چکیده:

تحقیق حاضر با هدف بیان کلمات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله درمورد آثار رضایت و غضب حضرت زهرا علیها السلام در منابع اهل سنت صورت گرفته است.

با روش توصیفی و با استفاده از روایات مختلف و گزارشات تاریخی ثابت می‌شود که حضرت زهرا علیها السلام به قدری در پیشگاه خداوند از مقام معنوی برخوردار است که رضایت او رضایت خدا و رسولش، و غضب  او غضب خدا و رسولش است.

با اثبات این یافته ها، پژوهش به این نتیجه می‌رسد که کسانی که موجب غضب حضرت زهرا علیها السلام  شده اند، در دنیا و آخرت مورد لعن خداوند و مشمول عذاب شدید الهی قرار خواهند گرفت.

کلید واژه

رضایت ، غضب ، حضرت زهرا علیها السلام

مقدمه:

در منابع اهل سنت احادیث بسیاری در فضیلت حضرت فاطمه سلام الله علیها نقل شده است که برتری آن حضرت را بر دیگران ثابت می کند. یکی از این فضائل که مورد اتفاق بین شیعه و اهل سنت نیز می‌باشد، این است که غضب حضرت زهرا علیها السلام به منزله ی غضب پیامبر صلی‌الله علیه و آله و خداوند متعال می باشد. این مفهوم در کتب مختلف و روایات صحیح اهل سنت وارد شده است که با استدلال به این روایات، می توان مطالب مهمی را در مورد مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها در پیشگاه خداوند متعال استنباط کرد و آن را در تحلیل بسیاری از وقایع صدر اسلام مورد استفاده قرار داد.

ما در این نوشتار قصد داریم تا این روایات را بر اساس متون مختلف دسته بندی کرده و در پایان به نتایج مهمی که از این روایات به دست می آید اشاره کنیم.

بخش اول: آثار رضایت و غضب حضرت زهرا علیها السلام در کلام رسول خدا صلیالله علیه و آله

1. روایات دسته اول: رضایت و غضب حضرت زهرا علیها السلام، موجب رضایت و غضب رسول خداست

دسته اول روایاتی است که رضایت حضرت زهرا علیها السلام را موجب رضایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و غضب حضرت زهرا علیها السلام را موجب غضب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله می دانند. این روایات توسط عده ای از راویان مثل مسور بن مخرمه، ابوهریره، عمرو بن حزم ، مجاهد، محمد بن حنفیه، عبدالله بن زبیر، شعبی و عایشه نقل شده است و تواتر معنوی دارند یعنی یک مضمون دارند ولی با الفاظ و تعابیر گوناگون بیان شده است.

ما در ادامه به متون مختلف این روایات می‌پردازیم:

عبارت اول: «مَن أَغضَبَها أَغضَبَنی»

این روایت را  بخاری، نسائی، آجری، ابن ابی عاصم، طبرانی، بغوی، ابن ابی شیبه و دیگران نقل کرده اند. متن این روایت از این قرار است:

وحدثنا أبو الوليد، حدثنا ابن عيينة، عن عمرو بن دينار، عن ابن أبي مليكة، عن المسور بن مخرمة، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»[1]

«پیامبر صلی‌الله علیه و آله  فرمودند: فاطمه پاره ی تن من است ؛ هرکس او را خشمگین سازد مرا خشمگین ساخته است»

در روایات دیگر، تعبیر «يُغْضِبُنِي مَا أَغْضَبَهَا» و ‌«ُیغْضِبُنِي مَا يغضِبُها» نیز وارد شده است.[2]

ابن حجر عسقلانی (م 852 ق) و دیگران، نظر سهیلی را درمورد این روایت ذکر کرده و می نویسند:

«سهیلی با استدلال به این سخن پیامبر «فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی» می‌گوید: هر کس فاطمه را سب کند کافر است و توجیهش آن است که فاطمه بر آن کس که او را سب کند خشمگین می گردد. سهیلی بین غضب فاطمه و غضب پیامبر قائل به مساوات شده و هر آن کس که پیامبر صلّی الله علیه وسلّم را خشمگین سازد کافر است»[3]

عبارت دوم: «مَن آذاها فَقَد آذانی»

این روایت را  بیهقی، احمد بن حنبل، حاکم نیشابوری، سیوطی و دیگران نقل کرده اند. بیهقی این روایت را اینگونه نقل کرده است:

«أخبرنا أبو عبد الله الحافظ ، أنبأ أبو بكر بن إسحاق ، أنبأ إسحاق بن الحسن بن ميمون ، ثنا أبو الوليد الطيالسي ، ثنا سفيان بن عيينة ، عن عمرو بن دينار ، عن ابن أبي مليكة ، عن المسور بن مخرمة ، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: فاطمة بضعة مني ، من آذاها فقد آذاني»[4]

«پیامبر صلی‌الله علیه و آله  فرمودند: فاطمه پاره ی تن من است ؛ هرکه او را بیازارد مرا آزرده است»

این روایت با تعبیر «یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا» (هرچه او را بیازارد مرا می آزارد) نیز، توسط بخاری و مسلم و دیگران نقل شده است.[5]

ابن ارسلان مقدسی (م 844 ق) در شرح این روایت می‌نویسد:

«(ویؤذینی ما آذاها): یعنی هر زمان که فاطمه اذیت شود، پیامبر صلى الله علیه وسلم نیز به سبب او اذیت می شود و اذیت کردن پیامبر صلى الله علیه وسلم حرام است…بلکه انجام هرکاری که موجب اذیت شدن پیامبر می گردد بر ما حرام است اگر چه آن عمل فی نفسه مباح باشد و اگر چنین عملی موجب اذیت پیامبر صلى الله علیه وسلم گردد مباح بودنش مرتفع شده و حرام می گردد»[6]

عبد الرحمن مبارکفوری (م1353 ق) نیز در شرح این روایت می‌نویسد:

«حدیثِ یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا دلیلی است بر حرام بودن اذیت کردن کسی که پیامبر صلّی‌الله علیه وسلّم به خاطر اذیت شدنش اذیت می شود چرا که اذیت کردن پیامبر صلّی‌الله علیه وسلّم بالاتفاق حرام است چه کم باشد و چه زیاد و پیامبر یقیناً گفته است که آن چه فاطمه را بیازارد او را می آزارد. بنابراین هر آن کس که از او عملی سر بزند که فاطمه به خاطر آن اذیت شود، در حقیقت به شهادت این خبر صحیح، پیامبر صلّی‌الله علیه وسلّم را اذیت کرده است و چیزی بیشتر از کشتن فرزندش او را اذیت نمی کند و به همین دلیل است که از طریق استقراء مشخص شده است که کسی که در این کار نقش داشته به زودی در دنیا کیفر خود را خواهد دید و البته عذاب آخرت قطعا شدیدتر است»[7]

نکته: در بعضی از روایاتی که با این عبارت نقل شده اند و همچنین در بعضی از روایاتی که در آینده ذکر خواهیم کرد، مسأله ی خواستگاری امیرالمومنین علیه السلام از دختر ابوجهل و ناراحتی حضرت زهرا علیها السلام از این ماجرا، علّت صدور این روایات دانسته شده است ؛ این در حالی است که این داستان از اکاذیبی است که مخالفین شیعه آن را نقل کرده اند و بر اساس مبانی اهل سنت نیز می توان دروغ بودن چنین ادعایی را ثابت کرد. برای اطلاع بیشتر درمورد بی اساس بودن این ماجرا، به کتاب «خواستگاری ساختگی» تألیف آیت الله سید علی میلانی مراجعه شود.

عبارت سوم: «یَغِیظُنِی مَا یَغِیظُهَا»

این روایت را بزّار این چنین نقل کرده است:

حدثنا مؤمل بن هشام، قال: نا إسماعيل بن إبراهيم، عن أيوب، عن ابن أبي مليكة، عن ابن الزبير، عن النبي صلى الله عليه وسلم: «إنّما فاطمة رضي الله عنها، بضعة مني، یَغِیظُنِی مَا یَغِیظُهَا »[8]

«پیامبر صلی‌الله علیه و آله  فرمودند: همانا فاطمه پاره ی تن من است و هر آن چه او را خشمگین کند مرا خشمگین می کند»

عبارت چهارم: «یُبسِطُنی ما یُبسِطُها وَيَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا»

احمد بن حنبل، طبرانی، حاکم نیشابوری، ابن ابی عاصم و دیگران این روایت را نقل کرده اند. حاکم نیشابوری این روایت را با سند معتبر اینگونه نقل کرده است:

حدثنا أبو سهل أحمد بن محمد بن زياد القطان، ببغداد، ثنا إسماعيل بن إسحاق القاضي، ثنا إسحاق بن محمد الفروي، ثنا عبد الله بن جعفر الزهري، عن جعفر بن محمد، عن عبد الله بن أبي رافع، عن المسور بن مخرمة رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ شُجْنَةٌ مِنِّي يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطَهَا، وَيَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا» هذا حديث صحيح الإسناد، ولم يخرجاه [9]

«مسور می گوید: پیامبر صلی‌الله علیه و آله  فرمودند: همانا فاطمه شعبه و شاخه ای از من است. هر آن چه او را خوشحال کند مرا خوشحال می کند و هر آن چه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند. سند این حدیث صحیح است و بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند»

‌ در روایات دیگر، تعبیر «يَقْبِضُنِي مَا قَبَضَهَا وَيَبْسُطُنِي مَا بَسَطَهَا» و«يَقبِضُنى ما يَقبضُها وينشطُني ما ينشطُها» نیز وارد شده است.[10]

ابن اثیر (م 606 ق) درمورد معنای این عبارت می نویسد:

«(‌يَبْسُطُنِي ‌مَا يَبْسُطها) أَيْ يَسُرُّني مَا يَسرّها لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا سَرّ انبسَط وجْهُه واستَبْشَر…«(يَقْبِضُني ‌مَا ‌قَبَضَها) أَيْ أكْرَهُ مَا تَكْرَهُه، وأتَجَمَّع مِمَّا تَتَجَمَّع مِنْهُ»[11]

مناوی (م 1031 ق) نیز در این زمینه می نویسد:

«(یقبضنی مَا یقبضهَا) یعنی ناپسند می دارم هر آن چه را که او (فاطمه) ناپسند می دارد (ويبسطني مَا يبسطها) یعنی آن چه او را خوشحال کند مرا خوشحال می کند»[12]

عبارت پنجم: «يُرْضِينِي مَا أَرْضَاهَا وَيُسْخِطُنِي مَا أَسْخَطَهَا»

ابن عساکر این روایت را اینگونه آورده است:

أنبأنا أبو الغنائم محمد بن علي بن ميمون أنا أبو علي محمد بن أحمد بن عبيد الله بن مرة أنا أبو الطيب محمد بن الحسين بن جعفر بن النحاس التيملي نا أبو جعفر محمد بن الحسين بن حفص بن عمر الخثعمي الأشناني نا عباد بن يعقوب الأسدي أنا السري بن عبد الله عن جعفر بن محمد عن أبيه قال: خطب الحسن بن الحسن إلى المسور بن مخرمة [ابنته] وكانت تحته فاطمة ابنة الحسين قال يابن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) لو خطبت علي على شسع نعلك لزوجتك ولكن سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول: ” إنما فاطمة شجنة منّي يُرْضِينِي مَا أَرْضَاهَا وَيُسْخِطُنِي مَا أَسْخَطَهَا“‌فأنا ‌أعلم ‌أنها لو كانت حية فتزوجت على ابنتها لأسخطها ذلك فما كنت لأسخط رسول الله (صلى الله عليه وسلم) [13]

«مسور بن مخرمه می گوید: پیامبر صلی‌الله علیه و آله  فرمودند: فاطمه شعبه و شاخه ای از من است ؛ هر چه او را راضی و خشنود کند مرا راضی و خشنود می کند و هر چه موجب سخط و ناراحتی او شود مرا ناراحت می کند»

نکته: داستان این روایت و روایت قبلی که ذکر کردیم از این قرار است که روزی حسن بن حسن عليه السلام (حسن مثنی فرزند امام حسن علیه السلام) نزد مسور بن مخرمه برای خواستگاری دختر او می آيد. مسور در عين حال كه نسب حسن را می ستايد ولی با این عذر، كه دختر حضرت فاطمه سلام الله عليها (فاطمه دختر امام حسين علیه السلام و نوه حضرت فاطمه سلام الله علیها) همسرِ حسن بن حسن است، دخترش را به حسن نمی دهد زيرا اين كار به زعم او حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را (حتی بعد از شهادت آن حضرت) ناراحت می‌کرد و رسول خدا صلی‌الله عليه و آله فرموده: هر كس دخترش فاطمه سلام الله عليها را ناراحت كند او را ناراحت كرده است.

از این دو روایت، دو مطلب زیر استفاده می شود:

  1. حضرت زهرا سلام الله عليها از ناراحت شدنِ فرزندانشان ناراحت می شوند.
  2. ناراحتی و سخط حضرت زهرا سلام الله علیها حتی پس از شهادت ایشان، موجب ناراحتی و سخط رسول خدا صلی‌الله عليه و آله می‌شود.
عبارت ششم: «يُرِيبُنِي مَا أَرَابَهَا»

این روایت را احمد بن حنبل، بخاری، نسائی، ابوداود، طبرانی و دیگران نقل کرده اند. متن روایت طبرانی بدین شرح است:

حدثنا موسى بن هارون، ثنا قتيبة بن سعيد، ثنا ابن لهيعة، ثنا ابن أبي مليكة، عن المسور بن مخرمة: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم صعد المنبر فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: «إنما ابنتي، يعني فاطمة بضعة مني، يُرِيبُنِي مَا أَرَابَهَا وَيُؤْذِينِي مَا آذَاهَا» [14]

«مسور بن مخرمه می گوید: پیامبر صلى الله عليه وسلم  بر بالای منبر رفت و پس از حمد  و ثنای الهی فرمود: همانا دخترم یعنی فاطمه، پاره ی تن من است ؛ آن چه او را ناپسند بیاید مرا ناپسند می آید و هرچه او را بیازارد مرا می آزارد»

این روایت با تعبیر «يَرِيبُنِي مَا رَابَهَا» و «یَریبُنی ما یَریبُها» نیز، توسط مسلم، ابن ماجه، ترمذی و دیگران نقل شده است.[15]

ابوالعباس قرطبی (م 656 ق) درمورد معنای این عبارت می‌نویسد:

«منظور از عبارت (ویُریبنی ما رابَها) آن است که بر من سخت می آید و مرا به درد می آورد»[16]

ابن منظور (م  711 ق) می‌نویسد:

«وَفِي حَدِيثِ فاطمةَ: يُريبُني مَا يُريبُها أَي يَسُوءُني مَا يَسُوءُها، ويُزْعِجُني مَا يُزْعِجُها»[17]

نورالدین سندی (م 1138 ق) نیز در شرح این روایت می‌نویسد:

«(یَرِیبُنِی) به فتح یاء یعنی مرا در نگرانی و اضطراب می افکند»[18]

عبارت هفتم: «يُنْصِبُنِي مَا أَنْصَبَهَا»

این روایت را ابواسحاق حربی، احمد بن حنبل، ترمذی، حاکم نیشابوری و دیگران نقل کرده اند. در این روایت آمده است:

حدثنا مسدّد ، حدثنا إسماعيل ، عن أيوب ، عن ابن أبي مليكة ، عن ابن الزبير ، قال النبي صلى الله عليه: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي ، يُنْصِبُنِي مَا أَنْصَبَهَا»[19]

«رسول خدا صلی‌الله ‌علیه ‌وسلّم فرمود: فاطمه پاره تن من است، آنچه او را به رنج و زحمت افکند مرا به رنج و زحمت می‌افکند»

ابن اثیر (م 606 ق)  درمورد معنای این عبارت می نویسد:

«(فاطمةُ بَضْعَةٌ مَنَّى ‌يُنْصِبُنِى ‌مَا ‌أَنْصَبَهَا) أَيْ يُتْعِبُني مَا أتْعَبَها والنَّصَبُ: التَّعَبُ ؛ یعنی هر آنچه فاطمه را رنجور سازد مرا رنجور ساخته است»[20]

عبارت هشتم: «يُسْعِفُني ما أَسعَفَها»

در این روایت آمده است که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «فَاطِمَة بضعَة مني يُسْعِفُني ما أَسعَفَها»[21]

«فاطمه پاره تن من است ، هر چه او را حاجت روا و يارى كند مرا حاجت روا و يارى كرده است»

زبیدی (م 1205 ق) درمورد معنای این عبارت می نویسد:

«وَمِن الإسْعَافِ بمَعْنَى القُرْبِ والإعَانَةِ وقَضاءِ الْحَاجةِ، مَا رُوِيَ فِي الحَدِيثِ: فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّى، ‌يُسْعِفُنِى ‌مَا يُسْعِفُهَا أَي: يَنَالُنِي مَا يَنالُهَا، ويُلِمُّ بِي مَا يُلِمُّ بهَا»[22]

«‌يُسْعِفُنِى ‌مَا يُسْعِفُهَا یعنی هر چه به او رسد به من رسيده و هر چه خاطر او را فراهم آوَرَد خاطر مرا فراهم آورده است»

عبارت نهم: «يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا ويَسُوؤني مَا يَسُوؤها»

این روایت را اسفراینی، ابن حجر هیتمی، فخر رازی و دیگران نقل کرده است. در این روایت آمده است که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا ويَسُوؤني مَا يَسُوؤها»[23]

«همانا فاطمه پاره تن من است، آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال می‌کند و آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند»

این روایت با عبارت «يُؤلِمني ما يؤلِمها ويسرّني ما يسرّها» نیز نقل شده است.[24]

طبق نقل ابوالفرج اصفهانی، ماجرای این روایت از این قرار است که عبدالله بن حسن مثنى (نوه امام حسن علیه السلام) در حالى كه نوجوانى بود بر عمر بن عبدالعزيز وارد شد، عمر از جايش بلند شد و به استقبال عبدالله رفت. وقتى كه عبدالله از مجلس خارج شد، اطرافيان عمر وى را به خاطر این همه احترام به عبدالله ملامت و سرزنش كردند. عمر در جواب آن ها گفت: همانا شخص مورد اعتمادى حديث كرد مرا كه پيامبر فرمود: «انما فاطمة بضعة منى يسرّنى ما يسرّها» عمر سپس گفت: من مى دانم كه همانا اگر فاطمه عليها السلام زنده بود، از آن چه من با پسر او انجام دادم خوشحال مى شد.[25]

عبارت دهم: «أُحِبُّ ما سَرَّها وأكرَهُ ما ساءَها»

ابن مغازلی و ابن عساکر آورده اند که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود:

«إنَّ ‌فاطمة بضعة منّي أُحِبُّ ما سَرَّها وأكرَهُ ما ساءَها» [26]

«همانا فاطمه پاره تن من است ؛ دوست دارم آنچه را که او را خشنود کند و ناپسند می‌دارم آنچه را که او را ناراحت کند»

این روایت با لفظ «أَكْرَهُ أَنْ يَسُوءَهَا» نیز نقل شده است.[27]

عبارت یازدهم: «أَكْرَهُ أَنْ تَحْزَنَ أَوْ تَغْضَبَ»

عبدالرزاق صنعانی، سیوطی و متقی هندی این روایت را به نقل از شعبی نقل کرده اند. در این روایت آمده است که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنِّي، وَأَنَا أَكْرَهُ أَنْ تَحْزَنَ أَوْ تَغْضَبَ» [28]

«همانا فاطمه پاره تن من است و من ناپسند می‌دارم که او اندوهگین و یا خشمگین شود»

عبارت دوازدهم: «لَا أُحِبُّ أَن تَحزَن أَو تَجْزَعَ»

ابن اسحاق، احمد بن حنبل و ابن ابی شیبه این روایت را به نقل از شعبی آورده اند. در این روایت آمده است که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «فاطمة مضغةٌ منّي، ولَا أُحِبُّ أَن تَحزَن أَو تَجْزَعَ» [29]

«همانا فاطمه پاره تن من است و من دوست ندارم که او اندوهگین و یا بی تاب شود»

جمع بندی روایات دسته اول:

بر اساس روایات دسته ی اول که ذکر کردیم، هرگونه آزار و اذیت حضرت فاطمه سلام الله علیها به منزله ی آزار و اذیت پیامبر صلی‌الله علیه وآله می باشد. در این روایات، پیامبر صلی‌الله ‌علیه وآله به صورت مطلق آزار و اذیت و غضبِ شخص حضرت زهرا سلام الله علیها را آزار و اذیت و غضب خویش دانسته اند.

از سوی دیگر طبق تصریح علمای اهل سنت، آزار و اذیت  پیامبر اکرم صلی‌الله ‌علیه وآله چه کم باشد چه زیاد حرام است و موجب عذاب شدید الهی می‌شود. آیات قرآن نیز مؤیّد این مطلب است که به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

الف) «وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ الله»[30]

«و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید»

ب) «وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» [31]

«و کسانی که پیامبر خدا را آزار می رسانند ، عذابی پر درد [در پیش] خواهند داشت.

ج) «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا»[32]

«بی گمان ، کسانی که خدا و پیامبر او را آزار می رسانند ، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفّت آور آماده ساخته است»

از طرفی دیگر معلوم است که غضب رسول خدا صلی‌الله ‌علیه وآله، موجب غضب خداوند و رضایت ایشان، موجب رضایت خداوند است. در احادیث صحیح اهل سنت نیز به این مطلب تصریح شده است. از جمله در «صحیح بخاری» وارد شده که عمر بن خطاب به خواهرش حفصه گفت: «أَفَتَأْمَنِينَ أَنْ يَغْضَبَ الله لِغَضَبِ رَسُولِهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَتَهْلِكِي؟»[33]

«آیا در امان هستی (در حالی) که خدا با غضب پیامبرش غضب می‌کند و شما هلاک می‌شوید؟»

همچنین در روایتی که خوارزمی و جوینی آن را نقل کرده اند، آمده است که رسول خدا صلی‌الله ‌علیه وآله فرمود:

«فَمَن رَضِیَت عَنهُ ابنَتی فاطمة رَضیتُ عَنهُ، ومَن رَضیتُ عَنهُ رَضِیَ اللهُ عنه، ومَن  غَضبَ علیه ابنتی فاطمه غَضَبتُ علیه، ومَن غَضَبتُ علیه غَضَبَ اللهُ علیه»[34]

«پس کسی که دخترم فاطمه از او راضی باشد، من از او راضی هستم و کسی که من از او راضی باشم خدا نیز از او راضی است و کسی که دخترم فاطمه بر او غضب کند، من بر او غضب می‌کنم و کسی که من بر او غضب کنم خدا بر او غضب میکند»

این روایات نشان می‌دهد که غضب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله موجب غضب خداوند می‌شود.

نتیجه اینکه هر کسی که حضرت زهرا سلام الله علیها را بیازارد و یا او را غضبناک کند، قطعا و یقیناً مورد لعن و غضب خداوند و مشمول عذاب شدید الهی می باشد.

2. روایات دسته دوم: رضایت و غضب حضرت زهرا علیها السلام، موجب رضایت و غضب خداست

روایات دسته دوم بیان می کنند که حضرت فاطمه سلام الله علیها محبوب خدا است و به قدری در پیشگاه خداوند از مقام معنوی برخوردار است که رضایت او مستقیماً رضایت خدا و غضب  او مستقیماً غضب خداست.

این روایت را ابن ابی عاصم، ابویعلی موصلی، دولابی، طبرانی، ابونعیم اصفهانی، ابن مغازلی، ابن عساکر، مزی، ابن حجر عسقلانی و دیگران به نقل از حضرت علی علیه السلام ذکر کرده اند. حاکم نیشابوری این روایت را با سند صحیح اینگونه گزارش کرده است:

حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب، ثنا الحسن بن علي بن عفان العامري، وأخبرنا محمد بن علي بن دحيم، بالكوفة، ثنا أحمد بن حازم بن أبي غرزة، قالا: ثنا عبد الله بن محمد بن سالم، ثنا حسين بن زيد بن علي، عن عمر بن علي، عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن علي بن الحسين، عن أبيه، عن علي رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لفاطمة: «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَيَرْضَى لِرَضَاكِ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ  [35]

«علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلى الله عليه وسلم به فاطمه فرمود: همانا خداوند به سبب غضب تو غضب می‌کند و با رضایت تو راضی می‌شود. سند این حدیث صحیح است و بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند»

این روایت با لفظ «اِنَّ الله لَيَغْضَبُ لِغَضب فَاطِمَةَ وَيَرْضَى لِرضَاها» نیز نقل شده است.[36]

با توجه به این روایت، نتیجه گرفته می‌شود که حضرت زهرا سلام الله علیها معیار حق و باطل است ؛ یعنی هر چیزی و هر امری اگر مورد رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها بود، قطعا آن امر حق و مورد رضایت خداست و هر امری اگر غضب آن حضرت را بر انگیزد، آن امر به یقین باطل و مورد غضب خدا خواهد بود و الّا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به طور مطلق نمی فرمود که غضب فاطمه غضب خدا و رضایت فاطمه رضایت خدا است.

علمای شیعه اتفاق دارند بر اینکه این روایت مانند آیه تطهیر، بر عصمت آن حضرت از هرگونه اشتباه و خطا دلالت دارد؛ علامه مجلسی در این مورد می فرمایند: «می‌گوییم: در عصمت فاطمه علیهاالسلام‌ شکی نیست…اما دلیل ما بر مخالفین یکی آیه تطهیر است که بر عصمت آن حضرت دلالت دارد و دیگری اخبار متواتری که دلالت دارند بر اینکه اذیت کردن حضرت زهرا، اذیت کردن رسول خدا صلوات الله علیهما است و این که خداوند با خشم فاطمه خشمگین می‌شود و با رضایت ایشان راضی می‌شود»[37]

آیت الله سبحانی نیز در این زمینه می‌نویسد: «حضرت زهرا سلام الله علیها دارای مقام شامخی است تا جایی که غضب و رضایت ایشان، ملاکِ غضب و رضایت خداوند متعال است و این فضیلت اگر بر چیزی دلالت کند یقیناً بر عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها دلالت می‌کند»[38]

بخش دوم: غضب حضرت زهرا علیها السلام بر حاکمیت

ما در شبانه روز در نمازهای یومیه حداقل ده مرتبه دعا می‌کنیم تا از کسانی که مورد غضب الهی قرار گرفته اند نباشيم: «اهدنا الصّراطَ المُستقيم صراطَ الّذين أنعَمتَ عليهم غير المغضوبِ عليهم و الضالّين» ؛ طبق آنچه که در بخش اول ذکر کردیم، از جمله کسانی که در زمره مغضوبين هستند کسانی هستند که باعث خشم و غضب و نارضايتی فاطمه زهرا سلام ‌الله عليها شده اند. حال باید ببینیم که چه کسانی موجب خشم و غضب و اذیت و آزار حضرت زهرا  سلام الله عليها شده اند؟

بر اساس آنچه در معتبر ترین متون اهل سنت آمده است، می‌توان به يقين بيان کرد که حضرت زهرا سلام ‌الله عليها از خلیفه زمان خویش رضايت نداشته اند. برای اثبات عدم رضايت حضرت زهرا سلام ‌الله عليها از خلفاء و خشم و غضب ایشان بر آن ها، ما تنها به چند روايت معتبر از کتب اهل سنت بسنده می‌کنيم و قضاوت را برعهده وجدان های منصف می‌سپاريم.

