مرکز حقایق اسلامی

سلسله جلسات ماه ضیافت _ جلسه دهم

بیانات ارزشمند حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته

با موضوع: شرح دعای ابوحمزه ثمالی

 

فایل کامل تصویری بیانات معظم له

 

 

فایل کامل صوتی بیانات معظم له

 

 

متن کامل بیانات معظم له

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین

لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

حضرت می‌فرمایند:

«أَنَا يَا رَبِ‏ الَّذِي‏ لَمْ‏ أَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلَاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْكَ فِي الْمَلإ»

حضرت در مقام عذرخواهی نسبت به خداوند متعال هستند که خدایا آنوقتی که تنها باشم نسبت به تو شرم ندارم، شرم نمی‌کنم، و آنوقتی که بین مردم باشم در ملأ عام مقام تو را ملاحظه نمی‌کنم، این عبارات از امام علیه الصلاة و السلام در مقام عذرخواهی است، بیان تقصیر و قصور در برابر خداوند متعال است، امام علیه الصلاة و السلام عظمت باری تعالی و کوچکی خودشان را در برابر خداوند متعال لحاظ می‌کنند، آنوقت این عبارت‌ها را بر زبان می‌آورند.

«أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ أَنَا الَّذِي أَعْطَيْتُ عَلَى مَعَاصِي الْجَلِيلِ الرِّشَا أَنَا الَّذِي حِينَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَيْهَا أَسْعَى‏»

خدایا از من چیزهای بزرگی سر زده است، دواهی جمع داهیة است، داهیة در لغت عرب به یک واقعه‌ی بزرگ گفته می‌شود، در علم کلام مطرح کرده‌اند و تا به امروز مورد بحث هست که آیا گناهان بر دو قسم هستند؟ تقسیم گناهان به صغیره و گناهان کبیره داریم؟ حقیقتا گناهی صغیره است و گناهی کبیره؟ یا نه گناهان همه بزرگ هستند، گناه صغیر نداریم، لکن گناهان مراتب دارند، ضمن اینکه گناهان همه بزرگ هستند، بزرگ و بزرگتر وجود دارد، نه این است که گناه به عنوان گناه صغیرة در مقابل کبیرة باشد.

دو نظر در اینجا است و هر نظری دلیل خودش را از آیات و از روایات و از عقل دارد، البته مقتضای عقل همین است، به مقتضای عقل وقتی نگاه  کوچکی عبد و بزرگی خداوند متعال را نگاه می‌کنیم، با لحاظ بزرگی خداوند متعال عقل می‌گوید هر کاری که برخلاف خداوند متعال و میل خداوند متعال انجام شود با توجه به عظمت خداوند متعال آن مخالفت، مخالفت بزرگی است.

أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى، این عبارت از دعای ابوحمزه را می‌توان دلیل گرفت بر قول دوم، که ما گناهان صغیره – حقیقتا – در مقابل کبیره نداریم، همه‌ی گناهان در درگاه الهی کبیره هستند، ولکن ما مکرر گفتیم گناهان ائمه معصومین در درگاه الهی غیر از گناهان ما است، آن‌ها معصوم هستند، از آن‌ها گناه به معنای فقهی صادر نمی‌شود، از آن‌ها محرم به معنای فقهی صادر نمی‌شود، آن‌ها معصوم هستند، اما این عبارات معنایش چیست؟ مکرر توضیح دادم هرجایی هم لازم باشد توضیح می‌دهم ان شاء الله.

أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى؛ به سید تعبیر کردند، خداوند متعال سید است و ما عبد هستیم، در لغت عرب به مولا سید گفته می‌شود، در مقابل مولا عبد است، در مقابل سید عبد است.

أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى، من بر سید خودم جرأت کردم. جرأت امام معصوم یعنی چه؟ أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى.

أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى، عصیان در لغت عرب به معنای گناه نیست، عصیان به معنای مخالفت است، کار مخالف انجام دادن غیر از گناه به جا آوردن است، اشتباه نشود، اینها را گفتم باز هم احیانا تکرار می‌کنم، «و عصی آدم ربه» در قرآن مجید آمده آدم عصی ربه، عصیان حضرت خداوند متعال توسط آدم یعنی مخالفت کرد نه اینکه از او گناه سر زد به معنای فقهی. أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى.

