چکیده:
یکی از مهمترین میراثهای روایی بر جای مانده از رسول گرامی اسلام حدیث منزلت است «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي …». این حدیث متواتر را عالمان شیعه و اهل سنّت به صورت گسترده در منابع روایی خود ثبت کردهاند، چنان که عالمان شیعه آن را از طریق ۹ نفر از امامان اهل بیت، و ۲۵ نفر از صحابه پیامبر صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند. عالمان اهل سنّت نیز حدیث مورد نظر را در منابع روایی خود از طریق ۲۶ نفر از صحابه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند. در این حدیث که رسول خدا صلّی الله علیه وآله آن را در ۳۰ زمان و مکان متفاوت بیان داشتهاند نسبتِ علی علیه السلام به خودشان را به نسبتِ هارون نسبت به موسی علیه السلام تشبیه نموده و در آن از خلافت بلافصل علی بن ابی طالب علیه السلام به جای پیامبر صلّی الله علیه وآله پس از درگذشت رسول خدا صلّی الله علیه وآله بر همه کسانی که به آیین پیامبر صلّی الله علیه وآله ایمان آوردهاند، سخن گفتهاند. این نوشتار درصدد است تا گزارش ابن عبّاس از حدیث منزلت را مورد بررسی قرار دهد.
واژگان کلیدی: پیامبر صلّی الله علیه وآله، علی علیه السلام، منزلت، هارون، موسی، خليفتي، کل مؤمن، من بعدي.
مقدمه
حدیث منزلت یکی از شاخصترین و قطعیترین روایات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله در موضوع جانشینی رسول خدا صلّی الله علیه وآله و امامت امام علی بن ابی طالب علیه السلام است، و یکی از مواضع مهم بیان حدیث منزلت قبل از حرکت سپاه اسلام در غزوه تبوک است. در این واقعه رسول خدا صلّی الله علیه وآله دو اقدام انجام دادند، هم علی علیه السلام را عملاً در مدینه جانشین خود نمودند، و هم حدیث منزلت را درباره ایشان بیان فرمودند. اهمیت حضور علی علیه السلام در مدینه در آن روز به قدری بوده که علیرغم اصرار علی علیه السلام برای شرکت در غزوه تبوک، پیامبر صلّی الله علیه وآله خواسته آن حضرت را نپذیرفت و به ایشان فرمود:
«إنّه لابدّ أن تقيم أو أُقيم» (تاریخ مدینة دمشق ۴۲ / ۱۸۶).
یعنی شرایط به گونهای است که یا تو باید در مدینه بمانی یا من.
شواهد موجود نشان میدهد که در این واقعه بخشی از منافقین در مدینه باقی مانده بودند (ابن حبّان، کتاب الثقات ۲ / ۹۳)، و بخش دیگری از آنان در سپاه پیامبر شرکت کرده بودند و تصمیم داشتند پیامبر را در این سفر به قتل رسانند. شاهد این مدعا نیز آن است که جمعی از منافقان در بازگشت پیامبر صلّی الله علیه وآله از تبوک در گردنهای کمین کرده بودند تا شتر پیامبر را فراری دهند و پیامبر به دره سقوط کند و نابود شود. اما خداوند پیامبرش را از تصمیم آنان باخبر ساخت و حفظ نمود (مسلم نیشابوری، صحیح مسلم ۴ / ۲۱۴۴؛ مجلسی، بحار ۲۱ / ۲۲۳).
مسلم نیشابوری در گزارشی از حذیفة بن یمان شمار منافقانی که در گردنه تبوک کمین کرده بودند را چهارده نفر دانسته است (صحیح مسلم ۴ / ۲۱۴۴). یحیی بن شرف نووی در ذیل حدیث مسلم نوشته است:
«وهذه العقبة … على طريق تبوك، اجتمع المنافقون فيها للغدر برسول الله صلّی الله عليه وآله في غزوة تبوك. فعصمه الله منهم» (نووی، شرح صحیح مسلم ۱۷ / ۱۲۵).
ابن حزم اندلسی (م ۴۵۶ ق) که از فقها و محدثان بزرگ و موثق اهل سنّت به شمار میآید (ذهبی، تذکرة الحفّاظ ۳ / ۱۱۴۶ ـ ۱۱۵۴)، در گزارشی از حذیفة بن یمان، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، وسعد بن ابیوقّاص را جزء منافقان گردنه تبوک ذکر کرده است، هرچند او کوشیده است تا این حدیث را تضعیف کند (ابن حزم، المحلی ۱۱ / ۲۲۴).
سیر تدوین حدیث در منابع شیعه:
حدیث موردِ نظر در منابع شیعه امامیه به طور گسترده انعکاس یافته است. عالمان شیعه این حدیث را از طریق ۹ نفر از امامان اهل بیت علیهم السلام، و ۲۵ نفر از صحابه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند.
برخی از آثار عالمان شیعه که این حدیث در آن ثبت شده عبارت است از:
۱ . سلیم بن قیس (کتاب سلیم ۲ / ۶۴۷، ۷۶۲، ۸۷۹).
۲ . علی بن ابراهیم قمی (تفسیر قمی ۲ / ۱۰۹).
۳ . فرات کوفی (تفسیر فرات ص ۳۰۳، ۱۳۷، ۶۹، ۱۵۹).
۴ . محمّد بن مسعود عیاشی (تفسیر عیاشی ۱ / ۳۳۲، ۲ / ۱۲۷).
۵ . کلینی (کافی ۸ / ۱۰۶ ـ ۱۰۷).
۶ . صدوق (معانی الاخبار ص ۷۴؛ خصال ۲ / ۵۵۴).
۷ . خزار قمی (کفایة الأثر فی النص علی الائمة الاثنا عشر ص ۱۳۵).
۸ . نعمان بن مغربی (شرح الأخبار ۱ / ۹۷، ۲ / ۲۰۱، ۴۷۷، ۳ / ۲۰۲).
۹ . ثقفی (الغارات ۲ / ۷۴۵).
۱۰ . طوسی (امالی ص ۲۶۱، ۵۵۵، ۷۷۶، ۳۴۲، ۵۶۶).
۱۱ . ابن بطریق (عمدة ص ۱۳۴، ۱۷۸، ۲۳۰، ۱۶۷).
۱۲ . ابن شهرآشوب (مناقب آل ابی طالب ۲ / ۱۸۶، ۱۹۴، ۳ / ۶۶).
۱۳ . طبرسی (احتجاج ۱ / ۵۰، ۱۱۶، ۱۱۱ و ۲ / ۳۳۰، ۴۵۱).
۱۴ . مجلسی (بحار الانوار ۲۰ / ۲۲۵ و ۲۱ / ۲۲۳ و ۴۲ / ۳۴).
سیر تدوین حدیث در منابع اهل سنّت:
دانشمندان اهل سنّت نیز حدیث موردِنظر را به طور وسیع نقل کردهاند. شماری از آنان عبارتند از:
۱ . معمر بن راشد (م ۱۵۴ ق) (جامع معمر بن راشد ۱۱ / ۲۲۶). به نظر میرسد در میان آثار دانشمندان اهل سنّت، جامع معمر بن راشد قدیمیترین اثری است که حدیث منزلت در آن ثبت شده است. وی حدیث را یک بار از طریق سعد بن ابیوقّاص نقل کرده است.
۲ . ابی داود طیالسی (م ۲۰۴ ق) (مسند ص ۲۸ ـ ۲۹). وی حدیث را سه بار از طریق سعد بن ابیوقّاص نقل کرده است.
۳ . عبدالرزاق صنعانی (م ۲۱۱ ق) (المصنّف ۵ / ۴۰۵ ـ ۴۰۶).
۴ . عبدالله بن زبیر حمیدی (م ۲۱۹ ق) (مسند حمیدی ۱ / ۳۸).
۵ . ابوجعفر اسکافی (م ۲۲۰ ق) (المعیار والموازنة ص ۷۰، ۱۸۶، ۲۱۹، ۲۲۰).
وی همانند عالمان شیعه برای اثبات خلافت علی علیه السلام به این حدیث استدلال کرده است.
۶ . علی بن جعد جوهری بغدادی (م ۲۳۰ ق) (مسند ابن جعد ص ۳۰۱).
۷ . ابن ابی شیبه کوفی (م ۲۳۵ ق) (المصنّف ۷ / ۴۹۶ و ۸ / ۵۶۲).
۸ . احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق) وی در کتاب مسند از طریق پنج نفر از صحابه هیجده بار حدیث را نقل کرده است (مسند ۳ / ۱۱۴، ۱۲۴، ۱۴۶، ۱۵۵، ۱۶۰، و ۵ / ۱۸۰، و ۱۷ / ۳۷۳ و ۲۳ / ۹ و ۴۵ / ۱۴، ۴۵۹).
احمد بن حنبل در کتاب فضائل الصحابه نیز از طریق چهار نفر از صحابه ۳۶ بار حدیث منزلت را نقل کرده است.
(فضائل الصحابة ۲ / ۵۶۶ ـ ۵۶۹، ۵۹۲، ۵۹۸، ۶۱۰ ـ ۶۱۱، ۶۳۳، ۶۴۲، ۶۶۳، ۶۶۶، ۶۷۰، ۶۷۵، ۶۸۲ و …).
۹ . محمّد بن اسماعیل بخاری (م ۲۵۶ ق) وی هم در کتاب صحیح خود حدیث را نقل کرده، و هم در اثر دیگرش «التاریخ الکبیر» (صحیح بخاری ۴ / ۲۰۸ و ۵ / ۱۲۹؛ التاریخ الکبیر ۱ / ۱۱۶ و ۷ / ۳۰۱).
۱۰ . مسلم نیشابوری (م ۲۶۱ ق) (صحیح مسلم ۷ / ۱۲۰).
۱۱ . ابن ماجه قزوینی (م ۲۷۵ ق) (سنن ابن ماجه ۱ / ۱۳۱).
۱۲ . ترمذی (م ۲۷۹ ق) (سنن ترمذی ۵ / ۴۵۵، ۴۵۸).
۱۳ . ابن ابی عاصم (م ۲۸۷ ق) (السنة ص ۵۵۱ ـ ۵۵۲، ۵۸۶ ـ ۵۸۹، ۵۹۵ ـ ۵۹۶).
به جز افراد یادشده، دیگر عالمان اهل سنّت نیز حدیث منزلت را به طور گسترده در آثار خود ثبت کردهاند.
نقل حدیث توسط امامان اهل بیت علیهم السلام:
بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد تعداد نُه نفر از امامان اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه وآله حدیث موردِنظر را از جدّشان رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند. اسامی آنان عبارت است از:
۱ . علی علیه السلام (بحار ۲۱ / ۲۳۲ و ۲۸ / ۲۲۱ و ۲۹ / ۸۲، ۴۱۹، ۶۰۶؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم ۲ / ۵۶۹؛ ثقفی، الغارات ۲ / ۷۴۵؛ تفسیر فرات کوفی ص ۶۹).
۲ . حسن بن علی علیه السلام (بحار ۴۴ / ۲۲، ۶۲؛ طوسی، امالی ص ۵۶۰؛ طبرسی، احتجاج ۲ / ۲۸۹ سلیم بن قیس، کتاب سلیم ۲ / ۹۳۸).
۳ . امام سجّاد علیه السلام (بحار ۲۱ / ۲۳۷ و ۳۵ / ۵۸ و ۳۷ / ۲۵۶؛ طوسی، امالی ص ۵۶۶).
۴ . امام باقر علیه السلام (بحار ۲۱ / ۱۴۲ و ۲۸ / ۲۳۰ و ۳۲ / ۴۸۵، ۶۱۵ و ۳۷ / ۱۳۹؛ نووی، مستدرک الوسائل ۱۸ / ۳۶۶؛ تفسیر عیاشی ۱ / ۳۳۲؛ مغربی، شرح الاخبار ۳ / ۲۰۲).
۵ . امام صادق علیه السلام (کلینی، کافی ۸ / ۱۰۶ و ۱۰۷؛ مجلسی، بحار ۳۵ / ۲۹۹، و ۶۴ / ۱۴۷؛ فرات کوفی، تفسیر فرات ص ۱۵۹).
۶ . امام کاظم علیه السلام (بحار ۲۲ / ۴۷۶ و ۲۸ / ۱۸۹).
۷ . امام رضا علیه السلام (بحار ۲۵ / ۲۲۳، و ۳۹ / ۲۰؛ طوسی، امالی ص ۳۴۲؛ طبری آملی، بشارة المصطفی ص ۲۳۰).
۸ . امام هادی علیه السلام (بحار ۲ / ۲۲۵ و ۵ / ۲۰؛ طبرسی، احتجاج ۲ / ۴۵۱).
۹ . امام حسن عسکری علیه السلام (طبرسی، احتجاج ۱ / ۵۰ و ۲ / ۳۳۰؛ بحار ۲۱ / ۲۲۳ و ۳۵ / ۱۸۴ و ۴۲ / ۳۴).
صحابه راوی حدیث در منابع شیعه
برخی از دانشمندان معاصر تعداد صحابه راوی این حدیث را ۲۳ نفر ذکر کردهاند (جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة امام علی علیه السلام ۶ / ۲۷۸ ـ ۲۷۹).
اما بررسی آثار روایی فریقین نشان میدهد شمار صحابهای که حدیث موردِنظر را از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند بیش از آمار فوق است. بررسیها نشان میدهد فقط عالمان شیعه امامیه حدیث یادشده را از طریق ۲۵ نفر از صحابه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند. اینان عبارتند از:
۱ . علی علیه السلام (سلیم بن قیس، کتاب سلیم ۲ / ۶۴۷؛ تفسیر قمی ۲ / ۱۰۹؛ بحار ۳۱ / ۳۱۵، ۳۳۰ و ۳۶ / ۳۶۶، ۴۳۲ و ۳۲ / ۲۲۱؛ طبری، المسترشد ص ۳۳۵؛ طوسی، امالی ص ۵۵۵).
۲ . حذیفة بن یمان (حر عاملی، وسائل الشیعة ۲ / ۲۰۸؛ بحار ۲۵ / ۲۳۴ و ۷۸ / ۶۱؛ مغربی، شرح الاخبار ۲ / ۵۴۴؛ ابن بطریق، عمدة ص ۱۷۸).
۳ . ابوسعید خدری (بحار ۲۱ / ۲۳۲ و ۳۷ / ۲۵۵، ۲۶۱؛ طبری آملی، المسترشد ص ۴۴۵ ـ ۴۴۶؛ طوسی، امالی ص ۲۶۱؛ ابن بطریق، عمدة ص ۱۳۴).
۴ . ابوذر غفاری (بحار ۳۲ / ۳۱۰ و ۳۶ / ۲۹۴).
۵ . عبدالله بن عباس (بحار ۳۵ / ۶۱ و ۳۷ / ۲۵۷، ۲۶۵، ۳۷۷ و ۳۸ / ۱۳۰؛ مغربی، شرح الاخبار ۲ / ۲۱۰، ۳۰۰).
۶ . عباس بن عبدالمطلب (بحار ۳۷ / ۲۵۴).
۷ . سلمان فارسی (بحار ۳۶ / ۲۹۴؛ طبرسی، احتجاج ۱ / ۱۱۱).
۸ . جابر بن عبدالله انصاری (کتاب سلیم ۲ / ۸۷۹؛ مغربی، شرح الاخبار ۲ / ۳۸۱؛ بحار ۳۷ / ۲۶۰، ۲۶۵، ۲۷۲ و ۳۹ / ۱۸ و ۴۰ / ۷۶؛ طوسی، امالی ص ۷۷۶؛ صدوق، معانی الاخبار ص ۷۴؛ طبری، المسترشد ص ۶۲۱).
۹ . سعد بن ابیوقاص (بحار ۲۱ / ۱۰، ۳۴۳ و ۳۳ / ۲۱۷ و ۳۶ / ۳۳۱؛ طبری آملی، المسترشد ص ۴۵۹؛ خزاز قمی، کفایة الأثر ص ۱۳۵).
۱۰ . ابورافع (وسائل الشیعة ۲ / ۲۰۸؛ بحار ۱۸ / ۱۶۳، ۲۱۶ و ۲۵ / ۲۳۴؛ فرات کوفی، تفسیر فرات ص ۳۰۳؛ تفسیر عیاشی ۲ / ۱۲۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب ۲ / ۱۹۴).
۱۱ . مخدوج بن زید (بحار ۸ / ۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب ۲ / ۱۸۶؛ ابن بطریق، عمدة ص ۲۳۰).
۱۲ . مقداد (بحار ۳۶ / ۲۹۴ و ۳۸ / ۳۱۴؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم ۲ / ۸۱۵).
۱۳ . انس بن مالک (بحار ۳۷ / ۱۸۶، ۲۵۷ و ۳۸ / ۱۳۴، ۳۴۳؛ مغربی، شرح الاخبار ۲ / ۴۷۷؛ ابن بطریق، عمدة ص ۱۳۳).
۱۴ . حُبشی بن جناده (بحار ۳۷ / ۲۵۵؛ طوسی، امالی ص ۲۵۳).
۱۵ . جابر بن سمره (بحار ۳۷ / ۲۵۵).
۱۶ . اسماء بنت عمیس (بحار ۳۷ / ۲۶۳؛ مغربی، شرح الاخبار ۱ / ۹۷؛ طوسی، امالی ص ۳۶۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب ۴ / ۲۵).
۱۷ . سعید بن زید (بحار ۳۷ / ۳۶۳؛ ابن بطریق، عمدة ص ۱۲۹).
۱۸ . قیس (بحار ۳۷ / ۲۶۶).
۱۹ . عمر بن خطاب (بحار ۳۷ / ۲۶۷ و ۳۸ / ۲۴۶ و ۴ / ۷۸؛ طبرسی، احتجاج ۱ / ۱۱۶).
۲۰ . زید بن ابی اوفی (بحار ۳۸ / ۳۳۶، ۳۴۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب ۳ / ۶۶؛ ابن بطریق، عمده ص ۱۶۷).
