مرکز حقایق اسلامی

چکیده:

یکی از مسلّم‌ترین وقایع تاریخ اسلام، واقعه غدیر خم است. حدیث غدیر قوی‌ترین و معتبرترین سند ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است که به صورت متواتر در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است و خود حضرت امیر علیه السلام نیز برای حقانیت خویش بارها به آن مناشده و احتجاج کرده اند.

تحقیق حاضر با هدف معرفی کسانی که از اعتراف به حق خودداری کردند و حقیقت بزرگی مثل حدیث غدیر را کتمان کردند صورت گرفته است. با روش توصیفی و با استفاده از گزارشات تاریخی ثابت می‌شود که عدّه‌ای از صحابه‌ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از شهادت به حدیث غدیر سر باز زدند و در نتیجه‌ی نفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام، گرفتار امراض و بلاهای گریبان‌گیر شدند.

با اثبات این یافته ها، پژوهش به این نتیجه می‌رسد که انکار و کتمان حدیث غدیر توسط عده ای از صحابه، محکم ترین دلیل بر اعتبار این حدیث و دلالت آن بر خلافت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

کلید واژه:

حدیث غدیر، کتمان، نفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام

مقدمه:

از دیرباز در همه جوامع افرادی بوده‌اند که به خاطر حفظ منافع خود و رسیدن به اهداف دنیوی، حقایق را کتمان کرده‌اند و خشم طرفداران حق و حقیقت را برانگیخته‌اند. در تاریخ نمونه های فراوانی در این مورد وجود دارد؛ از جمله ی این موارد، مسئله غدیر خم است که تعصب های قومی و قبیله‌ای موجب شد که عدّه ای بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله، جانشینی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را انکار کنند.

انكار حقيقت درخشان غديرخم و يا خودداری از اعتراف به آن به بهانه های واهی، آن هم از طرف كسانی كه همه آبرو و حيثيت و موقعيت اجتماعی خود را مديون رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، صحنه تلخ و دردناكی بود كه در مواجهه با تقاضاهای حضرت علی علیه‌السلام برای تأييد حديث غدير به وقوع پيوست و جمعی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله در اين آزمون نيز موفقيتی به دست نياوردند تا جایی که این مسئله موجب ناراحتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام گشت و ایشان به نفرین پنهان کنندگانِ حق، لب گشود.

ما در این نوشتار کتمان کنندگان حدیث غدیر را معرفی و به صورت مختصر به سرگذشت آنان خواهیم پرداخت.

ماجرای مناشده[۱] امیرالمؤمنین علیهالسلام به حدیث غدیر در مسجد کوفه:

جریان مناشده حضرت امیر علیه‌السلام در دوران خلافت ظاهری‌اش در مسجد کوفه بسیار معروف است و به طرق متعدد نقل شده است.[۲]

ماجرا از این قرار است که چند نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد کوفه حاضر بودند، حضرت علی علیه‌السلام آن ها را به خدا قسم داد و فرمود: «آیا شما شاهد نبودید که در روز غدیر پیامبر صلی‌الله علیه و آله دست من را بلند کرد و فرمود: من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه؛ هر كس من مولاى اويم، اين على مولاى اوست؟»

عده ای از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله برخاستند و شهادت دادند که ما این حدیث را از پیامبر صلی‌‌الله علیه و آله شنیده‌ایم.[۳]

کتمان کنندگان حدیث غدیر:

پس از اینکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام درمورد حدیث غدیر به مناشده پرداخت و از حاضرین خواست تا به این واقعه شهادت دهند، عده‌ای از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله بدون هيچ علت خاصی از شهادت سر باز زده و بهانه‌هايى آوردند و به سبب نفرین آن حضرت مبتلا به امراضى شدند كه هرگز علاج‌پذير نبود.

 بَلاذُری، تعداد نفرین شدگان توسط امام علی علیه‌السلام در ماجرای رحبه مسجد کوفه (سال ۳۵ ه.ق) را سه نفر ذکر کرده است.[۴] اما برخی شش نفر[۵] و تا هشت نفر[۶] نام برده‌اند.[۷]

از جمله‌ی کتمان کنندگان حدیث غدیر از صحابه مى‌توان به اين افراد اشاره كرد:

۱. انس بن مالک:

شيخ صدوق از جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌كند که:

علی بن ابی طالب علیه‌السلام برای ما خطبه خواند، پس از آن كه حمد و ثنای خداوند را به جا آورد، فرمود:

«ايها الناس إن قدام منبركم هذا اربعه رهط من اصحاب محمد صلى‌الله علیه و آله منهم انس بن مالك‌ و البراء بن عازب و الاشعث بن قيس الكندی و خالد بن يزيدالبجلی»

ای مردم در كنار همين منبر، جمعی از بزرگان اصحاب رسول خدا صلى‌الله علیه و آله نشسته اند، از جمله آنان: انس بن مالك‌، براء بن عازب، اشعث بن قيس، و خالد بن يزيد بجلی هستند.

«ثم اقبل علی انس فقال: يا انس إن كنت سمعت رسول الله صلى‌الله علیه و آله يقول: من كنت مولاه فهذا علی مولاه، ثم لم تشهد لی اليوم بالولايه فلا اماتك‌ الله حتی يبتليك‌ ببرص لا تغطيه العمامه»

سپس حضرت رو به انس كرد و فرمود: ای انس اگر از رسول خدا صلى‌الله علیه و آله شنيدی كه می‌فرمود: «هركس را كه من مولای او باشم علی نيز مولای اوست » و امروز به ولايت من شهادت ندهی، خدا جانت را نگيرد تا آن چنان تو را گرفتار مرض برص كند كه عمامه آن را نپوشاند.

جابر بن عبدالله پس از نقل سخنان اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌گويد: به خدا سوگند روزی آمد كه انس بن مالك‌ را ديدم كه به مرض برص مبتلا شده بود و هر چه می‌خواست آن را با عمامه خود بپوشاند، پوشيده نمی‌شد.[۸]

در انساب الاشراف آمده كه اميرالمؤمنين عليه السلام به خاطر كتمان حديث غدير فرمود:

«اللهم من كتم هذه الشهادة و هو يعرفها، فلا تخرجه من الدنيا حتى تجعل به آية (أي آفة) يعرف بها، قال (أبووائل) فبرص أنس»[۹]

خدايا كسى را كه از اين جريان مطلع بود امّا آن را كتمان كرد از دنيا خارج مكن تا آيه (يا آفتى) در او قرار دهى كه به آن شناخته شود، پس (ابووائل) مى‌گويد: انس پيسى گرفت [و به واسط‍‌ اين مرض در ميان مردم انگشت نما شده بود]

ابن قتيبه مى‌نويسد: «كان بوجهه برص، وذكر قوم أنّ‌ عليّاً سأله عن قول رسول اللّٰه صلّى‌اللّٰه عليه وآله أللّهم وال من والاه و عاد من عاده. فقال [أنس]: كبرت سنّي و نسيتُ‌، فقال عليّ‌: إن كنت كاذباً فضربك الله ببيضاء لا تواريها العمامة»[۱۰]

در صورت انس پيسى بود. قومى ذكر كرده‌اند كه اميرالمؤمنين عليه السلام از وى در مورد حديث رسول خدا صلى‌اللّٰه عليه و آله پرسيد كه [رسول خدا صلى‌اللّٰه عليه و آله] فرمودند: خدايا كسى را كه ولايت على را بپذيرد تحت سرپرستى خود قرار بده و با دشمن او دشمن باش. انس گفت: سنّم بالا رفته و فراموش كرده‌ام اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى‌گويى خداوند تو را به لكه سفيدى مبتلا سازد كه عمامه هم آن را نپوشاند. [۱۱]

توجه به اين نكته ضرورى است كه انس در اين جريان حداكثر ۴۵ سال داشته است؛ زيرا براساس آن چه نقل شده، انس در سن هشت سالگى به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و خادم ايشان شد. پيامبر ده سال در مدينه حيات داشتند. پس سنّ‌ انس هنگام رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله هجده سال بوده است.

اميرالمؤمنين عليه‌السلام بعد از ۲۵ سال امور را به دست گرفتند، پس در خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه‌السلام انس ۴۳ ساله بوده است. بنابراين روشن است كه ادّعاى پيرى به عنوان عذرى براى عدم شهادت به حديث غدير، دروغى مضحک بوده و به همين جهت اميرالمؤمنين عليه‌السلام او را نفرين كردند.[۱۲]

ذهبى عالم پرآوازه اهل سنت در ترجمه انس بن مالک بدون اشاره به اصل داستان و نفرين اميرالمؤمنين عليه‌السلام مى‌نويسد: «و روی: عَمرُو بن دِينار عن أَبي جعفر قَالَ:كان أنس بن مالك أبرص و به وضح شديد»[۱۳]

انس بن مالك پيسى گرفت و به واسطه آن سفيدى شديدى [در پيشانى او] به وجود آمد.

