چکیده
یکی از مسائلی که مورد اختلاف فراوان بین شیعه و برخی از علمای اهلسنت واقع شده مسأله چگونگی از دنیا رفتن وجود مقدس نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله است.
شاید در ابتدا به ذهن برخی خطور نماید که حل این مسأله و رسیدن به پاسخ آن چه فایدهای دارد و چه مشکلی را برطرف میکند؟! اما باید متذکر شد همانگونه که در ادامه روشن خواهد شد این مسأله بسیار حائز اهمیت خواهد بود و روشنگر ریشههای نفاق در صدر اسلام خواهد بود و موجب خواهد شد بسیاری از افراد که در شک و تحیر بین حق و باطل هستند راه حق را شناخته و از باطل دوری نمایند.
مقاله پیش رو در نظر دارد با در نظر گرفتن دو نکته بسیار مهم ذیل, به بررسی اجمالی این موضوع پرداخته و اثبات نماید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به شهادت رسیدهاند:
۱ . تمام مطالب فقط از منابع معتبر و درجه اول اهلسنت برداشت شده که در ذیل هر مطلب ذکر شده است ۲ . مطالب مذکور بسیار بسیار مختصر و خلاصهای از مطالب و قرائن موجود در بحث هست که در این مقام مجال بیانشان نیست.
کلیدواژگان: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله, شهادت, صحیح بخاری, صحیح مسلم, مسمومیت
مسمومیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
نسبت به این که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم چگونه از دنیا رفتند ، دیدگاههاى گوناگونى وجود دارد, آنچه در دوران حاضر بین مردم معروف شده است رحلت و وفات حضرت است و حال اینکه بسیارى از علماى شیعه و سنى معتقدند که آن حضرت را مسموم کردند و همین سم در بدن آن حضرت اثر کرده و او را به شهادت رسانده است.
بسیارى از بزرگان اهل سنت از عبد الله بن مسعود که از بزرگان صحابه رسول الله صلی الله علیه و اله بوده, نقلی را ذکر کردهاند که تصریح دارد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شهید شدهاند:
عبد الرزاق، عن الثوري، عن الأعمش، عن عبد الله بن مرة، عن أبي الأحوص، عن عبد الله قال: «لأن أحلف تسعا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم (قتل قتلا) أحب إلي من أن أحلف واحدة أنه إن يقل ذلك، فإن الله جعله نبيا واتخذه شهيدا[۱]»
از عبدالله بن مسعود روایت شده است که میگفت: اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا صلی الله علیه وآله کشته شده است برایم محبوبتر است از این که یک بار قسم بخورم که او کشته نشده است؛ زیرا خداوند او را پیامبر و شهید قرار داده است.
- مستندات مطلب فوق در منابع اهلسنت
الصنعانی، ابوبکر عبد الرزاق بن همام (متوفاي ۲۱۱ ه) , المصنف، ج ۵،ص ۲۶۹ ، ح ۹۵۷۱ ، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعۀ: الثانیۀ، ۱۴۰۳ ه؛
الزهري، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصري ( متوفاي ۲۳۰ ه) , الطبقات الکبرى، ج ۲،ص ۲۰۱ ، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل ( متوفاي ۲۴۱ ه) , مسند أحمد بن حنبل، ج ۱،ص ۴۰۸ ، ح ۳۸۷۳ ؛ ج ۱،ص ۴۳۴ ، ح ۴۱۳۹ ناشر: مؤسسۀ قرطبۀ – مصر؛
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاي ۷۷۴ ه) , البدایۀ والنهایۀ، ج ۵،ص ۲۲۷ ، ناشر: مکتبۀ المعارف – بیروت؛
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاي ۷۷۴ ه) , السیرة النبویۀ، ج ۴،ص ۴۴۹ ، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاي ۹۱۱ ه) , الحاوي للفتاوي فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج ۲،ص ۱۴۱ ، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیۀ – بیروت، الطبعۀ: الأولى، ۱۴۲۱ ه – ۲۰۰۰ م.
دیگر بزرگان اهلسنت هم این روایت را نقل کردهاند و بعد تصریح به صحت نمودهاند, از جمله:
هیثمى بعد از نقل این روایت میگوید: رواه أحمد و رجاله رجال الصحیح.[۲]
احمد آن را نقل کرده و راویان آن، راویان صحیح بخارى هستند.
حاکم نیشابورى بعد از نقل این روایت میگوید:
هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه.[۳]
این حدیث طبق شرائطى که بخارى و مسلم براى صحت روایت قائل هستند، صحیح است؛ ولى آن دو نقل نکردهاند.
اما چه کسانی و در چه زمانى آن حضرت را سم دادهاند؟!