روایت اول: در کتاب «صحيح بخاری» و «صحيح مسلم» دو کتاب معتبر و صحیح اهل سنت، روايتی از عايشه نقل شده است که متن آن بدین شرح است:

«فاطمه شخصی را نزد ابوبکر فرستاد و ارث خود را که از رسول‌ خدا صلی‌الله علیه و آله برايش بود از فيء و فدک و ما بقی خمس خيبر از ابوبکر طلب کرد. ابوبکر گفت پيامبر فرموده است ما ارث نمی گذاريم هر آنچه از اموالمان باقی بماند صدقه است! آل پيامبر هم [مانند ساير مسلمين] از آن سهم دارند و به خدا قسم صدقه پيامبر را تغيير نخواهم داد و به همان گونه که در زمان حيات پيامبر عمل می‌شده عمل خواهم کرد، بنابراين ابوبکر از دادن چيزی از آن ارثيه به فاطمه امتناع ورزيد. پس فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او دوری کرد و با ابوبکر ديگر صحبت نکرد تا زمانی که از دنيا رفت و فاطمه بعد از پيامبر شش ماه زندگی کرد و زمانی که از دنيا رفت نيز همسرش علی او را شبانه دفن کرد وبرای تدفين و نماز، ابوبکر را خبر نکرد»[39]

سایر علمای اهل سنت نیز این روایت را نقل کرده اند.[40]

صفی الدین مبارکفوری (م 1427 ق) در شرح الفاظ این روایت می‌نویسد:

«(فَوَجَدَت فاطمة) یعنی فاطمه غضب کرد (فَهَجَرَته) یعنی دیدار با ابوبکر و سخن گفتن با او را از باب غضب و قطع رابطه ترک کرد»[41]

طبق عبارتی که در این روایت آمده است: «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ…فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا» و طبق عبارت دیگری که بخاری و دیگران آن را نقل کرده اند: «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ»[42] مطالب زیر برداشت می‌شود:

الف) وجود اختلاف ميان حضرت زهرا سلام‌الله عليها و ابوبكر

ب) غضب حضرت زهرا عليها السلام بر ابوبكر و قهر و عدم تکلم آن حضرت با ابوبکر

ج) تداوم و استمرار اين غضب و عدم تکلم تا زمان شهادت حضرت زهراء سلام‌الله عليها (شش ماه)

د) دفن شبانه ی حضرت زهراء سلام الله علیها و نماز خواندن حضرت علی علیه السلام بر پیکر ایشان و بی خبری ابوبکر

روایت دوم: حضرت زهرا علیها السلام حتی تا لحظات آخرِ زندگانی شان بر ابوبکر و عمر غضبناک بوده و از آن دو نفر راضی نشدند

ابن قتیبه (م 276 ق) عالم سرشناس اهل سنت در این زمینه می نویسد:

«وقتی ابوبکر و عمر نزد فاطمه آمدند، آن حضرت صورتش را به طرف ديوار برگرداند و جواب سلام آنان را نداد. پس ابوبکر گفت: ای محبوب رسول خدا به خدا سوگند خويشاوندی رسول خدا نزد من دوست داشتنی تر از خويشاوندی خودم می‌باشد و من تو را از دخترم عايشه بيشتر دوست دارم، روزی که پدرت وفات کرد دوست داشتم من هم می مُردم تا بعد از او باقی نمانم، آيا گمان می کنی من با اين که تو را می شناسم و فضل و شرف تو را می دانم تو را از حق و ميراثت محروم می کنم؟ امّا از پدرت رسول خدا شنيدم که می گفت: ما ارث بجا نمی گذاريم و هر چه از ما باقی بماند صدقه است؛ در اين هنگام فاطمه فرمود: اگر حديثی از رسول خدا برای شما نقل کنم آيا آن را تأييد می کنيد و به آن عمل می کنيد؟ گفتند: آری! فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد که فرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من و ناراحتى او ناراحتى من است، هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه را خشنود نمايد مرا خشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟! ابوبکر و عمر هر دو اعتراف کرده و گفتند: آرى ما از رسول خدا اين گونه شنيديم. سپس فرمود: پس من خدا و فرشتگان را شاهد مىگيرم که شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت کردهايد و رضايت مرا بدست نياورده ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکايت خواهم کرد. ابوبکر گفت: من از خشم او (پيامبر) و خشم تو اي فاطمه به خدا پناه می برم…سپس حضرت به ابوبکر فرمود: به خدا قسم پس از هر نماز بر تو نفرين خواهم کرد»[43]

از این روایت نیز مطالب زیر به دست می‌آید:

الف) روی گردانی حضرت زهرا سلام الله علیها از ابوبکر و عمر و پاسخ ندادن به سلام آن ها (حَوَّلَت وَجهَها إلى الحائط ، فَسَلّما عليها ، فَلَم تردّ عليهما السلام)

ب) استناد حضرت زهرا سلام الله علیها به حدیث پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درمورد رضایت و غضب فاطمه سلام الله علیها و اعتراف گرفتن از ابوبکر و عمر مبنی بر شنیدن این حدیث از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله (رِضا فاطمه مِنْ رِضَايَ وَ سَخِطَ فاطمه مِنْ سخطي فَمَنْ أَحَبَّ فاطمه ابنتی فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أرْضَي فاطمه فَقَدْ أرضاني وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطمه فَقَدْ أَسْخَطَنِي)

ج) اعلام غضب و نارضایتی از ابوبکر و عمر توسط حضرت زهرا سلام الله علیها و شکایت از آن دو نفر در نزد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله (فإنّي أشْهَدِ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُمَا أسخطتماني وَ مَا أرضيتماني وَ لَئِنْ لَقِيتُ النَّبِيَّ لَأَشكُونّكما اليه)

د) نفرین حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر پس از هر نماز (وَ الله لأدعونّ الله عليک في کل صَلَاةِ أصلّيها)

ابن ابی الحدید معتزلی در این زمینه می‌نویسد:

«آن چه از نظر من صحیح می‌باشد این است که حضرت فاطمه در حالی از دنیا رفت که بر ابوبکر و عمر خشمگین بود و وصیّت کرد که آن دو بر جنازه وی نماز نخوانند»[44]

امام رضا علیه السلام نیز به این مطلب تصریح کرده است. در شهر مرو که امام رضا عليه السلام در بين دشمنان قرار داشت و صراحتاً نمی توانست حقايق را بازگو کند، شخصی درباره ی ابوبکر از آن حضرت سؤال کرد. حضرت پاسخ داد: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَر ؛ شخص سؤال کننده پافشاری کرد تا امام پاسخ دهد. آن حضرت فرمود:

«کَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَهٌ مَاتَتْ وَ هِیَ عَلَیْهِمَا سَاخِطَهٌ وَ لَمْ یَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِیَتْ عَنْهُمَا»[45]

«ما، مادر صالحه ای داشتيم (يعنی حضرت زهرا عليها السلام) که از دنيا رفت در حالی که از آن دو نفر (ابوبکر و عمر) ناراضی بود. پس از وفات مادرمان هم به ما خبری نرسيده که او از آن دو نفر راضی شده باشد»

پس از دانستن این مطالب، چگونه مى‌توان باور کرد که صدیقه شهیده سلام الله علیها از آن دو نفر راضى شده باشد؟! به راستی که اگر حضرت زهرا سلام الله عليها از ابوبکر و عمر راضی بود، چرا وصيت كرد كه او را شبانه و مخفیانه دفن كنند و وصیت کرد که هيچ یک از كسانی را كه به او ستم کردند، برای تشييع جنازه و نماز خبر نكنند؟

ابن قتيبه دينوري در کتاب «تأويل مختلف الحديث» آورده است: «گفته اند که: فاطمه از ابوبكر ميراث پدرش رسول خدا صلی الله عليه وسلم را درخواست نمود و وقتی ابوبكر سرپيچی كرد، فاطمه سوگند ياد كرد كه ديگر با ابوبکر سخن نگويد و وصيت كرد شبانه او را دفن كنند تا ابوبكر در تشييعش شركت نكند»[46]

ابن‌بطال (م 449 ق) در شرح صحیح بخاری می‌نویسد:

«اکثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند…علی بن ابی طالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن کرد تا ابوبکر بر او نماز نخواند؛ چون بین آن دو اختلافی بود»[47]

عبد الرزاق صنعانی نیز روایتی را در این زمینه نقل کرده است:

«از حسن بن محمد حنفیه (نوه‌ی امیرالمومنین علیه السلام) نقل شده است كه گفته است: فاطمه دختر پيامبر صلّی‌الله علیه وسلّم شب دفن شد. علی بن ابی طالب نمی خواست ابوبکر بر فاطمه نماز بخواند زیرا بین آن دو اختلافی بود»[48]

آری، حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت کرد که او را شبانه دفن نموده و هیچ ‌یک از کسانی که بر او ظلم روا داشته اند را خبر نکنند و این بهترین سند برای شیعیان است تا ثابت کنند که صدّیقه طاهره سلام الله علیها مظلوم از دنیا رفته و از افرادی که به وی ظلم و ستم کرده‌اند، هرگز راضی نشده است. عدم رضايت صديقه طاهره سلام الله عليها از آن دو نفر، اصل و اساس مشروعيت خلافت آن ها را زير سؤال می‌برد؛ چرا كه ثابت می‌كند تنها يادگار رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و برترين بانوی دو عالم، با خلافت ابوبكر و عمر مخالف بوده و آن ها را به عنوان امام و خلیفه قبول نداشته است.

به راستی، آیا چنین اشخاصی که با غضبناک کردن حضرت زهرا سلام الله علیها مورد غضب خداوند قرار گرفتهاند، شایستگی خلافت و رهبری بر مسلمین را دارند؟!

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم»‏[49]

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید، مردمى را که خدا بر آنان غضب کرده، به دوستى مگیرید»

خداوند همچنین می‌فرماید: «وَ مَنْ یحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی»[50]

«و هر کس که خشم و غضب من بر او فرود آید، قطعاً در [ورطه‏] هلاکت افتاده است»

چگونه می‌توان فردی را که مصداق بارز (فَقَدْ هَوی) است، به عنوان خلیفه مسلمین قبول کرد؟!

قضاوت با وجدان های منصف و آگاه!

پی‌نوشت‌ها

[1]. «صحیح البخاری»، ج5، ص21، ح3714  و ص29، ح3767 ؛ «السنن الکبرى»، ج7، ص394، ح8313 و ص458، ح8467 ؛ «الشریعة»، ج5، ص2122، ح1611 ؛ «الآحاد والمثانی»، ج5، ص361، ح2954 ؛ «المعجم الکبیر»، ج22، ص404، ح1012 و ح1014 ؛ «شرح السنة»، ج14، ص158؛ «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ» ؛ «المصنف فی الأحادیث والآثار»، ج6، ص388 ، ح32269 (این روایت توسط محمد حنفیه نقل شده است) ؛ «صحيح الجامع الصغير وزيادته»، ج2، ص771 ؛ «(صحيح)»

[2]. «الشفا بتعريف حقوق المصطفى»، ج2، ص60 ؛ «المعجم الكبير»، ج22، ص405، ح1013 ؛ «الصواعق المحرقة» ، ج2، ص548

[3]. «فتح الباری شرح صحیح البخاری»، ج7، ص105؛ قوله فمن أغضبها أغضبني استدل ‌به ‌السهيلي على أن من سبها فإنه يكفر وتوجيهه أنها تغضب ممن سبها وقد سوى بين غضبها وغضبه ومن أغضبه صلى الله عليه وسلم يكفر ؛ «إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج6، ص141؛ «التنویر شرح الجامع الصغیر»، ج7، ص467

[4]. «السنن الكبرى»، ج10، ص340 ؛ «السنن الصغير»، ج4، ص172 ؛ «فضائل الصحابة»، ج2، ص755 ؛ «المستدرك على الصحيحين»، ج3، ص173 ؛ «جامع الأحاديث»، ج10، ص5 ؛ «كنز العمال»، ج12، ص111 ؛ «الفصول المهمة في معرفة الائمه»، ج1، ص664 ؛ «وروي عن مجاهد قال: خرج النبيّ صلى الله عليه و آله وهو آخذ بيد فاطمة فقال : من عرف هذه فقد عرفها  ومن لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمّد ، وهي بضعة منّي ، وهي قلبي وروحي الّتي بين جنبيَّ ، فمن آذاها فقد آذاني ، ومن آذاني وروي عن مجاهد قال :فقد آذى اللّه»

[5]. «صحیح البخاری»، ج7، ص37، ح5230 ؛ «صحیح مسلم»، ج4، ص1902، ح2449 ؛ «سنن ابن ماجة»، ج3، ص165، ح1998؛ «سنن أبی داود»، ج3، ص415، ح2071 ؛ «سنن الترمذی»، ج6، ص181، ح3867 و 3869 ؛ «السنن الکبرى»، ج7، ص394، ح8312 ؛ «مسند أحمد»، ج31، ص240، ح18926

[6]. «شرح سنن أبی داود»، ج9، ص324 ؛ (ویؤذینی ما آذاها) یعنی: إذا تأذت فاطمة فی نفسها تأذى النبی – صلى الله علیه وسلم – بسببها، وأذى النبی – صلى الله علیه وسلم – حرام …بل یحرم علینا کل شیء یتأذى به، وإن کان فی أصله مباحًا لنا وإن أدى إلى أذى النبی – صلى الله علیه وسلم – ارتفعت الإباحة ولزمت التحریم

[7]. «تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی»، ج10، ص251 ؛ «فتح الباری شرح صحیح البخاری»، ج9، ص329 ؛ (ويؤذيني ما آذاها) فيه تحريم أذى من يتأذى النبي صلى الله عليه وسلم بتأذيه لأن أذى النبي صلى الله عليه وسلم حرام حرام اتفاقا قليله وكثيره وقد جزم بأنه يؤذيه ما يؤذي فاطمة فكل من وقع منه في حق فاطمة شيء فتأذت به فهو يؤذي النبي صلى الله عليه وسلم بشهادة هذا الخبر الصحيح ولا شيء أعظم في إدخال الأذى عليها من قتل ولدها ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى ذلك بالعقوبة في الدنيا ولعذاب الآخرة أشدّ

[8]. «مسند البزار»، ج6، ص150، ح2193

[9]. «المستدرک على الصحیحین»، ج3، ص168، ح4734 و ح 4747 ؛ [تعلیق الذهبی: صحیح] ؛ «مسند أحمد»، ج31، ص258 ؛ «المعجم الکبیر»، ج20، ص25، ح30 ؛ «الآحاد والمثانی»، ج5، ص362، ح2956 ؛ «تفسير ابن كثير»، ج5، ص431 ؛ «سلسلة الأحادیث الصحیحة»، ج4، ص650، ح1995

[10]. «فضائل الصحابة»، ج2، ص758 ؛ «السنن الكبرى – البيهقي»، ج7، ص102 ؛ «غريب الحديث»، ج3، ص1186 (این روایت توسط ابوهریره نقل شده است) ؛ «نثر الدر في المحاضرات»، ج1، ص168 ؛ «تاريخ مدینه دمشق»، ج58، ص159 ؛ «بهجة المحافل وبغية الأماثل»، ج2، ص139

[11]. «النهاية في غريب الحديث والأثر»، ج1، ص128و  ج4، ص6 ؛ «لسان العرب»، ج7، ص213 و 257

[12]. «التیسیر بشرح الجامع الصغیر»، ج2، ص166؛ «فیض القدیر شرح الجامع الصغیر»، ج4، ص421 ؛ (یقبضنی مَا یقبضهَا) أَی أکره مَا تکره و (يبسطني مَا يبسطها) أَي يسرني مَا يسرها

[13]. «تاريخ مدینه دمشق»، ج70، ص21 ؛ «فوائد أبي بكر النصيبي» ، ص222 (این روایت توسط عمرو بن حزم نقل شده است)

[14]. «المعجم الكبير»، ج22، ص404، ح1011 ؛ «مسند أحمد»، ج31، ص240، ح18926 ؛ «صحیح البخاری»، ج7، ص37، ح5230 ؛ «السنن الکبرى»، ج7، ص394، ح8312 ؛ «سنن أبی داود»، ج3، ص415، ح2071 ؛ «الآحاد والمثاني»، ج5، ص361، ح2955

[15]. «صحیح مسلم»، ج4، ص1902، ح2449 ؛ «سنن ابن ماجة»، ج3، ص165، ح1998؛ «سنن الترمذي»، ج6، ص181، ح3867 ؛ «السنن الكبرى – البيهقي»، ج7، ص502، ح14798 ؛ «الحاوي الكبير»، ج17، ص164 (این روایت از طریق عایشه نقل شده است)

[16]. «المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم»، ج6، ص352 ؛ «ویریبنی ما رابها: أی یشقُّ عَلَیَّ ویُؤلمُنی»

[17]. «لسان العرب»، ج1، ص442

[18]. «حاشية السندي على سنن ابن ماجه»، ج1، ص616 ؛ (یَرِیبُنِی) بِفَتْحِ الْیَاءِ أَیْ یُوقِعُنِی فِی الْقَلَقِ وَالِاضْطِرَابِ

[19]. «غريب الحديث»، ج2، ص792 ؛ «مسند أحمد»، ج26، ص46 ؛ «سنن الترمذي»، ج6، ص181 ؛ «المستدرك على الصحيحين»، ج3، ص173 ؛ «المعجم الكبير»، ج13، ص114

[20]. «النهاية في غريب الحديث والأثر»، ج5، ص62

[21]. «نثر الدر في المحاضرات»، ج1، ص161 ؛ «المجموع المغيث في غريبي القرآن والحديث»، ج2، ص91

[22]. «تاج العروس من جواهر القاموس»، ج23، ص437

[23]. «التبصير في الدين»، ص179 ؛ «الصواعق المحرقة»، ج2، ص524 ؛ «التفسير الكبير»، ج32، ص327 ؛ «المرأة العربية في جاهليتها وإسلامها»، ج2، ص18 ؛ «رسائل المقريزي» ص197

[24]. «مناقب خوارزمی»، ص354

[25]. «الأغانی»، ج9، ص180 ؛ «مقاتل الطالبيين» ، ص169 ؛ «وَأَنا أعلم أَن فَاطِمَة لَو كَانَت ‌حَيَّة لسرّها مَا فعلت بابنها»

[26]. «مناقب علي»، ص352 ؛ «تاريخ مدینه دمشق»، ج42، ص411

[27]. «صحيح البخاري»، ج5، ص23 ؛ «جامع الأصول»، ج9، ص127

[28]. «مصنف صنعاني»، ج7، ص301 ؛ «الجامع الكبير»، ج23، ص745 ؛ «كنز العمال»، ج13، ص678

[29]. «سيرة ابن اسحاق»، ص253 ؛ «فضائل الصحابة»، ج2، ص754 ؛ «مصنف ابن أبي شيبة»، ج6، ص388

[30]. الأحزاب: 53

[31]. التوبة: 61

[32]. الأحزاب: 57

[33]. «صحيح البخاري»، ج7، ص28، ح5191

[34]. «مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی»، ج1، ص100 ؛ «فرائد السمطین»، ج۲، ص۶۷

[35]. «المستدرك على الصحيحين»، ج3، ص167، ح4730 ؛ «الآحاد والمثاني»، ج5، ص363 ؛ «معجم أبي يعلى الموصلي»، ص190؛ «الذرية الطاهرة»، ص120؛ «المعجم الكبير»، ج1، ص108 و ج22، ص401 ؛ «فضائل الخلفاء الراشدين»، ص125 ؛ «مناقب علي لابن المغازلي»، ص417 ؛ «تاريخ مدینه دمشق»، ج3، ص156 ؛ «تهذيب الكمال في أسماء الرجال»، ج35، ص250 ؛ «الإصابة في تمييز الصحابة»، ج8، ص266 ؛ «أسد الغابة في معرفة الصحابة»، ج7، ص216 ؛ «ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى»، ص39 ؛ «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد»، ج9، ص203 ؛ «رواه الطبراني، وإسناده حسن» ؛ «سبل الهدى والرشاد»، ج11، ص44 ؛ «روی الطبرانی باسناد حسن» ؛ «الثغور الباسمة فی مناقب سیدتنا فاطمة»، ص۱۱ ؛ «أخرج الطبرانی بسند حسن…» ؛ «شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية»، ج4، ص331 ؛ «أخرجه الطبراني في الأوسط بسند صحيح على شرط الشيخين…»

[36]. «خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودی او، خشنود می‌گردد» ؛ «جامع الأحاديث»، ج8، ص186 ؛ «الجامع الكبير»، ج2، ص210 ؛ «كنز العمال»، ج12، ص111

[37]. «بحار الأنوار»، ج۲۹، ص335 ؛ «نقول: لا شکّ فی عصمه فاطمه علیهاالسلام‌…وأما الحجه على المخالفین ….وبالاخبار المتواتره الداله علی أنّ إيذاءها إيذاء الرسول صلوات اللّه عليهما وأن الله تعالى یغضب لغضبها ویرضى لرضاها»

[38]. «رسائل و مقالات»، ج‏3، ص359 ؛ فأیة مکانة شامخة للزهراء سلام الله علیها حتّی صار غضبها و رضاها ملاکاً لغضبه سبحانه و رضاه و هذا إن دلّ علی شی ء فإنّما یدلّ علی عصمتها

[39]. «صحیح البخاری»، ج5، ص139، ح4240 ؛ «صحیح مسلم»، ج3، ص1380، ح1759

[40]. «الطبقات الکبرى»، ج2، ص240 ؛ «مسند أحمد بن حنبل»، ج1، ص222، ح55 ؛ [تعلیق المحقق: إسناده صحیح على شرط الشیخین] ؛ «تاریخ المدینة لابن شبه»، ج1، ص196؛ «شرح مشکل الآثار»، ج1، ص137، ح143 ؛ «مسند الشامیین»، ج4، ص198، ح3097 ؛ «الإحسان في تقريب صحيح ابن حبان»، ج11، ص152، ح4823 ؛ [تعلیق المحقق: إسناده صحیح رجاله ثقات]

[41]. «منة المنعم فی شرح صحیح مسلم»، ج3، ص187 ؛ (فوجدت فاطمة) أی غضبت (فهجرته) أی ترکت اللقاء والکلام على سبیل الغضب والتقاطع

[42]. «صحیح البخاری، ج4، ص79، ح3093» ؛ «مسند أحمد بن حنبل»، ج1، ص204، ح25 ؛ [تعلیق المحقق: إسناده صحیح على شرط الشیخین] ؛ «السنن الکبرى بیهقی»، ج6، ص489، ح12732 و ح 12734

[43]. «الإمامة و السياسة»، ج ‏1، ص 31

[44]. «شرح نهج البلاغه» ، ج6، ص50 ؛ و الصّحیح عندی أنّها ماتت و هی واجده على أبی‌بکر و عمر و أنها أوصت ألا یصلّیا علیها

[45]. «الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف»، ج1، ص 252 ؛ «عوالم العلوم»، ج11، ص156 ؛ شبیه همین عبارت، از عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن أبي طالب علیه السلام (نوه امام حسن علیه السلام) نیز نقل شده است. وی گفته است: «كانَت أمُّنا صدّيقة ، ابنة نبي مرسل و ماتت وهي غَضبى على قوم فنحن غضابٌ لِغَضَبها» ؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص49 ؛ همچنین ر.ک: «حقائق المعرفة في علم الكلام» ، تأليف يكی از امامان زیدیه در قرن 6، ج1، ص521

[46]. «تأويل مختلف الحديث»، ص427 ؛ وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلّمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلاً لِئَلّا يَحضُرَها فدُفِنَت ليلاً

[47]. «شرح صحيح البخارى لابن بطال»، ج3، ص325 ؛ أجاز اکثر العلماء الدفن باللیل… ودفن علیُّ بن ابی طالب زوجته فاطمة لیلاً، فَرَّ بِهَا من ابی‌بکر ان یصلی علیها، کان بینهما شیء

[48]. «مصنف صنعانی»، ج3، ص521، ح6554 ؛ عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، وَعَمْرِو بْنِ دِینَارٍ أَنَّ حَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَخْبَرَهُ «أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دُفِنَتْ بِاللَّیْلِ» قَالَ: فَرَّ بِهَا عَلِیٌّ مِنْ أَبِی بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا، کَانَ بَیْنَهُمَا شَیْءٌ

[49]. ممتحنه: 13

[50]. طه: 81

منابع و مآخذ:

قرآن کریم

ابن ابی شیبه ، ابوبکر (م235 هـ) ، المصنف في الأحاديث والآثار ، الناشر: (دار التاج – لبنان)، الطبعة: الأولى

ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله‏ (م 656 هـ) ، شرح نهج البلاغه ‏، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏ ، قم‏ ، چاپ اول

ابن الأثير، أبو الحسن علي بن محمد الجزري ( م ٦٣٠ هـ) ، أسد الغابة في معرفة الصحابة، الناشر: دار الفكر –بيروت، ١٤٠٩هـ

ابن الأثير، مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد الشيباني الجزري (م ٦٠٦هـ)، النهاية في غريب الحديث والأثر، المكتبة العلمية – بيروت، ١٣٩٩هـ – ١٩٧٩م

ابن حجر العسقلاني، أبو الفضل أحمد بن علی(م ٨٥٢ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، دار المعرفة – بيروت، 1379

ابن حجر الهيتمي ، شهاب الدين شيخ الإسلام (م٩٧٤هـ)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، المحقق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي – كامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة – لبنان، الطبعة: الأولى، ١٤١٧هـ

ابن عساكر (م 571 هـ) ، تاريخ مدینه دمشق ، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي ، دار الفكر – بیروت، الطبعة: الأولی

ابن قتيبة الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم (م ٢٧٦هـ)، الامامة والسياسة ، تحقیق: علی شیری ، دار الأضواء – بیروت، الطبعة: الأولى -1410 هـ

ابوالفرج الاصفهاني (م 356 هـ) ، الأغانی ، دار إحياء التراث العربي‌ – بيروت ‌، 1415 ق، چاپ اول

أحمد بن حنبل (م 241 ق) ، مسند أحمد ، المحقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى

امینی، عبدالحسین (م 1390 هـ)، الغدير فی الكتاب و السنة و الأدب ، مرکز الغدير للدراسات الإسلامية ، قم، 1416 ه.ق

البخاري ، محمد بن اسماعیل (م 256 هـ) ، صحیح البخاری ، الطبعة: السلطانية ، ١٣١١ هـ

البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق  (م292 هـ)، مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، مكتبة العلوم والحكم – المدينة المنورة، الطبعة: الأولى

البيهقي، أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي (م ٤٥٨ هـ)، السنن الكبرى، دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الثالثة، ١٤٢٤ق

الترمذي ،  أبو عيسى (م ٢٧٩ هـ) ، سنن الترمذي ، تحقیق: بشار عواد معروف ، دار الغرب الإسلامي– بيروت ، الطبعة: الأولى،

حاکم نیشابوری (م 405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين، دار الكتب العلمية – بيروت ، الطبعة: الأولى

الخوارزمي، الموفق بن احمد البكري، المناقب، المحقق: الشيخ مالك المحمودي، مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة: ٢

الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (م 276هـ)، تأويل مختلف الحديث،  المكتب الاسلامي – مؤسسة الإشراق ، الطبعة: الطبعة الثانية- ١٤١٩هـ

السيوطي ، عبد الرحمن بن أبي بكر (م ٩١١هـ)، جامع الأحاديث، بإشراف د على جمعة ، الطبعة الأولى، 1423 هـ

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (م 211هـ)، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، المجلس العلمی- الهند، یطلب من: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403 هـ .

الطبراني، سليمان بن أحمد، (م٣٦٠ هـ)، المعجم الكبير، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، مكتبة ابن تيمية – القاهرة، الطبعة: الثانية

النسائي، أحمد بن شعيب (م ٣٠٣ هـ)، السنن الكبرى، مؤسسة الرسالة – بيروت، الطبعة: الأولى، ١٤٢١ هـ

النيسابوري ، مسلم بن الحجاج (م 261 هـ) ، صحيح مسلم ، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي ، مطبعة عيسى البابي الحلبي وشركاه، القاهره ، ١٣٧٤ هـ

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نگاهی به آثار رضایت و غضب حضرت زهرا سلام الله علیها در کلام نبوی

نویسنده: حسین غفوریان

امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی

رتبه علمی: علمی-ترویجی

تعداد صفحه: 27 صفحه

دانلود