در بعضى از روايات، اسم «انس» كتمان شده و به‌جاى نام او لفظ‍‌ «رجل» گذاشته‌اند. ابونعيم اصفهانى كه انس را در زمره اولياء شمرده است داستان ابتلاى او به پيسى را با تصرفاتى اين گونه ذكر مى‌كند:

«فقاموا كلّهم، فقالوا: أللّهم نعم. و قعد رجل. فقال [أميرالمؤمنين عليه السلام]: ما منعك أن تقوم‌؟ قال: يا أميرالمؤمنين كَبِرتُ و نَسيتُ. قال: أللّهم إن كان كاذباً فاضربه ببلاء حسن، قال: فما مات حتى رأينا بين عينيه نُكتة بَيضاء لا تُواريها العمامة»[۱۴]

همه برخاستند و گفتند: به خدا چنين است در حالى كه مردى نشسته بود. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چه چيزى از برخاستن تو مانع شد؟ گفت: اى امير مؤمنان سنِّ‌ من بالا رفته و فراموش كرده‌ام. فرمود: خدايا اگر دروغ مى‌گويد: او را به بلاى قابل تحمّلى گرفتار كن. پس او نمرد تا اين كه در پيشانى وى لكّه سفيدى مشاهده كرديم كه عمامه هم آن را نمى‌پوشانيد.

على رغم تصرفات و تحريفات بعضی از عالمان اهل سنت، روشن است که انس بن مالک به خاطر كتمان شهادت به حديث غدیر در اثر نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام به مرضى مبتلا شد كه تا آخر عمر انگشت نما گرديد و همچنان كه عمامه انس، برص او را نتوانست مستور كند، همچنين اين قوم نيز نتوانند كه نام او را مستور كنند. [۱۵]

نکته قابل توجه اینکه هنگامی که مردی در سال های آخر عمر انس بن مالک، درباره علی بن ابی طالب عليه السلام از او پرسيد، او پاسخ داد:

«إني آليت ألا أكتم حديثا سئلت عنه في علي بعد يوم الرحبة ذاک رأس المتقين يوم القيامة سمعته و الله من نبيكم»[۱۶]

من، پس از روز رُحبه (ماجرای مناشده امیرالمؤمنین علیه‌السلام) سوگند ياد كرده ام كه اگر حديثی را از من درباره علی بپرسند، كتمان نكنم. او سرآمد متّقيان در روز قيامت است. به خدا سوگند، آن را از پيامبرتان شنيدم.

۲. زيد بن ارقم:

زید بن ارقم از افرادی بود که به جهت كتمان حديث غدير خم كور شد. طبرسی متکلم قرن ششم شیعه در کتاب الاحتجاج آورده‌ است که زید، علت نابینا شدنش را نفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌خاطر اظهار نکردن حدیث غدیر بیان کرده است. طبرسی نقل می‌کند:

«زيد بن ارقم گويد: از ميان حاضرین دوازده نفر از بدريّون برخاسته و گواهى دادند و من نيز از كسانى بودم كه آن حديث (حدیث غدیر) را از پيامبر شنيده بودم ولى آن روز كتمان نمودم، و به همين جهت به نفرين على بن ابى طالب دو چشمم نابينا گشت»[۱۷]

طبرانی و سایر علمای اهل سنت نیز این اعتراف زید را نقل کرده‌اند:

«عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: نَاشَدَ عَلِيٌّ النَّاسَ فِي الرَّحَبَةِ مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى‌اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ الَّذِي قَالَ لَهُ فَقَامَ سِتَّةَ عَشَرَ رَجُلًا ‌فَشَهِدُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا رَسُولَ اللهِ صَلَّى‌اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «اللهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ» قال زَيْدُ بن أَرْقَمَ: فَكُنْتُ فِيمَنْ كَتَمَ فَذَهَبَ بَصَرِي وكان عَلِيٌّ رضي اللَّهُ عنه دَعَا على من كَتَمَ»[۱۸]

علی علیه‌السلام قسم داد افراد را که چه کسی از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیده است که می‌فرمود : هر کس من مولای او هستم، پس علی (علیه‌السلام) هم مولای اوست؟ زید بن ارقم گفت: من از افرادی بودم که این روایت را کتمان کردم فلذا کور شدم زیرا علی علیه‌السلام کسانی را که این حدیث را کتمان کردند، نفرین کرد.

البته عده‌ای از بزرگان همچون علامه سید محسن امین معتقدند که نسبت دادن روایات کتمان شهادت به زید بن ارقم اشتباه است و نفرین امام علی علیه‌السلام در حق براء بن عازب بوده است نه زید بن ارقم. ایشان می‌گوید: چطور ممکن است که بسیاری از روایات حدیث غدیر از زید بن ارقم نقل شده باشد و در عین حال او آن را کتمان کرده باشد، بلکه او از اصحاب خاص امیر المؤمنین علیه‌السلام می‌باشد و این کار از او بعید است.[۱۹]

علّامه محمّد تقي شوشتری نیز می‌نویسد: «هيچ ترديدي نيست كه زید عاقبت به خير شد و به اميرمؤمنان علیه‌السلام اعتقادی دوباره يافت و حديث غدير و ديگر احاديث را درباره فضيلت علی عليه‌السلام و خاندانش، مكرّر نقل كرد.»[۲۰]

همچنین طبق روایتی که شیخ مفید در ارشاد نقل کرده است، زید بن ارقم پس از این واقعه (کتمان شهادت به حدیث غدیر) همواره افسوس می‌خورد و از عمل خود استغفار می‌نمود.[۲۱]

نتیجه اینکه زید بن ارقم علی رغم اینکه بینایی خود را با نفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام از دست داد، از کار خود پشیمان شد و از آن پس به عنوان جبران ما فات، حدیث غدیر و حتی ماجرای کور شدنش را نیز شخصاً برای همگان روایت می‌کرد به‌ نحوی که بسیاری از روایات غدیر که در کتب اهل سنت موجود است از او نقل شده است تا جایی که وقتی ابوطفیل از او می‌پرسد که علی علیه‌السلام با حدیث غدیر با مخالفانش مناشده و احتجاج می‌کند، زید بن ارقم به او می‌گوید: «مبادا سخن علی علیه‌السلام را انکار کنید زیرا حدیث غدیر را خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ایشان شنیدم»[۲۲]

۳. براء بن عازب:

او نیز به جهت كتمان حديث غدير كور شد. در جریان مناشده امیرالمومنین علیه‌السلام، حضرت خطاب به «انس بن مالک» و «براء بن عازب» فرمود: «چرا شما بر نخواستید و شهادت ندادید؟ چرا که شما نیز در آن روز آن‌چه را که این جماعت شنیدند، شنیدید؟» آن‌ها سکوت کردند. پس حضرت فرمود: «اللَّهُمَّ إِنْ كَانَا كَتَمَاهَا مُعَانَدَةً فَابْتَلِهِمَا ؛ بار پروردگارا اگر کتمان آن‌ها از روى دشمنی است، آن‌ها را به بیماری مبتلا کن». بعد از آن جریان، «براء بن عازب» کور شد، و دو پاى «انس بن مالک» نیز به پیسى مبتلا شد؛ بعد از این نفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام، براء بن عازب به علت نابینایى از منزل خودش مى‏‌پرسید و به او مى‏‌گفتند: در فلان جاست، او مى‏‌گفت: چگونه راه را پیدا کند، کسی‌که نفرین على بن ابی‌طالب علیه‌السلام به او رسیده است؟»[۲۳]

علامه امینی در الغدیر، بلاذری در انساب الاشراف و دیگران نیز آورده اند که براء به دلیل کتمان حدیث غدیر به نفرین امام علی علیه‌السلام گرفتار شد و بینایی‌اش را از دست داد.[۲۴]

۴. جرير بن عبد الله:

او بعد از كتمان حديث غدیر و نفرين امير المؤمنين عليه السّلام مرتدّ شد و به جاهليّت بازگشت.

ابو وائل می‌گوید: «پس از آن که جریر بن عبدالله و عده ای دیگر پاسخ علی عليه السلام را مبنی بر شهادت به حدیث غدیر ندادند، امام علیه‌السلام این چنین نفرین کرد: «خدايا! هر كس اين مطلب را مي دانست و گواهي نداد، او را از دنيا مبر، تا آن كه علامتي برايش قرار دهی كه بدان شناخته شود» بعد از نفرین حضرت، جرير پس از ايمان، به جاهليّت بازگشت و به سَراة[۲۵] رفت و در خانه مادرش مُرد.»[۲۶]

۵و۶. عبد الرحمن بن مدلج و يزيد بن وديعه

ابن اثیر جزری (عالم مشهور اهل سنت) طبق روایتی که نقل می‌کند، عبد الرحمن بن مدلج و يزيد بن وديعه را جزء کتمان کنندگان حدیث غدیر و مبتلایان به نفرین على علیه‌السلام شمرده شده است.

ابن اثیر در روایتی که آن را از ابن عقده نقل می‌کند چنین آورده است:

«ابو اسحاق می‌گوید: عدّه بى شمارى از جمله: عمرو ذی مرّ، یزید بن یثیع، سعید بن وهب و هانى بن هانى برایم نقل کرده اند که: على علیه‌السلام مردم را در رحبه، سوگند داد که چه کسى شنیده است پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بگوید: «مَن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ؛ هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار؟». پس، عدّه اى برخاستند و گواهى دادند که آن را از پیامبر صلى‌الله علیه و آله شنیده اند و گروهى هم کتمان کردند. این گروه از دنیا نرفتند، مگر آن که کور شدند و بلایى گریبان گیرشان شد. یزید بن ودیعه و عبد الرحمان بن مدلج، از آن جمله اند.»[۲۷]

ابن حجر عسقلانی، همین روایت را با همین سند و از همان مصدری که ابن اثیر جزری نقل کرده در کتابش نقل می‌کند اما عجیب آن که تمامی عبارات مربوط به کتمان حدیث غدیر از سوی چند نفر از صحابه و مبتلا شدن آنان به امراض مختلف حذف شده و عبد الرحمن بن مدلج که در حقیقت جزو کتمان کنندگان بوده به عنوان مویدین و شهادت دهندگان به این حدیث جلوه داده می‌شود! ابن حجر می‌نویسد:

«ذکره أبو العباس بن عقدة فی کتاب «الموالاة» ، وأخرج من طریق موسى بن النضر بن الربیع الحمصی، حدثنی سعد بن طالب أبو غیلان، حدثنی أبو إسحاق، حدثنی من لا أحصی أنّ علیّا نشد الناس فی الرحبة: من سمع قول رسول اللَّه صلى‌اللَّه علیه وآله وسلم: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه». فقام نفر منهم عبد الرحمن بن مدلج، فشهدوا أنهم سمعوا إذ ذاک من رسول اللَّه صلى‌اللَّه علیه وآله وسلّم.»[۲۸]

ابن عقده در کتاب «الموالاة» این روایت را نقل کرده و آن را از طریق موسی بن النضر بن الربیع حمصی نقل کرده که سعد بن طالب می‌گوید: ابواسحاق برای من گفت: که افرادی که در شمار نمی آیند برایم نقل کردند که علی بن ابی طالب مردم را در رحبه فراخواند و گفت: چه کسی این سخن رسول خدا صلى‌الله علیه وآله را که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» شنیده است؟ تعدادی از جمله عبدالرحمن بن مدلج بلند شدند و شهادت دادند که این سخن را از پیامبر صلی‌الله علیه وآله شنیدند.

علامه امینی نیز در کتاب الغدیر به این مطلب اشاره می‌کند و می‌نویسد:

«مى‏‌بينى كه ابن حجر چگونه با حديث مزبور از حيث سند و متن آن بازى كرده و آن را با از قلم انداختن چهار نفر راويان نامبرده‏اش، زير و رو كرده و داستان آنان را كه كتمان شهادت نمودند و دچار نفرين (امير المؤمنين عليه‌السّلام) شدند حذف نموده و عبد الرحمن بن مدلج را كه از جمله كتمان‏ كنندگان‏ حديث بوده در شمار راويان آن در آورده و نام يزيد بن وديعه را اساسا از بين برده؟! و چه بسيار نظير اين بازى‏ها، خاصّه در كتاب «اصابه» از ابن حجر سر زده است!»[۲۹]

۷. اشعث بن قیس کندی

اشعث بن قیس کندی، یکی از صحابی پیامبر صلی‌الله علیه و آله بود که به خاطر عدم شهادت به حدیث غدیر، مورد نفرین امام علی علیه‌السلام قرار گرفت و دو چشمش کور شد.[۳۰]

شيخ صدوق از جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌كند که:

علی بن ابی طالب علیه‌السلام پس از اینکه برای ما خطبه خواند و حمد و ثنای الهی را به جای آورد، خطاب به اشعث فرمود: «و اما انت يا اشعث فإن كنت سمعت رسول الله صلی‌الله علیه و آله يقول: من كنت مولاه فهذا علی مولاه، ثم لم تشهد لی اليوم بالولايه فلا اماتك‌ الله حتی يذهب بكريمتيك»‌

اما تو ای اشعث اگر از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله شنيدی كه می‌فرمود: «هر كس را كه من مولای او هستم علی نيز مولای اوست» و در عين حال امروز به ولايت من گواهی ندهی، خدا جانت را نگيرد مگر آن كه از دو چشم كورت نمايد.

جابر بن عبدالله می‌گويد پس از این واقعه، اشعث بن قيس را مشاهده كردم كه دو چشمش كور شده بود و می‌گفت: «شكر خدا را كه نفرين علي علیه‌السلام را در دنيا برای من مستجاب كرد و كورم ساخت و آن نفرين را برای آخرت نگذاشت تا در آن عالم معذب باشم.»[۳۱]

۸. خالد بن یزید

علامه بحرانی خالد بن یزید را از جمله نفرین شدگان توسط امام علی علیه‌السلام به خاطر عدم شهادت به حدیث غدیر معرفی کرده است.[۳۲]

در همان روایتی که بالا ذکر کردیم، امیرالمؤمنین علیه‌السلام رو به خالد بن يزيد كرد و فرمود:

«اما انت يا خالد بن يزيد فإن كنت سمعت رسول الله صلی‌الله علیه و آله يقول: من كنت مولاه، فهذا علیّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه، ثم لم تشهد لی اليوم بالولايه فلا اماتك‌ الله إلا ميتة جاهليه»

و اما تو ای خالد اگر از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله شنيدی كه می‌فرمود: «هر كس را كه من مولای او باشم علی نيز مولای اوست، خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار» و امروز به ولايت من گواهی ندهی، خداوند تو را همانند مرگ جاهليت بميراند.

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید وقتی خالد بن يزيد از دنيا رفت و خويشاوندانش خواستند او را به خاک‌ بسپارند، در منزلش گورش را کندند و او را دفن کردند، وقتی قبيله كنده خبردار شدند اسب و شتر بسيار آوردند و آن ها را به رسم جاهليت بر در خانه خالد پی کردند و مراسم خاک سپاری او همانند دوران جاهليت برگزار شد.[۳۳]

نکته: به اين نكته بايد توجه داشت، نه تنها امام على عليه السّلام آن كسانى كه در رحبه كوفه برنخاستند و شهادت ندادند را نفرين نمود، بلكه هركسى كه حق او را ناديده گرفت و يا ضايع كرد، همه را نفرين نموده و نزد خدا از دستشان شكايت نموده است، چنان‌كه در نهج البلاغه آمده است که حضرت فرمود:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لي»[۳۴]

بارخدايا! به پيشگاه تو شكايت مى‌نمايم از قريش و كسانى كه آنان را يارى كردند، زيرا آنان خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام و منزلت مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من با يكديگر هم‌دست شدند.                       

هر خواننده‌اى بايد به خود بنگرد و توجه كند كه او جزو كسانى است كه مشمول نفرين امير المؤمنين عليه السّلام شده است يا خير؟!

نتیجه گیری:

در این نوشتار ثابت شد که:

اولاً: کتمان کردن حدیث غدیر توسط عده ای از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و نفرین نمودن امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حق آن ها و مقبول شدن آن ، دلیل واضح و برهان قاطعی است بر اینکه مراد از حدیث غدیر، ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است نه صرف محبت و دوستی چرا که اگر مراد از حدیث غدیر محبت و دوستی علی علیه‌السلام بود،  دلیلی برای کتمان آن توسط عده ای از صحابه وجود نداشت.

ثانیاً: در بین صحابه ی پیامبرصلی‌الله علیه و آله، افرادی بودند که با امیرالمؤمنین علیه‌السلام عداوت داشتند و فضائل آن حضرت را مخفی می‌کردند، پس ادعاى موالات جميع صحابه با جناب اميرالمؤمنين عليه‌السلام، ادعایی بیش نیست.

ثالثاً: همه افرادی که حدیث غدیر را کتمان کردند جزو صحابه بودند و با این کار (کتمان حدیث غدیر) مرتکب گناه کبیره شدند و از این روی به عذاب عاجل مبتلا شدند؛ در نتیجه اعتقاد به عدالت همه صحابه که عقیده اهل سنت می‌باشد، زیر سؤال می‌رود.

رابعاً: نفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام و مقبول شدن نفرین ایشان، به عنوان یکی از بهترین معجزات آن حضرت در دوران حیاتش به شمار می‌رود.

پی‌نوشت‌ها‏

[۱]. “مناشده” در لغت به معنای قسم دادن شخص به چیزی است که قصد دارد آن را کتمان کند یا آن را کتمان کرده است ولی ما از او می‌خواهیم که آن مطلب را اظهار کند و او را به خدا قسم می‌دهیم که مثلا آیا تو آنجا نبودی که پیامبر اینچنین فرمود.