دیدگاه علمای اهلسنت
برخی از علمای اهلسنت به سوال فوق اینگونه پاسخ دادند و ادعا کردند که به واسطه سمی بوده که در جنگ خیبر به حضرت داده شده! و برای این منظور استناد به حدیثی در صحیح بخاری نمودند به شرخ ذیل:
محمد بن اسماعیل بخارى در صحیحش مینویسد:
قالت عائشَۀُ رضي الله عنها کان النبي صلى الله علیه وسلم یقول في مرَضه الذي مات فیه یا عائشَۀُ ما أَزالُ أَجِد أَلَم الطَّعامِ الذي أَکَلْت بِخَیبرَ فَهذَا أَوانُ وجدت انْقطَاع أَبهرِي من ذلك السم.[۴]
عایشه گفته است که رسول خدا در مریضى خود که در آن از دنیا رفتند میفرمودند تا کنون درد غذایى را که در خیبر خوردم احساس میکردم و الآن زمانى است که احساس کردم شریانهاى قلبم از آن پاره شده است.
نقد دیدگاه
اما باید گفته شود که چنین مطلبى بعید به نظر میرسد که سمى بعد از چهار سال اثر کند ! زیرا که غزوه خیبر در سال هفتم هجری واقع شده و شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در سال یازدهم هجری؛ ضمن این که پیامبر اسلام قبل از خوردن آن سم در جنگ خیبر از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شدند و از خوردن دست کشیدند ؛ دلیل این مطلب را میتوان در کلام ابن کثیر دمشقى یافت که اینگونه نوشته است:
وفي صحیح البخاري « عن ابن مسعود قال: لقد کنا نسمع تسبیح الطعام وهو یؤکل » یعنی بین یدي النبی وکلمه ذراع الشاة المسمومۀ وأعلمه بما فیه من السم[۵]
در صحیح بخارى از ابن مسعود نقل شده است که می گفت : ما صداى تسبیح گفتن غذا را هنگامى که رسول خدا از آن تناول می فرمود، می شنیدیم.
یعنى در جلوى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم گوشت سردست مسموم با حضرت سخن گفت و ایشان را از سمى بودن خود مطلع کرد.
حدیث قابل تأمل در صحیح بخاری و صحیح مسلم
با توجه به مخدوش بودن نظریهای که بالا نسبت به مسموم بودن در جنگ خیبر از سوی برخی علمای اهلسنت ذکر شد باید گفته شود لازم است علمای اهلسنت به حدیثی که محمد بن اسماعیل بخارى و مسلم در صحیحین معتبرترین کتب اهلسنت که مورد اتفاق غالب آنهاست توجه داشته باشند:
قالت عائشَۀُ لَددنَاه في مرَضه فَجعلَ یشیرُ إِلَینَا أَنْ لَا تَلُدونی فَقُلْنَا کَرَاهیۀُ الْمرِیضِ للدواء فلما أَفَاقَ قال أَلَم أَنْهکُم أَنْ تَلُدونی قُلْنَا کَرَاهیۀَ الْمرِیضِ للدواء فقال لَا یبقَى أَحد في الْبیت إلا لُد و أنا أَنْظُرُ إلا الْعباس فإنه لم یشْهدکُم.[۶]
عایشه گفته است در دهان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در زمان مریضى ایشان به زور دوا ریختیم، پس با اشاره به ما فهماندند که به من دوا نخورانید، ما با خود گفتیم این از آن جهت است که مریض از دوا بدش می آید و وقتى حضرت بهتر شد، فرمودند: آیا من شما را از این که به من دوا بخورانید نهى نکردم ؟ پس فرمودند: باید در دهان هر کسى که در این خانه است، در جلوى چشم من دوا ریخته شود؛ غیر از عباس که او شاهد ماجرا نبوده است.
مطلب فوق به حدی جایی حائز اهمیت شده است که شخصیتی بزرگی چون ابن حجر عسقلانی که بسیار قابل اعتماد برای غالب علمای اهلسنت است در شرح این روایت مینویسد:
(قوله لددناه) أي جعلنا فی جانب فمه دواه بغیر اختیاره وهذا هو اللدود.
این که گفته « لددنا » یعنى این که ما در دهان آن حضرت بدون این که اختیارى داشته باشد (با زور) دوا ریختیم.
