را برسانند و بعد همه جمعیت آمدند برای بیعت کردن با امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ همه این‌ها بیانگر است که مطلب فقط بیان دوستی و محبت با حضرت امیر علیه‌السلام نمی‌توانسته باشد، بلکه مسأله‌ای بسیار بزرگ‌تر و با اهمیت‌تر در میان بوده است.

قرینه سوم اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از بیان عبارت «من کنت مولاه» عبارتی فرمودند: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» که این دعا به خوبی بیان دارد که مراد از واژه مولی نمی‌تواند فقط محبت و دوستی باشد چرا که معنا ندارد حضرت نفرین نمایند هر کسی که دوست امیرالمؤمنین علیه‌السلام نباشد.

قرینه چهارم این است که معنای ولایت و اولی به تصرف بودن، همان معنایى است که تمام حاضران در آن مجلس و در رأس آن‌ها امیر مؤمنان على علیه‌السلام، حسّانِ بن ثابت شاعر، ابوبکر و عمر و دیگر صحابه از سخن آن بزرگوار برداشت کردند؛ از این رو بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام دست بیعت با مردم دادند و به همین جهت بود که ابوبکر و عمرپیش از بقیه صحابه برای بیعت آمدند و تبریک گفته و «بَخْ‏ بَخْ‏ لَك يا علي ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَاي وَ مَوْلَى كلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة» [۸] به زبان آوردند.

البته همان معنایى است که برخى دانشمندان با انصاف مانند تقى الدین مقریزى بدان اعتراف نموده و در کتاب خود چنین آورده است:

ابن زولاق چنین گفته است: در روز هجدهم ذى‌حجه ـ روز غدیر ـ گروهى از مردم مصر، مغرب و اطراف آن براى خواندن دعا جمع مى‌شدند؛زیرا آن روز را به مناسبت وصیت پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله به امیرالمؤمنین على بن ابى طالب در جانشینى پس از خود، عید مى‌دانستند.[۹]

قرینه پنجم اینکه حارث بن نعمان فهری به نزد پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله آمد و گفت: اى محمّد! از طرف خدا به ما دستور دادى که گواهى بدهیم خدایى جز او نیست و تو هم پیامبر او هستى و گفتى نماز و روزه و حج به جاى آوریم و زکات بپردازیم ما هم همه را قبول کردیم. اما تو به این ها راضى نشدى تا این که دست پسرعمویت را گرفتى و بالا بردى و او را بر ما برتر قرار دادى و گفتى: «هر که من مولاى او هستم، على نیز مولاى اوست». آیا این مطلب از جانب خود توست یا از طرف خدا؟

رسول خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود:

واللّه الّذي لا إله إلاّ هو! إنّ هذا من اللّه;

سوگند به خدایى که معبودى جز او نیست، این مطلب از طرف خداوند است.

حارث نیز به پیامبر پشت کرده و همان‌طور که به سوى مرکب خود مى‌رفت گفت: خدایا! اگر آن چه محمّد مى‌گوید راست است، سنگى از آسمان بر ما فرود آور و یا به عذابى سخت ما را مبتلا کن.

و پیش از آن که به مرکب خود برسد خداوند متعال سنگى بر او نازل فرمود که بر سرش فرود آمده و از نشیمنگاهش خارج شد و در همان لحظه هلاک گشت.

سپس خداوند متعال این آیه هاى شریفه را بر پیامبرش وحى فرمود که این ها آخرین آیه‌هاى نازل شده در مورد غدیر بودند:

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع * لِلْكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ * مِنَ اللّهِ ذِي الْمَعارِجِ»;[۱۰]

تقاضا کننده اى درخواست واقع شدن عذابى کرد که براى کافران فرود آید که هیچ دفع کننده اى بر آن نیست. از سوى خداوندى که صاحب معارج است.

 

احتجاج امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اصحاب به غدیر

اهمیت والا و بسیار حساس واقعه غدیر در اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و دفاع از شأن و حقوق خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام موجب شد که ایشان و یاران در موارد مختلف به بحث و استدلال به این واقعه بزرگ و یادآوری آن بپردازند.

