مرکز حقایق اسلامی
شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) که خود فصل مهمي از حيات و شناخت دقيق آن حضرت است، دارای اهميت فراوانی بوده و در واکاوی حوادث و رخدادی های ناگواری که بعد از شهادت رسول خدا تا شهادت صديقه کبری سلام الله عليهما رخ داد، اهميتش بيش از پيش مشخص و راه تشخيص حق و باطل را هموارتر می کند. شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در اعتقاد شیعه از مسلّماتی است که هرگز در آن تردید و شکی وجود نداشته است و آن چنان این عقیده با اعتقاد شیعه عجین بوده که گویی اعتقاد به این موضوع در شیعه مدخلیت دارد. یکی از ادعا‌های بی‌اساسی که گاهی از سوی معاندان مطرح می‌شود، تازه تاسیس بودنِ اعتقاد به شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها و سقط شدن حضرت محسن بن علی می‌باشد. این در حالیست که فرد منصف و اهل تحقیق با بررسی گزارش‌های متعدد در می‌یابد که این حقایق ریشه در روایات و گزارش‌های فراوانی دارد که در مصادر متعدد نقل شده است.

 بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:

شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) که خود فصل مهمي از حيات و شناخت دقيق آن حضرت است، دارای اهميت فراوانی بوده و در واکاوی حوادث و رخدادی های ناگواری که بعد از شهادت رسول خدا تا شهادت صديقه کبری سلام الله عليهما رخ داد، اهميتش بيش از پيش مشخص و راه تشخيص حق و باطل را هموارتر می کند. شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در اعتقاد شیعه از مسلّماتی است که هرگز در آن تردید و شکی وجود نداشته است و آن چنان این عقیده با اعتقاد شیعه عجین بوده که گویی اعتقاد به این موضوع در شیعه مدخلیت دارد.

یکی از ادعا‌های بی‌اساسی که گاهی از سوی معاندان مطرح می‌شود، تازه تاسیس بودنِ اعتقاد به شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها و سقط شدن حضرت محسن بن علی می‌باشد. این در حالیست که فرد منصف و اهل تحقیق با بررسی گزارش‌های متعدد در می‌یابد که این حقایق ریشه در روایات و گزارش‌های فراوانی دارد که در مصادر متعدد نقل شده است.

با دقت در منابع و مستندات، به حقيقت مهمي دست مي يابيم و آن اينکه حتي در زمان ائمه معصومين عليهم السلام نيز اعتقاد به شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها و نقش جريان حاکم در ظلم بر ايشان و جنايات غاصبين خلافت در سقط حضرت محسن سلام الله عليه، يک اعتقاد در بين شيعيان متقدم بوده است که نويسندگان سنی نيز در منابع مکتوب خود کم و بيش بدان اشاره کرده اند.

ما در اين نوشتار به نظرات برخي از علما و بزرگان شيعه و سنّی پيرامون اين اعتقاد شيعه اشاره خواهیم کرد.

 

تصریح علمای شیعه و اهل سنّت درمورد اعتقاد شیعیان به شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها):

قرن دوم:

۱- عبدالله بن یزید فزاری (متوفای قرن دوم هجری) ، مؤلّف کتاب الردود

یکی از ارزشمند‌ترین گزارش‌ها که می‌توان آن را تا این لحظه قدیمی‌ترین گزارش کشف شده دانست، اثری است متعلق به عبدالله بن یزید فزاری (متکلم و عالم برجسته و مشهور اباضی مذهب[۱]) که در دوران امام صادق و امام کاظم علیهما السلام می‌زیسته و شریک تجاری و هم بحث و هم مناظره ا‌یِ هشام بن الحکم (عالم و متکلم برجسته شیعه و از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام) بوده است.

وی در کتاب خود با عنوان «الردود» در مقام ردیه زدن بر شیعیان امامیه و معرفی عقاید ایشان که به زعم وی انحرافی و نادرست می‌باشد، به مواردی اشاره می‌کند که نشان می‌دهد تمامی عقاید قطعی و مسلم در نزد شیعه امامیه تا به امروز، همان چیزیست که بزرگان شیعه همچون هشام بن الحکم – که جز از معصوم اخذ نمی‌کرده‌اند – در زمان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بدان معتقد بوده‌اند.

وی در مقام معرفی اعتقادات و باورهای شیعیان در زمان خودش (عصر امام صادق و امام کاظم علیهما السلام) چنین می‌نویسد:

«قال عبد الله: ثم جاءت طائفة أخرى إلى رئیسها فقالوا: ما تقول فی علی بن أبی طالب، فإن قوما برئوا منه وأکفروه وقاتلوه، فقال: احذروهم فإنهم أهل البدع، واکتبوا ما أحدثکم، روینا أن علیا کان أول الناس إسلام وأحسنهم مع رسول الله صلى الله علیه وسلم، وآثرهم عظمة عنده فی الإسلام وجهاد المشرکین…..و قام قوم من الشیعة و أفرطوا فی علی کما روی لهم محدثهم أیضا أن النبی علیه السلام قال: علی خلیفتی فی أمتی و وصیی من بعدی، و نصبه للناس إماما….و أن أبابکر و عمر رضوان الله علیهما ضربا فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى ألقت جنیناً ، وأن أبا بکر أمر خالد بن الولید حین تخلف علی عن بیعته أن یضرب عنقه إذا سلم أبو بکر من الصلاة، فلما قعد أبو بکر فی التشهد فبدی له، فقال قبل أن یسلم: یا خالد لا تفعل ما أمرتک، ونحو ذلک من الأحادیث المفتعلة الضالة المضلة لمن صدقها وقبلها أولئک المفرطون و دانوا بها وأکفروا من تقدم عَلى علىّ وزعموا أن الأمة کلها ارتدت بعد النبی علیه السلام حین لم یؤمروا علیا، وأنه ظلم و قهر، و برئوا من أبی بکر و عمر و مَن لم یشهد بمثل شهادتهم، وهم الرافضة لعنهم الله، صاروا إلى ذلک بالروایات وسوء التأویل.»[۲]

«عبدالله بن یزید فزاری می‌گوید: سپس گروه دیگری به نزد رئیسشان آمدند و گفتند: در مورد علی بن ابی طالب چه می‌گویی؟ گروهی از او ابراز برائت کردند و او را تکفیر کرده و با وی جنگیدند. وی در پاسخ گفت: از اینان بپرهیزید که اهل بدعت هستند و آن چه را برایتان می‌گویم بنویسید. برای ما روایت شده است که علی بن ابی طالب اولین و برترین مسلمان همراه رسول خدا و با عظمت‌ترین مردم در اسلام و جهاد علیه مشرکان در نزد ایشان بود…. و گروهی از شیعیان در مورد علی بن ابی طالب افراط کردند همانطور که محدث شان نقل کرده که پیامبر فرمودند: علی خلیفه من و وصیم در امتم پس از من است و پیامبر، علی بن ابی طالب را به منزله امام برای مردم نصب کرد…. [همچنین گفته‌اند که] ابوبکر و عمر بن خطاب، فاطمه دختر رسول خدا را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا این که جنینش را سقط کرد و این که ابوبکر هنگامی که علی بن ابی طالب از بیعت با او سر باز زد به خالد بن ولید دستور داد تا وقتی ابوبکر سلام نماز را داد، خالد بن ولید گردن علی بن ابی طالب را بزند اما هنگامی که ابوبکر برای تشهد نشست، نظرش تغییر کرد و قبل از سلام دادن گفت: ای خالد، آن چه را به تو دستور دادم انجام نده. و دیگر احادیث دروغین و ضاله که کسی که آن را باور کند گمراه می‌سازد و افراطیان این احادیث را قبول کرده و دین خود قرار داده‌اند و به همین دلیل کسانی را که پیش از علی بن ابی طالب بر مسند خلافت تکیه زده‌اند را تکفیر کرده‌اند و بر این اعتقادند که امت پس از رسول خدا مرتد شدند چرا که علی بن ابی طالب را به خلافت قبول نکردند و علی بن ابی طالب مورد ظلم و ستم قرار گرفت و از ابوبکر و عمر و کسانی که به مانند ایشان شهادت ندهند و معتقد نباشند، ابراز برائت کرده‌اند و اینان همان روافض هستند که لعنت خدا بر ایشان باد . با چنین روایاتی و تاویل‌های سوء و به این اعتقادات پایبندند.»

آنچه در اين قسمت فزاري درباره عقايد شيعيان و همچنين گروهی ديگر که از آنان با تعبير “رافضه” ياد کرده نقل می کند به احتمال زياد عقايدی بوده که فزاری خود از هشام بن الحکم مستقيما شنيده بوده و يا در آثارش خوانده بوده است. از اين نقطه نظر اطلاعات اين قسمت دارای اهميتی مضاعف است.

از نکات جالب دیگر در اين قسمت اين است که فزاري مطلقا به باوری شبيه تحريف قرآن در راستای اثبات امامت از نقطه نظری شيعی اشاره ای ندارد و اين خود باز نشان می دهد که در آن دوره شيعيان مطلقا به باورمندی به تحريف قرآن شناخته نمی شدند.

 

۲- ضرار بن عمرو غطفانی (متوفای حد فاصل ۱۸۱ تا ۱۹۰ قمری) ، مؤلّف کتاب التحریش

به تصریح  ضرار بن عمرو غطفانی (از متکلمان معتزلی و مشهور اهل سنّت که حداقل عصر سه امام معصوم را درک کرده است) بزرگان و علماء و فقهای شیعه در آن زمان – که همگی از اصحاب جلیل القدر ائمه ی معصومین علیهم السلام بوده اند – معتقد بوده اند که ابوبکر و عمر، حضرت زهراء سلام الله علیها را مضروب ساخته اند و در نتیجه حضرت محسن علیه السلام سقط شده است.

ضرار بن عمرو غطفانی در کتاب خود با عنوان «التحریش» در مورد عقاید شیعیان می نویسد:

«و أنّ أبا بکر و عمر ظلما و ضربا فاطمة بنت رسول الله حتى ألقَت جنینا.»[۳]

«[شیعیان بر این اعتقاد هستند که] ابوبکر و عمر به فاطمه ظلم کرده و او را زدند تا اینکه جنینی را سقط کرد.»

«ضرار بن عمرو» خود معتقد به این قضیه نیست ولی آنچه از متن بالا به خوبی استفاده می‌شود این است که شیعیانی که در قرن دوم هجری و در دوران حیات امـام کاظـم و امـام رضـا علیهما السلام زندگی می‌کردند، معتقد به ضرب حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادت فرزندشان حضرت محسن علیه السلام بوده‌اند و این عقیده رایج شیعیان بوده است..

اشاره به دو نکته ی بسیار مهم:

نکته اول: ضرار بن عمرو غطفانی بر اساس آن چه در کتب تراجم ذکر شده، متوفای حد فاصل سال های ۱۸۱ تا ۱۹۰ هجری قمری می باشد.

ذهبی در تاریخ الاسلام می گوید:

«ضِرَارُ بْنُ عَمْرٍو الْغَطَفَانِیُّ الْمُعْتَزِلِیُّ. [الوفاة: ۱۸۱ – ۱۹۰ هـ[۴]

زرکلی نیز در کتابش می نویسد:

«ضِرار بن عَمْرو (۰۰۰ – نحو ۱۹۰ هـ = ۰۰۰ – نحو ۸۰۵ م) ضرار بن عمرو الغطفانیّ: قاض من کبار المعتزلة، طمع بریاستهم فی بلده، فلم یدرکها.»[۵]

همچنین نوشته اند که وی از شاگردان واصل بن عطاء (متوفای ۱۳۱ هجری قمری) بوده است:

«المفسر: ضرار بن عمرو الضبی الغطفانی. من مشایخه: واصل بن عطاء وغیره.»[۶]

ما اگر فرض کنیم که ضرار بن عمرو در زمان وفات واصل بن عطاء تنها ۲۰ سال داشته است، در این حالت وی متولد حدود ۱۱۱ هجری قمری خواهد بود و در نتیجه محدوده ی دوران حیات «ضرار بن عمرو» حد فاصل سال های ۱۱۱ هجری قمری تا ۱۹۱ هجری قمری خواهد بود.این بدان معناست که وی زمان امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام را درک کرده است.

بنابراین سخن وی معطوف به عقائد مشهور بین شیعیان در زمان این ائمه ی بزرگوار می باشد.

نکته دوم: به تصریح محقق کتاب، ضرار بن عمرو در این کتاب درصدد بیان عقائد مورد قبول بزرگان و علمای هر مذهب می باشد.

«و یتحدث ضرار بلسان فقیه خیالی، و یذکر دوره فی نشر الخلاف. وفقا لهذا ، تأتی المجموعات المختلفة إلى فقیههم فیحتکمونه ویسألونه ویستفتونه فی المسائل الخلافیة. والفقیه قبل أن یجیبهم یحذرهم من الآراء المخالفة و یحکم علیهم بأنهم أهل البدعة والضلالة قائلا:

اتقوهم/ احذروهم فإنهم أهل البدع والضلال واکتبوا ما أملی علیکم.

ثم یورد بعد ذلک روایات توافق آراء السائلین ویعرض ادعاء کل فرقة ویعقب الروایات التی یرونها و فی آخر هذه الروایات أورد ضرار إسم الفرقة الّتی تمسّک بهذه الروایات»[۷]

«ضرار بن عمرو در این کتاب به زبان یک فقیه خیالی (از اهل همان مذهب) صحبت می کند و نقش او در ایجاد اختلاف را ذکر می کند و بر این اساس گروه های مختلف به نزد فقیهشان می آیند و در مسائل اختلافی از او سوال و استفتاء می کنند و فقیه قبل از آن که به ایشان پاسخ دهد آن ها را از نظرات مخالف بر حذر می دارد و نظرات مخالف را اهل بدعت و ضلالت می خواند در حالی که می گوید: از آنان بپرهیزید/ از آنان بر حذر باشید چرا که اهل بدعت ها و گمراهی هستند و آن چه را من می گویم بنویسید.

سپس بعد از آن روایاتی را که موافق آراء و نظرات پرسشگران است را می آورد و ادعای هر فرقه را عرضه کرده و بر روایاتی که بدان معتقدند حاشیه می زند.»

این مطلب مهم نشان دهنده ی آن است که آن چه ضرار بن عمرو در این کتاب به عنوان عقاید یک فرقه مطرح می کند، عقاید علماء و فقهای آن فرقه و مکتب است و این اهمیت مساله را به مراتب بالاتر می برد.

نتیجه آن که اعتقاد به سقط حضرت محسن و مضروب شدن حضرت زهراء سلام الله علیها از جانب ابوبکر و عمر ، اعتقاد بزرگان و اجلای شیعه در عصر معصومین علیهم السلام که همان اصحاب خاص و بزرگوار معصومین (همچون زراره و محمد بن مسلم و هشامین و …) بوده اند می باشد و بدیهی است که این بزرگواران نیز عقاید اساسی خود را از ائمه علیهم السلام اخذ می کرده اند.

 

قرن چهارم:

۱- مطهر بن طاهر مقدسي (متوفاي ۳۵۵ قمري) ، مؤلّف کتاب «البدء والتاريخ»

مقدسي که از مورخين اهل سنّت در قرن چهارم هجري مي باشد ضمن معرفي حضرت زهرا سلام الله عليها ، پيرامون عقيده شيعه مي نويسد:

«ولدت محسناً وهو الذي تزعم الشيعة أنها أسقَطَته مِن ضربة عمر وكثير من أهل الآثار لا يعرفون محسناً»[۸]

«فرزندي به نام محسن را به دنيا آورد و او هماني است که شيعه معتقد است حضرت زهرا در اثر ضربه عُمر او را سقط کرد اما خیلی از اهل آثار او را نمی شناسند.»

اين عبارت اعترافي از مقدسي پيرامون عقيده شيعيان پيرامون سقط حضرت محسن عليه السلام است. هر چند مقدسي دچار اشتباهي مختصر شده و آن اينکه گمان کرده است حضرت محسن عليه السلام به دنيا آمده است، در حالي که آن کودک معصوم سقط گرديد و بسياري از علماي اهل سنت نيز بدان تصريح کرده اند.

 

۲- أبو الحسين المَلَطی (متوفای ۳۷۷ قمری) ، مؤلّف کتاب التنبیه و الرد علی الاهواء البدع

ملطی از علمای شافعی اهل سنت ، ابتدا به عقاید شیعیان و اصحاب هشام بن حکم اشاره می کند و سپس در ادامه به ذکر عقاید هشام بن حکم می پردازد:

«الْفرْقَة الثَّانِيَة عشرَة من الإمامية هم أَصْحَاب هِشَام بن الحكم يعْرفُونَ بالهشامية وهم الرافضة… فَزعم هِشَام لَعنه الله أَن النَّبِي عَلَيْهِ الصَّلَاة وَالسَّلَام نَص على إِمَامَة على إِمَامَة على فِي حَيَاته بقوله من كنت مَوْلَاهُ فعلى مَوْلَاهُ…. و أَنّ أَبَا بكر مرّ بفاطمة عَلَيْهَا السَّلَام فرفس فِي بَطنهَا فَأسْقطت وَكَانَ سَبَب علتها وموتها وَأَنه غصبهَا فدك فَذكر أَشْيَاء كَثِيرَة مِمَّا كاذ بهَا الْإِسْلَام من المخاريق والأباطيل والزور الَّتِي لَا تجوز عِنْد الْعلمَاء وَلَا تخفى إِلَّا على أهل الْعَمى والغباء…»[۹]

«هشام بن حکم معتقد بود که ابوبکر بر شکم فاطمه علیها السلام لگدی زد که آن حضرت بر اثر همان ضربه ، فرزندش را سقط نمود و همان لگد ، عامل اصلی بیماری و وفات حضرت شد. هشام همچنین معتقد بود که ابوبکر ، فدک را غصب نمود »

این گزارش نقل شده درمورد عقیده هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام) را می توان قدیمی ترین حکایتِ نقل شده از بزرگان شیعه در عصر حضور به حساب آورد. نتیجه ای که از این گزارش به دست می آید این است که تمامی عقاید قطعی و مسلم در نزد شیعه امامیه تا به امروز، همان چیزیست که بزرگان شیعه همچون هشام بن الحکم – که جز از معصوم اخذ نمی‌کرده‌اند – در زمان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بدان معتقد بوده‌اند.

 

۳- شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱  قمری) ، مؤلّف کتاب معانی الأخبار

متقدمین شیعه در قرون اولیه به سقط شدن حضرت محسن در اثر مضروب شدن حضرت فاطمه – سلام الله علیها – اعتقاد داشته اند. شیخ صدوق از علمای بزرگ شیعه می نویسد:

«و قد سمعت بعض المشایخ یذکر أن هذا الکنز هو ولده المحسن ع و هو السقط الذی ألقته فاطمة ع لما ضغطت بین البابین‏ …..»[۱۰]

«و من (شیخ صدوق) از بعضی از اساتیدم شنیدم که می گفتند منظور از گنج در این حدیث ، محسن فرزند امیر المومنین (ع) است و او همان فرزندی است که وقتی حضرت فاطمه (س) بین دو در فشرده شد وی را سقط نمود.»

با دقت در کلام شيخ صدوق، در ميابيم که جريان سقط حضرت محسن عليه السلام در جريان حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها در قرن چهارم، امري مسلم قلمداد شده و علماي شيعه نيز بدان تصريح داشته اند. مشایخ شیخ صدوق (که متوفای قبل از قرن پنجم هستند) به این مساله اعتقاد داشته اند و شیخ صدوق رحمه الله نیز این مساله را به عنوان یکی از تفاسیر حدیث مورد نظر نقل می کند. یعنی این اعتقاد چنان در بین شیعه رایج بوده که حتی برخی از احادیث را نیز بدان تفسیر می کرده اند.

قرن پنجم:

۱- قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ قمری) ، مؤلّف کتاب تثبیت دلائل النبوة 

به تصریح بزرگانِ مخالفین شیعه ، شیعیان در قرون اولیه مانند قرن پنجم در مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها مجالس عزا بر پا می کرده اند. قاضی عبد الجبار معتزلی – از کبار علمای سنی معتزلی – بیش از هزار سال پیش در مورد عقیده ی شیعیان به مضروب شدن حضرت فاطمة سلام الله علیها می نویسد :

«و لکن دعاوى الرافضة فی ضرب فاطمة علیها السلام و قتل ولدها …..»[۱۱]

«اما ادعاهای روافض مبنی بر مضروب شدن [حضرت] فاطمة سلام الله علیها و کشتن فرزندش …»

هر چند قاضي عبد الجبار با نقل اين روايت در صدد است تا اين اعتقاد را رد کند، اما آنچه حائز اهميت است، اعتراف بر اين اعتقاد در زمان او مي باشد که اعتقاد به مضروب شدن حضرت زهرا سلام الله عليها و کشتن فرزند ايشان از اعتقادات شيعه در زمان او بوده است.

و باز می نویسد :

«وأنتم تدّعون ما هو فی الظهور أعظم من هذا، من أن فاطمة علیها السلام ضربت و قتل جنینها فی بطنها جهارا بمشهد من العباس و علیّ و جمیع بنی هاشم وبمشهد من المهاجرین و الانصار و هم أکثر ما کانوا و أوفر ….»[۱۲]

و شما (شیعیان) چیزی را ادعا می کنید که بزرگ تر از این است و آن هم این است که اعتقاد دارید فاطمة علیها السلام مضروب شد و جنینش در شکمش در مقابل عباس (عموی پیامبر) و علی و تمام بنی هاشم و در مقابل مهاجرین و انصار که با تعداد بیشتری در آن جا حاضر بودند کشته شد.»

 

قاضي عبد الجبار در جای دیگر از کتابش، ضمن نام بردن تعدادي از علماي شيعه من جمله شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه (م ۴۱۳ ق) ، تصريح دارد اين بزرگان ضمن اعتقاد به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط خليفه دوم، بر آن حضرت گريه کرده و مراسم نوحه سرايي بر پا مي کردند:

«و فی هذا الزمان منهم مثل أبی جبلة إبراهیم بن غسان، و مثل جابر المتوفی، و أبی الفوارس الحسن بن محمد المیمدیّ و أبی الحسین أحمد بن محمد بن الکمیت، و أبی محمد الطبری، وأبی الحسن الحلبی، وأبی یتیم الرلباى، وأبی القاسم النجاری، وأبی الوفا الدیلمی، وابن أبی الدیس، وخزیمة، وأبی خزیمة، و أبی عبد الله محمد بن النعمان، فهؤلاء بمصر و بالرملة و بصور، و بعکا و بعسقلان و بدمشق و ببغداد و بجبل البسماق. وکل هؤلاء بهذه النواحی یدّعون التشیع و محبة رسول الله صلّى الله علیه وسلم وأهل بیته، فیبکون على فاطمة وعلى ابنها المحسن الذی زعموا أن عمر قتله …..»

«و در این زمان از جمله ی آن ها مانند ابی جبلة ابراهیم بن غسان و جابر و ابو الفوارس حسن بن محمد میمدی و ابو الحسین احمد بن محمد بن الکمیت و ابو محمد طبری و ابو الحسن حلبی و ابو یتیم و ابو القاسم نجاری و ابو الوفا دیلمی و ابن ابی الدیس و خزیمه و ابی عبد الله محمد بن النعمان هستند که در مصر و رمله و صور و عکا و عسقلان و دمشق و بغداد و جبل بسماق سکونت دارند و همه این ها در این مناطق ادعای تشیع و محبت رسول الله و اهل بیتش را دارند و بر فاطمه و فرزندش محسن که اعتقاد دارند عمر او را کشته است گریه می کنند.»

و در چند جمله ی بعد می نویسد :

«و یقیمون المنشدین و المناحات فی ذلک …..»[۱۳]

«و در این زمینه مجالس مداحی و نوحه برپا می کنند.»

ملاحظه می فرمایید که قاضی عبد الجبار (سنی معتزلی) علمایی از شیعه (که غالب آن ها شیعیان فاطمی هستند) را نام می برد و در ضمن آن ها شیخ مفید رحمه الله (از شیعیان امامیه) می باشد که به شهادت حضرت محسن و مضروب شدن حضرت فاطمه سلام الله علیها اعتقاد داشته اند و بر مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها مجالس عزا اقامه می کرده اند.

در این سند نام اماکنی آمده که ذکر توضیحاتی درباره آن‌ها خالی از لطف نیست:

مصر: کشوری در آفریقا، رمله: شهری در فلسطین امروزی، صور: شهری در جنوب لبنان امروزی عکاء: شهری در فلسطین امروزی، عسقلان: شهری در فلسطین امروزی، دمشق: پایتخت کشور سوریه، بغداد: پایتخت کشور عراق، جبل البسماق: کردستان سوریه امروزی.

این یعنی عزاداری فاطمیه در آن زمان توسط شیعیان مصر و فلسطین و لبنان و سوریه و عراق برگزار می‌شده است. بنابراین اعتقاد به شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و مضروب شدن ایشان و شهادت حضرت محسن و برپایی مجالس عزا در این زمینه در بین شیعیان قدمتی طولانی داشته و از امور جدید نیست.

 

۲- شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ قمری) ، مؤلّف کتاب تلخیص الشافی

شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها امری متواتر و قطعیست و علمای شیعه نیز در طول تاریخ به همین اعتقاد تاکید و اصرار داشته‌اند.[۱۴] به عنوان نمونه مرحوم شیخ طوسی می‌نویسد:

«و المشهور الذی لا خلاف فیه بین الشیعة، أن عمر ضرب على بطنها حتى أسقطت، فسمی السقط (محسنا). والروایة بذلک مشهورة عندهم. و ما أرادوا من إحراق البیت علیها – حین التجأ إلیها قوم، وامتنعوا من بیعته – و لیس لأحد أن ینکر الروایة بذلک، لأنا قد بینا الروایة الواردة من جهة العامة من طریق البلاذری وغیره، وروایة الشیعة مستفیضة به، لا یختلفون فی ذلک»[۱۵]

«اعتقاد مشهوری که در نزد شیعیان اختلافی در مورد آن وجود ندارد آن است که عمر بن خطاب به شکم حضرت زهراء سلام الله علیها لگد زد تا این که آن حضرت جنینش را سقط نمود و آن جنین سقط شده ، محسن نام گرفته و روایات در این زمینه در نزد شیعه مشهور است. اما تصمیم به آتش زدن خانه بر حضرت زهراء سلام الله علیها – هنگامی که گروهی به خانه ایشان پناه برده و از بیعت با ابوبکر خودداری کردند – را نیز احدی نمی‌تواند انکار کند چرا که ما روایت وارد شده از طریق مخالفان شیعه در این زمینه را از بلاذری و دیگران نقل کردیم و روایات شیعه در این زمینه مستفیض است و شیعیان در این موضوع هیچ اختلافی ندارند.»

شيخ طوسي که در قرن چهارم و پنجم مي زيسته است، مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها را مساله اي مسلم نزد شيعه دانسته و حتي جزئيات آن مانند: سقط جنين آن حضرت با ضربه عمر، تصميم ابوبکر به آتش زدن خانه آن حضرت را با صراحت تمام بيان کرده است.

 

قرن هفتم:

۱- ابن ابی الحدید (متوفای ۶۵۶ قمری) ، مؤلّف کتاب شرح نهج البلاغه

ابن ابی الحدید معتزلی از علمای شافعی اهل سنت و شارح نهج البلاغه ، عقیده شیعیان درمورد شهادت حضرت زهرا (س) را با جزئیات نقل می کند و در پایان این عقاید را ردّ می کند: 

«فأما الأمور الشنيعة المستهجنة التي تذكرها الشيعة من إرسال قنفذ إلى بيت فاطمة ع و أنه ضربها بالسوط فصار في عضدها كالدملج و بقي أثره إلى أن ماتت و أن عمر أضغطها بين الباب و الجدار فصاحت يا أبتاه يا رسول الله و ألقت جنينا ميتا و جعل في عنق علي ع حبل يقاد به و هو يعتل و فاطمة خلفه تصرخ و تنادي بالويل و الثبور و ابناه حسن و حسين معهما يبكيان و أن عليا لما أحضر سألوه البيعة فامتنع فتهدد بالقتل فقال إذن تقتلون عبد الله و أخا رسول الله فقالوا أما عبد الله فنعم و أما أخو رسول الله فلا…..فكُلُّه لا أصل له عند أصحابنا و لا يثبته أحد منهم و لا رواه أهل الحديث و لا يعرفونه و إنما هو شي‏ء تنفرد الشيعة بنقله‏»[۱۶]

او در جای دیگر از کتابش به عقیده علمای شیعه درمورد پاره کردن قباله فدک در کوچه توسط عمر و نفرین کردن حضرت زهرا (س) به او ، اشاره می کند و می نویسد:

«أما ما يرويه رجال الشيعة و الأخباريون منهم في كتبهم من قولهم إنهما أهاناها و أسمعاها كلاما غليظا و إن أبا بكر رق لها حيث لم يكن عمر حاضرا فكتب لها بفدك كتابا فلما خرجت به وجدها عمر فمد يده إليه ليأخذه مغالبة فمنعته فدفع بيده في صدرها و أخذ الصحيفة فخرقها بعد أن تفل فيها فمحاها و إنها دعت عليه فقالت بقر الله بطنك كما بقرت صحيفتي فشي‏ء لا يرويه أصحاب الحديث و لا ينقلونه و قدر الصحابة يجل عنه»[۱۷]

از این سخنان ابن ابی الحدید چنین برداشت می‌شود که سوزاندن خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) و کتک زدن به آن حضرت و برجای ماندن آثار آن همچون بازوبند و اهانت و درشتی کردن با او و زدن عمر با دست به سینه زهرا (علیها السلام) در جریان فدک ، از عقاید شیعیان در قرن هفتم بوده و از مواردی است که شیعه به آن اتفاق دارند.

 

۲- عزّالدین ابن شداد (متوفای ۶۸۴ قمری) ، مؤلّف کتاب الأعلاق الخطيرة في ذكر أمراء الشام و الجزيرة

ابن شداد حَلَبی از مورّخین اهل سنت ، داستان «مشهد الدّکة» که در حلب به محل سقطِ محسن معروف است را مطرح می کند. او می نویسد:

«قال يحيى بن أبي طيّ في تأريخه: وفي السنة – يعني سنة إحدى وخمسين وثلاثمائة – ظهر مشهد الدكة. وكان سبب ظهوره أن سيف الدولة عليّ ابن حمدان كان في أحد مناظره بداره الّتي ظاهر المدينة فرأى نوراً ينزل على المكان الّذي فيه المشهد عدّة مرّات. فلمّا أصبح ركب بنفسه إلى ذلك المكان وحفره فوجد حجراً عليه كتابة: ” هذا ” قبر المحسن بن الحسين بن علي بن أبي طالب “. فجمع سيف الدولة العلويّين و سألهم هل كان للحسين ولد اسمه المحسّن؟ فقال بعضهم: ما بلغنا ذلك و إنما بلغنا أنّ فاطمة عم كانت حاملاً فقال لها النبيّ صلى الله عليه وسلم: في بطنك محسّن. فلمّا كان يوم البيعة هجموا عليها في بيتها لإخراج عليّ عم إلى البيعة فَأخْدَجَت. وقال بعضهم: يُحتمل أنّ سبيّ نساء الحسين لمّا وردوا هذا المكان طرح بعض نسائه هذا الولد»[۱۸]

«یحیی بن ابی طیّ در کتاب تاریخش می گوید: در سال ۳۵۱ ، مشهد الدکّه آشکار شد. سیف الدوله داشت می رفت ، دید نیمه شب از آن جا بارها نور بلند می شود رفت و آنجا را کَند و دید عبارتی است: این قبر محسن پسر حسین بن علی است. سیف الدوله علوی ها را جمع کرد و پرسید: شما شنیدید که حسین فرزندی به نام محسن داشته باشد؟ گفتند نه این را نمی دانیم بلکه این را می دانیم که فاطمه باردار بود و پیامبر به او فرمود: در شکم تو محسّن هست و در روز بیعت بر او در خانه اش هجوم بردند و به این سبب فرزندش سقط شد»

این گزارش نشان می دهد که جريان حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها و سقط حضرت محسن عليه السلام ، در زمان سیف الدوله (قرن چهارم) نزد علویون امري مسلم قلمداد می شده است.

 

قرن هشتم:

 ابن تیمیه (متوفای ۷۲۸ قمری) ، مؤلّف کتاب منهاج السنّه

ابن تیمیه نیز با تمامی عناد و دشمنی اش ، نمی تواند عقیده شیعه را پیرامون شهادت حضرت زهرا (س) مخفی کند و می گوید:

«وَإِنَّمَا يَنْقُلُ مِثْلَ هَذَا جُهَّالُ الْكَذَّابِينَ، وَيُصَدِّقُهُ حَمْقَى الْعَالَمِينَ، الَّذِينَ يَقُولُونَ: إِنَّ الصَّحَابَةَ هَدَمُوا بَيْتَ فَاطِمَةَ، ‌وَضَرَبُوا بَطْنَهَا حَتَّى أَسْقَطَتْ وَ هَذَا كُلُّهُ دَعْوَى مُخْتَلِقٍ، وَإِفْكٌ مُفْتَرًى، بِاتِّفَاقِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ»[۱۹]

«شیعیان اعتقاد دارند که صحابه خانه فاطمه را خراب کردند و به شکمش ضربه زدند تا او سقط کرد»

او در جای دیگری از کتابش نیز به این مطلب اشاره می کند و راهی جز تکذیب آن ندارد:

«وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: إِنَّهُمْ بَعَجُوا بَطْنَ فَاطِمَةَ حَتَّى ‌أُسْقِطَتْ، وَهَدَمُوا سَقْفَ بَيْتِهَا عَلَى مَنْ فِيهِ وَأَمْثَالُ هَذِهِ الْأَكَاذِيبِ الَّتِي يَعْلَمُ مَنْ لَهُ أَدْنَى عِلْمٍ وَمَعْرِفَةٍ أَنَّهَا كَذِبٌ»[۲۰]

قرن نهم:

ابن حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲ قمری) ، مؤلّف کتاب لسان المیزان

ابن حجر عسقلانی از علمای بزرگ اهل سنت ، ماجرایی را درمورد مجلس عزاداری شیعیان برای حضرت فاطمه (علیها السلام) نقل می کند:

«أخبرنی علی بن محمود قال کان البلخی الواعظ کثیرا ما یدمن فی مجالسه سب الصحابه فحضرتُ مرّة مجلسه فقال: بَکَت فاطمه یوما من الأیام فقال لها: علی یا فاطمه لم تبکین علی أأخذت منک فیئک اغصبتک حقک افعلت افعلت و عَدَّ أشیاء مما یزعم الروافض أن الشیخین فعلاها فی حق فاطمه قال فضج المجلس بالبکاء من الرافضه الحاضرین»[۲۱]‌‌

«علی بن محمود به من خبر داد که بلخی واعظ، اکثر آنچه در مجالسش می‌گفت سب صحابه بود. یک ‌بار در مجلسش حاضر شدم. او گفت روزی از روزها حضرت فاطمه گریه کرد. پس حضرت علی به او گفت برای چه چیزی گریه می‌کنی؟ برای آنکه فیء تو را (منظورش فدک است) را از تو گرفتند و یا حقت را غضب کردند و یا فلان و فلان و چیزهایی را که رافضی‌ها (شیعیان) فکر می‌کنند ابوبکر و عمر با حضرت فاطمه انجام دادند را نام برد. پس صدای ضجه و گریه رافضی‌ها (شیعیان) در مجلس آن‌قدر بالا رفت که انگار خود مجلس هم ضجه می‌زد.»

نکته جالب این است که واعظ بلخی (متوفای ۵۹۶ هجری قمری) از علمای اهل سنت بوده و سال‌های سال از شاگردان ابو شجاع بلخی بسطامی (از علمای بزرگ اهل سنت در بلخ در قرن ششم) و ابو سعد سمعانی (مؤلف کتاب مشهور انساب) بوده است. طبق این گزارش ، شیعیان در زمان واعظ بلخی (قرن ششم) اعتقاد به شهادت حضرت زهرا (س) داشتند و با ذکر مصائب آن حضرت به عزاداری می پرداختند.

قرن دهم:

 ابن حجر هیتمی (متوفای ۹۷۴ قمری) ، مؤلّف کتاب الصواعق المحرقه

ابن حجر هیتمی از علمای متعصّب اهل سنت ، عقیده شیعیان درمورد شهادت حضرت زهرا (س) و سقط حضرت محسن (ع) را ذکر می کند و آن را عقیده ای مفسده انگیز می خواند:

«فَرَأَيْت قوما أعمى الْهوى بصائرهم فَلم يبالوا بِمَا ترَتّب على مقالاتهم من الْمَفَاسِد أَلا ترى إِلَى قَوْلهم إِن عمر رَضِي الله عَنهُ قاد عليا بحمائل سَيْفه وَ حصر فَاطِمَة فهابت فَأسْقطت ولدا اسْمه المحسن»[۲۲]

 

نتیجه گیری:

اعتقاد شيعه به شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها توسط جريان حاکميت و مظلوميت آن حضرت ، در قرون گذشته و حتي در زمان ائمه اهل بيت عليهم السلام مساله ای مورد توجه بوده و حتي علماي اهل سنت نيز به اين مساله اشاره داشته اند.

نکته ی قابل توجهی که اینجا مطرح است این است که بعضی از خود اهل سنت نیز معتقد به شهادت حضرت زهرا (س) بوده اند که باعث شده در کتب تراجم از آن ها با عنوان «رافضی» یاد شود.[۲۳]

 

پاسخ به یک شبهه:

متن شبهه:

«حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) شهید نشده است و برای او در طول تاریخ تعبیر وفات شده است. شهادت حضرت در سال ۱۳۷۱شمسی ساخته شد؛ زیرا اگر به تقویم ایران تا قبل از سال ۱۳۷۱ بنگرید هرگز هیچ حرفی از شهادت نمی‌یابید و هیچ حرفی از عزاداری فاطمیه نبود. تا سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در روز سوم جمادی الثانی خبری از وفات و شهادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در تقویم ایران نیست و فقط به وفات ایشان در۱۳ جمادی الاولی اشاره شده است. پس از سال ۱۳۷۱ در تقویم‌ها به جای کلماتی مانند «رحلت» و «وفات»، کلمه شهادت درج می‌شود. پس ماجرای شهادت، قدمت تاریخی ندارد و فقط ۲۳ سال است که سر برآورده است»

 

پاسخ:

اوّلاً: بر اساس آنچه که در این نوشتار بیان کردیم و بر اساس مصادر متعدد و روایات فراوان در نزد شیعه، اعتقاد به شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها در بین شیعیان امری متواتر و قطعیست و علمای شیعه نیز در طول تاریخ به همین اعتقاد تاکید و اصرار داشته‌اند. با وجود چنین گزارش‌ها و سخنانی، پرداختن به این مساله که در تقویم این قضیه آمده یا نیامده از اساس بی‌‌ارزش خواهد بود.

ثانیاً: تقویم معیار و ملاک بحث عقیدتی و فقهی و تاریخی نیست! بر همگان واضح است که معیار و ملاک در مباحث علمی، مصادر معتبر و مورد پذیرش است و نه تقویم و مانند آن! کدام انسان منطقی و عاقل در مباحث عقیده و تاریخ و فقه و مانند آن، تقویم را معیار و ملاک قرار می‌دهد؟! تقويم براي ما اعتقاد ساز نيست، هيچ کسي نمي‌تواند به خودش اجازه بدهد که بر اساس تقويم ، شريعت خودش را بچيند. براي مثال اگر شما ماه مبارک رمضان را درک کرده باشيد، براي روز اول ماه مبارک شوال، هيچ وقت نمي‌گوييد که چون در تقويم آمده است، پس قطعاً شرع هم اين را مي‌گويد بلکه رؤيتِ هلال ماه ، شرط است. لذا حتي اگر شهادت حضرت زهراء سلام الله عليها در تقويم ‌ها هم نيامده بود، هيچ اختلالي در عقائد ما نمي‌توانست به هيچ عنوان به وجود بياورد.

ثالثاً: توضیحاتی در مورد واژه «وفات»:

نکته مهمی که طراحان این شبهه از آن غافل بوده‌اند آن است که در زبان عربی (و حتی در زبان فارسی) الفاظی چون «وفات» (الوفاة: وفات یافتن) یا «رحلت» (رَحَلَ، یرحلُ: کوچ کردن، مهاجرت کردن) از نظر معنا و مفهوم هیچ ناسازگاری با «شهادت» ندارند. دلیل هم آن است که «وفات» یا «رحلت» لفظی عام است و بر هر نوع مرگی  اطلاق می‌شود چه شهادت باشد چه غیر آن. به همین دلیل است که در زبان عربی فراوان برای کسانی که با شهادت از دنیا رفته‌اند از لفظ «وفات» نیز استفاده شده و می‌شود چرا که این کلمه به معنای گرفته شدن جان است به هر طریقی که باشد.[۲۴]

مثلا در مورد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام که تمامی مسلمانان بر شهید بودن ایشان اتفاق نظر دارند، هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت از لفظ «وفات» نیز استفاده کرده‌اند و این مورد در روایات و احادیث فراوانی نیز به چشم می‌خورد:

«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ وَ غَیْرِهِ أَنَّ النَّاسَ أَتَوُا الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ بَعْدَ وَفَاةِ عَلِیٍّ ع لِیُبَایِعُوهُ …»[۲۵]
«عبدالرحمن بن جندب از پدرش و دیگران نقل می‌کند که مردم پس از «وفات» علی بن ابی طالب به نزد وی آمدند تا با او بیعت کنند.»

یا مثلا در مورد امام حسین علیه السلام که احدی در شهید بودن ایشان شکی ندارد نیز چنین آمده است:

«محمد بن الحنفیة بعد وفاة أخیه الحسین»[۲۶]

«محمد بن حنفیه پس از وفات برادرش حسین»

ابن شهرآشوب مي نويسد: رسول خدا صلي الله عليه وآله درباره امام حسين عليه السلام فرمود:

«أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي»[۲۷]

«آگاه باشيد كه امتم حسين را مي كشند، پس هر كس پس از وفاتش او را زيارت كند، خداوند ثواب يك حج از حج هاي مرا براي وي مي نويسد»

آیا به صرف کاربرد وفات در باره امام حسین (ع) و امیر المومنین (ع) باید گفت که این دو امام بزرگوار شهید نشده اند و به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند؟

یا حضرت حمزه عموي رسول خدا، در ميان شيعه و سني به «سيد الشهداء» مشهور است، در عين حال درباره او از كلمه «وفات» استفاده شده است:

«منها بعد وفاة حمزة بن عبد المطلب ورسول الله»[۲۸]

درباره‌ی خلیفه دوم و سوم اهل‌سنت نیز کلمه وفات به کار رفته است در حالی که اهل سنت معتقدند که این دو نفر به شهادت رسیده اند.[۲۹]

همین نوع کاربرد واژه «وفات» در مورد حضرت زهراء سلام الله علیها نیز صادق است و جالب است بدانید که حتی فردی به مانند مرحوم شیخ عباس قمی (متوفای ۱۳۵۹ هجری قمری/ ۱۳۱۹ خورشیدی) در کتاب مشهور «منتهی الآمال»[۳۰]، در فصل سوم از جلد اول که به تاریخ شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها اختصاص دارد، ایشان از عنوان «در تاریخ وفات آن مجلّله و وصیّت‌های آن حضرت» استفاده کرده‌اند.

حال آیا منطقی و معقول است که کسی بگوید شیخ عباس قمی منکر شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها بوده‌ است؟! واضح است که چنین نتیجه گیری ناشی از عدم اطلاع از معانی دقیق کلمات و واژگان به خصوص کاربردشان در زبان عربی و حتی فارسی است. چه این که در زبان و ادبیات فارسی نیز کلماتی چون «وفات» و «رحلت» با «شهادت» مخالفت و تباینی ندارند و رحلت و وفات می‌تواند از جنس و نوع شهادت باشد.

خلاصه کلام این که به کار رفتن واژگانی چون «وفات» برای اشخاص ، به معنای نفی شهادت نیست بلکه وفات یافتن اعم از شهادت است و شهادت حالتی از وفات است. حال با در نظر داشتن این توضیحات مهم ، می‌توان استفاده از واژه «وفات» برای معصومین علیهم السلام و از جمله حضرت زهراء سلام الله علیها در برخی تقویم‌ها و یا اماکن و نشریات و مجلات و … – به خصوص در زمان گذشته – را فهم و تحلیل درست کرد.

رابعاً: اين ادعا كه در تقويم هاي پيش از سال ۱۳۷۱، واژه شهادت به کار نرفته است، دروغي آشكار است. با بررسی بسیاری از تقویم‌ها و سر‌ رسید‌های قبل از ۱۳۷۱ خورشیدی ، می بینیم که بسیاری از آن ‌ها از واژه «شهادت» برای حضرت زهراء سلام الله علیها استفاده می‌کرده‌اند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. اباضیه، یکی از فرقه‌های خوارج و پیروان عبداللّه بن اباض تمیمی می‌ باشد.

[۲]. الردود، الفزاری الإباضی، ص ۹ و ۱۰

[۳] . التحریش، الغطفانی ، تحقیق: حسین خانصو/ محمد کسکین ، ص۵۲

[۴] . تاریخ الإسلام ، الذهبی ، الناشر: دار الغرب الإسلامی، ج۴، ص۸۶۶

[۵] . الأعلام، الزرکلی ، ج۳، ص۲۱۵

[۶] . الموسوعة المیسرة فی تراجم أئمة التفسیر و الإقراء والنحو واللغة ، مجموعة من المؤلفین ، ج۲، ص۱۰۷۰

[۷]. التحریش، الغطفانی ، تحقیق: حسین خانصو/ محمد کسکین  ، ص ۲۶

[۸] . البدء والتاريخ، المقدسي ، ج۵، ص۲۰

[۹]. التنبيه والرد على أهل الأهواء والبدع ، ملطی ، ص ۲۵

[۱۰] . معانی الأخبار ، شیخ صدوق ، ص۲۰۶

[۱۱]. تثبیت دلائل النبوة، قاضی عبدالجبار ، ج۱، ص۲۴۰

[۱۲] . همان ، ج۲، ص۶۵۲ و ۶۵۳

[۱۳]. همان ، ج۲، ص۵۹۴ و ۵۹۵

[۱۴] . سید ناصر حسین (م ۱۳۶۱ قمری) از علمای هند و فرزند علامه میرحامد حسین در این زمینه می نویسد: «ومن الفجائع التي تبكى له عيون الأسلام والدين ، والوقائع التي أحرقت قلوب المؤمنين والموقنين ما أرتكبه عمر بن الخطاب من الظلم العظيم الذي أوجب سقوط المحسن من بطن سيدتنا فاطمة الزهراء (س) ، و هذه الواقعة الهائلة قد بلغ حد التواتر واليقين عند أهل الحق المبين» افحام الأعداء والخصوم الموسوي ج ۱ ، ص ۹۳

[۱۵]. تلخیص الشافی، شیخ طوسی ، ج۳ ، ص۱۵۶

[۱۶] . شرح نهج البلاغة ، ابن ابي الحديد ، ج ۲ ، ص ۶۰

[۱۷]. همان ، ج ۱۶ ، ص ۲۳۴

[۱۸]. الأعلاق الخطيرة في ذكر أمراء الشام و الجزيرة ، ابن شداد ، ص ۲۰

[۱۹] . منهاج السنة ، ابن تیمیه ، ج ۸ ، ص ۲۹۱

[۲۰] . همان ج ۴ ، ص ۴۹۳

[۲۱] . لسان المیزان، ، ابن حجر عسقلانی ، ج ۷ ، ص ۲۲۹

[۲۲] . الصواعق المحرقه ، ابن حجر هیتمی ، ج ۱ ، ص ۱۲۶ – سمط النجوم ، العصامی ، ج ۲ ، ص ۳۸۸

[۲۳] . ذهبی در شرح حال ابن اَبی دارم (م ۳۵۲ ق) می نویسد: «وَقَالَ مُحَمَّدُ بنُ حَمَّاد الحَافِظ: كَانَ مُسْتَقِيْمَ الأَمْر عَامَّة دَهْره، ثُمَّ فِي آخر أَيَّامه كَانَ أَكْثَرَ مَا يُقرأُ عَلَيْهِ المَثَالب، حَضَرْتُه وَرَجُل يَقْرأُ عَلَيْهِ أَنَّ عُمر رفَسَ فَاطِمَة حَتَّى أَسقطتْ محسّناً قُلْتُ: شَيْخٌ ضَالٌّ مُعَثَّر» (سير أعلام النبلاء – ط الرسالة / ۱۵/ ۵۷۸)

یا درمورد عقاید نظّام معتزلی (م ۲۳۱ ق) نوشته اند: «الحادية عشرة: ميله إلى الرفض و وقيعته في كبار الصحابة …. و زاد في الفرية فقال: إن عمر ‌ضرب ‌بطن ‌فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها و كان يصبح: أحرقوا دارها بمن فيها و ما كان في الدار غير علي و فاطمة و الحسن و الحسين» (الملل و النحل/ ۱/ ۵۷)

[۲۴] . در قرآن واژه وفات برای مطلقِ مرگ (اعم از مرگ طبیعی و شهادت) به کار رفته است: «الله یتوفی الانفس حین موتها» زمر / ۴۲

[۲۵] . التوحید ، شیخ صدوق ، ص ۳۷۸ – المصنّف إبن أبی شیبه ، ج ۱۸ ، ص ۷۱

[۲۶] . الاحتجاج طبرسی ، ج ۱ ، ص ۳۷۳

[۲۷] . مناقب آل أبي طالب، ج ۳، ص ۲۷۲

[۲۸] . سمط النجوم العوالي ، العاصمی ، ج۱ ، ص ۴۲۶

[۲۹] . تاريخ الطبري، ج ۲، ص ۵۳۶، دار الكتب العلمية –  الغاية في شرح الهداية في علم الرواية ، السخاوي، ، ج ۱، ص ۳۱۵

[۳۰]. شیخ عباس قمی کتابی مستقل در باب زندگانی و شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها دارد (کتاب بیت الاحزان) و در آن به صورت مفصل به ماجرای مظلومیت‌ها و سقط شدن حضرت محسن بن علی و مضروب شدن حضرت زهراء و نهایتا شهادت ایشان اشاره می‌کند.

 

منابع و مآخذ:

۱- الفزاری الإباضی، عبد الله بن یزید (متوفای قرن دوم هجری)، الردود، (چاپ بریل)

۲- الغطفانی، ضرار بن عمرو (المتوفى ۱۸۱-۱۹۰ هـ)، التحریش، تحقیق: حسین خانصو/ محمد کسکین، الناشر: دار ابن حزم، الطبعة: الأولى، ۱۴۳۵ هـ – ۲۰۱۴ م.

۳- المقدسي، المطهر بن طاهر( الوفاة: ۳۷۷هـ )، البدء والتاريخ، دار النشر: مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد.

۴- محمد بن أحمد بن عبد الرحمن، أبو الحسين المَلَطي العسقلاني (ت ٣٧٧هـ) ، التنبيه والرد على أهل الأهواء والبدع ، المحقق: محمد زاهد بن الحسن الكوثري الناشر: المكتبة الأزهرية للتراث – مصر

۵- الصدوق، محمد بن علي بن الحسين،(المتوفى۳۸۱ق)، معاني الأخبار ، تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، سال چاپ : ۱۳۷۹هـ – ۱۳۳۸ ش.

۶- القاضى عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار الهمذاني الأسد أبادي، أبو الحسين (متوفاي ۴۱۵هـ)، تثبيت دلائل النبوة ، الناشر: دار المصطفى – شبرا- القاهرة

۷- الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (المتوفى۴۶۰هـ)، تلخیص الشافی، تحقیق: السید حسین بحر العلوم، الناشر: مؤسسة انتشارات المحبین، الطبعة: الأولى. قم، الطبعة: اول‏، سنة الطبع: ۱۳۸۲ش.

۸- ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله‏ ، (م ۶۵۶ ق) ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ،‏ محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏ ، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏ ،  قم‏ ، ۱۴۰۴ ق‏

۹- ابن شداد، عز الدين أبو عبد الله محمد بن علي بن إبراهيم الأنصاري الحلبي (ت ٦٨٤هـ) ، الأعلاق الخطيرة في ذكر أمراء الشام و الجزيرة ، الكتاب مرقم آليا غير موافق للمطبوع

۱۰ – تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (ت ٧٢٨هـ) ، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية ، المحقق: محمد رشاد سالم ، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية ، الطبعة: الأولى، ١٤٠٦ هـ – ١٩٨٦ م

۱۱- أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: ۸۵۲هـ) ، لسان الميزان ، المحقق: عبد الفتاح أبو غدة ، الناشر: دار البشائر الإسلامية ، الطبعة: الأولى، ۲۰۰۲ م

۱۲- أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري، شهاب الدين شيخ الإسلام، أبو العباس (ت ٩٧٤هـ) ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، المحقق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي – كامل محمد الخراط ، الناشر: مؤسسة الرسالة – لبنان

 

 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

2 پاسخ

    1. سلام علیکم
      تشکر فراوان از توجه حضرتعالی
      ان شالله توفیق داشته باشیم در راه دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام همواره قدم برداریم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

shahadat-hz-zahra-5

نویسنده: حسین غفوریان (امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی)

رتبه علمی: علمی_ترویجی

تعداد صفحه: 33 صفحه

 دانلود فایل