-
بیان چند ابهام و سؤال
با توجه به گزارشی که بخاری و مسلم در صحیح خود نقل کردند مبنی بر خوراندن دارو به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و شرح ابن حجر مبنی بر بدون اختیاری بودن این عمل, چند سؤال بسیار مبهم باقی مانده که درخواست از علمای اهلسنت پاسخگویی به آنهاست:
ابهام اول:
اولین ابهامی که وجود دارد این است که چگونه دو نقل متفاوت و متعارض در صحیح بخاری را حل میکنند؟ همانطور که گذشت در «کتَاب الْمغَازِي، باب مرَضِ النبی صلی الله علیه وآله و وفاَته» نقلی مطرح کرده مبنی بر مسموم شدن حضرت در جنگ خیبر و در «کتَاب الْمغَازِي، باب مرَضِ النبی صلی الله علیه وآله ووفاَته و کتَاب الطِّب، باب اللَّدود و کتَاب الدیات، باب القْصاصِ بین الرِّجالِ والنِّساء فی الْجِرَاحات» نقلی دیگر ذکر کرده مبنی بر مسمومیت در روزهای آخر حضرت! این تعارض را ایشان چگونه حل مینماند با وجود قول به اعتبار بسیار بالای صحیح بخاری و صحت هر دو نقل آن؟
ابهام دوم:
قرآن کریم میفرماید:
و ما آتاکُم الرَّسولُ فَخُذُوه و ما نَهاکُم عنْه فَانْتَهوا
هر دستورى که رسول به شما داد اطاعت کنید و از هر گناهى نهیتان کرد آن را ترك کنید.
که طبق این آیه شریفه اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهی از عملی نمایند بر همگان واجب است از آن علم دوری کنند و در غیر اینصورت دچار عذاب الهی خواهند شد بنابراین باید پرسید چرا عایشه و افرادی که در آنجا حضور داشتند، حرف پیامبر را گوش نکردند و على رغم نهى آن حضرت، دارو را [به اعتراف ابن حجر عسقلانی کما اینکه گذشت] با زور در حلق آن حضرت ریختند؟! آیا این عملشان مخالفت با این آیه شریفه به شمار نمیآید؟!
ابهام سوم:
همانطور که گذشت طبق نقلی که بخاری و مسلم ذکر کردند پیامبرصلی الله علیه وآله بعد از این که به هوش آمدند، دستور فرمودند به همه آنها که به زور به حضرت دوا داده بودند، از همان دوا بخورانند غیر از عمویش عباس!
حال سوال این است که دلیل این دستور پیامبر صلی الله علیه وآله چه بوده است؟ آیا وجود مقدس و مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که حتی به اعتقاد اهلسنت صاحب عصمت هستند؛ العیاذ بالله از روی لج بازی و صرفا به دلیل ناراحتی از مزه دارو دستور فرمودند که در قبال اینکه به ایشان دارو خورانده شده بنابراین به همه اطرافیان دارو خورانده شود؟ و چرا حضرت عمویشان عباس را مستثناء از خوراندن دارو قرار دادند؟ چه ویژگیای در عباس بود که استثناء شده است؟ و اساسا ابهام دیگر این است که مگر این نبوده که فقط یک نفر به حضرت دارو خورانده؛ پس چرا حضرت دستور فرمودند به همه اطرافیان دارو خورانده شود؟ آیا این عمل حضرت بر خلاف عدالت نیست و بر خلاف آیه شریفه «و لا تَزِر وازِرةٌ وِزر أُخْرى[۷]» نیست؟! و باید گفت که حاشا رسول خاتم صلی الله علیه وآله که خود مفسر حقیقی قرآن کریم هستند بر خلاف عدل و آیات قرآن کریم عمل نمایند.
ابهام چهارم:
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
و ما ینطقُ عنِ الهَوی. إِنْ هو إِلَّا وحى یوحى.
هرگز از روى هوى و هوس سخن نمیگوید و آنچه میگوید چیزى جز وحی که به وى میشود نیست.
طبق این آیه شریفه هیچ گفتاری از پیامبر صلی الله علیه وآله صادر نمیشود مگر اینکه وحی خداوند متعال است؛ پس چرا از وحی الهی تخطی صورت گرفت؟! مگر آیه شریفه به صورت مطلق نفرموده که هر کلامی که حضرت میفرمایند دقیقا وحی الهی است و تفاوتی بین حالت بیماری و حالت سلامتی حضرت قرار داده نشده است؟!
چرا عایشه پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم را با دیگر مریضها مقایسه کرده و به بهانه مریض بودن و العیاذ بالله هذیان گفتن دارو را بر خلاف دستور حضرت به ایشان خورانده؟!
آیا اساسا هذیان گفتن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حتی در حالت بیماری با عصمت ایشان تناقض ندارد؟! چگونه نسبت هذیان دادن به ایشان در این قضیه و به صراحت در قضیه قلم و دوات از سوی خلیفه دوم به راحتی صورت گرفته است؟! و چگونه جرأت نمودند؟!
نتیجه گیری
با توجه به آنچه ذکر شد تنها چند فرض وجود خواهد داشت:
از آنجا که پیامبر صلی الله علیه وآله نهی از خوراندن دارو نموده بودند و بعد از هوش آمدن هم افراد حاضر را توبیخ نمودند و دستور فرمودند همه از دارو استفاده نمایند؛ بنابراین:
یا این عملکرد حضرت العیاذ بالله خلاف آیه شریفه «لاتزر وازرة وزر اخری» است که این بر خلاف ضروری همه مسلمین حتی اهلسنت است که ایشان بر خلاف آیه قرآن عمل نمینمایند.
یا اینکه نقلی که بخاری و مسلم در صحیحین ذکر کردند اشتباه است که این بر خلاف اتفاق علمای اهلسنت است که قائلند حدیثی که صحیحین هر دو نقل نمایند قطعا صحیح است و برخی حکم متواتر بر آن جاری میدانند.
و فرض سومی که باقی است ادعای ما بر اثبات مسموم کردن پیامبر صلی الله علیه وآله در مجلس ایشان است که تنها جناب عباس از این اتهام خارج است.
با این تفاصیل باید براى مظلومیت آقا رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بیش از همه اشک ریخت که در میان امت خود و حتى در میان اهل خانه خود بیش از همه مظلوم بوده است.
پینوشتها:
[۱] مصنف عبد الرزاق ۵/ ۲۶۹ ح ۹۵۷۱
[۲] الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر ( متوفاي ۸۰۷ ه) مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹،ص ۳۴ ، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی -القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷ ه.
[۳] الحاکم النیسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي ۴۰۵ ه), المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۰ ، ح ۴۳۹۴ ، تحقیق: مصطفی عبد القادرعطا، ناشر: دار الکتب العلمیۀ – بیروت الطبعۀ: الأولى، ۱۴۱۱ ه – ۱۹۹۰ م.
[۴] البخاري الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاي ۲۵۶ ه) , صحیح البخاري، ج ۴،ص ۱۶۱۱ ، ح ۴۱۶۵ ، کتَاب الْمغَازِي، باب مرَضِ النبی ص و وفاَته ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامۀ – بیروت، الطبعۀ: الثالثۀ، ۱۴۰۷
[۵] ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاي ۷۷۴ ه), البدایۀ والنهایۀ،ج ۶،ص ۲۸۶ ، ناشر: مکتبۀ المعارف – بیروت.
[۶] البخاري الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاي ۲۵۶ ه) , صحیح البخاري، ج ۴،ص ۱۶۱۸ ، ح ۴۱۸۹ ، کتَاب الْمغَازِي، باب مرَضِ النبی ( ص) ووفاَته؛ ج ۵، ص ۲۱۵۹ ، ح ۵۳۸۲ ، کتَاب الطِّب، باب اللَّدود؛ ج ۶، ص ۲۵۲۴ ، ح ۶۴۹۲ ،کتَاب الدیات، باب القْصاصِ بین الرِّجالِ والنِّساء فی الْجِرَاحات؛ج ۶،ص ۲۵۲۷ ، ح ۶۵۰۱ ، باب إذا أَصاب قوَم من رجلٍ هل یعاقب، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامۀ – بیروت، الطبعۀ: الثالثۀ،؛۱۹۸۷ – ۱۴۰۷
النیسابوري القشیري، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاي ۲۶۱ ه), صحیح مسلم، ج ۴،ص ۱۷۳۳ ، ح ۲۲۱۳ ، کتَاب السلَام، بِاب کَرَاهۀِ التَّداويِ بِاللَّدود، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
[۷] هیچ گنه کارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمی کشد
منابع و مآخذ
- الصنعانی، ابوبکر عبد الرزاق بن همام (متوفاي ۲۱۱ ه) , المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعۀ: الثانیۀ، ۱۴۰۳ ه
- الزهري، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصري ( متوفاي ۲۳۰ ه) , الطبقات الکبرى، ناشر: دار صادر – بیروت
- الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل ( متوفاي ۲۴۱ ه) , مسند أحمد بن حنبل؛ ج ۱،ص ۴۳۴ ، ح ۴۱۳۹ ناشر: مؤسسۀ قرطبۀ – مصر
- ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاي ۷۷۴ ه) , البدایۀ والنهایۀ، ناشر: مکتبۀ المعارف – بیروت
- ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاي ۷۷۴ ه) , السیرة النبویۀ، طبق برنامه الجامع الکبیر
- السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاي ۹۱۱ ه) , الحاوي للفتاوي فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیۀ – بیروت، الطبعۀ: الأولى، ۱۴۲۱ ه – ۲۰۰۰ م.
- البخاري الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاي ۲۵۶ ه) , صحیح البخاري، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامۀ – بیروت، الطبعۀ: الثالثۀ،؛۱۹۸۷ – ۱۴۰۷
- النیسابوري القشیري، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاي ۲۶۱ ه), صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
- الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر ( متوفاي ۸۰۷ ه) مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی -القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷ ه.
- الحاکم النیسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي ۴۰۵ ه), المستدرك علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبد القادرعطا، ناشر: دار الکتب العلمیۀ – بیروت الطبعۀ: الأولى، ۱۴۱۱ ه – ۱۹۹۰ م.