به همین سبب نیز امیرمؤمنان على علیه‌السلام بارها و بارها اصحاب پیامبر را در مناسبت‌هاى مختلف بر این حدیث سوگند مى‌دادند که تاریخ نیز برخى از آن‌ها را براى ما نقل نموده است:

۱ .در روز شورا از آن جماعت خواست تا بر سخنانش شهادت دهند و همگى آنان بدان اقرار نمودند.[۱۱]

۲ . در جنگ جمل[۱۲]

۳ . در جنگ صفین[۱۳]

۴ . هم چنین حضرت صدیقه کبرى علیها السلام در سخنان خود به غدیر احتجاج نمودند.[۱۴]

۶ . دیگر امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام و بزرگان خاندان پیامبر صلى اللّه علیه وآله نیز در سخنان خود به غدیر احتجاج کردند.[۱۵]

هم چنین جمعى از انصار که در میان آن‌ها ابوایوب انصارى، خزیمة بن ثابت، عمار بن یاسر و پسر تیهان بودند، آن هنگام که در کوفه به نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده و گفتند: سلام بر تو اى مولاى ما.

حضرت فرمود: چگونه من مولاى شما هستم در حالى که شما از عرب‌هاى آزاد هستید و بنده کسى نیستید؟

آنان پاسخ دادند: ما خودمان در روز غدیر از پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله شنیدیم که فرمود:

من كنت مولا فعلي مولاه;[۱۶]

هر که من مولاى او هستم على مولاى اوست.

 

اعتراف ابوحنیفه بر دلالت حدیث غدیر

شیخ مفید در کتاب امالی داستان بسیار جالبی درباره ابوحنیفه امام مذهب حنفی اهل‌سنت نقل کرده که بیانگر اعتراف وی به دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است، به بیان ذیل:

محمّد بن عمر جعابى، از احمد بن محمّد بن سعید نقل مى‌کند که على بن حسن تیمى مى‌گوید: در کتاب پدرم یافتم که محمّد بن مسلم اشجعى از محمّد بن نوفل بن عائذ صیرفى این گونه نقل کرده است:

روزى ابوحنیفه به نزد ما آمد و درباره امیرمؤمنان على علیه‌السلام به گفت و گو نشستیم.

ابوحنیفه گفت: من به هم کیشان خود گفته‌ام که در برابر شیعیان، به حدیث غدیر خم اعتراف نکنید؛ زیرا در صورت اعتراف، منطق آن‌ها بر شما غلبه مى‌یابد.

در این هنگام رنگ چهره هیثم بن حبیب صیرفى تغییر یافت و به ابوحنیفه گفت: چرا به حدیث غدیر اعتراف نمى‌کنید؟ اى نعمان! مگر از حدیث غدیر اطّلاع ندارى؟

ابوحنیفه گفت: من از آن اطّلاع دارم و حقیقتاً آن را روایت کرده‌ام.

هیثم گفت: پس چرا به آن اعتراف نمى‌کنى و حال آن که حبیب بن ابى ثابت از ابوطفیل از زید بن ارقم نقل مى‌کند که على علیه‌السلام در «رحبه»، حاضرانِ روز غدیر را در مورد صحّت حدیث غدیر، سوگند داده است؟

ابوحنیفه گفت: مگر نمى‌بینید که مردم به حدّى در این زمینه اختلاف کرده‌اند که على به ناچار در «رحبه» مردم را در این‌باره سوگند داده است؟

هیثم گفت: پس ما على علیه‌السلام را تکذیب و سخن او را ردّ مى‌کنیم!!

ابوحنیفه گفت: ما على را تکذیب و سخن او را ردّ نمى‌کنیم، اما چنان که مى‌دانید گروهى از مردم در مورد على، غلو مى‌کنند.

هیثم گفت: سخن را رسول خدا صلى اللّه علیه وآله فرموده و یک خطبه در مورد آن ایراد نموده و ما از بازگویى آن مى‌هراسیم…[۱۷]

 

سعد بن ابی‌وقاص و نپذیرفتن درخواست معاویه به دشنام دادن حضرت امیر علیه‌السلام

یکی دیگر از داستان‌های بسیار جالب تاریخ که بیانگر است دلالت حدیث غدیر بر معنای ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از مسلمات میان اصحاب بوده، ماجرائی است که میان سعد بن ابی وقاص از صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله و معاویه رخ داده که مرحوم شیخ طوسی رحمةالله علیه آن را از چند راوى، از ابوالمفضّل، از محمّد بن هارون، از محمّد بن حمید، از جریر، از اشعث بن اسحاق، از جعفر بن ابومغیره، از سعید بن جبیر، از ابن عبّاس نقل کرده است، به شرح ذیل:

ابن عباس مى‌گوید: سعد بن ابى وقّاص در ضمن گفت و گوى طولانى با معاویه گفت: شنیدم که مردى براى شکایت از على علیه‌السلام به نزد پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله آمد، امّا پیامبر صلى اللّه علیه وآله به وى فرمود:

ألا تعلم أنّي أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟

آیا نمى‌دانى که من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم؟

گفت: مى‌دانم.

فرمود:

فمن كنت مولاه فعلي مولاه؛

پس هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست.

سعد بن ابى وقّاص گفت: پیامبر صلى اللّه علیه وآله در یکى از سفرهایش، على علیه‌السلام را با خود نبرد و در مدینه به جاى خود نهاد؛ على علیه‌السلام گفت: اى رسول خدا! آیا مرا در امر زنان و کودکان بر جاى خود مى‌نشانى؟

رسول خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود:

أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبي بعدي؟[۱۸]

آیا راضى نیستى که براى من، همانند هارون براى موسى باشى با این تفاوت که هیچ پیامبرى پس از من نخواهد آمد؟

یعنى تو در تمام امور جانشین من هستى؛ نه فقط در امور زنان و کودکان.

این گفت و گو هنگامى رخ داد که معاویه به سعد بن ابى وقّاص دستور داد تا امیرمؤمنان على علیه‌السلام را دشنام دهد. این گفت و گو در کتاب‌هاى اهل سنّت، نقل شده و مسلم نیشابورى و دیگر ائمه اهل تسنّن نیز آن را روایت کرده اند. در این گفت و گو آمده است:

سعد گفت: تا زمانى که سه مطلب را به یاد مى‌آورم که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله به على علیه‌السلام گفت، وى را دشنام نخواهم داد؛ اگر یکى از این سه مطلب در وصف من گفته مى‌شد، آن را از همه نعمت‌ها، بیشتر دوست مى‌داشتم… .

امّا علماى اهل‌سنّت این حدیث را تحریف کرده‌اند؛ به گونه‌اى که برخى از آنان، حدیث غدیر را از آن حذف کرده اند، برخى دیگر لفظ دشنام را نیاورده‌اند و برخى دیگر نام دشنام دهنده را ذکر نکرده‌اند…[۱۹]

اى کاش معاویه نیز همانند برخى طرفداران خود ـ پس از شنیدن آن سخنان و خوددارى سعد از دشنام دادن به خاطر گفتار پیامبر ـ از دشنام دادن به على علیه‌السلام دست برمى‌داشت و دیگران را نیز از آن نهى مى‌کرد.

 

شبهات علمای اهل‌سنت بر حدیث غدیر

از آن‌جا که حدیث غدیر و واقعه آن از بزرگترین و مهم‌ترین و روشن‌ترین دلائل بر اثبات امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شمار آمده و علمای اهل‌سنت از دیرباز به این قضیه آگاهی داشتند، بنابراین راهی برای مقابله با این حدیث شریف نیافتند مگر وارد کردن شبهات به آن و به گمان خود، مخدوش گرداندن حدیث شریف از اثبات امامت.

اما همانطور که اشاره شد سند حدیث شریف غدیر به قدری محکم و متواتر است که از این جهت غالبا امکان وارد کردن خدشه برایشان موجود نبوده بنابراین دست به شبهه وارد کردن در دلالت و معنای آن زدند؛ که در این میان به سه مورد از شبهات اصلی آن‌ها در این نوشتار پرداخته و پاسخ داده خواهد شد.

 

مولا در حدیث شریف غدیر به معنای اولی بالتصرف نیست!

از اصلی‌ترین شبهاتی که به معنا و دلالت حدیث غدیر وارد شده، این است که مراد از واژه «مولا» مساله اولویت در تصرف و ولایت و سرپرستی نیست بلکه به معنای عرض محبت و دوستی است.

باید متذکر شد که پاسخ این شبهه، به طور دقیق در ضمن بیان معنای حدیث و دلالت آن بر امامت حضرت و وجود قرینه‌های مختلف، بیان شد و بر هر فردی که از روی انصاف به واقعه بنگرد معنای حدیث کاملا روشن است و همان مقدار از توضیح کفایت کند؛ اما از جهت اهمیت این شبهه به طور مختصر پاسخ تکرار می‌شود.

برای واژه مولا در علم لغت عرب تا حدود ۱۲ معنا ذکر شده است که به اعتراف اهل‌خبره علم لغت معنای اولی بالتصرف بودن معنای مشترک در میان همه معانی این واژه است و به تعبیری معنای اصلی برای آن به شمار می‌آید به حیثی که اگر قرینه‌ای بر اراده غیر معنای اولی بالتصرف بودن در کلام وجود نداشته باشد معنای ظاهر از این واژه همین اولی بالتصرف بودن خواهد بود.

بنابراین حتی اگر هیچ قرینه و شاهدی موجود نبود، معنای ظاهر از حدیث غدیر مساله امامت و ولایت خواهد بود و حال آنکه چندین قرینه و شاهد قوی بر این ادعا هم موجود است همانطور که در بالا ذکر گردید؛ بنابراین در این‌جا فقط به ذکر عناوین قرینه‌ها بسنده می‌‌شود:

  1. عبارت «ألست أولی بکم من أنفسکم» و اقرار گرفتن پیامبر صلی الله علیه وآله
  2. اجتماع جمعیت بسیار زیاد در شرایط بسیار سخت گرما به مدت ۳ روز و …
  3. عبارت «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» بلافاصله بعد از بیان «من كنت مولاه»
  4. فهم اصحاب و حاضرین و خلیفه اول و دوم و هم چنین فهم حسان بن ثابت شاعر و …
  5. داستان حارث بن نعمان فهری و نزول آیه «سأل سائل بعذاب واقع»

 

عدم دلالت حدیث غدیر بر امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السلام

از دیگر شبهاتی که برخی علمای اهل‌سنت بعد از درمانده شدن از اشکال به سند،  به حدیث شریف وارد کردند این است که گویند: ما می‌پذیریم این حدیث دلالت دارد بر ولایت و امامت، اما نه اینکه امامت بلافصل برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام ثابت گرداند! بلکه امامت ایشان را بعد از عثمان بن عفان (خلیفه سوم) به اثبات می‌رساند! سبحان‌الله!

اکنون در جواب اشکال گفته می‌شود:

اوّلا: ادّعاى اینکه «حدیث غدیر» دلالت بر خلافت على علیه‌السلام بعد از عثمان مى‌کند، محتاج است به اینکه در ابتدا، با دلیل قطعى مورد پذیرش بین شیعه و اهل تسنن، امامت ابوبکر، عمر و عثمان که اهل‌سنت مدعىِ آن هستند، اثبات شود، و تا وقتى چنین امرى ثابت نشود، این اشکال، موردى نخواهد داشت، پس اصل این اشکال به تعبیر علمى «مصادره به مطلوب» است، یعنى مدعا را عین دلیل قرار دادن است، بنابراین به طور قطع چنین استدلالی باطل خواهد بود.

و ثانیا: از «حدیث غدیر» چنین استفاده مى‌شود که: امیرالمؤمنین علیه‌السلام از خود این سه نفر نیز بر خودشان اولى است، زیرا با بیاناتى که گذشت، اثبات شد که همان اولویتى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم بر امت داشتند، بدون کم و کاست بر طبق مفاد «حدیث غدیر» براى امیرالمؤمنین علیه‌السلام ثابت است، و شکى در این نیست که رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بر تمامى افراد امت نسبت به خودشان اولویت داشتند.

و ثالثا: قضیه تبریک و تهنیت ابوبکر و عمر و عثمان است که در روز عید غدیر در مقام بیعت با امیرالمؤمنین علیه‌السلام به امامت و خلافت، اظهار کردند، و عبارت عمر بن خطّاب که در آن روز به امیر علیه‌السّلام خطاب کرد که: بَخٍّ بَخٍّ لَك يا عَلِي، أَصْبَحْتَ مَولاي ومَوْلى كلِّ مُؤْمِن ومُؤْمِنَة: مبارک باد بر تو یا على، مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه اى گردیدى، یکى از مشهورترین عبارات و ورد زبان همگان است، همچنانکه اعتراف عمر بن خطّاب در هفتاد مورد که: لولا عَلِی لَهَلَک عُمَر: اگر على نبود، عمر هلاک شده بود، معلوم هر عالم و جاهلى است، و هر بزرگ و کوچکى از این اعتراف امام دوّم اهل سقیفه باخبرند.

با وجود چنین شواهدى چگونه «حدیث غدیر» دلالت بر امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از عثمان می‌کند؟ شاید بیعت مشایخ در روز غدیر با امیرالمؤمنین بر چنین امرى دلالت مى‌کند و ما بى خبر از آنیم که بیعت روز غدیر، مقید به خلافت بعد از عثمان بوده است؟!

 

«حدیث غدیر» بر امامت باطنیه دلالت می‌کند!

از دیگر شبهاتی که بر دلالت حدیث غدیر وارد شده و واقعا نشانگر عاجز بودن علمای اهل‌سنت در مقابل معنا و دلالت روشن این حدیث شریف است، تقسیم امامت است به: امامت باطنیه و امامت ظاهریه.

امامت باطنیه (که واقع امامت نزد صوفیان همین است) همان امامت در معنا و امامت در قضایاى معنویه و امور باطنیه است، و به گمان آقایان اهل‌سنت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام امام مسلمین و خلیفه بلا فصل رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلّم است در امور باطنى، و شیوخ سه گانه، خلیفه ظاهرى بر مسلمانان هستند و حقّ حکومت و امر و نهى دارند، و امّت باید مطیع آنان بوده و امتثال اوامر و نواهى آنان را بنمایند!

حضرت آیت‌الله میلانی دامت برکاته در پاسخ به این اشکال به عبارت ذیل بسنده نمودند:

اما باید گفت چقدر دور از انصاف است که عبدى خود را مولا بداند، این افراد گمان کردند که امر امامت و ریاست عامّه بر امت امرى است که به نظر آنان موکول باشد، تا به اختیار خود آن را به دو قسم نمایند و سپس هر قسمى را به هرکه مى‌پسندند و هواى نفسشان به آن طرف مایل است عطا کنند، گویا سخن خداوند متعال را نشنیده‌اند، یا شنیده‌اند ولى روی گردانده و مانند کبک سر در برف فروبرده، که مى فرماید: «وَرَبُّك يخْلُقُ مَا يشَاءُ وَيخْتَارُ مَا كانَ لَهُمُ الْخِيرَةُ سُبْحَانَ اللهِ وَتَعَالَى عَمَّا يشْرِكونَ»[۲۰]: پروردگارت مى‌آفریند هرچه مى‌خواهد، و اختیار مى‌کند، نیست آنان را اختیار کردن، خدا از شرک آنان منزّه است.

آیا بیان تهدیدآمیز ذیل آیه کریمه، و حکم نمودن به شرک کسانیکه براى خود حقّ اختیار قائلند کافى براى جلوگیرى از خودرأیی کسانیکه مدعىِ اعتقاد به قرآن هستند نمى‌باشد؟

و البتّه کاملا روشن شد که این اشکال به مضحکه شبیه‌تر است تا سخن علمى، و نهایتا این اشکال دلالت دارد بر این که: آقایان اهل‌سنت از وارد کردن هرگونه شبهه صحیحی در دلالت «حدیث غدیر» عاجز گشته‌اند که پناه به این مطالب واهى و بی اساس آورده‌اند.

«فَلاَ وَرَبِّك لاَ يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكمُوك فِيما شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لاَ يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيماً»[۲۱]: پس نه، بخداى تو سوگند که: مدّعیان پیروى تو، ایمان ندارند و از مؤمنین بشمار نمى‌روند مگر اینکه در امور مورد منازعه، تو را حاکم قرار بدهند و در مقابل قضاوت تو بدون اینکه کوچکترین تنگى در سینه خود (از ناحیه قضاوتت) بیابند سر تسلیم فرود آورند.

«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[۲۲]: خدایا به ما در دنیا نیکى عنایت فرما، و در آخرت نیز، و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.

 

 

پرسش و پاسخ در محضر حضرت آیت‌الله سید علی حسینی میلانی حفظه الله

با سلام

در خطبه غدیر پیامبر می‌فرمایند من کنت مولاه فهذا علی مولاه. این شبهه وجود دارد که با توجه به معنی مولا که هم به معنی سرپرست و ولی و هم به معنی دوست می‌باشد چرا شما شیعیان مولا را به معنی ولی در نظر می‌گیرید؟ از کجا معلوم پیامبر حضرت علی را به عنوان دوست خود معرفی نکرده؟

پاسخ

آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله

بسمه تعالی

السلام علیکم

کلمه (مولی) در قرآن مجید در سوره حدید به اتفاق همه مفسرین به معنای (اولی) است. و اگر در حدیث غدیر مشترک باشد بین معانی متعدده پس نیاز به قرینه دارد، و قرائنِ فراوانی در منابع معتبر غیر شیعی وجود دارد که به معنای (سرپرست) و (و اولی) است، از جمله تبریک و تهنیت صحابه که (اصبحت مولای ومولى کلّ مؤمن ومؤمنة) تفصیل مطلب را در مؤلّفات اینجانب در خصوص حدیث غدیر مراجعه کنید.

 

برای انتقال به صفحه پرسش و پاسخ کلیک کنید 

پرسش و پاسخ به شبهات غدیری

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] سوره مائده: آیه ۶۷

[۲] قرب الاسناد: ص ۵۷

[۳] سنن الترمذی ۴/ ۴۸۳ روایه رقم: ۲۱۹۱٫

[۴] مجمع الزوائد ۹/ ۱۰۵

[۵] سوره مائده: آیه ۳

[۶] مسند احمد بن حنبل: ۵ / ۵۰۱، حديث ۱۸۸۳۸

[۷] فضائل الصحابة: ۱۵، حديث ۴۵، خصائص اميرالمؤمنين عليه السلام: ۹۶، حديث ۷۹

[۸] مسند احمد بن حنبل:  ج۳۰، ص۴۳۰

[۹] المواعظ والاعتبار: ۲ / ۲۲۰

[۱۰] . سوره معارج: آيه ۱ ـ ۳

[۱۱] الغدير: ۱ / ۱۵۹

[۱۲] همان: ۱ / ۱۸۶.

[۱۳] همان: ۱ / ۱۹۵

[۱۴] اسنى المطالب: ۴۹

[۱۵] الغدير: ۱ / ۱۹۷ ـ ۲۰۰

[۱۶] اين روايت را احمد بن حنبل، طبرانى، ابن مردويه، ابن اثير، ابن كثير، محبّ طبرى، هيثمى، قارى و ديگران نقل كرده اند; ر.ك: نفحات الازهار في خلاصة عبقات الأنوار: ۹ / ۱۳۹

[۱۷] الأمالى، شيخ مفيد: ۲۷، إثبات الهداة: ۲ / ۱۴۵

[۱۸] إثبات الهداة: ۲ / ۸۹

[۱۹] تاريخ ابن كثير: ۷ / ۳۴۰، الخصائص، نسائى: ۴۹، الاستيعاب: ۳ / ۱۰۹۹

[۲۰] سوره قصص: ۲۸/۶۸

[۲۱] سوره نساء: ۴/۶۵

[۲۲] سوره بقره: ۲/۲۰۱

 

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم
  2. عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر، تاريخ ابن كثير
  3. حافظ نسائی، احمد بن شعیب ، سنن النسائی
  4. ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب
  5. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن حسین، إثبات الهداة
  6. شيخ مفيد، مُحمّد بن مُحمّد بن نُعمان، الأمالى
  7. علامه امینی، عبدالحسین، الغدير
  8. ابن الجزری، شمس‌الدين ابوالخير محمد بن محمد بن يوسف جزرى، أسنی المطالب في مناقب سیدنا علي بن أبي‌طالب
  9. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی بن عبد القادر مقریزی، المواعظ والاعتبار
  10. احمد بن حنبل، مسند الإمام الأحمد
  11. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه
  12. هیثمی، ابوالحسن نورالدین علی بن ابی بکر بن سلیمان، مجمع الزوائد
  13. ابوعیسی محمد ترمذی ، سنن الترمذی
  14. عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد
  15. حسینی میلانی، سید علی، نفحات الازهار في خلاصة عبقات الأنوار
  16. حسینی میلانی، سید علی، غدیر آخرین جایگاه اعلام عمومی
  17. حسینی میلانی، سید علی، غدیر به روایت اهل بیت علیهم السلام

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

واکاوی واقعه غدیر با نگاه دفع شبهات

نویسنده: سجاد آزاد

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی - ترویجی

تعداد صفحه: 23 صفحه

دانلود