۲۱ . ابوالطفیل، عامر بن واثلة (صدوق، خصال ۲ / ۵۵۴؛ مغربی، شرح الاخبار ۲ / ۱۸۶؛ طوسی، امالی ص ۳۳۳؛ طبری، بشارة المصطفی ص ۲۴۳).
۲۲ . ام سلمه (طوسی، امالی ص ۵۰؛ مغربی، شرح الاخبار ۲ / ۲۰۱).
۲۳ . ابوبرزه (فرات کوفی، تفسیر فرات ص ۱۳۷).
۲۴ . ابی لیلی (طوسی، امالی ص ۳۵۱).
۲ . عبدالله بن مسعود (ابن بطریق، عمدة ص ۱۳۷).
صحابه راوی حدیث در منابع اهل سنّت
دانشمندان اهل سنّت نیز حدیث موردِنظر را از طریق بیش از ۲۶ نفر از صحابه نقل کردهاند. اینان عبارتند از:
۱ . علی علیه السلام (طبرانی، معجم اوسط ۴ / ۲۹۶؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل ۱ / ۱۹۴).
۲ . ابن عباس (ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق ۴۲ / ۱۰۰؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۴؛ ابن ابی عاصم، کتاب السنة ص ۵۸۹).
۳ . عمر بن خطّاب (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۴ . عبدالله بن جعفر (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۵ . معاویة (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۶ . جابر بن عبدالله (ابن ابی عاصم، کتاب السنة ص ۵۹۵ ـ ۵۹۶؛ طبرانی، معجم کبیر ۲ / ۲۴۷؛ ترمذی، سنن ترمذی ۵ / ۴۵۸؛ احمد بن حنبل، مسند ۲۳ / ۹).
۷ . جابر بن سمره (هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۸ . ابوسعید خدری (احمد بن حنبل، مسند ۱۷ / ۳۷۳؛ ابوالحجاج مزی، تهذیب الکمال ۲۰ / ۴۸۳؛ ابن ابی عاصم، کتاب السنة ص ۵۹۵ ـ ۵۹۶).
۹ . براء بن عازب (طبرانی، معجم کبیر ۵ / ۲۰۳؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱).
۱۰ . زید بن ارقم (ابن ابی شیبة، المصنف ۷ / ۴۹۶؛ طبرانی، معجم کبیر ۵ / ۲۰۳؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱).
۱۱ . زید بن أبی أوفی (ابن ابی عاصم، السنة ص ۵۹۵ ـ ۵۹۶؛ طبرانی، معجم کبیر ۵ / ۲۲۱، احمد بن حنبل، فضائل الصحابة ۲ / ۷۹۲، ۸۲۹).
۱/۱۱ . سعد بن ابیوقاص (مسلم نیشابوری، صحیح مسلم ۷ / ۱۲۰؛ بخاری، صحیح بخاری ۴ / ۲۰۸ و ۵ / ۱۲۹؛ ترمذی، سنن ترمذی ۵ / ۳۰۲ ـ ۳۰۴؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنف ۵ / ۴۰۵ ـ ۴۰۶).
۱۲ . نبیط بن شریط (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۱۳ . حُبشی بن جناده (طبرانی، معجم کبیر ۴ / ۱۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱).
۱۴ . مالک بن حویرث (طبرانی، معجم کبیر ۱۹ / ۲۹۱).
۱۵ . انس بن مالک (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۱۶ . ابوالفضل (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۱۷ . ام سلمة (طبرانی، معجم کبیر ۲۳ / ۳۷۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱).
۱۸ . اسماء بنت عمیس (ابن ابی شیبة، المصنف ۷ / ۴۹۶؛ طبرانی، معجم کبیر ۲۴ / ۱۴۶؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱؛ سنن نسائی ۵ / ۴۵؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابة ص ۱۳ ـ ۱۴).
۱۹ . فاطمة بنت حمزة (ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
۲۰ . بریده اسلمی (ابن ابی عاصم، السنّة ص ۵۹۵ ـ ۵۹۶).
۲۱ . ابوایوب انصاری (طبرانی، معجم کبیر ۴ / ۱۸۴؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱).
۲۲ . عبدالله بن عمر (طبرانی، معجم اوسط ۲ / ۱۲۶؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ ـ ۱۱۱).
۲۳ . یحیی بن سعید (طبرانی، معجم اوسط ۶ / ۸۳).
۲۴ . سعید بن زید (احمد بن حنبل، فضائل الصحابة ۲ / ۸۳۴).
۲۵ . محدوج بن زید (احمد بن حنبل، فضائل الصحابة ۲ / ۸۲۴).
از افراد یادشده یازده نفر با فهرست عالمان شیعه مشترکاند، و مابقی جدید میباشند. با افزودن آنان به فهرست عالمان شیعه، شمار صحابه راوی حدیث موردِنظر به ۴۰ نفر میرسد. و در میان صحابه، کسی که بیشتر از دیگران این حدیث را نقل کرده سعد بن ابیوقاص است.
نگاهی به سند حدیث:
صحت سند حدیث مورد نظر، مورد قبول محدّثان و رجال شناسان فریقین است، و آنان حدیث یادشده را با دهها سند صحیح در آثار خود ثبت کردهاند. و ما تاکنون کسی را نیافتیم که در صحت اسناد حدیث تردید کرده باشد.
از این رو نیازی به بررسی رجال سند حدیث نمیبینیم، و در مورد سند حدیث به بیان چند نکته بسنده میکنیم:
۱ . ثبت حدیث در منابع معتبر:
نفس اینکه محدثان برجستهای مانند صاحبان صحاح و سنن ششگانه و دیگران، حدیث منزلت را در آثار خود به طور گسترده ثبت کردهاند به معنای تأیید صحت سند حدیث توسط آنان است، چون آنان توجه خاصی داشتهاند که روایات ضعیف را در آثار خود ثبت نکنند. (عبدالله الترکی، مقدمه مسند احمد ج ۱ ص ۸۵؛ محمد محی الدین عبدالحمید، مقدمه صحیح بخاری ۱ / ۶ و ۴۰؛ ابن حجر هدی الساری ۱ / ۴؛ عبدالقادر عبدالخیر، مقدمه سنن ابی داود ج ۱ ص ۲ و ۳).
۲ . تصریح دانشمندان به صحت حدیث:
شماری از محدثان بزرگ اهل سنّت به صحّت این حدیث تصریح کردهاند. ترمذی در ذیل حدیث نوشته است: هذا حديث حسن صحيح (سنن ترمذی ۵ / ۴۵۵ ـ ۴۵۶).
حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث نوشته است: هذا حديث صحيح الاسناد (مستدرک حاکم ۲ / ۳۳۷). و در جای دیگری آورده است:
هذا حديث صحيح علی شرط الشيخين ولم يخرجاه (مستدرک حاکم ۳ / ۱۰۹).
و در ذیل حدیث ده فضیلت ابن عباس برای علی علیه السلام نوشته است:
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه (مستدرک حاکم ۳ / ۱۳۳ ـ ۱۳۴).
ابن کثیر در ذیل یکی از نقلهای حدیث نوشته است: هذا اسناد صحيح (البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۷).
ابوالحجاج مزی مینویسد: وروی قوله علیه السلام: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى» جماعة من الصحابة، وهو من أثبت الآثار وأصحها، رواه عن النبي صلّى الله عليه وآله: سعد بن أبيوقاص، وابن عباس، وأبوسعيد الخدري، و … (تهذیب الکمال ۲۰ / ۴۸۳).
محقّقان مسند احمد آقایان: عامر غضبان؛ ابراهیم زیبق؛ محمّد برکات؛ محمّد نعیم عرقسوسی؛ عبدالله ترکی؛ شعیب ارنووط؛ کامل خراط؛ هیثم عبدالغفور؛ عبداللطیف حرز الله؛ محمّد أنس خن؛ احمد برهوم؛ جمال عبداللطیف؛ کامل قره بللی؛ محمّد رضوان عرقسوسی؛ سعید محمّد لحام؛ عادل مرشد، مکرر در ذیل حدیث نوشتهاند: اسناده صحیح، رجاله ثقات رجال الصحیح (مسند احمد ۴۵ / ۱۴، ۴۵۹).
آقای بشار عواد معروف، محقق سنن ابن ماجه در ذیل حدیث نوشته است: اسناده صحیح (سنن ابن ماجه ۱ / ۱۳۱). و در ذیل نقل دیگری از حدیث نوشته است: اسناده صحيح، ورجاله ثقات (سنن ابن ماجه ۱ / ۱۳۷).
آقای عبدالغفار بنداری محقق سنن نسائی در ذیل حدیث نوشته است: صحيح ورجاله ثقات (سنن نسائی ۵ / ۱۱۹ ـ ۱۲۰).
۳ . تواتر حدیث:
بالاترین معیاری که بیشتر دانشمندان اهل سنّت برای حدیث متواتر ذکر کردهاند آن است که آن را حداقل ده نفر از صحابه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کرده باشند (سیوطی، تدریب الراوی ۲ / ۱۷۶؛ زبیدی، لقط اللآلی المتناثرة فی الأحادیث المتواترة ص ۲۳).
وگرنه برخی از دانشمندان، نقل حدیث توسط چهار نفر از صحابه را متواتر دانستهاند (جصاص، الفصول فی الاصول ۳ / ۵۱؛ ابن حزم، المحلی ۲ / ۱۵۳).
وچنان که گذشت حدیث منزلت را نه نفر از امامان اهل بیت علیهم السلام، و ۴۰ نفر از صحابه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند، و حدیث از نظر سند در درجات بالایی از تواتر قرار دارد. قابل ذکر است شماری از عالمان اهل سنّت به تواتر حدیث مورد نظر نیز اذعان نمودهاند (ر.ک: میلانی، نفحات الازهار ۱۷ / ۱۶۰ ـ ۱۶۱).
مواضع بیان حدیث:
هرچند برخی از دانشمندان صدور این حدیث را فقط یک بار آن هم در آغاز حرکت سپاه اسلام برای شرکت در غزوه تبوک دانستهاند (صحیح مسلم ۴ / ۱۸۷۰ ذیل صفحه؛ ابن تیمیة، منهاج السنة ۷ / ۳۶۲)، اما حقیقت آن است که بیان این حدیث به مورد یادشده اختصاص نداشته، بلکه رسول خدا صلّی الله علیه وآله این حدیث را در مواضع متعددی بیان داشتهاند. برخی از دانشمندان معاصر مواضع بیان این حدیث توسط پیامبر صلّی الله علیه وآله را ۲۱ مورد ذکر کردهاند (جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام ۶ / ۲۸۲ ـ ۲۸۷).
اما بررسیها نشان میدهد مواضع بیان حدیث از آمار فوق بیشتر بوده و به حدود ۳۰ مورد میرسد. (طبرسی، مجمع البیان ۷/۳۵۷؛ طبرانی، معجم کبیر ۵/۲۲۱ و ۱۱/۶۳؛ و ۱۲/۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق ۴۲/۱۰۰ و ۱۳۹؛ مجلسی، بحار الانوار ۵/۶۹ و ۶/۲۱۶ و ۸/۱).
به جز غزوه تبوک، واقعه دیگری که رسول خدا صلّی الله علیه وآله حدیث منزلت را بیان کردهاند هنگام برقرار نمودن عقد اخوت بین اصحاب است.
در اینجا نیز رسول خدا صلّی الله علیه وآله علی علیه السلام را به عنوان برادر خود برگزیده و حدیث منزلت را درباره ایشان بیان فرمود (طبرانی، معجم کبیر ۵ / ۲۲۱ و ۱۱ / ۶۳؛ ابن حبان، الثقات ۱ / ۱۴۲).
مورد دیگر واقعه سد ابواب و بستن درِ خانههای صحابه که به درون مسجد پیامبر باز میشد، و مانع شدن از عبور و مرور آنان از داخل مسجد بود. در این واقعه پیامبر خدا درِ خانه علی علیه السلام را باز گذاشت و به آن حضرت فرمود: «يا علي إنّه يحل لك في المسجد ما يحل لي، يا علي ألا ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ النبوّة …» (ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق ۴۲ / ۱۳۹). همچنین، رسول خدا صلّی الله علیه وآله در سال سوم بعثت در اجتماع فرزندان عبدالمطّلب در یوم الدار نیز این حدیث را بیان فرمودهاند (طبرسی، مجمع البیان ۷ / ۳۵۷).
منزلتهای هارون نسبت به موسی:
در حدیث منزلت جایگاه علی علیه السلام نسبت به پیامبر صلّی الله علیه وآله به جایگاه هارون نسبت به موسی علیه السلام تشبیه شده، اما در خود حدیث، از آن منزلتها سخنی به میان نیامده، و این منزلتها در قرآن کریم بیان شده است.
۱ . هارون برادر موسی بود (هارُونَ أَخي ) (طه / ۳۰)، (وَجَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيرًا )(فرقان / ۳۵).
۲ . خداوند هارون را وزیر موسی قرار داده بود (وَجَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيرًا )(فرقان / ۳۵).
۳ . هارون از خانواده موسی بود (وَاجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أَهْلي ) (طه / ۲۹ ـ ۳۰).
۴ . هارون تصدیقکننده موسی بود (فَأَرْسِلْهُ مَعي رِدْءًا يُصَدِّقُني ) (قصص / ۳۴).
۵ . هارون در امر دین شریک موسی بود (وَأَشْرِكْهُ في أَمْري ) (طه / ۳۲).
۶ . هارون پشتوانه و موجب تقویت بازوی موسی بود (اشْدُدْ بِهِ أَزْري ) (طه / ۳۱).
۷ . هارون در غیاب موسی جانشین او بود (وَقالَ مُوسى ِلأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي )(اعراف / ۱۴۲).
۸ . وظیفه هارون این بود که جامعه را اصلاح کند (وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ ) (اعراف / ۱۴۲).
موارد فوق منزلتهایی است که قرآن کریم برای هارون نسبت به موسی بیان فرموده است، و تشبیه علی علیه السلام به هارون در حدیث متواتر منزلت اقتضا دارد که همه منزلتهای هارون نسبت به موسی، برای علی علیه السلام نسبت به پیامبر صلّی الله علیه وآله ثابت باشد.
نقل مشهور حدیث منزلت:
در نقل مشهور حدیث منزلت که بیشتر صحابه آن را از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کردهاند آمده است که پیامبر صلّی الله علیه وآله خطاب به علی علیه السلام فرمود: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي» (صدوق، خصال ۲ / ۵۷۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم ۴ / ۱۸۷۰، ترمذی، سنن ترمذی ۵ / ۴۵۵ ـ ۴۵۶؛ احمد بن حنبل، مسند ۱۷ / ۳۷۳) یا عباراتی مشابه عبارت فوق.
نقل ابن عباس از حدیث منزلت:
عبدالله بن عباس که از برجستهترین و هوشمندترین چهرههای صحابه پیامبر صلّی الله علیه وآله به شمار میآید، و از استعداد و حافظه فوقالعادهای نیز برخوردار بوده است (ذهبی، سیر اعلام النبلاء ۳ / ۳۴۵)، حدیث منزلت را کاملتر از دیگران نقل کرده است. گزارش ابن عباس از این حدیث را جمعی از حافظان بزرگ اهل سنّت در آثار خود ثبت کردهاند. از جمله:
۱ . احمد بن حنبل آورده است: … عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلّی الله علیه وآله: «… أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى، إلاّ أنّك لست بنبي، إنّه لا ينبغي أن أذهب إلاّ وأنت خليفتي» (مسند احمد ۱ / ۳۳۱ و ۵ / ۱۸۰؛ فضائل الصحابة ۲ / ۸۵۱).
۲ . نسائی آورده است: … عن ابن عباس قال: … وخرج بالناس في غزوة تبوك، فقال عليّ: أخرج معك؟ فقال: لا، فبكى فقال صلّى الله عليه وآله: «أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى، إلاّ أنّك لست بنبيّ؟» ثم قال: «أنت خليفتي» يعني في كل مؤمن (من) بعدي (سنن نسائى ۵ / ۱۱۳).
۳ . در نقل طبرانی و شمار دیگری از محدثان آمده است: … عن ابن عباس قال: قال رسول الله لعليّ: «… أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّك لست بنبيّ إنّه لا ينبغي أن أذهب إلاّ وأنت خليفتي …» (طبرانی، معجم کبیر ۱۲ / ۷۸؛ مستدرک حاکم ۳ / ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ هیثمی، مجمع الزوائد ۹ / ۱۲۰؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة ۷ / ۳۷۴).
۴ . در نقل ابن عساکر آمده است: عن ابن عباس قال: قال النبيّ صلّى الله عليه وآله لعليّ: «أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّك لست بنبيّ، قال: نعم. قال: وانّك خليفتي في كل مؤمن» (ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق ۴۲ / ۹۸).
در نقل دیگری از ابن عساکر آمده است: … قال صلّى الله علیه وآله: «أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّك لست بنبيّ إنّه لا ينبغي أن أذهب إلاّ وأنت خليفتي من بعدي» (تاریخ مدینة دمشق ۴۲ / ۱۰۰).
نقل ابن ابی عاصم از حدیث ابن عباس:
گویاترین تعبیر از حدیث ابن عباس را حافظ ثقه ابوبکر بن ابی عاصم (م ۲۸۷ ق) نقل کرده است. وی مینویسد:
حدثنا محمّد بن المثنى، حدثنا يحيى بن حمّاد، حدثنا أبوعوانة، عن يحيى بن سليم أبي بلج، عن عمرو بن ميمون، عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلّى الله عليه وآله لعليّ: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّك لست نبيّاً إنّه لا ينبغي أن أذهب إلاّ وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي» (ابن ابی عاصم، كتاب السنة ص ۵۵۱). ابن عباس میگوید: رسول خدا صلّی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: تو نسبت به من همانند هارون هستی نسبت به موسی علیه السلام جز آنکه تو پیامبر نیستی. به طور یقین شایسته نیست که من بروم مگر آنکه تو پس از من جانشین من هستی در میان همه مؤمنان.
ابن ابی عاصم یک بار دیگر حدیث فوق را با همین سند در ضمن حدیث ابن عباس که وی در طی آن ده فضیلت برای علی بن ابی طالب علیه السلام ذکر کرده نقل کرده است. در این نقل آمده است: عن ابن عبّاس قال: … وخرج الناس في غزوة تبوك فقال عليّ: أخرج معك؟ قال صلّى الله عليه وآله: لا. قال: فبكى. قال صلّى الله عليه وآله: «أفلا ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّك لست بنبيّ وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي …» (كتاب السنّة ص ۵۸۹). مردم برای شرکت در غزوه تبوک از مدینه خارج شدند، علی علیه السلام خطاب به پیامبر صلّی الله علیه وآله فرمود: من هم با شما خارج شوم؟ پیامبر صلّی الله علیه وآله فرمود: نه. علی علیه السلام گریه کرد. پیامبر صلّی الله علیه وآله فرمود: آیا خوشنود نیستی که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی علیه السلام باشی جز آنکه تو پیامبر نیستی، بلکه تو پس از من جانشین من هستی در میان همه مؤمنان.
بررسی رجال سند حدیث ابن عبّاس:
رجال سند حدیث همگی افرادی موثّق و مورد اعتمادند، اینان عبارتند از:
۱ . ابوبکر بن ابی عاصم:
ذهبی مینویسد: «ابن ابى عاصم، حافظ كبير، امام بارع متبع للآثار، كثير التصانيف … قال أبوالعباس النسوي: أبوبكر بن أبي عاصم كان ثقة نبيلاً معمراً». (ذهبی، سیر أعلام النبلاء ۱۳ / ۴۳۰). حافظ بزرگ ابن ابی عاصم، پیشوایی پرهیزکار و دارای آثار فراوان بود. ابوالعباس نسوی گفته است: ابن ابی عاصم فردی مورد اعتماد، برجسته و دراز عمر بود.
ذهبی در جای دیگری مینویسد: «الإمام أبوبكر أحمد بن عمرو بن أبي عاصم ـ الشيباني ـ كان إماماً فقيهاً ظاهرياً صالحاً ورعاً كبير القدر صاحب مناقب» (العبر فی خبر من غبر ۲ / ۸۵). ابن ابی عاصم شیبانی، پیشوایی دین شناس، صالح، پرهیزکار و عالیقدر بود، و به ظواهر آیات و روایات عنایتی خاص داشت.
ابن ابی حاتم مینویسد: «أحمد بن عمرو بن أبي عاصم كان صدوقاً» (ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل ۲ / ۶۷؛ صفدی، الوافی بالوفیات ۷ / ۱۷۶). ابن ابی عاصم فردی راستگو بود.
ابی الشیخ اصفهانی درباره وی مینویسد: «وكان من الصيانة والعفة بمحل عجيب». (طبقات المحدثین باصبهان ۳ / ۳۸۰). در پرهیزکاری و پاکدامنی به مرتبه والایی دست یافته بود.
صفدی مینویسد: «أحمد بن عمرو بن أبي عاصم كان فقيهاً إماماً يفتى بظاهر الأثر وله قدم في الورع والعبادة». (الوافی بالوفیات ۷ / ۱۷۶). ابن ابی عاصم پیشوایی فقیه بود که بر اساس ظواهر آثار فتوی میداد، و در پرهیزکاری و عبادت قدم هایی برداشته بود.
۲ . محمّد بن المثنی:
ابوالحجاج مزی مینویسد: «وقال أبوحاتم: صالح الحديث، صدوق. وقال أبوعروبة الحراني: ما رأيت بالبصرة أثبت من محمّد بن المثنى». ابوحاتم گفته است: او فردی راستگو است، و احادیث خوبی دارد. ابوعروبه گفته است: در بصره فردی مورد اعتمادتر از محمّد بن مثنی نیافتم.
«وقال يوسف بن خراش: حدّثنا محمّد بن المثنى، وكان من الأثبات». محمّد بن مثنی فردی مورد اعتماد بود.
«وذكره ابن حبان في كتاب الثقات. وقال أبوبكر الخطيب: كان صدوقاً، ورعاً، فاضلاً، عاقلاً. وقال في موضع آخر: كان ثقة ثبتاً». (مزی، تهذیب الکمال ۲۶ / ۳۶۳ ـ ۳۶۴). ابن حبان نام وی را در کتاب «الثقات» ذکر کرده، و ابوبکر خطیب گفته است: او فردی راستگو، پرهیزکار، دانشمند، خردمند و مورد اعتماد بود.
ابن حجر مینویسد: «محمّد بن المثنى ثقة ثبت». (تقریب التهذیب ۲ / ۱۲۹). محمّد بن مثنی فردی مورد اعتماد است.
ابن حجر در جای دیگری مینویسد: «قال عبدالله بن أحمد عن ابن معين: ثقة، وقال أبوسعد الهروي: سألت الذهلي عنه فقال: حجة. وقال صالح بن محمّد: صدوق، وقال أبوحاتم: صالح الحديث صدوق، وقال أبوعروبة: ما رأيت بالبصرة أثبت منه، وقال ابن خراش: محمّد بن المثنى كان من الأثبات. وذكره ابن حبان في الثقات. وقال الخطيب: كان ثقة ثبتاً. وقال الدارقطني: كان أحد الثقات. وقال مسلمة: ثقة مشهور». (تهذیب التهذیب ۹ / ۳۷۸).
عبدالله بن احمد از ابن معین نقل کرده که او محمّد بن مثنی را ثقه دانسته است. ابوسعد هروی گفته است: از ذهلی درباره محمّد بن مثنی سؤال کردم گفت: حجت است. صالح بن محمّد گفته است: محمّد بن مثنی فردی راستگو است. ابوحاتم گفته است: فردی راستگو است و روایات خوبی دارد. ابوعروبه گفته است: در بصره فردی مورد اعتمادتر از او نیافتم. ابن خراش گفته است: محمّد بن مثنی از افراد مورد اعتماد است. ابن حبان نام وی را در کتاب «ثقات» ذکر کرده، خطیب و دارقطنی و مسلمة او را فردی مورد اعتماد دانستهاند.
۳ . یحیی بن حمّاد:
ابن حجر مینویسد: «يحيى بن حمّاد ثقة عابد». (تقریب التهذیب ۲ / ۳۰۰). یحیی بن حماد ثقه و اهل عبادت است.
ابوالحجاج مزی مینویسد: «قال محمّد بن سعد: كان ثقة، كثير الحديث». محمّد بن سعد گفته است: او فردی ثقه است، و روایات بسیاری دارد.
«وقال أبوحاتم: ثقة». ابوحاتم گفته: مورد اعتماد است.
«وقال محمّد بن نعمان بن عبدالسلام: لم أر أعبد من يحيى بن حمّاد». (مزی، تهذیب الکمال ۳۱ / ۲۷۸). فردی عبادتکنندهتر از یحیی بن حماد ندیدم.
ابن حبان نام وی را در کتاب «ثقات» ذکر نموده که بیانگر ثقه بودن او است (الثقات ۹ / ۲۵۷).
عجلی مینویسد: «يحيى بن حمّاد ثقة». (معرفة الثقات ۲ / ۳۵۱). یحیی بن حماد مورد اعتماد است.
ذهبی مینویسد: «وثّقة أبوحاتم وجماعة. وقال ابن سعد: كان ثقة كثير الحديث. وقال محمّد بن النعمان بن عبدالسلام: لم أر أعبد من يحيى بن حمّاد». (سیر اعلام النبلاء ۱۰ / ۱۴۰). ابوحاتم و ابن سعد او را فردی مورد اعتماد دانستهاند. و محمّد بن نعمان بن عبدالسلام گفته: فردی که عبادتش بیشتر از یحیی بن حماد باشد نیافتم.
۴ . وضاح یشکری، معروف به ابوعوانه:
ابن حجر مینویسد: «ابوعوانه ثقة ثبت». (تقریب التهذیب ۲ / ۲۸۳). ابوعوانه مورد اعتماد است.
ذهبی مینویسد: «وضاح بن عبدالله، أبوعوانة الواسطي مجمع على ثقته». (میزان الاعتدال ۴ / ۳۳۴). بر وثاقت ابوعوانه واسطی اتفاق نظر وجود دارد.
ابوالحجاج مزی مینویسد: «قال أبوطالب: سئل أحمد بن حنبل: أبوعوانة أثبت أو شريك؟ قال: إذا حدّث أبوعوانة من كتابه فهو أثبت». ابوطالب گفته است: از احمد بن حنبل سؤال شد: ابوعوانه مورد اعتمادتر است یا شریک؟ احمد پاسخ داد: هرگاه ابوعوانه از کتابش حدیث نقل کند مورد اعتمادتر است.
«وقال أبوزرعة: ثقة إذا حدث من كتابه. وقال أبوحاتم: هو صدوق، ثقة. وقال أحمد ويحيى: كان ثقة». (مزی، تهذیب الکمال ۳۰ / ۴۴۷ ـ ۴۴۸). ابوزرعه گفته است: هرگاه ابوعوانه از کتابش حدیث نقل کند مورد اعتماد است. ابوحاتم، احمد بن حنبل و یحیی بن معین نیز او را ثقه دانستهاند.
ابن حجر مینویسد: «قال أحمد ويحيى: كان أميناً ثقة، وقال ابن سعد: كان ثقة صدوقاً، وقال العجلي: أبوعوانة بصري ثقة، وقال يعقوب بن شيبة: ثبت صالح الحفظ صحيح الكتاب، وقال ابن خراش: صدوق في الحديث، وقال ابن عبدالبر: أجمعوا على أنّه ثقة ثبت حجة». (تهذيب التهذيب ۱۱ / ۱۰۴ ـ ۱۰۶). احمد و ابن معین گفتهاند: ابوعوانه فردی امین و مورد اعتماد است. ابن سعد گفته: فردی راستگو و مورد اعتماد است. عجلی گفته: وی اهل بصره و مورد اعتماد است. یعقوب بن شیبه گفته: او مورد اعتماد است، دارای حافظهای خوب، و کتاب وی صحیح است. ابن خراش گفته: در نقل حدیث فردی راستگو است. ابن عبدالبر گفته: دانشمندان بر وثاقت و حجت بودن او اتفاق نظر دارند.
۵ . یحیی بن سلیم (ابوبلج):
هیثمی مینویسد: «أبي بلج الفزاري وهو ثقة». (مجمع الزوائد ۹ / ۱۰۹ و ۱۲۰). ابوبلج فزاری مورد اعتماد است.
ابن حجر مینویسد: «يحيى بن سليم صدوق». (تقریب التهذیب ۲ / ۳۷۰). یحیی بن سلیم فردی راستگو است.
ذهبی مینویسد: «يحيى بن سليم: … وثّقه ابن معين وغيره، ومحمّد بن سعد، والنسائي، والدارقطني. وقال أبوحاتم: صالح الحديث، لا بأس به». (میزان الاعتدال ۴ / ۳۸۴). ابن معین، و ابن سعد و نسائی و دارقطنی یحیی بن سلیم را مورد اعتماد دانسته، و ابوحاتم گفته است: احادیث وی خوب است، و ایرادی بر او وارد نیست.
ابوالحجاج مزی مینویسد: «قال إسحاق بن منصور، عن يحيى بن معين: ثقة. وكذلك قال محمّد بن سعد، والنسائي، والدارقطني.
وقال أبوحاتم صالح الحديث، لا بأس به». (مزی، تهذیب الکمال ۳۳ / ۱۶۲). اسحاق بن منصور گفته: ابن معین، ابن سعد، نسائی، و دارقطنی او را فردی مورد اعتماد دانستهاند.
ابن حبان نام وی را در کتاب «الثقات» ذکر نموده که بیانگر وثاقت او است (الثقات ۷ / ۶۱۵).
عجلی مینویسد: «يحيى بن سليم ثقة». (معرفة الثقات ۲ / ۳۵۳). یحیی بن سلیم مورد اعتماد است.
ابن شاهین مینویسد: «يحيى بن سليم ثقة». (تاریخ اسماء الثقات ص ۲۶۰). یحیی بن سلیم مورد اعتماد است.
ابن سعد مینویسد: «ابوبلج واسمه يحيى بن الفزاري وكان ثقة». (طبقات الکبری ۷ / ۳۱۱). نام ابوبلج یحیی بن فزاری، و او فردی مورد اعتماد است.
قابل ذکر است برخی از محدّثان بدون آنکه دلیلی ارائه دهند در وثاقت یحیی بن سلیم تردید کردهاند (مزی، تهذیب الکمال ۳۳ / ۱۶۲).
و برخی از رجال شناسان علت تضعیف وی را نقل روایات منکر و نادرست توسط وی دانستهاند. ذهبی مینویسد: «ومن مناكيره: عن عمرو بن ميمون، عن ابن عباس، أنّ النبي صلّى الله عليه وآله أمر بسد الأبواب إلاّ باب علي رضي الله عنه». (میزان الاعتدال ۴ / ۳۸۴).
نقد و بررسی:
حدیث سد ابواب از روایات صحیح، بلکه متواتر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله است.
حاکم نیشابوری با ذکر سند مینویسد: عن زيد بن أرقم قال: كانت لنفر من أصحاب رسو الله صلّى الله عليه وآله أبواب شارعة في المسجد فقال صلّى الله عليه وآله يوماً: «سدوا هذه الأبواب إلاّ باب علي» قال: فتكلّم في ذلك ناس فقام رسول الله صلّى الله عليه وآله فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: «أمّا بعد فإنّي أُمرتُ بسد هذه الأبواب غير باب علي فقال فيه قائلكم والله ما سددت شيئاً ولا فتحته ولكن أُمرتُ بشيء فاتبعتُه» (مستدرک الصحیحین ۳ / ۱۲۵).
برای خانههای شماری از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه وآله درهایی وجود داشت که به درون مسجد باز میشد (و از آن رفت و آمد میکردند) در یکی از روزها رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: «جز درِ خانه علی علیه السلام سایر درها را ببندید» انس میگوید: بین مردم در این باره گفتوگوهایی صورت گرفت. رسول خدا برخاست به حمد و ستایش خدا پرداخت و سپس فرمود: «من مأمور شدم تا غیر از در خانه علی علیه السلام سایر درها را ببندم، اما شما در این باره مطالبی بیان کردید، به خدا سوگند من از جانب خود چیزی را نبستم و نگشودم، بلکه دستور خداوند را اجرا کردم.
حاکم پس از نقل حدیث مینویسد: هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه.
حدیث «سد ابواب» را حدود ۳۰ نفر از صحابه نقل کردهاند که علی علیه السلام، عمر بن خطاب، عبدالله بن عمر، زید بن ارقم، براء بن عازب، عبدالله بن عبّاس، ابوسعید خدری، جابر بن عبدالله، عایشه، سعد بن ابیوقّاص، انس بن مالک، حذیفه، ابن مسعود، ابوذر غفاری، و … از آن جملهاند. (عاملی، الصحیح من سیرة النبي ۶ / ۳۰۳ ـ ۳۰۴). بنابراین، حدیث یادشده متواتر بوده، و به لحاظ سند فاقد هرگونه عیب و ایراد است؛ و نادرست دانستن چنین روایتی یا نشأت گرفته از عدم اطلاع از روایات رسول گرامی اسلام است. و یا برخاسته از تعصّبات مذهبی است.
۶ . عمرو بن میمون:
ابوالحجاج مزی مینویسد: «قال إسحاق بن منصور، عن يحيى بن معين: ثقة. وقال النسائي: ثقة. وقال العجلي: كوفي، تابعي، ثقة». (مزی، تهذیب الکمال ۲۲ / ۲۶۳). اسحاق بن منصور گفته: ابن معین و نسائی و عجلی او را ثقه دانسته، و عجلی او را اهل کوفه و جزء تابعین به شمار آورده است.
عجلی مینویسد: «عمرو بن ميمون كوفي تابعي ثقة». (معرفة الثقات ۲ / ۱۸۶).
ذهبی مینویسد: «وثّقه يحيى بن معين». (تذکرة الحفّاظ ۱ / ۶۵).
و در جای دیگری مینویسد: «عمرو بن ميمون، الإمام الحجّة … وثّقه يحيى بن معين وأحمد العجلي». (سیر اعلام النبلاء ۴ / ۱۵۸، ۱۶۰).
ابن حجر مینویسد: «قال ابن معين والنسائي: مشهور ثقة عابد». (تهذیب التهذیب ۸ / ۹۶؛ تقریب التهذیب ۱ / ۷۴۷). ابن معین و نسائی گفتهاند: عمرو بن میمون فردی مشهور، اهل عبادت، و مورد اعتماد است.
ابن حبان نام وی را در کتاب «الثقات» آورده که بیانگر ثقه بودن او است (الثقات ۵ / ۱۶۶).
۷ . عبدالله بن عباس: وی از بزرگان صحابه و بینیاز از توثیق است.
چنان که ملاحظه میکنید رجال سند حدیث همگی موثق و سند حدیث صحیح است.
دلالت حدیث بر خلافت بلافصل علی علیه السلام:
سخن پیامبر صلّی الله علیه وآله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود: «… أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي» (ابن ابی عاصم، کتاب السنة ص ۵۵۱ و ۵۸۹).
در دلالت بر خلافت و جانشینی بلافصل علی علیه السلام به جای پیامبر صلّی الله علیه وآله پس از آن حضرت، آن هم نسبت به همه کسانی که به آیین پیامبر صلّی الله علیه وآله ایمان آوردهاند، از صراحت کافی برخوردار است و هیچ ابهامی در آن وجود ندارد. به خصوص با توجه به واژه «خلیفه» که صریحترین لفظ در معنای جانشینی است. و با توجه به جمله «في كل مؤمن من بعدي» که نشان میدهد جانشینی علی علیه السلام نسبت به پیامبر صلّی الله علیه وآله به گروه خاصی اختصاص ندارد، بلکه امیرالمؤمنین علیه السلام جانشین پیامبر است بعد از پیامبر صلّی الله علیه وآله برای همه مؤمنان.
مطلب فوق حقیقتی است که جابر بن عبدالله انصاری نیز آن را به صراحت بیان داشته است. مرحوم صدوق از ابوهارون عبدی نقل کرده که گفته است: سألت جابر بن عبدالله الأنصاري عن معنا قول النبي صلّی الله عليه وآله لعليّ عليه السلام: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبي بعدي» قال: استخلفه بذلك والله على أُمّته في حياته وبعد وفاته، وفرض عليهم طاعته، فمن لم يشهد له بعد هذا القول بالخلافة فهو من الظالمين (صدوق، معانی الاخبار ص ۷۴).
از جابر بن عبدالله انصاری درباره معنای سخن پیامبر صلّی الله علیه وآله به علی علیه السلام «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز آنکه پس از من پیامبری وجود ندارد» سؤال کردم، جابر پاسخ داد: به خدا سوگند رسول خدا با این سخن خود علی علیه السلام را جانشین خود قرار داد بر امتش در زمان حیاتش و بعد از وفاتش، و پیروی از علی علیه السلام را بر همه امتش واجب نمود، و پس از این سخنِ پیامبر صلّی الله علیه وآله درباره علی علیه السلام، هرکس او را جانشین پیامبر نداند از ستمکاران خواهد بود.
سخنی از قاضی:
سخن پیامبر در این حدیث که خطاب به علی علیه السلام فرمود: «… أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي» جایی باقی نمیگذارد تا یحیی بن شرف نووی، و احمد شاكر محقّق سنن ترمذی، و محمّد فؤاد عبدالباقی محقق صحیح مسلم در ذیل حدیث بنویسند: «… قال القاضي: هذا الحديث مما تعلقت به الروافض والإمامية وسائر فرق الشيعة، في أنّ الخلافة كانت حقّاً لعليّ. وأنّه وصّى له بها … وهذا الحديث لا حجّة فيه لأحد منهم، بل فيه اثبات فضيلة لعليّ، ولا تعرض فيه لكونه أفضل من غيره أو مثله. وليس فيه دلالة لإستخلافه بعده. لأنّ النبيّ صلّى الله عليه وآله إنّما قال هذا لعليّ، حينما استخلفه في المدينة في غزوة تبوك. ويؤيد هذا أن هارون، المشبه به، لم يكن خليفة بعد موسى، بل توفى في حيات موسى … وإنّما استخلفه حين ذهب لميقات ربّه للمناجات (نووی، شرح صحیح مسلم ۱۵ / ۱۷۴؛ سنن ترمذی ۵ / ۴۵۶ ذیل صفحه؛ صحیح مسلم ۴ / ۱۸۷۰ ذیل صفحه).
قاضی گفته است این حدیث از احادیثی است که شیعه امامیه و دیگر فرقههای شیعه آن را دلیل حقانیت علی علیه السلام در مسئله خلافت قرار دادهاند و معتقدند رسول خدا صلّی الله علیه وآله با این حدیث علی علیه السلام را وصی و جانشین خود قرار داده است.
در این حدیث دلیلی برای ادعای هیچ یک از فرق شیعه وجود ندارد، بلکه حدیث درصدد اثبات فضیلتی برای علی بن ابی طالب علیه السلام است. همچنین حدیث دلالتی بر برتری علی علیه السلام بر دیگران ندارد. و دلالتی بر جانشینی آن حضرت بعد از پیامبر صلّی الله علیه وآله ندارد، زیرا پیامبر صلّی الله علیه وآله زمانی این سخن را به علی علیه السلام فرمود که در غزوه تبوک او را در مدینه جانشین خود قرار داده بود. و مؤید دیدگاه فوق آن است که هارون که علی علیه السلام به او تشبیه شده است، جانشین موسی نشد، بلکه در زمان حیات موسی فوت نمود، و فقط زمانی که موسی برای مناجات به میقات رفته بود جانشین او بود.
پاسخ:
رسول خدا صلّی الله علیه وآله در این حدیث از لفظ «خلیفه» استفاده کردهاند که صریحترین لفظ در بیان معنای جانشینی است. حضرت به این مقدار هم بسنده نکرده بلکه کلمه خلیفه را با یاء نسبت به کار بردهاند « = خلیفتی» که به صراحت نشان میدهد علی علیه السلام جانشین خود پیامبر صلّی الله علیه وآله است.
پس از آن، جمله «في كل مؤمن» را به کار بردهاند تا نشان دهند که جانشینی علی علیه السلام به گروه خاصی اختصاص ندارد بلکه آن حضرت جانشین پیامبر است برای همه کسانی که به آیین پیامبر ایمان آوردهاند. این جمله اجازه نمیدهد تا کسانی ادعا کنند که علی علیه السلام جانشین پیامبر صلّی الله علیه وآله بوده اما در میان اهل بیت و خانواده پیامبر صلّی الله علیه وآله. (بلاذری، أنساب الأشراف ۲ / ۹۲؛ ابن حجر، فتح الباری ۸ / ۸۶). یا ادعا کنند که علی علیه السلام جانشین پیامبر صلّی الله علیه وآله بوده در شهر مدینه آنهم فقط در غزوه تبوک (نووی، شرح صحیح مسلم ۱۵ / ۱۷۴) نه برای همه مؤمنان و پیروان پیامبر صلّی الله علیه وآله.
جمله «من بعدی» در حدیث پیامبر صلّی الله علیه وآله به صراحت گویای آن است که جانشینی علی علیه السلام به جای پیامبر صلّی الله علیه وآله پس از درگذشت پیامبر است، و اختصاص به زمان حیات پیامبر صلّی الله علیه وآله و غزوه تبوک ندارد.
بر اساس این حدیث، علی علیه السلام جانشین پیامبر صلّی الله علیه وآله است در غزوه تبوک و پس از درگذشت پیامبر صلّی الله علیه وآله برای همه کسانی که به آیین پیامبر ایمان آوردهاند، و سخن قاضی که گفته است این حدیث دلالتی بر مدعای شیعیان درباره خلافت علی علیه السلام ندارد سخن نادرستی است.
اما اینکه میگوید: این حدیث درصدد اثبات فضیلتی برای علی علیه السلام است، این حرف میتواند درست باشد و آن فضیلت همان خلافت بلافصل علی علیه السلام به جای پیامبر صلّی الله علیه وآله و بر همه پیروان آن حضرت باشد.
اما این سخن قاضی که میگوید: این حدیث دلالتی بر برتری علی علیه السلام بر دیگران ندارد نیز نادرست است، چون وقتی رسول خدا صلّی الله علیه وآله به صراحت علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود برای همه پیروان خود تعیین و معرفی میکند نشان میدهد
که آن حضرت بر همه پیروان پیامبر برتری دارد و اگر فرض کنیم افرادی برتر از علی علیه السلام در میان یاران پیامبر وجود داشته باشند و با این وجود پیامبر صلّی الله علیه وآله علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود و پیشوای مسلمانان پس از خود تعیین نماید، این اقدام، مقدم داشتن مفضول بر فاضل است که از منظر عقل قبیح است.
به خصوص که رسول خدا صلّی الله علیه وآله در این حدیث، علی علیه السلام را نسبت به خود، به هارون نسبت به موسی علیه السلام تشبیه کردهاند، و هارون در میان قوم موسی از نظر فضیلت برترین فرد آنان بوده است، پس باید علی علیه السلام که در این حدیث به هارون تشبیه شده، برترین فرد امت پیامبر صلّی الله علیه وآله باشد. در نتیجه به دلالت این حدیث، برتری علی علیه السلام بر دیگر اصحاب و پیروان پیامبر صلّی الله علیه وآله امری قطعی و مسلم است.
سخنی از ابن تیمیة:
همچنین سخن ابن تیمیه که میگوید: پیامبر صلّی الله علیه وآله در غزوات خود غیر از علی علیه السلام کسان دیگری را نیز جانشین خود قرار داد، پس این قضیه اختصاص به علی علیه السلام ندارد تا برای ایشان فضیلتی محسوب شود (منهاج السنة ۵ / ۳۳ ـ ۳۴)؛ ارزشی نخواهد داشت، زیرا درست است که در غزوات پیامبر صلّی الله علیه وآله کسان دیگری نیز در مدینه به جای ایشان باقی ماندند، اما منزلت هایی که قرآن برای هارون ذکر کرده و رسول خدا در حدیث منزلت همه آن منزلتها را برای علی علیه السلام نسبت به خود ثابت دانستهاند، برای هیچ یک از کسانی که در غزوات پیامبر در مدینه جانشین ایشان بودهاند، ثابت نشده است.
هیچ یک از آنان برادر پیامبر صلّی الله علیه وآله، از خانواده پیامبر صلّی الله علیه وآله، و وزیر پیامبر صلّی الله علیه وآله نبودهاند. رسول خدا صلّی الله علیه وآله درباره هیچ یک از آنان نفرمود: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى»، و درباره هیچ یک از آنان نفرمود: «أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي» و درباره هیچ یک از آنان نفرمود: «… إنّه لابدّ أن تقيم أو أقيم» (ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق ۴۲ / ۱۸۶)، که نشان میدهد شرایط مدینه و وضعیت مسلمانان در آن روز به گونهای بوده که برای اداره آن لازم بوده یا پیامبر صلّی الله علیه وآله در مدینه بماند و یا علی علیه السلام، و هیچ کس دیگر صلاحیت جانشینی پیامبر صلّی الله علیه وآله در این غزوه را نداشته است. به همین دلیل هیچ یک از کسانی که در غزوات پیامبر صلّی الله علیه وآله جانشین ایشان بودهاند را به هیچ روی نمیتوان با جانشینی علی بن ابی طالب علیه السلام به جای پیامبر در غزوه تبوک مقایسه نمود.
نتیجه:
چنان که ملاحظه شد، حدیث منزلت را نُه نفر از امامان اهل بیت علیهم السلام، و جمع کثیری از صحابه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل کرده، و شمار زیادی از محدّثان فریقین آن را به صورت گسترده در آثار خود ثبت کردهاند، اما در نقل عبدالله بن عباس از این حدیث که آنان را جمعی از حافظان بزرگ تشیع و تسنن در آثار خود نقل کردهاند افزودههایی وجود دارد که آن را از دیگر نقلهای این حدیث متمایز ساخته است.
گویاترین تعبیر این نقل را حافظ ثقه اهل سنّت ابن ابی عاصم با سند صحیح در کتاب خود ثبت کرده است.
این نقل به صراحت بر خلافت و جانشینی بلافصل علی علیه السلام به جای پیامبر صلّی الله علیه وآله دلالت دارد و همه ایرادهایی که برخی از عالمان اهل سنّت بر دلالت دیگر نقلهای حدیث منزلت بر خلافت علی علیه السلام به جای پیامبر وارد کردهاند را پاسخ میدهد، و جلو هرگونه بهانهجویی را میگیرد.
منابع
۱ . ابن ابی حاتم رازی، الجرح والتعدیل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۱ ق.
۲ . ابن ابی شیبة، المصنف، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۹ ق.
۳ . ابن ابی عاصم، کتاب السنة، تحقیق: ناصرالدین البانی، المکتب الاسلامی، بیروت، ۱۴۱۳ ق.
۴ . ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ ق.
۵ . ابن تیمیة، منهاج السنّة، جامعة الامام محمّد بن سعود الاسلامیة، ۱۴۰۶ ق.
۶ . ابن جعد جوهری، علی، مسند، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۷ ق.
۷ . ابن حبان، صحیح ابن حبان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ ق، بی جا.
۸ . ابن حبان، محمّد، کتاب الثقات، مؤسسة الکتب الثقافیة، حیدرآباد، ۱۳۹۳ ق.
۹ . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۵ ق.
۱۰ . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۴ ق.
۱۱ . ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، دار المعرفة، بیروت، بی تا.
۱۲ . ابن حزم، المحلی، تحقیق: احمد محمد شاکر، دار الفکر، بی جا، بی تا.
۱۳ . ابن حزم، المحلی، دار الفکر، بی جا، بی تا.
۱۴ . ابن حنبل، احمد، فضائل الصحابة، دار ابن الجوزی، عربستان سعودی، ۱۴۳۰ ق.
۱۵ . ابن حنبل، احمد، مسند، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۶ ق.
۱۶ . ابن راهویه، اسحاق، مسند، مکتبة الإیمان، المدینة المنورة، ۱۴۱۲ ق.
۱۷ . ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، دار صادر، بیروت، بی تا.
۱۸ . ابن شاهین، عمر، تاریخ اسماء الثقات، دار السلفیة، تونس، ۱۴۰۴ ق.
۱۹ . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، علاّمه، قم، ۱۳۷۹ ق.
۲۰ . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ ق.
۲۱ . ابن کثیر، البدایة والنهایة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق.
۲۲ . ابن ماجه، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، محقّق: معروف، بشار عواد، دار الجیل، لبنان، ۱۴۱۸ ق.
۲۳ . ابی الشیخ اصفهانی، عبدالله بن حبان، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۲ ق.
۲۴ . اسکافی، ابوجعفر، المعیار والموازنة، بیروت، ۱۴۰۲ ق.
۲۵ . بخاری، محمّد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، المکتبة الإسلامیة، دیاربکر، ترکیه، بی تا.
۲۶ . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، وزارت اوقاف مصر، قاهره، ۱۴۱۰ ق.
۲۷ . برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تصحیح: جلال الدین محدث، دار الکتب الإسلامیة، قم، بی تا.
۲۸ . بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، مؤسسة الأعلمی، بیروت، ۱۴۹۴ ق.
۲۹ . ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق: احمد محمّد شاکر، دار الحدیث، مصر، قاهره، ۱۴۱۹ ق.
۳۰ . ثقفی، ابراهیم بن محمّد، الغارات، انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۹۵ ق.
۳۱ . جصاص، الفصول فی الأصول، تحقیق: عجیل جاسم، بی جا، ۱۴۰۵ ق.
۳۲ . حاکم نیشابوری، مستدرک، تحقیق: عبدالرحمن مرعشلی، بی جا، بی تا.
۳۳ . حر عاملی، وسائل الشیعة مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق.
۳۴ . حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، چاپ وزارت ارشاد اسلامی، تهران، ۱۴۱۱ ق.
۳۵ . حمیدی، عبدالله بن زبیر، مسند حمیدی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۹ ق.
۳۶ . خزاز قمی، علی بن محمّد، کفایة الأثر، انتشارات بیدار، قم، ۱۴۰۱ ق.
۳۷ . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۷ ق.
۳۸ . دورقی، احمد بن ابراهیم، مسند سعد بن ابیوقاص، دار البشائر الاسلامیة، بیروت، ۱۴۰۷ ق.
۳۹ . ذهبی، العبر فی خبر من غبر، دار الکتب المصریة، کویت، ۱۹۶۱ م.
۴۰ . ذهبی، تذکرة الحفّاظ، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
۴۱ . ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۳ ق.
۴۲ . ذهبی، میزان الاعتدال، دار المعرفة، بیروت، ۱۳۸۲ ق.
۴۳ . راشد ازدی، معمّر، الجامع، المکتب الاسلامی، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
۴۴ . سلیم بن قیس، کتاب سلیم، الهادی، قم، ۱۴۰۵ ق.
۴۵ . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، چاپ جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۶ ق.
۴۶ . شیخ صدوق، محمّد بن علی، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۱ ش.
۴۷ . صفدی، الوافی بالوفیات، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۰ ق.
۴۸ . صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بی تا، بی جا.
۴۹ . طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، دار احیاء التراث العربی، بی جا، بی تا.
۵۰ . طبرانی، معجم اوسط، دار الحرمین للطباعة والنشر، ۱۴۱۵ ق.
۵۱ . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ ق.
۵۲ . طبری آملی، المسترشد فی امامة علی بن ابی طالب، ایران، قم، ۱۴۱۵ ق.
۵۳ . طبری آملی، بشارة المصطفی، المکتبة الحیدریة، نجف، ۱۳۸۳ ق.
۵۴ . طوسی، محمّد بن حسن، امالی، دار الثقافة، قم، ۱۴۱۴ ق.
۵۵ . طیالسی، سلیمان بن داود، مسند، دار المعرفة، بیروت، بی تا.
۵۶ . عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السلام، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۳۰ ق.
۵۷ . عجلی، معرفة الثقات، مکتبة الدار، المدینة المنورة، ۱۴۰۵ ق.
۵۸ . عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر عیاشی، المطبعة العلمیة، تهران، ۱۳۸۰ ق.
۵۹ . فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد، تهران، ۱۴۱۰ ق.
۶۰ . قشیری نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، دار الحدیث، مصر، قاهره، ۱۴۱۲ ق.
۶۱ . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، دار الکتاب، قم، ۱۴۰۴ ق.
۶۲ . کلینی، محمّد بن یعقوب، کافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۴۰۷ ق.
۶۳ . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ش.
۶۴ . مجلسی، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ق.
۶۵ . مجلسی، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
۶۶ . مزی، تهذیب الکمال، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۳ ق.
۶۷ . مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الأخبار، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۹ ق.
۶۸ . مناوی، عبدالرؤف، فیض القدیر، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۵ ق.
۶۹ . موصلی، ابویعلی، مسند ابی یعلی، دار المأمون للتراث، ۱۴۰۸ ق.
۷۰ . نسائی، احمد بن شعیب، فضائل الصحابة، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا.
۷۱ . نسائی، احمد بن علی، سنن نسائی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۱ ق.
۷۲ . نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام، تحقیق: محمّد هادی امینی، مکتبة نینوا، طهران، بی تا.
۷۳ . نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسة آل البیت، قم، ۱۴۰۸ ق.
۷۴ . نووی، شرح صحیح مسلم، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ ق.
۷۵ . هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۸ ق.
………………………………………………………………………………………………………………..………………………………………………………………………………………………………………..