أَنَا الَّذِي أَعْطَيْتُ عَلَى مَعَاصِي الْجَلِيلِ الرِّشَا، این عبارت عبارتی است که جنبه‌ی بلاغی دارد، قبلا گفتم که فهم کلمات معصومین و هکذا قرآن لازم است که انسان هم لغت را بفهمد و هم معانی بیان خوانده باشد، آن جنبه‌های بلاغی خیلی مؤثر در فهم مطالب است و در عبارات اهل بیت جنبه‌های بلاغی زیاد است، أَنَا الَّذِي أَعْطَيْتُ عَلَى مَعَاصِي الْجَلِيلِ الرِّشَا، رشا در لغت عرب به آن طنابی می‌گویند که آن طناب را می‌بندند به دلو و از آن چاه آب می‌کشند، به آن می‌گویند رشا، پس من بر گناهان خداوند متعال، من در راه معصیت باری تعالی، من به جهت مخالفت با باری تعالی رشا داده‌ام، یعنی همین که ما در فارسی می‌گوییم نخ دادن، این به اصطلاح کمک کردن، أَنَا الَّذِي أَعْطَيْتُ عَلَى مَعَاصِي الْجَلِيلِ الرِّشَا؛ خوب خیلی از ماها این دعاها را می‌خوانیم و خواندن این دعاها مستحب هم هست لکن این دقائقی که در این دعاها وجود دارد هرچه بیشتر ملتفت بشویم بهتر است.

أَنَا الَّذِي حِينَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَيْهَا أَسْعَى‏، من هستم که هرگاه کار خلافی پیش بیاید زودتر خودم را به آنجا می‌رسانم، حالا کار خلاف امام معصوم چیست در درگاه الهی؟

«أَنَا الَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا ارْعَوَيْت‏»

خدایا من آن کسی هستم که به من مهلت دادی اما من دست برنداشتم، به من مهلت دادی، صبر کردی، حلم کردی، اما من دست برنداشتم.

اینجا تذکر این نکته لازم است، یک وقت جوان است که خداوند متعال به او مهلت می‌دهد، جوانی است گناه می‌کند، خوب نفس امارة غالب می‌شود، شیطان انسان را گول می‌زند؛ یه وقت کسی که سنی از او گذشته است، آن کسی که سنی از او گذشته کارش سخت‌تر از آن کس که در سیر جوانی است می‌باشد، فلذا در سنین جوانی اگر کسی با تقوا باشد ارزشمندتر است، تقوا در سنین پیری آنچنان ارزشی ندارد. و گناه و مخالفت و معصیت در سنین پیری خیلی بد است، خیلی زشت است. لذا روایت دارد که امام علیه الصلاة و السلام می‌فرمایند که سه چیز است اگر در کسی وجود داشته باشد دیگر در او خیری وجود نخواهد داشت، خیری وجود نخواهد داشت، یکی آن کسی که سنی از او گذشته و در سنین پیری، سنین بالا دست از مخالفت برنمی‌دارد.

دیدید بعضی از افراد مُسن سنی از او گذشته و در عین حال کارهای خلاف انجام می‌دهد. آن خیلی زشت‌تر است. خداوند متعال مهلت می‌دهد انسان نبایستی از این مهلت‌های الهی سوءاستفاده کند، مهلت الهی بایستی انسان را متنبه کند، از غفلت بیرون بیاییم، از کار بد دست برداریم. أَنَا الَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا ارْعَوَيْت‏.

«وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اسْتَحْيَيْت‏»

خداوند متعال ستار العیوب است، هیچ وقت خداوند متعال دوست ندارد عیوب کسی را فاش بکند، و خدا از کسی که عیب کسی را برملاء کند خوشش هم نمی‌آید، خداوند متعال ستار العیوب است، اما ستار العیوب بودن او باعث این بشود که من خجالت نکشم، حیاء نکنم، شرم نکنم، او ستار العیوب است، من شرم نکنم، حیاء نکنم، او با بزرگواری خود با من برخورد می‌کند، من با پر رویی رفتار بکنم؟ أَنَا الَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا ارْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اسْتَحْيَيْت‏.

«وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْت‏»

از حد گذراندم، بی‌حیایی حدی هم دارد، پر رویی هم حدی دارد، آن هم در برابر خدا.

«وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْت‏»

خدایا من با کارهای خودم از چشم تو افتادم، این بالاترین مصیبت است، که انسان از چشم خدا بیافتد، حالا چه کار باید بکند که دوباره برگردد، مورد لطف خدا قرار بگیرد، مورد مغفرت خدا قرار بگیرد، مورد لطف الهی قرار بگیرد؟ خیلی خیلی سخت است، فرزندی از چشم پدر بیافتد، حالا چگونه باید از دل این پدر بیرون بیارید تا دوباره آن ارتباط پدری و فرزندی برگردد، چه کار باید بکنید؟ اگر خدایی نکرده فرزندی چنین بشود که از چشم پدر بیافتد، وجود این فرزند با عدم وجودش برای این پدر مساوی است، اصلا این پدر این فرزند را کأن لم یکن حساب می‌کند، اینطور بشود خوب است؟ این فرزند چه کار باید بکند که دوباره برگردد تا آن علقه‌ی پدری و فرزندی پیدا بشود؟ آنوقت ما با امام زمان الآن چگونه هستیم؟ خوب ایشان پدر ما هستند، با ائمه‌ی اطهار چگونه هستیم؟ با خداوند متعال چگونه هستیم؟ این نیست که فقط در شب‌های قدر برویم به درگاه خداوند متعال العفو، العفو، العفو، فقط همین؟ بعد که تمام شد باز دوباره از نو برگردیم؟ خداوند متعال چنان با ما رفتار می‌کند که انگار خیلی آدم‌های خوبی هستیم، انگار هیچ خلافی نمی‌کنیم، اما واقعا اینطور است؟ آنوقت ما باید اینچنین از این رفتار خداوند متعال با ما سوءاستفاده بکنیم؟

حضرت می‌فرمایند:

«كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي‏»

خدایا انگار تو از من داری حیاء می‌کنی. انگار قضیه برعکس شده، خدا از من دارد حیاء می‌کند. اینقدر من خوب هستم که خدا از من حیاء کند؟ بخواهد مرا راجع به کاری از کارها عقاب بکند؟ نه نه خدا شرمش می‌آید.

اصل مطلب کجاست؟ اینکه ما خدا را به خدایی قبول نداریم؟ نه اینطور نیست. اینکه ما خدا را عاجز از اینکه ما را عقاب بکند می‌دانیم ؟ نه اینطور نیست. اینکه خداوند متعال را غافل از آنچه که از ما سر می‌زند بدانیم؟ نه اینطور نیست. پس چیست؟ چرا کار خلاف می‌کنیم؟ ببینید حضرت چطور در مقام عذرخواهی می‌فرمایند، این عبارت از حضرت خیلی لطیف است.

«إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِد»

اینطور نیست، من تو را رب خودم می‌دانم، من می‌دانم که خدایای من هستی، رب من هست، اله من هستی، می‌دانم بر کارهای خودم علم داری، برعقاب من قدرت داری، غافل نیستی، و انا بربوبیتک جاحد؛ این واو را می‌گوییم واو حالیه است، لم اعصک حین عصیتک و حال اینکه من جحد ربوبیت تو را بکنم، می‌دانم و انکار بکنم؟ نه انکار نمی‌کنم.

«وَ لَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِف‏»

و اینطور نیست که من خدایا تو را سبک بشمارم، احکام تو را سبک بشمارم، مقام تو را سبک بشمارم، من به عظمت خداوند متعال اقرار می‌کنم.

«وَ لَا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّض‏»

و اینطور نیست که نسبت به عقاب تو بی‌خیال باشم، نه اینطور نیست، خودم را به هر گناهی بیاندازم و بگویم هر کار می‌خواهد بکند بکند، نه من در برابر خدا اینچنین نیستم.

«وَ لَا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِن‏»

وعید خداوند متعال که این همه آیه در قرآن مجید دارد که به ما می‌گوید که اعمالتان مورد حسب قرار می‌گیرد، کارهایتان محاسبه می‌شود، عقاب امورتان حساب خواهد شد، حسابی است، کتابی است، بهشتی است، جهنمی است، ما نسبت به این امور اعتقاد داریم، پس چی شده است که گناه می‌کنیم؟

«لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي‏ وَ غَلَبَنِي هَوَايَ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهَا شِقْوَتِي وَ غَرَّنِي سِتْرُكَ الْمُرْخَى عَلَي‏»

این شیطان است که مرا گول می‌زند، این نفس است که مرا به کار زشت وامی‌دارد. این هوای نفس است، و از آن طرف هم به این رحمت تو و ستار العیوب بودن تو مغرور می‌شوم، این مرا مغرور می‌کند. خیلی از اوقات انسان والعیاذ بالله گناه می‌کند و می‌گوید خوب این دفعه را این کار را می‌کنیم دیگر بعد از این نمی‌کنیم، الان گناه می‌کنم ولکن از فردا تصمیم می‌گیرم نکنم، از کجا معلوم؟ شیطان همان شیطان است، نفس همان نفس است، از کجا معلوم؟ مردانه بایستیم تصمیم بگیریم بر عدم مخالفت، جدا بایستی تصمیم بگیریم بر عدم کار خلاف، ترک کار خلاف.

«فَقَدْ عَصَيْتُكَ‏ وَ خَالَفْتُكَ‏ بِجُهْدِي‏ فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِي وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِي‏»

توجه داشته باشیم این نکته‌ی مهم است، که تمام کسانی که ما را تذکر داده‌اند، تمام کسانی که به ما چیزی یاد دادند، تمام کسانی که زحمت کشیدند تا بین ما و خدای متعال ارتباط برقرار کنند، تمام آن‌هایی که ما را موعظه کردند، همه‌ی آن‌ها روز قیامت خصم ما هستند، هیچ توجه به این جهت کردید؟ پیغمبر اکرم خصم ما است، صدیقه‌ی طاهره خصم ما است، امیرالمؤمنین خصم است، ائمه‌ی اطهار خصم ما در روز قیامت هستند، علمایی که برای ما زحمت کشیدند در روز قیامت خصم ما هستند، والدینی که پای ما زحمت کشیدند ما را تربیت بکنند تا بچه‌های خوبی باشیم در روز قیامت خصم ما هستند، همه‌شان حق دارند بیایند بگویند من نگفتم؟ آن یکی می‌گوید من نگفتم؟ پدر می‌گوید من نگفتم؟ معلم می‌گوید من نگفتم؟ استاد می‌گوید من نگفتم؟ اولین خصم پیغمبر اکرم است، پیغمبر اکرم می‌فرماید تمام آنچه را که شما را به بهشت نزدیک می‌کند من به شماها گفته‌ام، ابلاغ کرده‌ام، تمام آنچه که شماها را از جهنم نجات می‌دهد من به شماها گفته‌ام، امام جماعت محله‌ی شما که مدتی در مسجد محل شما منبر رفته، موعظه کرده، حدیث خوانده، برای خدا شماها را موعظه کرده، زحمت کشیده، همین امام جماعت روز قیامت خصم است. آیا بهتر نیست که کاری بکنیم که پیغمبر اکرم بیایند شهادت بدهند که این آدم خوبی بوده؟ بهتر نیست که ائمه اطهار بیایند در روز قیامت شهادت بدهند که این آدم خوبی بوده؟ عالم محل بیاد شهادت بدهد که من شهادت می‌دهم، من سال‌ها در این محل زندگی می‌کردم، امام جماعت این مسجد بودم این از جمله‌ی خوبان بوده، کدام بهتر است؟ و من ایدی الخصماء غدا من یخلصنی؟ اینها همه مدعی هستند، روز قیامت همه اینها مدعی هستند، اینها پای ما زحمت کشیدند، اینها عمر گذراندند برای اینکه ما آدم بشویم، و در مسیر آدمیت قدم برداریم، و پیشرفت بکنیم، اینها همه در روز قیامت طلبکار هستند. و من ایدی الخصما غدا من یخلصنی.

«وَ بِحَبْلِ مَنْ أَتَّصِلُ إِنْ أَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنِّي‏»

خدایا اگر مرا رها کردی، ارتباط بین من و تو قطع شد، کجا بروم؟ به چه کسی متصل بشوم؟ اگر خداوند متعال کسی را رها کند به حال خودش چه می‌شود؟ دیدید که در دعاها داریم «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا»

امیرالمؤمنین در نهج البلاغه کلامی دارند می‌فرمایند به تعبیر بنده بالاترین مصیبت برای یک انسان این است که خداوند متعال وکله الی نفسه، ولش کرد، و به حبل من اتصل ان انت قطعت حبلک عنی.

«فَوَا سَوْأَتَى عَلَى مَا أَحْصَى كِتَابُكَ مِنْ عَمَلِيَ الَّذِي لَوْ لَا مَا أَرْجُو مِنْ كَرَمِكَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِكَ وَ نَهْيِكَ إِيَّايَ عَنِ الْقُنُوطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَ مَا أَتَذَكَّرُهَا»

این راست است؟ ملکینی هستند تمام آنچه را که ما می‌گوییم و انجام می‌دهیم می‌نویسند، این راست است؟ این راست است که «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد» قرآن را تکذیب بکنیم؟ ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ، هر لفظی را که ما خواستیم تلفظ بکنیم، اگر می‌خواهیم آدم حسابی باشیم قبل از تلفظ به آن لفظ باید بین خودمان و خدای خودمان محاسبه کنیم که آنچه را که می‌خواهیم بگوییم درست است بعد آنوقت بگویم. ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد. این قرآن است، همین یک آیه برای آدم شدن کافی نیست؟ فَوَا سَوْأَتَى عَلَى مَا أَحْصَى كِتَابُكَ مِنْ عَمَلِيَ الَّذِي لَوْ لَا مَا أَرْجُو مِنْ كَرَمِكَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِكَ وَ نَهْيِكَ إِيَّايَ عَنِ الْقُنُوطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَ مَا أَتَذَكَّرُهَا؛ یه کمی با خودمان بنشینیم فکر بکنیم ببینیم دیروز چه کار کردیم، امروز چه کار کردیم، پارسال چه کار کردیم، زمان‌های گذشته چه کار کردیم، آنوقت کجا بودیم، آنوقتی که چه کار کردیم، تحقیقا اگر رحمت الهی نباشد تحقیقا اگر ما را نهی نکرده باشند، از یأس از رحمت الهی بایستی ناامید بشویم، اما باب رحمت باز است، باب مغفرت باز است، باب توبه باز است، اینکه انسان یأس پیدا بکند غلط است.

«يَا خَيْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاج‏»

خداوند متعال بهترین مورد امید و رجاء ما است، به چه کسی رجاء داشته باشیم به قدری که به خداوند متعال رجاء داشته باشیم، و افضل من رجاه راج، يَا خَيْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاج‏.

«اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلَامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْك‏»

خدایا ما را که مسلمان هستیم به همان جایی که غیر مسلمین را بردی می‌بری؟ ما را همانجا می‌بری؟ خود اسلام را شفیع قرار می‌دهیم، خود اسلام را اینکه ما مسلمان هستیم، خود اسلام بیاید برای ما شفاعت بکند، ما توسل می‌کنیم به اسلام، «ان الدین عند الله الاسلام» اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلَامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْك‏.

«وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْك‏»

به حرمت قرآن مجید به طرف شما می‌آییم.

«وَ بِحُبِّ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الْقُرَشِيِّ الْهَاشِمِيِّ الْعَرَبِيِّ التِّهَامِيِّ الْمَكِّيِّ الْمَدَنِيِّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَيْك‏»

ما پیغمبر اکرم را دوست داریم، خدایا امید داریم که این حُبّی که به پیغمبر اکرم داریم به دردمان بخورد، ما را نزدیک بکند به تو.

«فَلَا تُوْحِشِ اسْتِيْنَاسَ إِيمَانِي وَ لَا تَجْعَلْ ثَوَابِي ثَوَابَ مَنْ عَبَدَ سِوَاك‏»

خدایا آنطوری که با دیگران رفتار می‌کنی با ما رفتار نکن. یه کسانی در صدر اسلام آمدند به حسب ظاهر به زبانشان شهادتین را جاری کردند، به زبانشان فقط شهادتین را جاری کردند، خیلی‌ها آمدند تظاهر به اسلام کردند مسلمان نبودند.

«فَإِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِيَحْقِنُوا بِهِ دِمَاءَهُم‏»

شهادتین را بر زبان جاری کردند و به حسب ظاهر مسلمان شدند، خوب اینها محفوظ ماندند، خونشان محفوظ ماند.

«فَأَدْرَكُوا مَا أَمَّلُوا وَ إِنَّا آمَنَّا بِكَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرِكْنَا مَا أَمَّلْنَا»

خدایا چطور شد که آن‌ها فقط به لق لقه‌ی لسان تظاهر به اسلام کردند، آن‌ها جانشان محفوظ ماندن، مخصوصا آن‌هایی که مدت‌ها با پیغمبر اکرم جنگیدند، مدت‌ها پیغمبر اکرم را اذیت کردند، چه در مکه و چه در مدینه آن همه اذیت کردند، اما به حسب ظاهر مسلمان بودند، جانشان محفوظ ماند، خونشان محفوظ ماند، ما ایمان آوردیم به السنتنا و قلوبنا لتعفو عنا، خدایا از ما بگذر، فادرکنا ما املنا.

«وَ ثَبِّتْ رَجَاءَكَ فِي صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب‏»

خدایا یک طوری بشود که مورد عفو و مغفرتت قرار بگیریم و دیگر عوض نشویم، و لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا، ثابت قدم بمانیم و همچنان مورد رحمت باشیم به حق محمد و آل محمد صلواتک علیهم اجمعین، و لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *