مرکز حقایق اسلامی

چکیده

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولین امام از ائمه اثنی عشری هستند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بارها در مناسبات مختلف ایشان را به عنوان جانشین خود معرفی کردند. از مهمترین مسائل برای رسیدن به سعادت و خوشبختی واقعی، شناخت و معرفت نسبت به فرستادگان و جانشینان خداوند بر روی زمین است. بر ما لازم است که نسبت به جایگاه و خصوصیات زندگی و رفتاری امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام به عنوان یکی از فرستادگان و نمایندگان الهی شناخت و معرفت پیدا کنیم و با الگو پذیری و تبعیت از وی به سعادت الهی برسیم. لذا در این مقاله در صدد آن هستیم که با معرفی گوشه و شمه‌ای از زندگانی ایشان به این سوال پاسخ دهیم که زندگانی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام چگونه بوده است؟

واژگان کلیدی: امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام ، فضائل ، سیره ، امامت ، اهل تسنن

آشنایی اجمالی با امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام

زمان ولادت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام

ولادت امیرالمؤمنین علی بن أبي‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف علیه السّلام در سیزدهم رجب سال ۳۰ عام الفیل يعني ۲۳ سال پيش از هجرت نبوی رخ داده است[۱]. بنا به نقل علمای شیعه[۲] و گروه زیادی از اهل تسنن ولادت آن حضرت در خانه خدا اتفاق افتاده است. این جریان از اختصاصات آن حضرت است و در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است.

پدر و مادر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام

پدر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ابوطالب بن عبدالمطلب است كه با عبدالله بن عبدالمطلب پدر پیامبر خدا حضرت محمّد صلی الله علیه و آله، برادر اعيانی و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عايذ مخزومی بود[۳]. ابوطالب کسی بود که بعد از مرگ عبدالمطلب سرپرستى حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را بر عهده گرفت و چون آن حضرت به پیامبری رسید از او حمایت نمود[۴].

مادر آن حضرت، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف بود. وی از جمله بانوان گروه نخست بود كه به پيامبر صلی الله علیه و آله ايمان آورد و مسلمان شد و رنج‌های ايام حضور در مكه را به همراه همسر و خانواده‌اش متحمل گرديد و در هنگام هجرت پيامبر صلی الله علیه و آله وی نيز به مدينه هجرت نمود و در همين شهر مقدس بدرود حيات گفت و پيامبر صلی الله علیه و آله با پيراهن خود وي را كفن كرد و اقرار به ولايت فرزندش امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام را به وي تلقين كرد[۵].

ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب در منابع اهل تسنن

ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در کعبه، در بسیاری از منابع اهل تسنن نیز ذکر شده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی در موسوعه کتابشناسی الذریعه از کتابی با نام «علی و الکعبه» یاد می کند که مهدی بن محمدتقی بن ابراهیم نقوی آن را نگاشته است و با استفاده از ۲۲ کتاب از کتب علمای اهل تسنن ثابت نموده است که آن حضرت در کعبه متولد شده است[۶].

علامه امینی به تفصیل پیرامون ولادت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در کعبه بحث نموده و از جمله از حاکم نیشابوری (عالم برجسته اهل تسنن)، در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» نقل می کند که گفته است: «اخبار به تواتر رسیده که فاطمه دختر اسد، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم الله وجهه را در درون کعبه زائید»[۷].

و از گنجی شافعی در کتاب «کفایه» نقل کرده که از طریق ابن نجار از حاکم نیشابوری روایت نموده که گفته است: «امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب در مکه در خانه خدا، شب جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال گذشته از عام الفیل متولد گردید. نه قبل و نه بعد از وی مولودی در بیت الله الحرام جز او متولد نگردید و این کرامتی برای آن حضرت بود که این کرامت به خاطر مقام با عظمت ایشان بود».

به پیروی از وی، احمد بن عبدالرحیم دهلوی مشهور به «شاه ولی الله» پدر عبدالعزیز دهلوی مصنف کتاب «تحفه اثنی عشریه» در کتاب «ازالة الخفاء» نوشته است: «اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد امیرالمؤمنین علی را در درون کعبه زائید. آن حضرت در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال بعد از عام الفیل در کعبه متولد گردید و هیچ کس جز او نه قبل و نه بعد از وی در کعبه متولد نگردید».

سید محمود آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی در کتاب شرح قصیده عینیة عبدالباقی افندی عمری ص ۱۵ در ذیل این بیت قصیده او در مدح مولای متقیان: «انت العلی الذی فوق العلی رفعا، ببطن مکة عندالبیت اذ وضعا» می نویسد: «این که امیر (کرم الله وجهه) در خانه خدا متولد شده، در دنیا امری مشهور و در کتب فریقین سنی و شیعه ذکر شده است». تا آنجا که می گوید: «جز او (کرم الله وجهه) کسی در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است که امام ائمه در محلی که قبله مسلمین است متولد گردد. سبحان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین[۸].

بخشی از فضائل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام

فضائل زیادی برای امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام برشمرده‌اند؛ پیامبرصلی الله علیه و آله در یوم الدار او را به عنوان وصی و جانشین خود برگزید. او هنگامی که قریش قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند، در بستر پیامبر اسلام خوابید تا پیامبر صلی الله علیه و آله بتواند مخفیانه به مدینه هجرت کند. پیامبر صلی الله علیه و آله عقد اخوت خود را با وی بست.

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در همه غزوات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به جز جنگ تبوک شرکت داشت. در غزوه تبوک پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام را به جانشینی خود در مدینه گماشت.

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در غزوه بدر، تعداد زیادی از مشرکان را به هلاکت رساند، در غزوه احد از جان پیامبر صلی الله علیه و آله محافظت کرد، در غزوه خندق با کشتن عمر بن عبدود جنگ را خاتمه داد و در غزوه خیبر، با کندن درِ بزرگ قلعه خیبر، جنگ را به سرانجام رساند.

پیامبر صلی الله علیه و آله پس از انجام تنها حج خود، پس از نزول آیه تبلیغ، مردم را در منطقه غدیر خم جمع کرد؛ سپس خطبه غدیر را خواند و دست امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام را بلند کرد و فرمود «هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار» پس از آن، برخی صحابه مانند عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام تبریک گفتند و او را با لقب امیرالمؤمنین خطاب کردند[۹]. بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل تسنن، آیه اکمال در همین روز نازل شده است. به باور شیعیان، عبارت من کنت مولاه فعلیٌ مولاه که توسط پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر گفته شد، به معنای تعیین جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.

فضائل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام به آیات، روایات و حوادثی اشاره دارد که در آنها فضائل، صفات و ویژگی‌های امیرالمؤمنین علیه السلام نخستین امام شیعیان بیان شده است[۱۰]. ابن ابی‌الحدید از علمای اهل تسنن در قرن ۷ق معتقد است که امیرالمؤمنین علیه السلام سررشته تمام فضیلت‌ها است و به همین خاطر هر فرقه و گروهی خود را به او منتسب می‌کند[۱۱]. و همچنین منشأ علومی چون علم کلام، فقه، تفسیر، قرائت، نحو، فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین علیه السلام است[۱۲]. گفته شده همه سلسله‌های صوفیه اجازه‌نامه مشایخ خود را از طریق امیرالمؤمنین علیه السلام به پیامبر می‌رسانند[۱۳].

بر پایه روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده فضائل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام به جهت کثرتشان قابل‌شمارش نیستند[۱۴]. شافعی سومین فقیه از فقهای چهارگانه اهل‌ تسنن در زمانی به امیرالمؤمنین علیه السلام‌ اظهار مودت و موالات می‌کرد که بزرگداشت علویان و بیان مناقب آنان گناهی نابخشودنی و موجب تعقیب و محاکمه و مجازات بود[۱۵]. با این حال شافعی در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام چنین سروده است:

«إنّا عَبیدٌ لِفتی أُنزلَ فِیهِ هَل أتَی إلی مَتی أکتُمُهُ؟ إلی مَتی؟ إلی مَتی؟[۱۶] »

از احمد بن حنبل پیشوای مذهب حنبلی، نقل شده که آن مقدار که برای علی بن ابی‌طالب فضائل آمده، برای هیچ‌یک از صحابه نقل نشده است[۱۷].

سیمای حضرت در قرآن

بر اساس آنچه در تاریخ بغداد و صواعق المحرقه گزارش شده‌است، نزدیک به ۳۰۰ آیه در قرآن در شأن علی بن ابی‌طالب نازل شده‌است. قرشی این تعداد از آیات نازل شده را دلیلی بر فضل و ایمان علی دانسته‌است. قرشی همچنین این آیات را در چند دسته تقسیم‌بندی کرده‌است[۱۸]:

آیات نازل شده در شأن او (آیه ۷ رعد، ۱۲ حاقه، ۲۷۴ بقره، ۷ بینه، ۴۳ نحل، ۱۱۹ توبه، ۳۳ زمر، ۶۷ مائده، ۳ مائده، ۵۵ مائده، ۱۰ تا ۱۱ واقعه، ۲۰۷ بقره و ۶۲ انفال)

آیات نازل شده در شأن او و اهل‌بیت (۲۳ شوری، ۶۱ آل عمران، سوره انسان، آیه تطهیر)

آیات نازل شده در شأن او و بزرگان صحابه (۴۶ اعراف، ۲۳ احزاب)

آیات نازل شده در شأن او و دشمنانش (۱۹ برائت، ۱۸ سجده، ۲۲ زمر، ۲۱ جاثیه، ۲۹ مطففین)

سیمای حضرت در احادیث

در روایات نبوی احادیث بسیاری درباره امیر المؤمنین علیه السلام بیان شده است، از باب نمونه به برخی آن­ها اشاره می­نماییم:

۱. «قالَ رسول الله (صلی الله علیه و‌آله وسلم): لَو اَنَّ الرّیاضَ اقلامٌ و البحرُ مدادٌ والجنُّ حُسّابٌ والانسُ کُتّابٌ ما اَحصوا فضائل علیِّ بن ابیطالب (علیه السلام)» «اگر تمامی باغ ها قلم و دریاها مرکب و همه جنیان حسابگر و همه انسانها نویسنده باشند، قادر به شمارش فضائل علی بن ابیطالب (علیه السلام) نخواهند بود.»[۱۹].

۲. «قالَ رسول الله (صلی الله علیه و‌آله وسلم): اِنَّ الله تعالی جَعلَ لاخی علیّ فضائل لاتحصی کثرةً فمن ذکر فضیلة من فضائله مّقرا بها، غفرالله له ما تقدّم من ذنبه و ما تاخّر، و من کتب فضیلة من فضائله، لم تزل الملائکة تستغفرله مابقی لتلک الکتابه رسم و من استمع الی فضیلة من فضائله، غفرالله له الذنوب التی اکتسبها بالاستماع، و من نظر الی کتاب من فضائله غفرالله له الذنوب التی اکتسبها بالنظر ثم قال الی وجه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادة و ذکره عبادة ولا یقبل الله ایمان عبد الا بولایته و البرائة من اعدائه»[۲۰].

«خداوند برای برادرم علی، فضائل بیشماری قرار داده است که اگر کسی از روی، اعتقاد یکی از آن فضائل را بیان نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد، اگر کسی یکی از آن فضائل را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می‌کنند واگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را استماع نماید خداوند همه آن گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می بخشد و اگر کسی به نوشته ای درباره فضائل علی (علیه السلام) نگاه کند، خداوند از تمامی گناهانی که از راه چشم کسب کرده است درمی‌گذرد. سپس فرمود: نگاه کردن به چهره علی بن ابیطالب علیهما السلام عبادت و یاد کردن او عبادت است و ایمان کسی جز با دوستی او و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمی‌شود».

۳. حضرت امام حسین علیه السلا نقل می‌کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و‌آله وسلم فرمودند: کنت انا وعلیّ نورا بین یدی الله تعالی من قبل ان یخلق الله آدم، بأربعة عشرالف سنة فلما خلق الله تعالی آدم رکب ذلک النور فی صلبه، فلم یزل الله ینقله من صُلب الی صُلب، حتی اقرّهُ فی صُلب عبدالمطلب، ثم اخرجه من صُلب عبدالمطلب،فقسّمه قسمین قسما فی صُلب عبدالله و قسماً فی صلب ابی طالب، فعلیّ منی و انا منه، لحمُهُ لحمی و دمُهُ دمی»[۲۱].

«من و علی، چهار ده هزار سال پیش از خلقت آدم، نوری در نزد خدای متعال بودیم، پس هنگامی که خداوند متعال، آدم را آفرید، این نور را در صلب او قرار داد و همینطور خداوند، آن نور را از صلبی به صلب دیگر منتقل می نمود تا آن که آن نور در صلب عبدالمطلب استقرار یافت، آن گاه آن را از صلب عبدالمطلب بیرون آورده به دو بخش تقسیم نمود، بخشی از آن را در صلب عبدالله و بخشی دیگر را در صلب ابوطالب قرارداد به همین لحاظ علی از من و من از علی هستم، گوشت و خون او، گوشت و خون من است.»

۴. ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و‌آله وسلم نقل نموده که فرمودند: «علیّ منی، مثل راسی مِن بدنی»[۲۲].

«نسبت علی به من، به مانند سر من نسبت به تن من است».

  1. ابن مسعود نقل می­کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و‌آله وسلم فرمودند: «قسمّت الحکمة علی عشرة اجزاءٍ فاعطی عَلیّ تِسعة اجزاءٍ و الناس جُزءاً و احداً»[۲۳].

«حکمت ده قسم است که نه قسمت آن به علی علیه السلام داده شده و یک قسمت بقیه بین تمامی مردم تقسیم شده است. در ادامه حدیث ابن عباس نقل می‌کند که: وایم الله لقد شارککم فی العشر العاشر. به خدا سوگند در این یک دهم نیز علی با مردم شریک است.»

روایات در فضل و شأن امیرالمؤمنین بسیار فراوان است که برای بیان آن نیازمند چندین جلد کتاب است.

امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام

به گفته سید کاظم طباطبایی‌نژاد در دانشنامه امیرالمؤمنین علیه السلام تصریح و نص پیامبر صلی الله علیه و آله بر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام چنان گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را برنمی‌تابد و بررسی سخنان پیامبر در این ‌باره نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین دل‌مشغولی ایشان، مسئله امامت و رهبری پس از خود بوده است[۲۴]. اقدامات پیامبر در این مسیر، از نخستین دعوت علنی با معرفی علی بن أبی طالب علیهما السلام به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود[۲۵] آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه در غدیر خم[۲۶] و همچنین لحظات آخر عمر ایشان که دوات و قلمی درخواست کرد تا وصیتی بنویسد که مسلمانان پس از وی گمراه نشوند[۲۷]، ادامه یافت.

دلایل امامت امیرالمؤمنین علیه السلام، گاه به صراحت حاکی از امامت و ولایت وی پس از پیامبر است، و گاه بدون اشاره به امامت و ولایت وی، نشانگر فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام است. برخی از دلایل نوع اول عبارتند از: آیه ولایت که مفسران‌، شأن نزول آن را ماجرای خاتم‌بخشی حضرت علی دانسته‌اند که در حال رکوع، انگشتر خود را به شخص فقیری بخشید[۲۸]؛ آیه تبلیغ و اکمال که در جریان واقعه غدیر نازل شده و در پی آن، پیامبر حدیث غدیر را برای مردم بیان کرد؛ حدیث غدیر که مهمترین استدلال شیعیان بر امامت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام است. واقعه غدیر در آخرین سال عمر پیامبر صلی اللله علیه و آله اتفاق افتاد و مردم، جانشینی علی بن أبی طالب علیهما السلام را به وی تبریک گفتند.

برخی از آیات و احادیثی که دلیلی برای امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام تلقی شده و در عین حال، صراحتا به امامت وی اشاره ندارند و نشانگر فضائل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام هستند، عبارتند از: آیه تطهیر، آیه مباهله، آیه صادقین، آیه خیر البریه، آیه اهل الذکر، آیه شراء، آیه نجوا، آیه صالح المؤمنین، حدیث ثقلین، حدیث مدینة العلم، حدیث رایت، حدیث کسا، حدیث وصایت، حدیث یوم الدار، حدیث طیر، حدیث مؤاخاة[۲۹]، حدیث منزلت، حدیث ولایت، حدیث سفینه، حدیث سدّ الابواب.

لقب امیرالمؤمنین

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه گفته است: «نزد محدّثين، خطاب نمودن رسول الله صلی الله علیه و آله در حال حياتش على عليه السلام را به لقب «امير المؤمنين» به ثبوت نرسيده ولى با القاب ديگر مانند «يعسوب الدين» و «يعسوب المؤمنين» مخاطب ساخته است كه همان معنى «امير المؤمنين» را مى‌‏رساند».

اما این سخن ابن ابی الحدید درست نیست چرا که از اهل تسنن درباره اعطای لقب امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام روایات بسیاری در دست است تا جایی که سيد ابن طاووس كتاب «الیقین باختصاص مولانا علی بإمرة المؤمنین» را به این مطلب اختصاص داده است. از جمله روایات اهل تسنن، روایتی است که ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاء از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا درباره امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام فرمود: «او امیرالمؤمنین و پیشوای نیکوکاران و فرمانده سواران مجاهد و خاتم اوصیاء است»[۳۰].

همچنین ابن مردویه اصفهانی، از دانشمندان اهل تسنن در کتاب مناقب روایتی آورده است که مطابق با آن جبرئیل در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی بن أبی طالب علیهما السلام را امیرالمؤمنین خواند[۳۱]. از ام سلمه نیز روایتی در این باره رسیده است[۳۲].

چند روایت در مورد لقب امیر المومنین

۱)عبدالله بن عباس می گوید: «به خدا قسم ما او را به امیرالمؤمنین نام نبردیم تا اینکه رسول خدا او را به آن نامگذاری کرد. روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از کوچه های مدینه می رفتیم که علی ابن ابی طالب از راه رسید و به رسول خدا این گونه سلام کرد: «السلام علیک یا رسول الله و رحمه الله و برکاته (سلام بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد). پیامبر نیز در پاسخ فرمود: «و علیک السلام یا امیرالمؤمنین (و بر تو سلام باد ای امیرالمؤمنین). از لقبی که رسول خدا به علی بن ابی طالب داد، تعجب کردم و به پیامبر گفتم: «ای رسول خدا، آنچه درباره پسرعمویم، علی گفتی از روی محبت و دوستی شخصی با او بود یا لقبی از ناحیه خداوند؟». رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « نه، به خدا سوگند آنچه درباره علی گفتم با چشم خودم دیده‌ام». پرسیدم: «ای رسول خدا چه دیدید؟» پیامبر فرمود: «در شب معراج به هر دری از درهای بهشت نظر می‌کردم، روی آن نوشته شده بود: علی بن ابیطالب از هفتاد هزار سال پیش از خلقت آدم امیرالمؤمنین بوده است»[۳۳].

۲) به ابوذر غفاری گفته شد كه: وصيت كن! گفت: وصيت كرده‌‏ام، گفته شد: به كه وصيت كرده‏‌اى؟ گفت: به أميرمؤمنان. گفته شد: به عثمان؟ گفت: نه، به آن كه به حقيقت أمير مؤمنان است (يعنى) على بن ابى طالب عليه السّلام. همانا او قوام و پايه نظام زمين، و تربيت دهنده اين امت است، اگر او را از دست دهيد زمين را و آنچه بر او است دگرگون خواهيد يافت[۳۴].

۳) در المناقب خوارزمی از ابن‌ عباس نقل شده است: «نزد رسول خدا نشسته بودم که علی بن ابی‌طالب وارد شد و به رسول‌ خدا سلام کرد. رسول‌ خدا در پاسخ سلام او فرمود: و علیک السلام یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته. حضرت علی گفت: در حالی‌ که شما زنده هستی، به من امیرالمؤمنین می‌گویید؟ پیامبر فرمود: آری! در حال حیات من نیز ای علی، تو امیرالمؤمنین هستی. دیروز در حالی‌ که من و جبرئیل با هم سخن می‌گفتیم تو بر ما گذشتی و سلام نکردی. جبرئیل گفت: چرا امیرالمؤمنین بر ما گذشت و سلام نکرد؟ به خدا سوگند اگر سلام کرده بود، ما خوشحال می‌شدیم و پاسخش را می‌دادیم. علی علیه ‌السلام گفت: ای رسول خدا! دیروز تو را با دحیه کلبی دیدم خلوت کرده‌ای و سخن می‌گویید، نخواستم سخن شما را قطع کنم. پیامبر فرمود: او دحیه نبود او جبرئیل بود و من به جبرئیل گفتم: چگونه علی را امیرالمؤمنین نامیدی؟ جبرئیل گفت: خداوند در جنگ بدر به من وحی فرستاد که بر تو فرود بیایم و فرمان دهم که به علی بن ابی‌طالب، امیرالمؤمنین، فرمان دهی، میان دو صف لشکر حاضر شود و قدرت‌نمایی کند که خداوند او را در آسمان امیرالمؤمنین نهاده است. آن‌گاه رسول‌ خدا ادامه داد: تو ای علی! امیرالمؤمنین در آسمان و زمین هستی، جز کافر بعد از من کسی بر تو پیشی نمی‌گیرد و جز کافر پس از من از تو جدا نمی‌شود و آسمانیان تو را امیرالمؤمنین می‌نامند»[۳۵].

۴) رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر در ضمن گفتاری به مردم فرمود: ای مردم، خداوند مرا به عنوان رسول و فرستاده اش به سوی شما برانگیخت و به من فرمان داده که علی را به عنوان امیر بر شما بگمارم، پس هر کس که من پیامبر اویم علی امیر اوست. امیر بودن علی از ناحیه خداوند است. خداوند به من فرمان داده که این خبر را به شما اعلام کنم تا او را اطاعت و هرگاه شما را فرمان داد، گوش دهید و چون شما از کاری نهی کرد آن راواگذارید.

آگاه باشید هیچکدام از شما بر علی، امیر نیست نه در زمان حیات من و نه پس از مرگ من. خداوند علی را امیر شما قرار داد و او را امیرالمؤمنین نامیده است و پیش از او و پس از او هیچ‌کس را امیرالمؤمنین ننامیده و نخواهد نامید[۳۶].

جانشینی پیامبر در غدیر

سال دهم هجری پیامبر اسلام برای اولین بار پس از هجرت تصمیم به انجام حج تمتع گرفت[۳۷]. این تصمیم به اطلاع مسلمانان رسید و بسیاری همراه پیامبر عازم حج شدند[۳۸]. نامه‌ای نیز برای امیرالمؤمنین علیه السلام که برای جهاد[۳۹] به یمن رفته بود، نوشت و او را به حج فراخواند[۴۰].‏

پس از اتمام حج، در منطقه غدیر خم که مردم از یکدیگر جدا شده و هر یک به شهر خود می‌رفتند، خداوند به پیامبر دستور داد توقف نموده و آنچه به او دستور داده شده است، ابلاغ کند[۴۱].

پیامبر پس از آنکه نماز ظهر را به جماعت اقامه کرد، خطبه‌ای خواند و خطاب به مسلمانان فرمود: «أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟؛ آیا نمی‌دانید من به مؤمنان از خودشان أولی هستم؟». مردم گفتند: آری، می‌دانیم. سپس پیامبر دست امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام را بلند کرده و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللهمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار»[۴۲]. بر اساس برخی منابع، پیامبر در پاسخ به برخی از اصحاب خود که پرسیدند این دستور خدا و پیامبرش است؟، فرمود بله، این دستور خداوند و رسول او است[۴۳]. پس از این خطبه، برخی صحابه همچون عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام تبریک گفتند[۴۴].

بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل تسنن، آیه اکمال در همین روز نازل شده است که می‌فرماید: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»[۴۵].

امام علی پس از رحلت پیامبر اسلام در موقعیت‌هایی به واقعه غدیر و گفتار پیامبر در آن اشاره می‌کرد تا بر حقانیت خود تأکید کند[۴۶]. شیعیان با توجه به قرائنی که در خطبه غدیر وجود دارد، و همچنین گفتارها و اشعار مسلمانان که پس از آن در منابع ذکر شده، معتقدند که پیامبر صلی الله علیه و آله در جریان واقعه غدیر، امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام را به فرمان الهی امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام به جانشینی خود منصوب کرد[۴۷].

غصب خلافت

پس از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گروهی در سقیفه، با ابوبکر به‌عنوان خلیفه بیعت کردند. رقابت‌های قبیلگی، کینه‌توزی و حسادت را علت مخالفت با دستور پیامبر صلی الله علیه و آله برای جانشینی امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام پس از پیامبر دانسته‌اند. به گزارش برخی منابع، امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام مناظره‎‌ای صریح با ابوبکر داشته و طی آن ابوبکر را به دلیل تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله محکوم کرد. طبق منابع شیعه و برخی منابع اهل تسنن یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام حمله کردند که طی آن فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر پیامبر خدا و همسر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام دچار جراحات و آسیب دیدگی شدند و فرزندشان محسن سقط شد[۴۸]. پس از مدت کوتاهی فاطمه زهرا سلام الله علیها در اثر این ظلم و ستم و جراحات به شهادت رسیدند.

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یادآوری کرده است که خطبه شقشقیه از معروف‌ترین آنها است.

دوران خلفاء

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در دوران ۲۵ ساله خلفای سه‌گانه تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور بود و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بود؛ از جمله جمع‌آوری قرآنی که به مصحف امیرالمؤمنین علیه السلام مشهور شد و حفر قنات. همچنین خلفا با وی در خصوص مسائل مختلف حکومتی نظیر قضاوت مشورت می‌کردند.

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام پس از خلیفه سوم، به اصرار مسلمانان خلافت و حکومت را پذیرفت. او در دوران حکومتش اهمیت ویژه‌ای برای عدالت قائل بود و در برابر روش خلفا که بیت ‌المال را بر اساس سوابق افراد تقسیم می‌کردند، ایستاد. وی دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمانی از هر تیره و تبار که باشد، در سهم بیت‌ المال یکسان‌اند و تمام زمین‌هایی که عثمان به افراد مختلف واگذار کرده بود، به بیت‌المال بازگرداند. در دوره کوتاه حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام سه جنگ سنگین داخلی جمل، صفین و نهروان درگرفت.

دوران حکومت

پس از کشته شدن عثمان در سال ۳۵ قمری، جمعی از اصحاب نزد امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت کسی را نمی‌شناسیم؛ امیرالمؤمنین علیه السلام ابتدا خلافت را نپذیرفت و گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو چیزی نمی‌پذیریم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که بیعت او در خفا نیست و باید در مسجد باشد[۴۹]. همه انصار جز چند نفر با حضرت بیعت کردند.

مخالفان عبارت بودند از حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلَّد، محمد بن مَسلَمه و چند نفر دیگر که از یاران عثمان به‌شمار می‌آمدند؛ از جمله عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامة بن زید[۵۰]. در این باره که چرا امیرالمؤمنین علیه السلام زیر بار بیعت با مردم نمی‌رفت، از یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه برمی‌آید که امیرالمؤمنین علیه السلام، جامعه موجود را فاسدتر از آن می‌دانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا درآورد[۵۱].

کارگزاران

حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام پس از بیعت، عاملان خود را روانه نقاط مختلف اسلامی کرد، از جمله عثمان بن حنیف را به بصره، عمارة بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد بن عباده را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند[۵۲]. عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید، یعلی بن منیه که از جانب عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در بیت المال بود برداشت و به مکه رفت[۵۳]. عمارة بن شهاب، حاکم کوفه چون به زباله (جایی میان مدینه و کوفه) رسید، مردی به نام طلیحة بن خویلد که برای خون‌خواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: «بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمی‌خواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد»؛ بدین سبب بازگشت و امیرالمؤمنین علیه السلام چندی بعد به سفارش مالک اشتر، ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد[۵۴].

اشاره هایی به بخشی از زندگی حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب

سیره عبادی حضرت

در سیره عبادی امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام نماز اهمیت ویژه‌ای دارد؛ تا آنجا که وی پیشتازی خود در اقامه نماز در کنار پیامبر را از امتیازات خویش دانسته است[۵۵] و به عنوان اولین نمازگذار لقب گرفت. نمازهای حضرت علی بسیار طولانی بود[۵۶] و به نماز شب اهتمام داشت[۵۷]. امام صادق علیه السلام در روایتی می فرماید که امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در آخر عمرش در هر شبانه روز هزار رکعت نماز می گزارد[۵۸].

سیره خانوادگی حضرت

شیوه همسرداری

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در مورد رابطه خود با همسرش حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گوید: «به خدا سوگند! هیچ‌گاه فاطمه را به اکراه به کاری وانداشتم و او را ناراحت نکردم و خشمگین نساختم تا خداوند او را نزد خویش برد و او نیز هیچ زمان مرا ناراحت و خشمگین نکرد و از دستور من سرپیچی ننمود و هر گاه به او نگاه می‌کردم همه ناراحتی‌ها و اندوه‌ها و غم‌هایم را از یاد می‌بردم»[۵۹].

و همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام در کارهای خانه به حضرت فاطمه سلام الله علیها کمک می‌کرد[۶۰].

رفتار با فرزندان

بنابر آنچه از امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام نقل شده، فرزندان حقوقی دارند که باید رعایت شود. ایشان می‌فرمایند: «حق فرزند بر پدر آن است که بر او نامی نیک بگذارد. ادب نیکو و پسندیده بیاموزد و قرآن را به او آموزش دهد…»[۶۱].

حضرت در مورد چگونگی تربیت کودکان فرمودند: «هر کس کودکی دارد، کودکی کند»[۶۲].

رفتار با خویشاوندان

از نظر امیرالمؤمنین علیه السلام، خویشاوندان جایگاه مهمی در زندگی افراد دارند. به نظر وی هیچ‌کس از خویشان و بستگان خود بی‌نیاز نیست که از وی با زبان و دست دفاع کند. خویشاوندان بزرگ‌ترین گروه از مردم هستند که از انسان پشتیبانی می‌کنند و ناراحتی او را از بین می‌برند و هنگامی که حادثه‌ای برای شخص پیش آید، آنها پرعاطفه‌ترین مردم‌اند[۶۳].

سیره حکومتی حضرت

حق انتخاب

ابونوار کرباس فروش می‌گوید:

«علی بن ابی‌طالب به همراه برده‌اش نزد من آمد و دو پیراهن کرباس خرید. سپس به برده‌اش گفت: «هر کدام را می‌خواهی بردار»؛ برده یکی را برداشت. سپس علی پیراهن دیگر را برداشت و پوشید.»[۶۴].

عدالت

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت خلفا – که بیت‌المال را بر اساس سوابق افراد در جنگ‌های صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم می‌کردند- ایستاد و این عدم مساوات در تقسیم بیت‌ المال را خلاف دستور قرآن برشمرد[۶۵]. وی عمار یاسر و ابوالهیثم بن تیهان را مسئول بیت ‌المال کرد و به آنها کتباً دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمان از هر تیره و تبار که باشد، در سهم بیت‌المال یکسان‌اند[۶۶]. همچنین وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمین‌هایی را که عثمان به افراد مختلف واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیت‌المال را صادر نمود[۶۷].

اقامه حق و دفع باطل

نگاه امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام به حکومت به عنوان ابزاری برای اقامه حق و دفع باطل بود وا گر این هدف مهم و مقدس در پرتو حکومت برایش میسر نمی شد هیچ دلبستگی به حکومت نداشت وچنین حکومتی کمترین ارزش را نیز برایش نداشت.

ابن عباس نقل می کند که در منزل «ذى قار» بر اميرمؤمنان وارد شدم در حالى كه مشغول وصله نمودن كفش خود بود! به من فرمود: «قيمت اين كفش چقدر است؟» گفتم: «بهايى ندارد!» فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بى ارزش برايم از حكومت بر شما محبوب‌تر است، مگر اين‌كه با اين حكومت حقّى را بپا دارم و يا باطلى را دفع نمايم»[۶۸].

سخت‌گیری در اجرای دین و قانون

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در کار دین، اجرای دقیق قانون و شیوه صحیح حکومت‌داری، بسیار جدی و بی‌اغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحمل‌ناپذیر کرده بود. وی در این راه حتی به نزدیک‌ترین یاران خویش نیز سخت‌گیری می‌کرد؛ مثلاً در جریانی به قنبر دستور داد که مردی را حد بزند. قنبر تحت تأثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام آن مرد را وادار کرد به جبران آن سه تازیانه، قنبر را تازیانه بزند[۶۹].

همچنین در نهج البلاغه آمده است که یکی از توانگران بصره، عثمان بن حنیف، فرماندار بصره را مهمان کرد و غذاهای رنگارنگ در سفره گذاشت و نیازمندان به آن ضیافت راه نداشتند. وقتی گزارش این ضیافت به گوش امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام رسید، فوراً نامه‌ای به عثمان بن حنیف نوشت و او را به‌خاطر رفتن به چنین محفلی سرزنش کرده و او را به پیروی از راه و روش زاهدانه خویش دعوت نمود.

حقوق متقابل مردم و حاکم

از نظر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگ‌ترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دوسویه است[۷۰] و رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد؛ از جمله عزت یافتن حق، استوار شدن پایه‌های دین، آشکار شدن نشانه‌های عدالت و اجرا شدن سنت‌های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله[۷۱] امیرالمؤمنین علیه السلام برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در نامه‌هایی که به مأموران دولتی فرستاده، کاملاً آشکار است. در دستورالعملی که برای مأمورین جمع‌آوری خراج نوشته است، آنان را به رفتار عادلانه و منصفانه و صبر و حوصله در برخورد با مردم سفارش کرده است[۷۲].

همچنین هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، او را به مهربانی و خوش‌رفتاری با همه مردم، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، و برخورد انسانی با آنان دعوت نمود[۷۳]. امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از سخنانش محورهای اصلی حقوق متقابل مردم و حاکم را اینگونه بیان کرده‌اند: اى مردم! مرا بر شما، و شما را بر من حقّى است، امّا حقّ شما آن است كه از خير خواهى شما دريغ نورزم و بیت المال شما را در راه شما صرف كنم، و شما را تعليم دهم تا از جهل و نادانى نجات يابيد و تربيتتان كنم، تا فرا گيريد. و امّا حقّ من بر شما اين است كه در بيعت خويش با من وفادار باشيد و در آشكار و نهان خيرخواهى را از دست ندهيد. هر وقت شما را بخوانم اجابت نماييد و هر گاه فرمان دادم اطاعت كنيد[۷۴].

برخورد با متملقان و چاپلوسان

از آنجا که هدف حضرت از حکومت، اقامه حق و دفع باطل و گسترش عدالت بود. در برابر هر عاملی که این هدف را تهدید کرد ایستادگی نمود. او به هیچ وجه اجازه نداد که متملقان بتوانند با ادبیات تملق آلودشان مسیر درست حکومت علوی را به انحراف بکشانند. و تصریح می‌کرد که اصلاً چنین ادبیاتی را دوست ندارد. یکبار پس از خطبه‌ای که حضرت درباره حقوق متقابل حاکم و مردم ایراد کرد یکی ازاصحابش با سخنانی طولانی اعلام آمادگی و اظهار تسلیم و فرمانبرداری کرد امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام در پاسخش فرمود: سزاوار است آن کس که جلال خداوند در نظرش بزرگ و مقام او در قلبش پر عظمت است همه چيز- به خاطر آن عظمت- جز خداوند در نظرش کوچک جلوه كند. امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام درادامه سخنش افزود: بدانيد از بدترين حالات زمامداران در پیشگاه صالحان این است که گمان برده شود آنها فریفته تفاخر گشته و کارشان شکل برترى جویى به خود گرفته، من از این ناراحتم که حتّى به ذهن شما خطور کند که مدح و ستایش را دوست دارم؛ از شنیدن آن لذّت مى‌برم. من- بحمد الله- چنین نیستم و اگر (فرضاً) دوست هم مى‌داشتم، به خاطر خضوع در برابر ذات پر عظمت و کبریایى خدا- که از همه کس به ثنا و ستايش سزاوارتر است- آن را ترک گفتم. امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام سخنش را این‌گونه ادامه داد: گاهى مردم ستودن افراد را به خاطر مجاهده‌ها و تلاش‌هايشان لازم مى‌شمرند (و اين براى مردم بى عيب است، امّا من از شما مى‌خواهم) مرا با سخنان جالب خود نستایید (و این كه مى‌بینید در راه اجراى فرمان خداوند تلاش مى‌کنم) براى این است که مى‌خواهم خود را از مسؤولیت حقوقى كه بر گردنم هست خارج سازم؛ حقوقى كه خداوند و شما بر گردنم داريد و هنوز كاملًا از انجام آنها فراغت نیافته‌ام و واجباتى كه به جاى نیاورده و باید به مرحله اجرا گذارم[۷۵].

سیره اقتصادی حضرت

تشویق به کار

در شرح نهج البلاغه آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام با دستانش کار می‌کرد، زمین را آماده می‌کرد، درخت خرما می‌کاشت، آبیاری می‌کرد و همه این‌ها را خود انجام می‌داد[۷۶]. از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ارزشِ حرکت برای جهاد در راه خدا، بیشتر از ارزشِ تلاش در راه کسب روزی برای خانواده نیست[۷۷]. در روایتی از امام صادق علیه السلام است که حضرت علی بن أبی طالب علیهما السلام هزار برده را با تلاش و کار و دسترنج خویش آزاد کرد[۷۸].

شهادت

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام سرانجام در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید و مخفیانه در نجف به خاک سپرده شدند. حرم ایشان از مکان‌های مقدس شیعه بوده و زیارت ایشان مورد توجه شیعیان است.

پی‌نوشت‌ها

[۱]. اعلام الوری: ۱/ ۳۰۶.

[۲]. خصائص الائمه: ۳۹ ؛ ارشاد مفید: ۳۸.

[۳]. منتهی الآمال: ۱/ ۱۱.

[۴]. دائرة المعارف قرآن کریم: مدخل أبوطالب.

[۵] ارشاد: ۸ ؛ بحار الانوار: ۳۵/ ۱۷۹ ؛ اهل بیت: ۱۹۱.

[۶]. الذریعة الی تصانیف الشیعة: ۱۵/ ۳۳۰.

[۷]. مستدرک علی الصحیحین: ۳/ ۴۸۳.

[۸]. الغدیر: ۶/ ۲۲.

[۹]. جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام: ۴/ ۱۹۴ – ۲۳۹.

[۱۰]. درآمدی بر مناقب نگاری اهل بیت: ۲۶۷.

[۱۱]. شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید: ۱/ ۱۷.

[۱۲]. شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید: ۱/ ۱۴ – ۲۷.

[۱۳]. دانش نامه جهان اسلام: ۷/ ۳۸۷ – ۳۹۸.

[۱۴]. مأئة منقبة ابن شاذان: ۱۷۷.

[۱۵]. نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی: ۱۹۴.

[۱۶]. چرایی کثرت مناقب نگاری امام علی توسط علمای شافعی مذهب: ۳۲۸.

[۱۷] مستدرک علی الصحیحین: ۳/ ۱۱۶.

[۱۸]. دانش نامه امام امیرالمؤمنین: ۱/ ۱۵۹.

[۱۹]. مناقب خوارزمی: ۱۸؛ کفایة الطالب:  ۱۲۳.

[۲۰]. مناقب خوارزمی: ۱۹ و ۲۵۲ ؛ کفایة الطالب: ۱۲۴ ؛ الصوائق المحرقه: ۷۵ ؛ کنز العمال: ۶/ ۱۵۲ ؛ المستدرک الصحیحین: ۳/۱۴۱ ؛ فرائد السمطین: ۱/ باب ۳۷ ؛ البدایه و النهایه: ۷/۳۵۷.

[۲۱]. مناقب: ۸۷ ؛ کفایة الطالب: ۱۷۶.

[۲۲]. ینابیع المودة: ۱/۱۰ ؛ سیره حلبی: ۱/ ۳۴ ؛ ذخائر العقبی: ۶۳ ؛ کنزالعّمال : ۵/۳۰ ؛ الصوائق المحرقه: ۷۶.

[۲۳]. مناقب خوارزمی: ۴۹ ؛ حلیة الاولیاء: ۱/ ۶۵ ؛ البدایة و النهایة: ۷/ ۳۵۹ ؛ کنز العمال: ۶/ ۱۵۴ و ۴۰۱ ؛ اسد الغابه: ۴/ ۲۱.

[۲۴]. دانشنامه امام علی(ع): ۳/‎ ۱۹۳ – ۱۹۴.

[۲۵]. تاریخ الامم و الملوک: ۲/ ۲۷۹.

[۲۶]. تاریخ بغداد: ۸/ ۲۸۴؛ الارشاد: ۱/ ۱۷۷.

[۲۷]. صحیح البخاری: ۱/ ۳۷ و  ۴/ ۶۶ و ۵/ ۱۳۷ – ۱۳۸ و ۷/ ۹ ؛ الإرشاد: ۱/ ۱۸۴.

[۲۸] المیزان: ۶/ ۲۵ ؛ تفسیر قرطبی: ۶/ ۲۰۸.

[۲۹]. المعجم الکبیر: ۵/ ۲۲۱ ؛ سنن ترمذی: ۵/ ۳۰۰.

[۳۰]. حلیة الاولیاء: ۱/ ۶۳.

[۳۱]. مناقب ابن مردویه: ۶۲ – ۶۳.

[۳۲]. الارشاد: ۱/ ۴۷.

[۳۳]. بحارالانوار: ۳۷/ ۳۳۹ باب ۵۴ ح ۸۴.

[۳۴]. الارشاد: ۱/ ۴۷.

[۳۵]. مناقب امیر المؤمنین خوارزمی: ۲۳.

[۳۶]. بحار الانوار: ۳۷/ ۲۲۴ باب ۵۴ ح ۹.

[۳۷]. الکافی: ۴/ ۲۴۵.

[۳۸]. همان.

[۳۹]. المنار: ۶/ ۳۸۴.

[۴۰]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: ۱/ ۱۷۱.

[۴۱]. کشف الغمة فی معرفة الائمة: ۱/ ۲۳۷.

[۴۲]. مسند احمد بن حنبل: ۳۰/ ۴۳۰ ؛ تفسیر قمی: ۱/ ۱۷۴.

[۴۳]. تفسیر قمی: ۱/ ۱۷۴.

.[۴۴] تاریخ بغداد: ۸/ ۲۸۴.

[۴۵]. تفسیر نمونه: ۴/ ۲۷۱.

[۴۶]. کتاب سلیم بن قیس: ۲/ ۵۸۹.

[۴۷]. الغدیر: جلد ۱ و ۲.

[۴۸]. احتجاج طبرسی: ۱/ ۱۰۹.

[۴۹]. تاریخ طبری: ۴/ ۴۲۹.

[۵۰]. تاریخ طبری: ۴/ ۴۲۷ – ۴۳۱.

[۵۱]. نهج البلاغة: خطبه ۹۲.

[۵۲]. زیست نامه امام علی: ۲۵.

[۵۳]. زیست نامه امام علی: ۲۶.

[۵۴]. همان.

[۵۵]. شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید: ۴/ ۱۱۸.

[۵۶]. فلاح السائل ابن طاووس: ۱۰۹.

[۵۷]. مناقب آل أبی طالب ابن شهر آشوب: ۲/ ۱۲۳.

[۵۸]. وسائل الشیعة: ۵/ ۱۷۷.

[۵۹]. بحار الانوار: ۴۳/ ۳۱.

[۶۰] وسایل الشبعة: ۱۴/ ۱۲۳.

[۶۱]. نهج البلاغة: حکمت ۳۰۰.

[۶۲]. وسایل الشیعة: ۱۵/ ۲۰۳.

[۶۳]. نهج البلاغة: خطبة ۱۳۹.

[۶۴]. ابن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۱۲۹.

[۶۵]. نهج السعادة: ۱/ ۲۲۴ ؛ اختصاص مفید: ۱۵۱.

[۶۶] معارف و معاریف: ۷/ ۴۵۷.

[۶۷]. اثبات الوصیة: ۱۵۸.

[۶۸]. ترجمه نهج البلاغة، مکارم شیرازی: ۱/ ۸۸.

[۶۹]. سفینة البحار: ۲/ ۱۶۷.

[۷۰]. نهج البلاغة: خطبة ۲۰۷.

[۷۱]. همان.

[۷۲]. نهج البلاغة: نامه ۵۱.

[۷۳]. نهج البلاغة: نامه ۵۳.

[۷۴]. ترجمه نهج البلاغة مکارم شیرازی: ۱/ ۹۳.

[۷۵]. ترجمه نهج البلاغة مکارم شیرازی: ۱/۵۲۳.

[۷۶] شرح نهج البلاغة: ۱۵/ ۱۴۷.

[۷۷]. السرائر: ۲/ ۲۲۸.

[۷۸]. الکافی: ۵/ ۷۴.

منابع

ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله. شرح نهج البلاغة. تحقیق: محمد أبوالفضل. قم: منشورات مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴.

ابن اثیر، علی بن ابی الکریم. اسد الغابة. تحقیق: محمد ابراهیم بنا. قاهره: دار الشعب، ۱۴۰۹.

ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي( و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن‏، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، قم‏، ۱۴۱۰ ق.‏

ابن حنبل، احمد، مسند احمد بن حنبل، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.

ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.

ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب امیر المومنین و الائمه، قم، مدرسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ۱۴۰۷ق.

ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و محمدحسین آشتیانی، قم، مؤسسه انتشارات علامه، [بی‌تا].

ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.

أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء،

احمد بن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، دار التفسیر، ۱۴۳۳ ق.

أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري، شهاب الدين شيخ الإسلام، أبو العباس، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، المحقق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي – كامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة – لبنان، ١٤١٧هـ – ١٩٩٧م.

أحمد بن موسى ابن مردويه اصفهانى، مناقب علي بن ابي طالب عليه السلام وما نزل من القرآن في علي عليه السلام، دار الحديث، سال ۱۴۲۴.

اربلی، ابن ابی الفتح. کشف الغمة فی معرفة الائمة. بیروت: دار الاضواء، ۱۴۰۳.

اصغرپور، حسن، «درآمدی بر مناقب‌نگاری»، در مجله علوم حدیث، شماره۴۵و۴۶، ۱۳۸۶ش.

امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، بیروت، دار الکتب العربی، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.

بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.

ترمذی، محمدبن عیسی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت، بی‌تا.

حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.

حسينى ميلانى، على‏، جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام‏، الحقايق، ‏قم، ايران‏، ۱۳۸۹ ه. ش.‏

خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.

رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفة.

سید بن طاوس، علی بن موسی، فلاح السائل، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

شهیدی، سیدجعفر، زیستنامه امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، در دانشنامه امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ج۸، تهران، مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ش.

الشيخ حرّ العاملي، وسائل الشيعة ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث

صبحی صالح، نهج البلاغه.

طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین.

طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، المحقق: حمدی بن عبد المجید السلفی،‌ قاهره، مکتبة ابن تیمیة، الطبعة الثانیة.

طبرسی، احمد، احتجاج، مشهد، نشر مرتضی.

طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، ۱۴۱۷ق.

طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، قاهره، مکتبة القدسی.

طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.

عینی، محمودبن احمد، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، چاپ عبدالله محمود محمد عمر، بیروت، ۱۴۲۱/۲۰۰۱.

القرشی، باقر شریف، دانشنامه امام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (جلد دوم و سوم)، ترجمه سید محمد صالحی، قم، انتشارات دارالتهذیب، ۱۳۹۵ش.

قرطبی، تفسیر القرطبی، تحقیق: احمد عبدالعلیم، بیروت، دار احیاء التراث.

قمی، عباس، سفینة البحار، تهران، کتابخانه سنائی.

قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سید طیب موسوی، قم، دار الکتاب.

قندوزی، ینابیع المودة، تحقیق: سید علی جمال اشرف،‌ تهران، دار الاسوه.

کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه چهارم،۱۴۰۷ق.

گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب، تصحیح محمدهادی امینی، تهران، دار احیاء التراث اهل البیت، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۲ش.

متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرسالة.

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.

محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه أمیرالمؤمنین(ع)، ترجمه جواد محدثی و مهدی مهریزی، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۹ش.

محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، مؤسسة الاعلمی.

مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی‌طالب، بیروت، دار الاضواء.

مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۱۳/۱۹۹۲.

مطبعة السعادة – بجوار محافظة مصر، ١٣٩٤ هـ – ١٩٧٤ م.

مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه،‏ دار الكتب الإسلامية، ايران- تهران،‏۱۳۷۱ ه. ش.‏

موفّق بن أحمد بن محمّد خوارزمى، المناقب، تحقيق: شيخ مالك محمودى، مؤسسة نشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، سال ۱۴۱۴.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

زندگی امیرالمومنین

نویسنده: مجید مطهری راد

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی-ترویجی

تعداد صفحه: 22 صفحه

دانلود