[۲]. مسند أحمد، ج۳۲، ص۵۵ ؛ المعجم الكبير، ج۵، ص۱۷۱ ؛ مسند البزار، ج۳، ص۳۴

[۳]. در برخی احادیث نقل شده است که ۱۲ نفر از صحابه برخاستند و شهادت دادند «فقام اثنی عشر رجل فشهدوا» و در برخی اسناد ذکر شده است که ۱۷ نفر برخاستند، طبرانی تعداد شاهدان آن روز را ۱۶ نفر ذکر کرده است «فَقَامَ ستَّة عَشَر رجُلًا» و احمد بن حنبل۳۰ نفر را اسم برده است «فقام ثلاثون من النّاس» (السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون ، ج ۳ ، ص۳۸۴)

[۴]. انساب الاشراف، ج۲ ، ص۱۵۶ ؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۴۲، ص۲۰۷

[۵]. الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، ج‏۱، من أصابته الدعوة بإخفاء حديث الغدير ، ص۳۸۷ 

[۶]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، حديث‏الغدير، ص۴۹۰

[۷]. احمد بن حنبل به نام كتمان كنندگانِ‌ حديث غدير اشاره نمى‌كند و فقط‍‌ به صورت كلى نقل می‌کند: «فقام إلّاثلاثة لم يقوموا فدعا عليهم فأصابتهم دعوته؛ پس همه برخاستند جز سه نفر كه براى اداى شهادت برنخاستند پس [اميرالمؤمنين عليه السلام] بر آنان نفرين كرد و نفرينش آن‌ها را مبتلا ساخت.» مسند احمد، ج۲، ص۲۷۰. همچنین ر.ک: تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۴۲ ، ص۲۰۸ «وكتم قوم فما فنوا من الدنيا حتى عموا و برصوا»

[۸]. الخصال، ج۱، ص۲۱۹ ؛ الأمالي صدوق، ص۱۲۲ و ۶۵۵

[۹]. انساب الاشراف، ج۲ ، ص۱۵۶

[۱۰]. المعارف، ص۵۸۰ ؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏۱، ص ۲۸۳

[۱۱] . طبق نقلی دیگر، علت نفرین شدن انس توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام کتمان حدیث طیر ذکر شده است. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب، ج‏۲، ص ۲۸۲ ؛ الأمالي للصدوق، ص۶۵۵)

[۱۲]. جواهر الکلام في معرفة الإمامة و الإمام، ج۱، ص۲۳۲

[۱۳]. سير اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۰۵

[۱۴]. حلية الاولياء، ج۵، ص۲۶

[۱۵]. خوارزمى در مناقب خود روايتى نقل مى‌كند كه انس گفته: «پيامبر خدا را در خواب ديدم كه به من گفت: اى انس چه چیزی تو را واداشت تا آن چه را كه از من دربارۀ على شنيدى ادا نكنى و مجازات شوى؟ هرآينه اگر گذشت و عفو على علیه‌السلام نبود، بوى بهشت تا ابد به مشامت نمى‌رسيد» المناقب، ج۱، ص۷۳

[۱۶]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، فصل في ذكر المنحرفين عن علي‏، ج‏۴، ص۷۴ ؛ رجال الکشى، ص ۴۵ «فَحَلَفَ أَنَسُ بْنُ مَالِك أَنْ لَا يَكْتُمَ مَنْقَبَةً لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب وَ لَا فَضْلًا أَبَداً»

[۱۷]. الاحتجاج، ، ج۱، ص۷۴ ؛ الخرائج و الجرائح، ج‏۱، ص۲۰۸

[۱۸]. المعجم الكبير ، ج ۵ ، ص ۱۷۱ و ۱۷۵ ؛ السیرة الحلبیة، حلبی، ج۳، ص۳۸۴ ؛ مناقب علي بن أبي طالب ابن مغازلی، ص ۶۲ رقم ۳۳ ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۴، ص۷۴. گذشته از احادیث بیان شده ، این عملکرد زید بن ارقم (یعنی جسارت وی در مقابل امیرالمومنین علیه‌السلام و مشمول نفرین ایشان شدن) آن قدر مشهور است که به کتب رجالی و تاریخی نیز راه باز کرده است. ر.ک: «إكمال تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۵، ص۱۲۹»

[۱۹]. اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸

[۲۰]. قاموس الرجال، ج۴، ص۵۲۹

[۲۱]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏۱، ص۳۵۲ «وَ كَانَ يَتَنَدَّمُ عَلَى مَا فَاتَهُ مِنَ الشَّهَادَةِ وَ يَسْتَغْفِر» ؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏۱، ص۲۸۳ ؛ بحار الأنوار، ج‏۴۱، ص ۲۰۵

[۲۲]. مسند أحمد، ج۳۲ ، ص۵۶

[۲۳]. رجال کشى، ص ۴۵ ؛ بحار الأنوار، ج‏۴۱، ص ۲۱۳

[۲۴]. الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، ج‏۱، ص ۳۸۴ ؛ انساب الاشراف، ج۲ ، ص۱۵۶ ؛ احقاق الحق، ج ۸، ص ۷۴۵

[۲۵]. سَراة، كوهي مشرِف بر عرفه است كه تا صنعاء كشيده شده است (معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۴)

[۲۶]. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۱۵۶ ؛ الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، ج‏۱، ص ۳۸۹

[۲۷]. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۳۸۸

[۲۸]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۴، ص۳۰۰

[۲۹]. ترجمه الغدير، ج‏۲، ص۲۵

[۳۰]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، حديث‏الغدير، ص۴۹۰

[۳۱]. الخصال، ج۱، ص۲۱۹ ؛ الأمالي صدوق، ص۱۲۲

[۳۲]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، حديث‏الغدير، ص۴۹۰

[۳۳]. الخصال، ج۱، ص۲۱۹ ؛ الأمالي صدوق، ص۱۲۲

[۳۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲ ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۹، ص۳۰۵

 

منابع و مآخذ:

ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله‏ (م ۶۵۶ هـ)،  شرح نهج البلاغه ، محقق: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏ ، قم‏ ، چاپ اول

ابن الأثير، أبو الحسن علي بن محمد الجزري ( م ٦٣٠ هـ)،  أسد الغابة في معرفة الصحابة، الناشر: دار الفكر –بيروت، ١٤٠٩ هـ

ابن بابويه، محمد بن على‏ (م ۳۸۱ هـ) ، الخصال‏، محقق: غفارى، على اكبر، جامعه مدرسين‏، قم‏، ۱۳۶۲ ش‏، چاپ اول‏

ابن بابويه، محمد بن على‏ (م ۳۸۱ هـ )،  الأمالي، كتابچى‏، چاپ تهران‏، ۱۳۷۶ ش‏، چاپ ششم

ابن حجر العسقلاني، أبو الفضل أحمد بن علی(م ٨٥٢ هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى – ١٤١٥ هـ

ابن قتيبة الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم (م ٢٧٦هـ)، المعارف، تحقيق: ثروت عكاشة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، القاهرة، الطبعة: الثانية، ١٩٩٢ م

ابن عساكر (م ۵۷۱ هـ) ، تاريخ مدینه دمشق ، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي ، دار الفكر – بیروت، الطبعة: الأولی

أحمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق) ، مسند أحمد ، المحقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى

اربلى، على بن عيسى‏ (م۶۹۲ هـ)، كشف الغمة في معرفة الأئمة، محقق: رسولى محلاتى، ‏بنى هاشمى‏، تبريز، ۱۳۸۱ ق‏، چاپ اول‏

امینی، عبدالحسین (م ۱۳۹۰ هـ)، الغدير فی الكتاب و السنة و الأدب ، مرکز الغدير للدراسات الإسلامية ، قم، ۱۴۱۶ ه.ق

بحرانى، عبد الله بن نور الله‏ (م قرن ۱۲)، عوالم العلوم و المعارف والأحوال- الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام‏، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم‏، ۱۳۸۲ ش‏، چاپ دوم‏

البَلَاذُري ، أحمد بن يحيى بن جابر بن داود (م ۲۷۹هـ) ، أنساب الاشراف ، تحقيق: سهيل زكار ورياض الزركلي، الناشر: دار الفكر – بيروت، الطبعة: الأولی

طبرسى، احمد بن على (م ۵۸۸ هـ) ، الإحتجاج على أهل اللجاج ، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، نشر مرتضى‏، مشهد ، چاپ اول‏

مفيد، محمد بن محمد (م ۴۱۳ هـ) ، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏ ، ناشر: كنگره شيخ مفيد ، قم‏ ، چاپ اول‏

الطبراني، سليمان بن أحمد، (م٣٦٠ هـ)، المعجم الكبير، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، مكتبة ابن تيمية – القاهرة، الطبعة: الثانية

كشى، محمد بن عمر (نيمه اول قرن ۴ ق)‏، رجال الكشي – إختيار معرفة الرجال‏، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، سال چاپ: ۱۴۰۹ ق‏، چاپ اول‏

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ (م ۱۱۱۰ هـ) ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار ، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏ ، چاپ دوم

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *