مرکز حقایق اسلامی
روایات بسیاری از سوی رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام مبنی بر امامت پیشوایان دوازده گانه وارد شده و در آنها به صورت صریح و غیر صریح، به نام مقدّس ایشان از جمله امام حسن بن علی عسکری سلام الله علیهما اشاره شده است. جز این که روایاتِ واردة از ناحیة پدر بزرگوارش به صورت مستقل به امامت آن حضرت تصریح دارد.

خورشید سامراء

نگاهی به زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام

                                                               

نام

تاریخ نگاران اتفاق نظر دارند که نام شریف آن حضرت، حسن بن علی سلام الله علیهما است. آن بزرگوار، امام یازدهم از امامان اهل بیت علیهم السلام است.

ابو بکر فَهفَکی گوید: امام هادی علیه السلام به من نوشت: «پسرم ابو محمد، از نظر غریزه خیرخواه ترین افراد خاندان محمد، و از نظر حجت و برهان معتبرترین ایشان است؛ او پسر بزرگ تر و جانشین من است.‌ رشته‌ها و احکام امامت به او می رسد، پس هر چه می خواهی از من بپرسی، از او بپرس که تمام احتیاجات شما نزد او است».[۱]

 

پدر

پدر بزرگوارش، امام هادی علیه السلام و یکی از یادگارهای گران بهای رسول خدا صلی الله علیه و آله است که با تمسک به ایشان، هرگز گمراه نخواهیم شد.

 

مادر

مادر گرامی امام حسن عسکری علیه السلام، بانویی بزرگوار و با تقوا به نام حُدَیث، یا سوسن،[۲]یا سلیل[۳] سلام الله علیها است که به ایشان جدّه لقب داده اند.[۴]

بانو حُدَیث در سال ۲۳۱هجری با امام هادی علیه السلام ازدواج کرد و از ثمرات آن، طلوع خورشید درخشان امام حسن عسکری علیه السلام بود.[۵]

 

ولادت

امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه، هشتم،[۶] یا دهم،[۷] ماه ربیع الثانی[۸] در مدینة منوره چشم به جهان گشود.

 

کنیه

امام هادی علیه السلام برای فرزند خویش کنیة ابومحمد انتخاب کرد. قابل توجه این که دو نفر از امامان، مکنّی به این کنیه شده اند: امام حسن مجتبی و امام حسن عسکری سلام الله علیهما.

 

القاب

امام حسن عسکری علیه السلام دارای القاب فراوانی است که بخشی از آن ها در روایات اهل بیت علیهم السلام نقل شده است و برخی دیگر که راویانِ آن حضرت، ایشان را به آن لقب ها می خواندند که در منابع رجالی آمده است. از جمله القاب آن حضرت، عبارتند از:

الف) القابی که ریشه روایی دارند

  1. عسکری؛[۹] ۲. رفیق؛[۱۰] ۳. زکیّ؛[۱۱] ۴. فاضل؛[۱۲] ۵. امین؛[۱۳] ۶. میمون؛ ۷. نقی؛ ۸. طاهر؛ ۹. ناطق عن الله؛[۱۴] ۱۰. مؤمن بالله؛ ۱۱. مرشد الی الله؛[۱۵] ۱۲. صادق؛[۱۶] ۱۳. صامت؛ ۱۴. امین علی سرّ الله؛[۱۷] ۱۵. علام؛[۱۸] ۱۶. ولیّ الله؛[۱۹] ۱۷. سراج اهل الجنة(مشعل درخشان بهشتیان)؛[۲۰] ۱۸. خزانة الوصیین.[۲۱]

ب) القابی که ریشه ای روایی ندارند، ولی معروفند

  1. هادی؛ ۲۰. مُهتدی؛[۲۲] ۲۱. مُرضی؛[۲۳] ۲۲. مُضیء؛ ۲۳. شافی؛ ۲۴. خالص؛[۲۴] ۲۵. خاص؛ ۲۶. تقی؛[۲۵] ۲۷. شفیع؛ ۲۸. موفی؛ ۲۹. سَخیّ؛ ۳۰. مستودع.[۲۶]

ج) القابی که در کتب رجالی معروف هستند

  1. فقیه؛[۲۷] ۳۲. رجل؛[۲۸] ۳۳. اخیر؛[۲۹] ۳۴. عالم.[۳۰]

 

نصّ بر امامت حضرت عسکری علیه السلام

روایات بسیاری از سوی رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام مبنی بر امامت پیشوایان دوازده گانه وارد شده و در آنها به صورت صریح و غیر صریح، به نام مقدّس ایشان از جمله امام حسن بن علی عسکری سلام الله علیهما اشاره شده است. جز این که روایاتِ واردة از ناحیة پدر بزرگوارش به صورت مستقل به امامت آن حضرت تصریح دارد.

در این جا به سه مورد از این روایات اشاره می شود:

روایت اوّل

یحیی بن یسار قنبری گوید: حضرت ابو الحسن (امام علی النقی) علیه السلام چهار ماه قبل از وفاتش به پسرش حسن وصیت کرد و مرا با جماعتی از دوستان گواه گرفت.[۳۱]

روایت دوم

داود بن قاسم گوید: شنیدم امام هادی علیه السلام می فرمود: «جانشین بعد از من حسن است؛ چگونه خواهد بود حال شما نسبت به جانشین بعد از این جانشین؟». عرض کردم برای چه، خدایم قربانت گرداند؟، فرمود: «زیرا شما خودش را نمی‌بینید و برای شما روا نیست نامش را ببرید»، عرض کردم: پس چگونه از او یاد کنیم؟ فرمود: «بگوئید: حجت از آل محمد علیهم السلام».[۳۲]

روایت سوم

علی بن عمرو عطار گوید: خدمت حضرت ابو الحسن عسکری (امام دهم) علیه السلام رسیدم، و هنوز پسرش ابو جعفر (محمد) زنده بود و من گمان می کردم او امام است، عرض کردم: (قربانت)، کدام یک از پسرانت را امام بدانم؟، فرمود: «تا امر من به شما نرسد، هیچ یک را به امامت، مخصوص ندانید»، عطار گوید: بعد (از وفات محمد) به حضرت نوشتم: امر امامت متعلق به کیست؟ حضرت برایم نوشت «متعلق، به پسر بزرگترم» و ابو محمد (امام حسن عسکری) بزرگ تر از ابی جعفر(محمد) بود.[۳۳]

 

مکان زندگانی

سامرا

شهر سامرا از شهرهای مذهبی _ زیارتیِ عراق و مرکز استان صلاح الدین است که در ۱۱۱کیلومتری شمال بغداد، ۱۰۳ کیلومتری کاظمین، ۲۱۳ کیلومتری شهر کربلا و ۲۷۶ کیلومتری شهر نجف قرار گرفته است.[۳۴]

در عظمت و تقدّس سامرا، کلام نورانی امام عصر علیه السلام کفایت می کند؛ ابی محمد وجنانی گوید: کسی که حضرت مهدی علیه السلام را دیده بود به من خبر داد که آن حضرت ده روز پیش از حادثه (شهادت امام یازدهم علیه السلام) از خانه بیرون آمد و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّك تَعْلَمُ أَنَّهَا مِنْ أَحَبِّ الْبِقَاعِ لَوْ لا الطَّرْدُ؛[۳۵] بار خدایا تو می دانی که این جا (سامره که وطن پدر و جد من است) دوست‌ترین بلاد است نزد من، اگر مرا نمی‌راندند».

 

خلفای هم عصر امام

امام عسکری علیه السلام در دوران شش سالة امامت خویش، با سه تن از خلفای بنی عباس معاصر بود که به ترتیب عبارتند از: مُعتَز، مُهتَدی، مُعتَمَد.

 

نقش ویژه امام عسکری علیه السلام

علاوه بر امور مهم و مسئولیت های عمومیِ امامت که امام حسن عسکری علیه السلام بدان ها می پرداخت، آن حضرت نقشی مشخص و اختصاصی نیز داشت و آن نقش تدارک و آماده سازی عملی مرحلة امامت فرزند بزرگوارش حضرت حجت علیه السلام بود. در این رابطه امام علیه السلام اقداماتی انجام داد که عبارتند از:

  1. نهان داشتن ولادت امام عصر علیه السلام؛
  2. مژدة ولادت به خواص؛
  3. ارائة آن حضرت به خواص؛
  4. تصریح به امامت او؛
  5. زمینه سازی عصر غیبت:

الف) نهان ساختن خود از دید مردم؛

ب) ارجاع دادن شیعیان به نمایندگان مورد تأیید برای حل مشکلات دینی و دنیوی؛

ج) تأیید کتب فقهی و اصل های تصنیف شدة یاران امام.[۳۶]

شهادت خورشید سامرا

معتمد عباسی نفوذ معنوی و علمی امام حسن عسکری علیه السلام در جامعه را به خوبی درک کرده بود؛ وی می دانست که ادامة حیات طیبة آن حضرت، همراه با سرنگونیِ حکومت ظالمانة او خواهد بود. از این رو تصمیم به قتل امام عسکری علیه السلام گرفت و مخفیانه توسط عمّال خود در روز اوّلِ ماه ربیع الاوّل سال ۲۶۰ هجری آن بزرگوار را مسموم نمود و امام حسن عسکری علیه السلام بعد از چند روز درد مسمومیّت، در روز هشتمِ ربیع الاوّل سال ۲۶۰هجری به شهادت رسید.[۳۷]

از محمّد بن حسین بن عبّاد نقل است که گفت: امام حسن عسکری علیه السّلام روز جمعه وقت نماز صبح درگذشت و در آن شب که هشت روز از ماه ربیع الأوّل سال دویست و شصت هجری گذشته بود، نامه‌های بسیاری به دست خود برای مردم مدینه نوشته بود و در آن شب کسی جز صقیل کنیز(نام دیگر حضرت نرجس سلام الله علیها) و عقید خادم و آن که خدای تعالی می‌داند در نزد او نبودند. عقید گوید: از ما آب جوشیده با مُصطَکی خواست و برایش آوردیم، فرمود: «ابتدا نماز می‌خوانم، مرا آماده کنید، برای او آب وضو آوردیم و دستمالی در دامنش گستردیم، آب را از صقیل گرفت، روی و دو دست خود را دو بار شست و بر سر و دو پایش مسحی کرد و نماز صبح را در بسترش خواند و قدح را گرفت تا بنوشد و قدح به دندان هایش می‌خورد و دستش می‌لرزید و صقیل قدح را از دستش گرفت و در همان ساعت درگذشت و در سرای خود در سامرّاء کنار پدرش صلوات اللَّه علیهما به خاک سپرده شد و به کرامت خدای تعالی نایل آمد و عمرش بیست و نه سال تمام بود.[۳۸]

 

تجهیز امام

ابو الادیان گوید: من خدمتکار امام حسن علیه السّلام بودم و نامه‌های او را به شهرها می‌بردم و در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامه‌هایی نوشت و فرمود: «آنها را به مدائن برسان، چهارده روز این جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرّا خواهی شد و از سرای من صدای واویلا می‌شنوی و مرا در مغتسل می‌یابی». ابو الادیان گوید: ای آقای من! چون این امر واقع شود امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: «هر کس پاسخ نامه‌های مرا از تو مطالبه کرد، همو قائم پس از من خواهد بود»، گفتم: دیگر چه؟، فرمود: «کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود»، گفتم: دیگر چه؟، فرمود: کسی که خبر دهد در آن همیان چیست، همو قائم پس از من خواهد بود». و هیبت امام مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست؟

نامه‌ها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرّا در آمدم و به ناگاه صدای وا ویلا از سرای او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم  و برادرش جعفر بن علی را بر در سرا دیدم و شیعیان را بر در خانه‌اش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک می‌گویند، با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا می‌دانستم که او شراب می‌نوشد و در کاخ قمار می‌کند و تار می‌زند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم و از من چیزی نپرسید، آن گاه عقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است برخیز و بر وی نمازگزار! جعفر بن علی داخل شد و بعضی از شیعیان که سمّان و حسن بن علی که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود در اطراف وی بودند.

چون به سرا درآمدیم، حسن بن علی را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفر بن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد و چون خواست تکبیر گوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندان های پیوسته بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم». و جعفر با چهره‌ای رنگ پریده و زرد عقب رفت.

آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد، سپس فرمود: «ای بصری! جواب نامه‌هایی را که همراه توست بیاور»، و آنها را به او دادم  و با خود گفتم این دو نشانه، باقی می‌ماند همیان؛ آن گاه نزد جعفر بن علی رفتم در حالی که او آه می‌کشید. حاجز وشّاء به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم، گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده‌ام و او را نمی‌شناسم. ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از حسن بن علی علیهما السّلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است و گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ و مردم به جعفر بن علی اشاره کردند، آنها بر او سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و گفتند: همراه ما نامه‌ها و اموالی است، بگو نامه‌ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟ جعفر در حالی که جامه‌های خود را تکان می‌داد برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب می‌خواهید، راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه‌های فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است. آنها نامه‌ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن این ها فرستاده همو امام است و جعفر بن علی نزد معتمد عبّاسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدّعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنها مخفی سازد و وی را به ابن الشّوارب قاضی سپردند و مرگ ناگهانی عبید اللَّه بن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد و از این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت.[۳۹]

 

بیان معجزه‌ای از حضرت : «پاسخ به سؤال فراموش شده»

حسن بن ظریف می‌گوید: دو مسأله مرا به خود مشغول کرده بود. از این رو خواستم نامه‌ای بنویسم و آن ها را از امام حسن عسکری علیه السّلام بپرسم. نامه را نوشتم و در بارة قائم علیه السّلام پرسیدم که چگونه قضاوت می‌کند و کجا می‌نشیند؟ و می‌خواستم از تبی که دو روز در میان به سراغ آدم می‌آید، بپرسم اما یادم رفت. پاسخی که آمد این گونه بود: در مورد قائم علیه السّلام پرسیده بودی، بدان که او مانند داوود، به علم خود قضاوت می‌کند و بینه نمی‌خواهد. و می‌خواستی از تبی که دو روز در میان به سراغ آدم می‌آید، سؤال کنی اما فراموش کردی. پس در کاغذ بنویس: (یا نارُ كونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ[۴۰] و این را در گردن شخص تب‌دار بیاویز.

راوی می‌گوید: همان گونه نمودم که امام علیه السّلام فرموده بود، و شخص تب‌دار خوب شد.[۴۱]

 

در محضر کلام نورانی امام عسکری علیه‌السلام

احمد بن اسحاق بن سعد اشعری گوید: شرفیاب حضور امام یازدهم، ابی محمد حسن بن علی علیهما السلام شدم و    می خواستم از وی درباره جانشین پس از او سؤال کنم؛ او سخن آغازکرد و فرمود: «ای احمد بن اسحاق، به درستی که خداوند متعال از هنگامی که آدم را آفریده، زمین را خالی نگذاشته و نگذارد تا آن زمانی که حجت خدا بر خلقش قیام کند که به وسیله او بلا را از اهل زمین دور کند و به وسیله او باران فرو فرستد و به سبب او برکات زمین را بیرون آورد. راوی گوید، من گفتم: ای فرزند رسول خدا، امام و خلیفه پس از شما کیست؟ آن حضرت با عجله برخاست و درون خانه رفت و سپس برگشت و بر شانه او پسربچه ای بود که رویش چون ماه شب چهارده بود، کودک سه ساله به نظر می آمد و فرمود: «ای احمد بن اسحاق، اگر نزد خدای تعالی و نزد حجت های او گرامی نبودی، من این پسر خود را به تو نشان نمی دادم. به درستی که او هم نام رسول خدا و هم کنیه او است و آن کسی است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنانچه از جور و ستم پر شده باشد. ای احمد بن اسحاق، مثل او در این امت، مثل خضر علیه السلام وذو القرنین است. وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ غَیبَةً لاَ ینْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَکةِ إِلاَّ مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ؛ به خدا یک غیبتی دارد که در آن کسی از هلاکت نجات نیابد جز آنکه خداوند متعال او را بر قول به امامت وی ثابت دارد و او را موفق سازد که برای تعجیل فرجش دعا کند».

گفتم: ای مولای من، آیا او نشانه‌ای دارد که دل من بدان مطمئن شود؟ آن کودک به زبان فصیح فرمود: من باقی گذاشته خدای بر روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم. ای احمد بن اسحاق، پس از مشاهده این واقعیت دنبال اثری نگرد. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم و چون فردا رسید ،خدمت آن حضرت برگشتم و عرض کردم: یا فرزند رسول خدا، هر آینه شادی من بدان چه بر من منّت نهادی بزرگ است، بفرمائید چه روشی از خضر و ذو القرنین دارد؟ فرمود: ای احمد، آن طول غیبت است. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه، آیا غیبتش هم طولانی باشد؟ فرمود: آری، به پروردگارم سوگند، تا آنکه بیشتر معتقدان به امر امامت او از آن برگردند، مگر آن کسی که خداوند بلند مرتبه نسبت به ولایت ما از او عهد و پیمان گرفته و ایمان را در دلش نوشته و او را به وسیله روح خود کمک کرده است. ای احمد بن اسحاق، این امری است از امر خدا و سرّی است از سرّخدا و غیبی است مخصوص خدا؛آنچه من به تو گفتم، بگیر و پنهان دار و از شکرگزاران باش تا در علّیین با ما باشی».[۴۲]

بر اساس این روایت کسانی در زمان غیبت امام زمان علیه السلام از هلاکت نجات پیدا می کنند که دارای دو ویژگی باشند:

الف) «مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ» ؛ کسی که خداوند متعال بر اقرار به امامت حضرت صاحب الامر علیه السلام ثابت قدم بدارد و این کلام اشاره به آیه قرآن است که می فرماید: (یثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ في الحَیوةِ الدُّنْیا وَ في الاَخِرَةِ…)؛[۴۳] خداوند کسانی را که ایمان آوردند، با گفتار استوار- اعتقاد درست و پایدار- در زندگی این جهان و در آن جهان برجای و استوار می‌دارد.

از این رو در زیارت عاشورا از خدای سبحان می خواهیم:«وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَك مَعَ الْحُسَینِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَینِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَینِ علیه السلام».[۴۴] قدم صدق یعنی اقتدای کامل به امام زمان علیه السلام!

ب) «وَ وَفَّقَهُ فِيهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِهِ»؛ و خداوند در زمان غیبت به او توفیق می دهد که برای تعجیل در فرج امام عصر علیه السلام(دائماً) دعا کند. امام زمان علیه اسلام نیز امر فرمودند: «وَ أَكثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَج،ِ فَإِنَّ ذَلِك فَرَجُكم».[۴۵]

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱].کافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۳۲۷، ح۱۱.

[۲].همان، ص۵۰۳.

[۳].موسوعة الامام العسکری علیه السلام، ج۱، ص۴۴. سلیل؛ یعنی بیرون کشیده شده از هر گونه آفت، پلیدی و ناپاکی..

[۴].الغیبة، کفعمی، ص۲۳۰.

[۵] کشف الغمة، اربلی، ج۲، ص۴۰۳..

[۶]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۰، ص۲۳۵..

[۷]. مصباح المتهجّد، شیخ طوسی، ج۲، ص۷۹۲.

[۸]. کافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۵۰۳..

[۹]. اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج۱، ص۶۵۱.

[۱۰]. کمال الدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۰۷.

[۱۱]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۶، ص۲۵۱.

[۱۲] الغیبة، شیخ طوسی، ص۹۶-۹۷..

[۱۳] کفایة الأثر، خزاز، ص۵۷ و ۲۱۸..

[۱۴] همان، ص۸۱..

[۱۵] همان، ص۱۸۷..

[۱۶] همان، ص۴۰..

[۱۷] الإنصاف، سید هاشم بحرانی، ص۱۴۱..

[۱۸] همان، ص۲۷۶..

[۱۹] اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج۱، ص۵۵۴.  .

[۲۰] همان، ص۷۰۰..

[۲۱] مهج الدعوات، سید ابن طاووس، ص۳۳۴-۳۳۵..

[۲۲]. دلایل الإمامة، طبری، ص۲۲۳.

[۲۳] مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۲۱..

[۲۴] مطالب السئول، ج۲، ص۷۸..

[۲۵] حیاة الإمام العسکری، ص۲۰..

[۲۶] هدایة الکبری، خصیبی، ص۳۲۷..

[۲۷]  جامع الرواة، اردبیلی، ج۲، ص۴۶۱-۴۶۲.

[۲۸] همان..

[۲۹]  کافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۱۲۴، ح۵..

[۳۰] ناسخ التواریخ، ج۱، ص۳۶..

[۳۱] کافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۳۲۵، ح۱..

[۳۲] همان، ص۳۲۸، ح۱۴..

[۳۳] همان، ص۳۲۶، ح۷..

[۳۴] ره توشه عتبات عالیات، جمعی از نویسندگان، ص۴۲۸..

[۳۵]. کافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۳۳۱، ح۱۰.

[۳۶]برای آگاهی بیشتر: رک: با خورشید سامرا، محمد جواد طبسی، ص۲۸۳-۲۹۸..

[۳۷] ارشاد، شیخ مفید، ص۳۳۵..

[۳۸] کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۴..

[۳۹] همان، ص۴۷۵-۴۷۶..

[۴۱]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹۵، ص۶۶، ص۴۶.

[۴۲] کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص ۳۸۵.

[۴۳]. سوره حضرت ابراهیم، آیه ۲۷.

[۴۴]مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ج۲، ص ۷۷.

[۴۵]. کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص ۴۸۵؛ الغیبة، شیخ طوسی، کتاب الغیبة للحجة، ص ۲۹۲.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

askariiiiii

نویسنده: مجید جعفرپور

کارشناس مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی - ترویجی

تعداد صفحه: 12 صفحه

دانلود