بسم الله الرحمن الرحیم
چکیده
یکی از آیات مورد تنازع بین مفسران آیات پایانی سوره رعد به ویژه آیه « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتاب» است که مفسران برای تعیین مصداق آن بسیار تلاش کرده اند. سؤال و دغدغه اصلی این است که مصداق واقعی از این فراز آیه کیست؟ برای یافتن پاسخ این پرسش پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با جستجو در کتب تفسیری اهل سنت گردآوری شده است.
کلیدواژگان: علم الکتاب, امیرالمؤمنین علیهالسلام, مفسران اهلسنت, عبدالله بن سلام
مقدمه:
ازجمله فضائل خاص و منحصر به فرد حضرت امیر علیه السلام ، نزول آیات فراوانی از قرآن است که در تمجید و مدح از ایشان نازل شده است. ازجمله ی این آیات، آیه آخر (آیه ۴۳) سوره مبارکه رعد است. خداوند در این آیه با شهادت دادن خود و کسی که علم کتاب نزد اوست، شبهة انکارِ اصل رسالت را پاسخ داده و در نتیجه نبوت پیامبر صلی الله علیه وآله را به اثبات می رساند:
«و يقُولُ الَّذِينَ كفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِــي وَبَینَکمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ»
«و کسانی که کافر شدند می گویند: تو فرستاده نیستی. بگو: کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد»
بر اساس آنچه در تفاسیر شیعه آمده، مراد از فقره «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» حضرت امیرالمومنین علیه السلام است.
چند نکته مهم در مورد دلالت این آیه:
۱ – از حضرت امیر علیه السلام در کنار خداوند یاد شده است که بر حقانیت رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله گواهی میدهد و نکته مهمتر اینکه اعلام شده این دو گواهی برای اثبات مدعا کافی است! این آیه از این جهت شبیه آیه ۴ سوره تحریم است که از حضرت امیرالمومنین علیهالسلام با عنوان «صَالِحُ الْمُؤْمِنِیـنَ» و در کنار نام خداوند و جبرئیل یاد شده که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در برابر توطئه دو همسر آن حضرت، حمایت و پشتیبانی میکنند.[۲]
۲- در قضاوتهای متعارف ، حداقل وجود دو شاهد ضروری است زیرا با شهادت یک فرد، علم عادی حاصل نمیشود؛ یعنی شهادت یک نفر ناقص است که با ضمیمة فرد دوم شهادت او کامل میشود، یا به تعبیر دیگر از ضمّ دو شهادت ناقص، شهادت کامل به وجود میآید؛ ولی در شهادت خداوند متعال نقصی وجود ندارد تا نیازی به ضمیمة شهادت دوم باشد. پس شهادت خداوند مسلماً شهادت قطعی و کامل میباشد. در نتیجه، شهادت کسی که علم کتاب نزد اوست نیز باید شهادت قطعی و کامل باشد؛ زیرا با شهادت خداوند متعال علم حاصل میشود و اگر شهادت فرد دوم ناقص باشد، معنایی ندارد که به شهادت کامل ضمیمه گردد؛ چون با وجود شهادت قطعی و علمآور، کسی به دنبال شهادت ظنی نمیرود. پس معلوم میشود که شهادت خداوند و (وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَاب) از قبیل ضمیمه برهان و دلیل مستقل به برهان مستقل دیگر میباشد، که وجود هر یک برای اثبات مدعا کافی است.[۳]
۳ – در این آیه، از حضرت امیرالمومنین علیه السلام به عنوان کسی یاد شده که علم کتاب به او داده شده است و ازآن جا که بر اساس قاعده بلاغی، اضافه اسم نکره (علم) به اسمِ محلّی به لام (الکتاب)، افاده عموم می کند، از این آیه استفاده میشود که علمِ همه کتاب به آن حضرت ارزانی شده است. درباره آنکه مراد از علم در این آیه چیست، اختلافاتی در میان مفسران به چشم میخورد، با این حال همه اذعان دارند که این علم از مقوله علوم ظاهری نیست، بلکه علمی است که آگاهی از اسرار عالم و توان تصرف در هستی، ازجمله شئون آن است.
۴- اهمیت این آیه از آن جهت است که در سوره مبارکه نمل آیه ۴۰، از وصیّ سلیمانِ نبی علیه السلام یعنی آصف بن برخیا، به عنوان کسی یاد شده که دارای «عِلْمٌ مِنْ الْکتَابِ» است؛ یعنی او فقط دارای بخشی از دانش کتاب است (به دلیل تبعیضیه بودن «مِن») ولی درعین حال توانست تخت بلقیس را از فاصلهای طولانی پیش از چشم برهم زدن سلیمان نبی علیه السلام نزد او حاضر سازد. پس اگر آصف بن برخیا با داشتن بخشی از دانش کتاب توانست تخت بلقیس را از آن راه دور حاضر نماید، مصداق «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» در آیه آخر سوره رعد باید کسی باشد که از علمِ به مراتب افزونتر برخوردار باشد[۴]
نظر مفسران شیعه و اهل سنت در مورد مصداق آیه «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ»:
همانطور که گفتیم بنابر نظر مفسران شیعه، مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» حضرت امیرالمومنین علیه السلام است.
اما شماری از مفسران اهل سنت تلاش کرده اند با ارائه دیدگاههای دیگر، برای آیه مورد بحث مصادیق دیگری را ذکر کنند. بر این اساس، مفسران اهل سنت در تعیین مصداق «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» ۱۰ دیدگاه ارائه کردهاند:
۱ – مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، همه مؤمنان است.
۲ – مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، عالمان یهود و نصارا (علمای اهل کتاب) است.
۳ – مراد از «من عنده علم الکتاب» ، خداوند تبارک و تعالی است.
۴- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، عبدالله بن سلام یهودی است.
۵- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، ابن یامین (بنیامین) است.[۵]
۶- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، جبرئیل است.[۶]
۷- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، جن است.[۷]
۸- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، ورقة بن نوفل است.[۸]
۹- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، ابوبکر است.[۹]
۱۰- مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ، سلمان فارسی است.[۱۰]
ما ابتدا ۴ دیدگاه اول را نقد و بررسی خواهیم کرد و به دلیل ضعیف بودن و طرفدار نداشتنِ دیدگاه های دیگر از بررسی آن ها صرف نظر می کنیم و در پایان ، نظر مفسران شیعه که تنها مصداق آیه را حضرت امیر علیه السلام دانسته اند، را اثبات خواهیم کرد.
دیدگاه اول: مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، همه مؤمنان هستند:
افراد زیر قائل به این دیدگاه هستند:
۱- محمد بن عبدالله معروف به قاضی ابوبکر بن العربی:
او همه مؤمنان را مصداق «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» بر می شمرد. او دراین باره چنین آورده است:
«اختلف فیمن عنده علم الکتاب بعد ذکر قول مجاهد علی أربعة أقوال: الأول: أن المراد به مَن آمن مِن الیهود و النصاری. الثاني: أنه عبدالله بن سلام. الثالث: أنه علي بن أبي طالب. الرابع: المؤمنون کلّهم.»
او پس ذکر این اقوال چهارگانه، پس از انکار فضیلت و برتری حضرت امیر بر دیگران، سه دیدگاه نخست را تضعیف کرده و معتقد است که همه مؤمنان مصداق آیه هستند؛ گویا از دید او تمام مومنان از تمام ابعاد و وجوه اعجاز قرآن آگاهی دارند و جزو راسخان در علمند که تأویل متشابهات قرآن را می دانند!
ابن العربی برای سخن خود ابتدا احتمالات دیگر را باطل می کند و می نویسد :
«أما من قال: إنهم الذین آمنوا من الیهود کابن سلام و ابن یامین و من النصاری کسلمان و تمیم الداری، فإن المعنی عنده بالکتاب التوراة و الإنجیل.»
«اما کسانی که می گویند منظور از “من عنده علم الکتاب” یهودیانی هستند که ایمان آورده اند مانند، ابن سلام و ابن یامین و مسیحیانی که ایمان آورده اند مانند سلمان و تمیم داری، پس معنای “من عنده علم الکتاب” نزد قائلین به این دیدگاه ، علم به تورات و انجیل است.»
سپس وی در مورد امیرالمؤمنین علیهالسلام می گوید:
«أما من قال: إنه علي بن أبي طالب فعوّل علی أحد وجهین: إما لأنه عنده أعلم المؤمنین، و لیس کذلک، بل أبو بکر و عمر و عثمان أعلم منه، حسبما بیناه في أصول الدّین في ذکر الخلفاء الراشدین، أو لقول النبي صلی اللّه علیه و سلم: أنا مدینة العلم و علي بابها. و هو حدیث باطل، النبي صلی اللّه علیه و سلم مدینه علم و أبوابها أصحابه، و منهم الباب المنفسخ، و منهم المتوسط علی قدر منازلهم في العلوم»
«کسانی که می گویند مراد علی بن ابی طالب علیهالسلام است بنا بر دو وجه گفته اند : یا اینکه او اعلم مؤمنان است درحالی که چنین نیست و ابوبکر و عمر و عثمان داناتر از او بوده اند و یا به خاطر قول نبی صلی الله علیه وآله است که فرمود من شهر علمم و دروازه آن علی علیهالسلام است. این حدیث نیز باطل است چون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شهر علم و دروازه های آن اصحاب ایشان هستند.»
او بعد از رد تمامی این سخنان ، قول منتخب خود را چنین می نویسد :
«و أما من قال: إنهم جمیع المؤمنین فصدق، لأنّ کل مؤمن یعلم الکتاب و یدرك وجه إعجازه یشهد للنبي صلی الله علیه وآله بالصدق.»[۱۱]
«اما کسانی که می گویند مراد از “من عنده علم الکتاب” تمامی مؤمنان است ، این سخن حق است؛ زیرا همه مؤمنان کتاب قرآن را می شناسند و وجه اعجاز آن را درک می کنند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شهادت به صدق داده اند.»
۲- شیخ اسماعیل حقی (م ۱۱۲۷ هـ):
او در تفسیر روح البیان ذیل آیه شریفه ، مراد از شهادت الهی را ، آشکار نمودن معجزات رسول الله صلی الله علیه وآله که دال بر صداقت او است می داند و در ادامه می گوید:
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ و هو الذي علمه اللّه القرآن و علمه البیان و اراه آیات القرآن و معجزاته فبذلك علم حقیه رسالته و شهد بها و هم المؤمنون فالمراد بالکتاب القرآن»
او نیز مانند ابن عربی تمام مومنین را آگاه به حقیقت رسالت و زوایای قرآن می پندارد. این نکته قابل تامل است که کسانی که مومنین را مصداق آیه شریفه برمی شمرند به گونه ای عبدالله بن سلام را داخل در همین مومنین می دانند، حقی می گوید:
«و عن عبد اللّه بن سلام ان هذه الآیة نزلت في فالمراد به التوراة فان عبد اللّه بن سلام و أصحابه وجدوا نعته علیه السلام في کتابهم فشهدوا بحقیة رسالته وکانت شهادتهم ایضا قاطعة لقول الخصوم.»[۱۲]
نقد این دیدگاه:
اولا: با توجه به شواهد درون متنی ، از ظاهرِ واژه ی ” مَن موصوله” و نقش آن در فراز «و مَنْ عِنْده عِلْمُ الْکتاب» پیداست که مصداق آن فقط یک نفر است؛ زیرا در این صورت باید از الفاظی مانند «اللذان» یا «اللذین» استفاده می شد ، پس این نظر از اساس باطل است.
ثانیا: آیا همه مؤمنان آن چنان مراتب ایمانی داشته اند که تصور شود نام آنها در کنار نام خداوند قرار گیرد؟ بسیاری از مؤمنان قبل از ایمان در ضلالت و گمراهی بودند در این صورت هرگز صحیح نیست که خداوند شهادت آنها را برجسته کند. اگر این مورد درست باشد کافران می توانستند بگویند که شما چگونه گواهی افرادی را می پذیرید که سال ها در شرک و بت پرستی غرق بودند؟ بنابراین، مصداق این فراز از آیه باید کسانی باشند که هرگز به شرک، بت پرستی، ضلالت و گناه آلوده نشده اند .ابن العربی حدیث «انا مدینه العلم و علی بابها» را مردود اعلام می کند و دلیلی برای سخن خود نمی آورد. در مدینه العلم بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بحثی نیست، ولی به چه دلیل می گوید «و ابوابها اصحابه»؟ حتی اگر چنین هم باشد آیا آنها هم طراز و هم رتبه با علی علیهالسلام بودند؟ مگر خود خلیفه اول و دوم و برخی دیگر از صحابه به افضلیت علمی امیرمؤمنان اعتراف نکرده اند؟ این روایت با مضامین مشابه در کتب فریقین آمده است از جمله «انا دار الحکمه و علی بابها» ، «انا دار العلم و علی بابها» ، «أنا میزان العلم و علی کفتاه» ، «علی باب علمی و مبیّن لامّتی ما اُرسلت به من بعدی» علمای سرشناس اهل سنت این روایت را در کتاب های خود نقل کرده اند.
ثالثا: با توجه به تعبیر «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ»، کسی که علم به کتاب دارد؛ یعنی علم به تمام قرآن دارد و این مطلب از اضافه علم به کتاب فهمیده می شود. همچنین می دانیم که علم همه اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به قرآن در یک سطح نبوده است، بلکه برخی نسبت به برخی دیگر، در مرتبه ای بالاتر قرار داشتند و از این رو، فقط کسی می تواند از میان اصحاب پیامبر، مصداق این آیه قرار گیرد که علم به تمام قرآن داشته باشد تا در نتیجه بتواند محل رجوع دیگران در شناخت قرآن باشد.
دیدگاه دوم: مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، عالمان یهود و نصارا (اهل کتاب) است:
عموم مفسران اهل سنت، مصداق آیه «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» را عالمان یهود و نصارا دانستهاند که به تعدادی از این افراد اشاره می کنیم:
۱ – ابن مسعود بغوی ذیل آیه شریفه، کسانی از اهل کتاب که مسلمان شده اند را مصداق آیه معرفی کرده است. او می گوید:
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، یرید مؤمني أهل الکتاب یشهدون ایضا علی ذلك».[۱۳]
۲ – فخر رازی در تفسیر خود، چهار دیدگاه درباره مصداق آیه کریمه ذکر میکند و در این میان، تنها دیدگاهی را میپذیرد که مصداق آیه را عالمان اهل کتاب دانسته است. او مینویسد:
«القول الثالث: و من عنده علم الکتاب المراد به: الذی حصل عنده علم التوراه و الإنجیل، یعنی: أن کل من کان عالما بهذین الکتابین علم اشتمالهما علی البشاره بمقدم محمد صلّی الله علیه و سلم، فإذا أنصف ذلک العالم و لم یکذب کان شاهدا علی أن محمدا صلّی الله علیه و سلم رسول حق من عندالله تعالی.» [۱۴]
«مراد از «و مَنْ عِنْده عِلْمُ الْکتابِ » کسانی هستند که به تورات و انجیل علم دارند ، یعنی هر کس به این دو کتاب علم دارد صفات و خصوصیات پیامبر اکرم را در آن می یابد و اگر از روی انصاف سخن بگوید و دروغ نگوید ، تصدیق می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وآله پیامبر حقی از جانب خداست.»
۳- نصر بن محمد سمرقندی دراین باره چنین مینویسد:
« وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ یعنی: و من آمن من أهل الکتاب مثل عبدالله بن سلام، و أصحابه شَهِیداً بَیْنِي وَ بَیْنَکُمْ لأنهم وجدوا نعته و صفته في کتبهم.»[۱۵]
سمرقندی سپس اشکال عبدالله بن مسعود را ذکر می کند:
«قال عبدالله بن مسعود: هذه السوره مکیة، و عبدالله بن سلام أسلم بعد ذلك بمده، فکیف یجوز أن یکون المراد به عبدالله بن سلام….و روی عن ابن عباس أنه کان یقول: هذه الآیه مدنیة، وکان یقرأ وَمَنْ عِنْدَهُ بالنصب والله أعلم.»[۱۶]
ابن مسعود می گوید چگونه ممکن است که مراد از آیه شریفه، عبدالله بن سلام باشد و حال آن که آیه مکی است و ابن سلام در مدینه اسلام آورده است؟
سمرقندی با روایتی که منسوب به ابن عباس است، پاسخ این اشکال را می دهد.
۴ – ابن کثیر دمشقی نیز مصداق آیه را عالمان اهل کتاب میداند، نه صِرفاً عبدالله بن سلام؛ زیرا معتقد است که این آیه شریفه مکی است و مطابق اسناد موجود تاریخی، عبدالله بن سلام در مدینه اسلام آورده بود. سخن او چنین است:
«و قوله: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قیل: نزلت فی عبدالله بن سلام، قال مجاهد: و هذا القول غریب، لأن هذه الآیه مکیه، و عبدالله بن سلام إنما أسلم فی أول مقدم النبی صلی الله علیه و سلم المدینه، و الأظهر فی هذا ما قاله العوفی عن ابن عباس قال: هم من الیهود و النصاری….و الصحیح فی هذا أنّ وَ مَنْ عِنْدَهُ اسم جنس یشمل علماء أهل الکتاب الذین یجدون صفه محمد صلی الله علیه و سلم و نعته فی کتبهم المتقدمه من بشارات الانبیاء به.»[۱۷]
۵- سیوطی نیز در تفسیر الجلالین همین قول را ذکر می کند.[۱۸]
۶- أبو محمد مکی بن حَمّوش (م ۴۳۷ هـ ):
مکی بن حموش در تفسیر این آیه، علم الکتاب را به معنای علم به کتاب های پیش از قرآن مانند تورات و انجیل دانسته است.
«والذي عِندَهُ عِلْمُ الکتاب أی: علم الکتب التي أنزلت قبل القرآن، کالتوراة، والإنجیل»[۱۹]
۷- محمد بن علی شوکانی (م ۱۲۵۰ هـ ):
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ أَی عِلْمُ جِنْسِ الْکتَابِ کالتَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ، فَإِنَّ أَهْلَهُمَا الْعَالِمِینَ بِهِمَا یعْلَمُونَ صِحَّةَ رِسَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ أَخْبَرَ بِذَلِک مَنْ أَسْلَمَ مِنْهُمْ کعَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ وَسَلْمَانَ الْفَارِسِی وَتَمِیمٍ الدَّارِی وَنَحْوِهِمْ وَ قَدْ کانَ الْمُشْرِکونَ مِنَ الْعَرَبِ یسْأَلُونَ أَهْلَ الْکتَابِ و َیرْجِعُونَ إِلَیهِمْ، فَأَرْشَدَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی هَذِهِ الْآیةِ إِلَی أَنَّ أَهْلَ الْکتَابِ یعْلَمُونَ ذَلِك»[۲۰]
شوکانی می گوید: «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الکتاب یعنی علم جنس کتاب مانند تورات و انجیل است؛ زیرا اهل این دو کتاب، به کتاب هایشان آگاه ند و درستی پیامبریِ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را می دانند»
نقد این دیدگاه:
اولا: شاهد درون متنی آیه ، حرف ” مَن موصول ” است که فقط می تواند یک نفر باشد و اگر قصد بیش از یک نفر را داشت باید عبارت «اللذان» یا «اللذین» را به کار می برد .
ثانیا: علم موردنظر در این آیه بسیار فراتر از علوم ظاهری است و بسان علمی که درباره آصف بن برخیا بکار رفته، شامل عرصههایی همچون احاطه به اسرار و بواطن امور و تصرف در امور تکوینی می شود. از صاحبان این دیدگاه باید پرسید که آیا حاضرند دانش و آگاهیِ علمای اهل کتاب را چنان گسترده دانسته که عرصههایی همچون علوم غیبی و تصرف در امور تکوینی را در برگیرد؟! آیا در میان مؤمنانِ اهل کتاب ، شخصی که عالم به تمام کتاب اعم از محکم و متشابه، مطلق و مقید ، عام و خاص و … باشد سراغ دارند که بتوان او را به عنوان مرجع دینی، علمی، عملی و مصداق خارجی این فراز از آیه یاد کرد ؟ به راستی که کسی جز امام علی علیهالسلام که علم خود را از پیامبر صلی الله علیه وآله آموخت، توان گفتن چنین سخنی را ندارد.
ثالثا: مبارزه رسول خدا صلی الله علیه وآله و دعوت آن حضرت در مکه فقط با مشرکین قریش بوده است با این حال معنی ندارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله در رسالت خود به شهادت کسی که به نبوت او ایمان نیاورده و گواهی نداده است، احتجاج کند.
بنابراین این قول که مراد اسم موصول در آیه، اهل کتاب باشند، با آیات متعددی از قرآن ناسازگار است؛ زیرا خداوند از اهل کتاب به دلیل ایمان نیاوردنشان انتقاد می کند که از جمله می توان به این آیه اشاره کرد «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکتَابِ یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ و یقُولُونَ لِلَّذِینَ کفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا»[۲۱] که در آن، علاوه بر اینکه به ایمان نیاوردن اهل کتاب اشاره شده، به این حقیقت نیز اشاره گردیده است که آنان کافران را هدایت یافته تر از مؤمنان می دانند. پس چگونه ممکن است کسانی که خود ، به پیامبر ایمان نداشتند و دیگران را از ایمان آوردن به او بازمی داشتند، شاهد درستیِ ادعای پیامبر باشند و به حقانیت او گواهی دهند؟!
رابعا: مبنای همه مفسرانی که معتقدند مراد این آیه اهل کتاب هستند، این است که کتاب را به معنای کتب پیشین یعنی تورات و انجیل می دانند، حال آن که کتاب در اینجا به معنای تورات و انجیل نیست، بلکه به معنای قرآن است و مفسران متعددی به آن اشاره کرده اند. از جمله زمخشری در تفسیر این آیه می گوید: «وَ مَنْ عِنده عِلمُ الکتابِ یعنی کسی که علم به قرآن دارد و نظم معجزی را که از توان بشر خارج است، در آن مشاهده کرده است.»[۲۲]
فضای سوره رعد و سیاق آیات آن نیز گواه این حقیقت است که کتاب در اینجا معنایی جز قرآن ندارد؛ زیرا در آیات نخستین، آیات میانی و آیات پایانی این سوره، سخن درباره اثبات حقانیت قرآن است که این کتاب از جانب خدا نازل شده و خود بزرگ ترین گواه بر درستی ادعای پیامبر است.
دیدگاه سوم: مراد از «من عنده علم الکتاب» خداوند تبارک و تعالی است:
عده ای از مفسران و عالمان اهل سنت خداوند را مصداق آیه کریمه می دانند که عبارتند از:
۱- قاضی بیضاوی:
بیضاوی مقصود کفار در آیه شریفه را روسای یهود ذکر می کند ، او در ادامه «علم کتاب» را علم قرآن و یا علم تورات و یا علم لوح محفوظ که دارنده آن علم ، تنها خداوند متعال است معنا می کند. او می گوید:
«قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِي وَ بَینَکمْ فإنه أظهر من الأدل علی رسالتی ما یغني عن شاهد یشهد علیها. وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ علم القرآن و ما ألف علیه من النظم المعجز، أو علم التوراة و هو ابن سلام و أضرابه، أو علم اللوح المحفوظ و هو اللّه تعالی، أي کفی بالذي یستحق العبادة و بالذي لا یعلم ما في اللوح المحفوظ إلا هو شهیدا بیننا فیخزی الکاذب منا»
بیضاوی در ادامه موید ادبی برای برگزیدن نظر اخیر مطرح می کند:
«و یؤیده قراءة من قرأ وَ مَنْ عِنْدَهُ بالکسر و عِلْمُ الْکتابِ و علی الأول مرتفع بالظرف فإنه معتمد علی الموصول، و یجوز أن یکون مبتدأ و الظرف خبره و هو متعین علی الثاني و قرئ «و من عنده علم الکتاب» علی الحرف و البناء للمفعول»[۲۳]
۲- ابوالاسحاق الزجاج (م ۳۱۱ ق):
«و”مَن” یعود علی الله عَزَّ وجَلَّ، و الذی یدل علی أنه راجع إلی اللَّه عزَّ وجلَّ – قراءة من قرأ (ومِنْ عِنْدِه) علمُ الکتابُ، ومن عنده علم الکتاب لأن الأشبه، واللَّهُ أعلم – أن اللَّه لا یسْتَشْهِدُ علی خلقه بغیره. و ذلک التفسیر جائز لأن البراهین إذا قامَتْ مع اعتراف من قرأ الکتب التی أنزلت قبل القرآن فهو أمرٌ مُؤکدٌ.»[۲۴]
زجاج در تفسیر آیه می گوید: «مَن به الله عزّوجل بازمی گردد، دلیل آن، قرائت کسی است که و مِنْ عِنْدِه علم الکتابُ قرائت کرده است؛ چون سازگارتراست و خداوند علیه خلقش غیر خودش را شاهد نمی گیرد. این تفسیر جایز است؛ زیرا اگر براهین همراه با اعترافِ کسی اقامه گردد که کتاب های پیش از قرآن را خوانده است، امری مؤکد است.»
۳- ابوالقاسم ابن جزی الکلبی (م ۷۴۱ ق):
ابن جزی نیز «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکتابِ» را معطوف به اسم الله دانسته است:
«و َمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ معطوف علی اسم الله علی وجه الاستشهاد به……. و یقویه قراءة: ومن عنده بمن الجارة و خفض عنده.»[۲۵]
۴- حسن بصری:
زمخشری و فخر رازی این دیدگاه را به حسن بصری نسبت داده اند:
«وعن الحسن: لا والله ما یعنی إلا الله. والمعنی: کفی بالذي یستحق العبادة و بالذي لا یعلم علم ما ف] اللوح إلا هو، شهیداً بیني وبینکم.»[۲۶]
«سوگند به خدا که خداوند در اینجا خودش را قصد کرده است»
نقد این دیدگاه:
اولا: قول به این دیدگاه خلاف مقصود عطف است؛ چون عطف بر مغایرت بین معطوف و معطوف علیه دلالت دارد، در حالی که اگر مقصود ذات خداوند باشد، مغایرتی وجود نخواهد داشت.
ثانیا: ابن عطیه می گوید اعتراضی که به این دیدگاه می شود، این است که در آن عطف صفت به موصوف می شود و این جایز نیست و تنها برخی صفات بر برخی دیگر عطف می شوند.
«وقیل: یرید الله تعالی، کأنه استشهد بالله تعالی، ثم ذکره بهذه الألفاظ التی تتضمن صفة تعظیم. ویعترض هذا القول بأن فیه عطف الصفة علی الموصوف، وذلک لا یجوز وإنما تعطف الصفات بعضها علی بعض.»[۲۷]
فخر رازی نیز می نویسد:
«وَهَذَا الْقَوْلُ مُشْکلٌ، لِأَنَّ عَطْفَ الصِّفَةِ عَلَی الْمَوْصُوفِ وَإِنْ کانَ جَائِزًا فِی الْجُمْلَةِ إِلَّا أَنَّهُ خِلَافُ الْأَصْلِ. لَا یقَالُ: شَهِدَ بِهَذَا زَیدٌ وَالْفَقِیهُ، بَلْ یقَالُ: شَهِدَ بِهِ زَیدٌ الْفَقِیهُ»[۲۸]
«عطف صفت به موصوف خلاف اصل است و صحیح نیست که بگوییم: «شَهِدَ بِهَذَا زَیدٌ وَالْفَقِیهُ؛ به این امر زید و فقیه گواهی دادند.» و مراد از فقیه خود زید باشد؛ چون این عطف، عطف صفت بر موصوف میباشد و این قبیح است؛ بلکه باید گفت: «شَهِدَ بِهِ زِیدٌ الْفَقِیه؛ زید فقیه به این امر شهادت داده است.»
بنابراین علمای ادب، این امر را قبیح می دانند.
ثالثا: این امر باعث تکرار می گردد چون در آیه ، به لفظ الله و شاهد بودن خداوند اشاره شده است و دیگر نیازی به تکرار آن نیست و این تکرار چه از نظر معنوی و چه از نظر لفظی، بی معنا و نامعقول است که با فصاحت و بلاغت قرآن نیز ناسازگاری دارد.
رابعا: ماتریدی درباره قرائتی از این آیه می گوید:
« هرکس با جر قرائت کند «و مِنْ عِنْدِه عِلمُ الکتابِ» تأویلش به این معنا است: علم به این کتاب از جانب خدا آمده است، کتابی که از پیش و پس آن هیچ باطلی سویش نمی آید و نیز در یکی از روایات از پیامبر روایت شده ایشان «و مِنْ عِنْدِه عِلمُ الکتابِ» با کسره قرائت می کردند، اما همه قاریان فتحه را بر می گزینند «وَ مَن عِندَه عِلْمُ الکتابِ». ابوعبید گفته است: برخی از آنان «و مِن عِندِهِ عُلِمَ الکتابُ» [با جر میم و دال و رفع عین[ قرائت کرده اند، اما من نمی دانم این ]قرائت] از چه کسی است؟»[۲۹]
خامسا: این قرائات که شمار اندکی از مفسران براساس آن، آیه را تفسیر کرده اند، قرائاتی شاذ و غیرمشهور است و از این جهت بی اعتبار و غیرقابل استناد هستند؛ زیرا اولاً؛ این قرائات در هیچ یک از کتب قرائات هفت گانه و حتی چهارده گانه ذکر نشده اند. ثانیاً؛ اگر جزء این قرائات هم باشند، در صورتی که قرائات هفت گانه یا چهارده گانه را متواتر بدانیم، می توانند معتبر شمرده شوند، حال آن که از نظر برخی دانشمندان، این قرائات هفت گانه یا چهارده گانه به جز یک قرائت ، غیر متواتر هستند، چه رسد به قرائاتی غیر از آن ها.
دیدگاه چهارم: مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» عبدالله بن سلام یهودی است:
برخی از مفسران اهل سنت ، عبدالله بن سلام را مصداق آیه کریمه ذکر کردهاند. قائلین به این دیدگاه عبارتند از:
۱- محمد بن جریر طبری:
او نخستین مفسر اهل سنت است که مصداق آیه «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» را عبدالله بن سلام دانسته است. او برای اثبات مدعای خود، ده روایت برشمرده است.[۳۰]
۲- امام ابوالحفص نجم الدین عمر بن محمد نسفی:
او در تفسیر فارسی خود چنین می نویسد:
« قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِي وَ بَیْنَکُمْ بگوی که بسنده است خدای تعالی، گواه میان من و شما وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ و آنکه به نزد وی است علم تورات یعنی عبدالله بن سلام.»[۳۱]
۳- أبو الحجاج مجاهد بن جبر التابعی المکی (م ۱۰۴ ق):
از مجاهد بن جبر مکی در تفسیر آیه، چنین نقل شده که منظور از آن شخص، عبدالله بن سلام است:
«أنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، نا إِبْرَاهِیمُ، نا آدَمُ، نا وَرْقَاءُ، عَنِ ابْنِ أَبِي نَجِیحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ:{وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ} قَالَ: «هُوَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ»[۳۲]
۴- أبو منصور الماتریدی (المتوفی: ۳۳۳هـ):
ماتریدی در تفسیر خود به نزول آیه درباره عبدالله بن سلام اشاره کرده و می گوید:
«و روی عن عبد اللَّه بن سلام أنه قال: في نَزَلَ: (قُلْ کفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِي وَبَینَکمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ) هذا یؤید أن یثبت قول أهل التأویل؛ حیث قالوا: (وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ): عبد اللَّه بن سلام و أصحابه. واللَّه أعلم»[۳۳]
«از عبدالله بن سلام نقل کرده اند که گفته «قُلْ کفَی بِاللهِ شَهِیدًا بَینِی وَ بینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» درباره من نازل شده است. این نقل، نظر اهل تأویل را که گفته اند «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» عبدالله بن سلام و اصحاب او هستند، اثبات می کند و خداوند داناتر است.»
۵- محمود آلوسی:
آلوسی منظور از علم کتاب را علم قرآن می داند و این نظر که کتاب همان تورات و انجیل است را با قیل ذکر می کند که در نهایت به همین نظر متمایل می شود. او مراد از «من عنده علم الکتاب» را عبدالله بن سلام و امثال او می داند که صفات پیامبر آخرین را در کتب خود مشاهده کرده بودند. او می نویسد:
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ أی علم القرآن و ما علیه من النظم المعجز و قیل: المراد بالکتاب ، التوراه و الانجیل و المراد بمن عنده علم ذلك الذین أسلموا من أهل الکتابین کعبد اللّه سلام و أضرابه فإنهم یشهدون بنعته علیه الصلاة و السلام فی کتابهم و إلی هذا ذهب قتاده»
آلوسی در ادامه به بررسی روایات وارده در این زمینه می پردازد، او می گوید:
«فقد أخرج عبد الرزاق و ابن جریر و ابن المنذر عنه أنه قال فی الآیه: کان من أهل الکتاب قوم یشهدون بالحق و یعرفونه منهم عبد اللّه بن سلام و الجاورد و تمیم الداری، و سلمان الفارسی، و جاء عن مجاهد و غیره و هی روایه عن ابن عباس أن المراد بذلك عبد اللّه و لم یذکروا غیره…..و أنکر ابن جبیر ذلك، فقد أخرج سعید بن منصور و جماعه عنه أنه سئل أ هذا الذی عنده علم الکتاب هو عبداللّه بن سلام؟ فقال: کیف و هذه السورة مکي و الشعبي أنکر أن یکون شیء من القرآن نزل فیه و هذا لا یعول علیه»
مولف روح المعانی اشکالاتی را که بر این نظر وارد شده است را پس از ذکر کردن رد می کند. او در پاسخ اشکال ابن جبیر که میگوید سوره رعد مکی است و عبدالله بن سلام در مدینه اسلام آورده است ، می گوید آیه مورد نظر (و من عنده علم الکتاب) مدنی است و استثنائا در مدینه نازل شده است.
سپس اشکال دیگری را متعرض میشود که بر اساس آن، همه آیات سوره رعد، بدون استثناء در مکه نازل شدهاند. آنگاه در پاسخ میگوید:
«و أجیب بأن ذلک لا ینافی کون الآیه مکیه بأن یکون الکلام إخبارا عما سیشهد به….. و انه لا یلزم من کفایة من ذکر فی الشهادة أداؤها لم یضر کون الآیه مکیة و عدم إسلام عبد اللّه بن سلام حین نزولها بل و لا عدم حضوره»
او حتی قول برخی از دانشمندان اهل سنت مبنی بر این که تمام سوره رعد مدنی است ، جهت تایید نظر خود ذکر می کند.[۳۴]
۶- شیخ اسماعیل حقی:
او در این باره میگوید: «و عن عبدالله بن سلام: ان هذه الآیه نزلت فی؛ فالمراد به التوراه. فان عبدالله بن سلام و أصحابه وجدوا نعته علیه السلام فی کتابهم فشهدوا بحقیة رسالته.»[۳۵]
۷- قاضی بیضاوی:
بیضاوی از دیگر مفسران اهل سنت نیز همین دیدگاه را به عنوان یکی از احتمالات ذکر کرده است:
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، عَلِمَ القرآن و ما ألف علیه من النظم المعجز، أو عَلِمَ التوراه و هو ابن سلام و أضرابه»[۳۶]
نقد این دیدگاه:
اولا: عبداللَّه بن سلام بن حار اسرائیلی، از یهودیانی است که برخی مورّخان، اسلام آوردن او را در سال اوّل هجرت دانسته اند[۳۷] و برخی دیگر، مانند علامه سید جعفر مرتضی عاملی در الصحیح من سیره النبی الاعظم ، اسلام وی را دو سال پیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی سال هشتم هجری می دانند [۳۸]و اجماع بر آن است که او در مدینه اسلام آورده است. او هم قبیله ی عبدالله بن اُبی از یهودیان قینقاع بود که تا سال سوم هجری هنوز اسلام نیاورده بودند.[۳۹]
بر اساس آن چه گفته شد، ادعای ناظر بودن شأن نزول آیه مورد بحث درباره عبد الله بن سلام دچار یک اشکال اساسی است[۴۰] و آن این که همه اتفاق نظر دارند که سوره رعد و فراز «و مَنْ عِنْدهُ عِلْمُ الْکتابِ » مکی است و در مکه نازل شده است[۴۱] ، در حالی که عبد الله بن سلام در مدینه و در سال هشتم هجرت ایمان آورد و سزاوار نیست آیه ای نازل شود و شأن نزول و مصداق آن مجهول باشد.
ثانیا: طبری اولین مفسری است که عبدالله بن سلام را مصداق خاص آیه می داند ، باید گفت که تفسیر طبری با داشتن ویژگی های مثبت، نکات منفی نیز دارد مانند وجود اسرائیلیات در این تفسیر که انتقادهایی را برانگیخته است. آمال محمد عبدالرحمن ربیع برخی از اسرائیلیات تفسیر طبری را با نقل های مشابه در منابع عبری در کتاب الإسرائیلیات فی تفسیر الطبری چاپ کرده است و می گوید: «طبری با وجود اینکه در ذکر اسناد و رواتِ احادیث دقت می کند ، به صحت و نقد سند اعتنایی ندارد پس احادیث ضعیف السند در تفسیر وی فراوان دیده می شود.»[۴۲]
عدم توجه به اسناد روایت در ذیل آیه ی «و من عنده علم الکتاب» نیز دیده می شود و ۱۰روایتی که در مورد عبدالله بن سلام آمده است حتی از نظر اهل سنت موثق نیستند. روایاتی که او به آنها استشهاد می کند بیشتر از راویانی است که متهم به کذب هستند و از کسانی هستند که اسرائیلیات را وارد دین می کردند. مانند عبدالملک بن عمیر که توسط علمای رجال تضعیف و به تدلیس مشهور شده است.[۴۳] همچنین راوی بعضی از این روایات، خود عبدالله بن سلام است که جای تأمل دارد.
ثالثا: نام بردن از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» در کنار خداوند و کفایت گواهی آنها برای اثبات رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، بدان معناست که این شخص باید از چنان پایه ی محکم و استواری در ایمان و خدا باوری برخوردار بوده که شایسته چنین استنادی باشد. آیا در برابر کافران معاندی که به رغم مشاهده معجزات مختلف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زیر بار پذیرش رسالت آن حضرت نرفتند، میتوان گواهی عبدالله بن سلام را شاهد آورد که ایمانش با دهها آفت و آسیب همچون شرک به خداوند آمیخته است؟! آیا ایمان عبدالله بن سلام که خود دارای پیشینه کفر بوده میتواند گواه حقانیت رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قلمداد گردد؟
دیدگاه شیعه: مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» علی بن ابی طالب علیهالسلام است:
تمام مفسران شیعه قائلند که مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» ، حضرت امیرالمومنین علیه السلام است زیرا آن حضرت اولین کسی بود که اسلام آورد و همواره در تمام فراز و نشیبها، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را همراهی میکرد و او بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله اول کسی بود که از آیات الهی آگاهی مییافت و آنها را مینوشت؛ فلذا آن حضرت از تمام صحابه به کتاب خدا داناتر بود.[۴۴]
برخی از تفاسیر شیعه که این دیدگاه را ذکر کرده اند عبارتند از:
۱- تفسیر علی بن ابراهیم قمی
۲- التفسیر عیاشی
۳- تفسیر فرات کوفی
۴- تفسیر ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی
۵- التبیان فی تفسیر القرآن ، شیخ طوسی
۶- کنز الدقائق و بحر الغرائب ، محمد بن محمد رضا قمی مشهدی
۷- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین ، ملا فتح الله کاشانی
۸- تفسیر نور الثقلین ، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی
۹- دقائق التأویل و حقائق التنزیل ، أبوالمکارم محمود بن محمد حسنی
۱۰- مجمع البیان فی علوم القرآن ، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی
۱۱- تفسیر شریف لاهیجی
۱۲- تفسیر الصافی ، فیض کاشانی
۱۳- المیزان فی تفسیر القرآن ، علامه طباطبایی
۱۴- تفسیر نمونه ، آیت الله مکارم
همچنین بعضی از عالمان و مفسران اهل سنت نیز مثل شیعه ، قائلند که مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» ، حضرت امیرالمومنین علیه السلام است.
این عالمان اهل سنت عبارتند از:
۱- ثعلبی در تفسیر رواییِ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن
۲- حاکم حسکانی در تفسیرِ روایی شواهد التنزیل لقواعد التفضیل
۳- سلیمان قندوزی در کتاب ینابیع الموده لذوی القربی
قرطبی در الجامع لأحکام القرآن[۴۵] و ابن الجوزی در زاد المسیر فی علم التفسیر[۴۶] نیز حضرت علی علیهالسلام را به عنوان یکی از مصادیقِ «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ذکر کرده اند.
روایات فراوانی از شیعه و اهل سنت در ذیل آیة مورد بحث نقل شده و نزول این آیه را در شأن حضرت علی علیه السلام میدانند که به جهت رعایت اختصار بخشی از آنها را نقل میکنیم:
روایاتی از کتب شیعه در تفسیر آیه:
روایت اول:
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود روایتی را با سند صحیح به نقل از ابن اُذَینَه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
«حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین علیه السلام وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ فَقَالَ مَا کَانَ عِلْمُ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَهُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ إِلَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ فِی عِتْرَهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ صلی الله علیه و آله»[۴۷]
«در این روایت نه تنها حضرت امیر علیه السلام تنها مصداق آیه «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» معرفی شده، بلکه علم اندک آصف بن برخیا که آیه «الَّذی عِنْدَهُ عِلْم مِنْ الْکِتابِ» به آن ناظر است، در برابر دانش بیکران حضرت علی علیهالسلام ، همانند آبی دانسته شده که بر بال های یک پشه قرار می گیرد!»
روایت دوم:
محمد بن حسن صفار در بصائرالدرجات ذیلِ «باب مما عند الأئمة علیهم الصلاة و السلام من اسم الله الأعظم و علم الکتاب» با سند صحیح از امام باقرعلیه السلام نقل می کند به این که مصداق این آیه ما اهل بیت هستیم:
«حدثنا محمد بن الحسین و یعقوب بن یزید عن ابن أبی عمیر عن برید بن معاویة قال قلت لأبی جعفر علیه السلام قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب قال إیانا عنی و علی أوّلنا و أفضلنا و خیرنا بعد النبی صلی الله علیه وآله»[۴۸]
«برید بن معاویه گفته است : به امام باقر علیه السلام آیه ی « بگو خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، برای گواهی میان من و شما کافی است» را عرض کردم ، فرمود : مقصود ما اهل بیت هستیم و علی بعد از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله اول ما و افضل ما و بهتر ما خاندان است.»
روایت سوم:
شیخ صدوق در کتاب امالی با سند صحیح از پیامبر صلی علیه وآله نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند :
«حدثنا محمد بن موسی بن المتوکل قال : حدثنا محمد بن یحیی العطار ، قال : حدثنا أحمد بن محمد بن عیسی ، عن القاسم بن یحیی ، عن جده الحسن بن راشد ، عن عمرو بن مغلس ، عن خلف ، عن عطیة العوفي ، عن أبي سعید الخدري ، قال : سألت رسول الله صلی الله علیه وآله عن قول الله : قال الذي عنده علم من الکتاب . قال : ذاك وصي أخي سلیمان بن داود . فقلت له : یا رسول الله ، فقول الله عز وجل : قل کفی بالله شهیدا بیني وبینکم و من عنده علم الکتاب ، قال : ذاك أخي علي بن أبي طالب.»[۴۹]
«ابی سعید خدری گفته است : از رسول خدا راجع به آیه «و من عنده علم الکتاب » سؤال کردم ، فرمود : کسی که علمی از کتاب در نزد او است آن کس وصی برادرم سلیمان بن داود است. گفتم یا رسول اللَّه قول خداوند عزوجل : «قل کفی بالله شهیدا بینی وبینکم و من عنده علم الکتاب» فرمودند : آن کس برادرم علی بن ابی طالب است.»
روایت چهارم:
شیخ کلینی در الکافی ذیل باب « باب نادر فیه ذکر الغیب» روایتی را ذکر کرده است:
« فَقَالَ یا سَدِیرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا کانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْکتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِی بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ فِی الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا یکونُ ذَلِک مِنْ عِلْمِ الْکتَابِ- قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک مَا أَقَلَّ هَذَا فَقَالَ یا سَدِیرُ مَا أَکثَرَ هَذَا أَنْ ینْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی الْعِلْمِ الَّذِی أُخْبِرُک بِه یا سَدِیرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَیضاً- قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاک قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ کلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ کلُّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْکتَابِ وَ اللَّهِ کلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکتَابِ وَ اللَّهِ کلُّهُ عِنْدَنَا.»[۵۰]
«ای سدیر! آیا کسی که همه علم کتاب نزد او باشد با فهم تر است یا کسی که بعضی از کتاب نزد او باشد؟ جواب دادم: نه، بلکه کسی که همه کتاب نزد او است. آن گاه حضرت با دست اشاره به سینه اش نمود و فرمود: به خدا قسم همه علم کتاب نزد ماست ، به خدا قسم همه علم کتاب نزد ماست.»
روایت پنجم:
عیاشی نیز در تفسیرش روایتی را از امام باقر علیهالسلام نقل می کند:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ «قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» فَقَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله وَ فِی الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ وَ عَلِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ»[۵۱]
«عبدالله بن عجلان گوید: از امام باقر علیهالسلام درباره آیه «قلْ کفی باِلله شَهِیدا بینْی وَ بینْکمْ وَ مَنْ عِندَه عِلمُ الْکتابِ » پرسیدم. ایشان فرمود: درباره علی علیهالسلام پس از رسول خدا و نیز پس از او درباره ائمه علیهالسلام نازل شده است و علی علیهالسلام علم به کتاب داشت.»
روایت ششم:
امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه شریفه، حضرت امیرالمومنین علیه السلام را مراد از این آیه دانسته و برای تأیید این مدعا، روایاتی را از ابن کثیر، شعبی و دیگران نقل کرده که حضرت را آگاه به اسرار تمام قرآن و اعلم انسانها معرفی مینمایند.
«روی عنه عبدالله بن کثیر أنه وضع یده علی صدره ثم قال عندنا والله علم الکتاب کملا…و یؤید ذلک ما روی عن الشعبی أنه قال ما أحد أعلم بکتاب الله بعد النبی من علی بن أبی طالب علیه السلام و من الصالحین من أولاده»[۵۲]
«عبد اللَّه بن کثیر روایت کرده است که امام صادق علیهالسلام دست بر سینه گذاشت و فرمود: به خدا علم کتاب به طور کامل پیش ماست. مؤید مدعا روایتی است از شعبی که گفت: بعد از پیامبر گرامی اسلام، احدی به کتاب خدا عالمتر از علی و اولاد صالحش نیستند.»
روایت هفتم:
فیض کاشانی ذیل آیه ، به روایات رسیده از امامان شیعه در تفسیر آن، اشاره کرده و از جمله روایتی را از کتاب الاحتجاج طبرسی ذکر کرده است:
«و فی الإِحتِجاج: سأل رجل علی بن أبی طالب صلوات اللَّه علیه عن أفضل منقبة له فقرأ الآیة و قال إیای عنی بـ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ.»[۵۳]
«شخصی از امام علی علیهالسلام از برترین منقبتش پرسید ، ایشان این آیه را خواند و فرمود: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکتابِ» ، من را منظور داشته است»
روایت هشتم:
سلیم بن قیس هلالی در کتابش گفتگوی جالب بین قیس بن سعد بن عباده با معاویه (که معاویه ادعا می کند آیه درباره عبدالله بن سلام نازل شده است و سعد می گوید: آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شده است) را اینگونه ذکر کرده است:
«فقال قیس…. عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ [وَ دَیانُهَا] وَ صِدِّیقُهَا [وَ فَارُوقُهَا] الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ [مَا أَنْزَلَ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ] قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ فَلَمْ یدَعْ قَیسٌ آیةً نَزَلَتْ فِی عَلِی ع إِلَّا ذَکرَهَا فَقَالَ مُعَاوِیةُ فَإِنَّ صَدِّیقَهَا أَبُو بَکرٍ وَ فَارُوقَهَا عُمَرُ وَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ قَالَ قَیسٌ أَحَقُّ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ أَوْلَی بِهَا الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ- أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ [وَ الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ فِیهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ نَزَلَتْ وَ عَلِی لِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَأَسْقَطْتُمْ ذَلِک] وَ الَّذِی نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِغَدِیرِ خُمٍّ فَقَالَ مَنْ کنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فِی غَزْوَةِ تَبُوک أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی وَ کانَ مُعَاوِیةُ یوْمَئِذٍ بِالْمَدِینَةِ فَعِنْدَ ذَلِک نَادَی مُنَادِیهِ وَ کتَبَ بِذَلِک نُسْخَةً [إِلَی جَمِیعِ الْبُلْدَانِ] إِلَی عُمَّالِهِ أَلَا بَرِئَتِ الذِّمَّةُ مِمَّنْ رَوَی حَدِیثاً فِی مَنَاقِبِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَوْ فَضَائِلِ أَهْلِ بَیتِهِ [وَ قَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الْعُقُوبَةَ] وَ قَامَتِ الْخُطَبَاءُ فِی کلِّ کورَةٍ [وَ مَکانٍ] وَ عَلَی کلِّ الْمَنَابِرِ بِلَعْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُ وَ الْوَقِیعَةِ فِیهِ وَ فِی أَهْلِ بَیتِهِ ع وَ اللَّعْنَةِ لَهُمْ [بِمَا لَیسَ فِیهِمْ] »[۵۴]
«وقتی معاویه بن ابی سفیان با قیس بن سعد بن عباده در مدینه رو به رو شد قیس گفت: «وَ مَنْ عِنْدهُ عِلْمُ الْکتَابِ » امام علی علیهالسلام است. معاویه در پاسخ گفت عبدالله بن سلام است. قیس گفت مراد امام علی علیهالسلام است و سپس آیاتی را از قرآن قرائت کرد: مانند «إنَّما أنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد» و «أ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِد مِنْه» و گفت: مراد از هادی در آیه اول و شاهد در آیه دوم ، امام علی علیهالسلام است؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله او را در روز غدیر به خلافت نصب کرد و فرمود : «هر که من مولای اویم، پس علی نیز مولای اوست» و همچنین فرمود : «ای علی! تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود» معاویه در جواب قیس ساکت شد و نتوانست کلام قیس را انکار کند.»
روایت نهم:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیرٍ الْکوفِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ السَّمَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَا یقُولُ النَّاسُ فِی أُولِی الْعَزْمِ وَ صَاحِبِکمْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قُلْتُ مَا یقَدِّمُونَ عَلَی أُولِی الْعَزْمِ أَحَداً قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی قَالَ لِمُوسَی “وَ کتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کلِّ شَیءٍ مَوْعِظَةً” وَ لَمْ یقُلْ کلَّ شَیءٍ مَوْعِظَةً وَ قَالَ لِعِیسَی “وَ لِأُبَینَ لَکمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ ” وَ لَمْ یقُلْ کلَّ شَیءٍ وَ قَالَ لِصَاحِبِکمْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع “قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ” وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ “وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کتابٍ مُبِینٍ” وَ عِلْمُ هَذَا الْکتَابِ عِنْدَهُ.»[۵۵]
«امام صادق علیه السّلام به عبدالله بن ولید فرمود : مردم در مورد پیامبر اولوالعزم و امیرالمؤمنین چه میگویند؟» عرض کردم: هیچ کس را بر پیامبران اولوالعزم مقدّم نمیکنند. حضرت فرمود : خداوند تبارک و تعالی درباره موسی علیه السّلام فرموده «و برای او در آن لوح ها از هر چیز یک موعظه ای نوشتیم – اعراف /۱۴۵» و نفرمود : تمامی موعظه ها را و درمورد عیسی علیه السّلام فرموده : « عیسی گفت: تا برخی از آنچه را که درباره آن اختلاف می کنید برایتان بیان کنم – زخرف / ۶۳ » و نفرمود همه آن را، و درباره امامتان أمیر المؤمنین علیه السّلام فرموده : « بگو خدا و کسی که تمامی علم کتاب نزد اوست میان من و شما برای گواهی کافیست.»- رعد / ۴۳ » و خداوند [ درباره آن کتاب ] فرموده : « هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی است روشن – انعام / ۵۹ » ، و علم و دانش این کتاب (با این عظمت) نزد علی علیهالسلام است»
روایاتی از کتب اهل سنت در تفسیر آیه:
روایت اول:
ثعلبی در این که منظور از « من عنده علم الکتاب » کیست روایتی را از امام باقر علیه السلام ذکر می کند که منظور ازاین آیه امیر المومنین علیه السلام می باشد ، او در این باره می نویسد :
«حدثنی بن عبد الله ابن عطاء قال: کنت جالسا مع أبی جعفر فی المسجد فرأیت ابن عبدالله بن سلام جالسا فی ناحیه فقلت لأبی جعفر: زعموا أن الذی عنده علم الکتاب عبدالله بن سلام. فقال: إنما ذلک علی بن أبی طالب علیه السلام عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب »[۵۶]
«ابن عطاء می گوید: همراه ابوجعفر(امام باقر) در مسجد نشسته بودم و پسر عبدالله بن سلام را دیدم که در گوشه ای نشسته بود. به ابوجعفر گفتم مردم گمان دارند کسی که علم کتاب دارد عبدالله بن سلام است. وی گفت: کسی که علم کتاب در نزد او است ، علی بن ابی طالب علیهالسلام است.»
روایت دوم:
ثعلبی در روایت دیگری از ابن حنفیه نقل می کند که او گفته است:
«عن ابن الحنیفة: و َمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ قال: هو علی بن أبی طالب (رضی الله عنه)»[۵۷]
روایت سوم:
حاکم حسکانی از طریق ابن عباس و محمد حنفیه روایتی را نقل می کند که آیه ی مزبور «من عنده علم الکتاب» درباره امیر المومنین علیه السلام نازل شده است. او در این باره می نویسد :
«عن ابن عباس فی قوله تعالی: مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قال هو علي بن ابي طالب
عن ابن الحنفیه فی قوله تعالی: مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قال: هو علي بن أبي طالب.»[۵۸]
«از ابن عباس و ابن حنفیه راجع به آیه مزبور سوال شد گفت : کسی که علم کتاب درنزد او است علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد.»
روایت چهارم:
حاکم حسکانی از ابوصالح نقل می کند که گوید:
«عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ [فِی قَوْلِهِ تَعَالَی]: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ قَالَ عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ کانَ عَالِماً بِالتَّفْسِیرِ وَ التَّأْوِیلِ وَ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ. قَالَ أَبُو صَالِحٍ: سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ مَرَّةً یقُولُ: هُوَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ وَ سَمِعْتُهُ فِی آخِرِ عُمُرِهِ یقُولُ: لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ.»[۵۹]
«ابوصالح می گوید: یک زمانی از ابن عباس شنیدم که می گفت: مقصودِ آیه عبدالله بن سلام است، اما در آخر عمرش از او شنیدم که می گفت: به خدا قسم نه، او کسی جز علی بن ابی طالب نیست.»
روایت پنجم:
سلیمان قندوزی از سعید خدری در تفسیر آیه «من عنده علم الکتاب » روایتی را نقل می کند که مراد از این آیه علی علیه السلام بوده است. وی در این باره می نویسد :
«عن عطیة العوفي عن أبي سعید الخدري رضي الله عنه قال : سألت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عن هذه الآیة « الذین عنده علم من الکتاب » قال : ذاك أخي سلیمان بن داود علیهما السلام و سألته عن قوله الله عز وجل «قل کفی بالله شهیدا بیني وبینکم ومن عنده علم الکتاب » قال : ذاك أخي علي بن أبي طالب صاحب المناقب.»[۶۰]
«ابی سعید خدری گوید از رسول خدا راجع به آیه « عنده علم من الکتاب » سؤال کردم ، فرمود : او وصی برادرم سلیمان بن داود بوده است. از ایشان راجع به آیه «قل کفی بالله شهیدا بینی وبینکم ومن عنده علم الکتاب» پرسیدم ، فرمود: مقصود از آن برادرم علی بن ابی طالب است.»
روایت ششم:
قندوزی همچنین روایتی را که از طریق متعدد آمده نقل می کند:
«روی عن محمد بن مسلم و أبي حمزة الثمالي و جابر بن یزید عن الباقر علیه السلام و روی علی بن فضال و الفضیل عن الرضا علیه السلام ، و قد روی عن موسی بن جعفر ، و عن زید بن علی علیه السلام ، و عن محمد بن الحنفیة ، و عن سلمان الفارسی ، و عن أبي سعید الخدري و إسماعیل السدی أنهم قالوا ف] قوله تعالی : « قل کفی بالله شهیدا بیني وبینکم ومن عنده علم الکتاب » هو علي بن أبي طالب علیه السلام.»[۶۱]
شواهد و قرائن در تایید دیدگاه شیعه:
علاوه بر آنچه گذشت ، روایاتی دیگری نیز درباره جایگاه علمی امام علی علیه السلام در منابع روایی اهل سنت وجود دارد و به عنوان شواهد و مویدات این مطلب که مصداق قطعی «و من عنده علم الکتاب» امیر المومنین علیه السلام بوده ، می باشد که به برخی از این روایات اشاره می گردد :
الف : حدیث أنا مدینة العلم و علی بابها …
حاکم نیشابوری روایتی را از ابن عباس نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:
«من شهر علم هستم وعلی علیه السلام دروازه آن است و هرکسی بخواهد وارد این شهر گردد باید از دروازه آن وارد گردد.» حاکم تصریح به صحت این روایت نموده و دراین باره می نویسد :
«حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا محمد بن عبد الرحیم الهروی بالرملة ثنا أبو الصلت عبد السلام بن صالح ثنا أبو معاویة عن الأعمش عن مجاهد عن بن عباس رضی الله عنهما قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله:« أنا مدینة العلم و علی بابها فمن أراد المدینة فلیأت الباب» . هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه و أبو الصلت ثقة مأمون …»[۶۲]
این حدیثی صحیح الاسناد است اما بخاری و مسلم آن را در کتب روایی خود نیاورده اند در صورتی که ابا صلت هروی ثقه و مأمون از کذب بوده است .
عبد البر می نویسد: «عمر بن خطاب گفته است که علی علیه السلام از همه صحابه در مقام داوری آگاه و داناتر است. »
«قال عمر بن الخطاب: علی أقضانا…»[۶۳]
ب : حدیث سلونی عن کتاب الله تعالی
بلاذری روایتی را از علی علیه السلام نقل می کند که حضرت فرموند :
«سلونی عن کتاب الله تعالی فوالله ما من آیة إلا وأنا أعلم أ بلیل نزلت أم بنهار أ فی سهل أو فی جبل »[۶۴]
«از کتاب خدا از من سوال کنید. قسم به خدا که هیچ آیه ای وجود ندارد که من آگاهی به آن نداشته باشم چه در شب نازل شده باشد و چه در روز، چه درکوه نازل شده باشد و چه در سطح»
یحیی بن معین می نویسد :
«حدثنا یحیی قال حدثنا سفیان بن عیینة عن یحیی بن سعید عن سعید بن المسیب قال ما کان فی أصحاب النبی صلی الله علیه و سلم أحد یقول سلونی غیر علی بن أبی طالب »[۶۵]
«هیچ کسی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه آله نبوده که بگوید : از من بپرسید به جز علی علیه السلام »
ج: حدیث علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ:
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک روایات متعددی درباره علم علی علیهالسلام به قرآن نقل کرده است.
از جمله این روایت را:
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ یقُولُ: «عَلِی مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِی لَنْ یتَفَرَّقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ» هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ وَأَبُو سَعِیدٍ التَّیمِی هُوَ عُقَیصَاءُ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ، وَلَمْ یخَرِّجَاهُ»[۶۶]
« ام سلمه گوید: از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: «علی با قرآن است و قرآن با علی. آن دو از یکدیگر جدا نخواهند شد، تا آنکه در حوض بر من وارد شوند.»
ذهبی نیز در تعلیقات خود بر این کتاب، حکم به صحت این حدیث کرده است.
نتیجه گیری:
از مجموع مطالبی که گفته شد می توان چنین استنباط کرد که سوره رعد سوره ای مکی است و کتاب در آیه مورد بحث، به معنای قرآن است و اضافه علم به کتاب، به معنای علم به تمام قرآن است و کسی از اصحاب پیامبر را به ویژه در دوران رسالت ایشان در مکه جز علی بن ابی طالب نمی شناسیم که علم به تمام حقایق قرآن داشته باشد و بدین جهت صلاحیت آن را داشته باشد که پس از خداوند متعال به عنوان شاهدی بر نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله باشد.
منابع:
۱– بشیری ، مجید ، مصلایی پور ، عباس ، مقاله تفسیر تطبیقی آیه پایانی سوره رعد ، فصلنامه علمی ترویجی مطالعات تقریبی مذاهب اسلامی / سال دهم/ دوره جدید/ شماره ۴۰ / تابستان ۱۳۹۴ / ص ۲۶ – ۴۱
۲- شفیعی دارابی ، حسین ، احمدی اطهر ، عشرت بتول ، مقاله نقد و بررسی دیدگاه مفسران اهل سنت در مراد از «و مَنْ عِندْهُ عِلمُ الکْتابِ» ، فصلنامه تخصصی تحقیقات قرآنی و حدیثی/ سال اول/ شماره دوم/ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ / ص ۲۱ – ۳۷
۳- سایت موعود ، مقاله خلافت امام علی علیه السلام در آیۀ «علم الکتاب»
۴- موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) ، مقاله «من عنده علم الکتاب»
۵- نصیری ، علی ، نصیری ، محمد حسین ، مقاله مصداق شناسی آیه «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ» ، فصلنامه امامت پژوهی / سال سوم ، شماره ۱۱ / ص ۹ – ۳۷
۶- نصیری ، محمد حسین ، پایان نامه گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات ، پایان نامه کارشناسی ارشد / گروه : مدرسی معارف اسلامی / ۱۳۹۲ ش
پینوشتها:
[۱] امامت پژوه مرکز حقایق اسلامی
[۲]. «إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکمَا و َإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ و َالْمَلَائِکهُ بَعْدَ ذَلِک ظَهِیرٌ»
[۳] . مصباح الهدایه فی تحقیق الولایه ، بهبهانی ، ج ۱ ، ص ۴۶
[۴]«قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنْ الْکتَابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ وَمَنْ شَکرَ فَإِنَّمَا یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کرِیمٌ»
[۵]. معانی القرآن وإعرابه ، ج۳ ، ص ۱۵۲
[۶]. تفسیر الماوردی = النکت والعیون ، ج۳ ، ص ۱۱۹
[۷]. تفسیر ابن عطیة = المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ، ج۳ ، ص ۳۲۰
[۸]. التفسیر الوسیط لطنطاوی ، ج۷ ، ص۴۹۹ و التحریر والتنویر ، ابن عاشور ، ج ۱۳ ، ص ۱۷۶
[۹]. تفسیر سور آبادی ، ج ۲ ، ص ۱۲۱۵
[۱۰]. الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ، ج۴ ، ص۶۶۸
[۱۱]. محمد بن عبدالله بن ابوبکر ابن عربی ، احکام القرآن ، ط العلمیة ، ج ۳ ، ص ۸۶
[۱۲]. إسماعیل حقی الحنفی الخلوتی (المتوفی: ۱۱۲۷هـ) ، روح البیان، الناشر: دار الفکر – بیروت ، ج ۳ ، ص ۳۹۱
[۱۳]. حسین بن مسعود بغوی ، تفسیر البغوی – طیبة ، ج ۴ ، ص ۳۲۸
[۱۴]. فخر رازی ، تفسیر الکبیر ، ج ۱۹ ، ص ۵۵
[۱۵]. تفسیر السمرقندی ، ج۲ ، ۲۳۲
[۱۶]. همان
[۱۷]. تفسیر ابن کثیر ت سلامة ، ج ۴ / ص ۴۷۳
[۱۸]. تفسیر الجلالین ، ص ۳۲۹
[۱۹]. الهدایة الی بلوغ النهایة ، ج۵ ، ص ۳۷۶۳
[۲۰]. فتح القدیر للشوکانی ، ج ۳ ، ص ۱۰۸
[۲۱]. نساء / ۵۱
[۲۲]الکشاف، ج ۲، ص ۵۳۶ .
[۲۳]. تفسیر البیضاوی = أنوار التنزیل وأسرار التأویل ، ج ۳ ، ص۱۹۱
[۲۴]. معانی القرآن وإعرابه ج۳ ، ص ۱۵۲
[۲۵]. تفسیر ابن جزی = التسهیل لعلوم التنزیل ، ج ۱ ، ص ۴۰۷
[۲۶]. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، ج۲ ، ص ۵۳۶
[۲۷]. تفسیر ابن عطیة = المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ، ج۳ ، ص ۳۲۰
[۲۸]. مفاتیح الغیب أو التفسیر الکبیر ، ج۱۹ ، ص۵۵
[۲۹]. تفسیر الماتریدی = تأویلات أهل السنة ، ج ۶ ، ص ۳۵۷
[۳۰]. محمد بن جریر طبری ، تفسیر جامع البیان ، ج ۱۳ ، ص۱۱۸
[۳۱]. نسفی محمد ، تفسیر نسفی ، ج ۱ ، ص ۴۸۱
[۳۳]. تفسیر مجاهد ، ص۴۰۹. تفسیر الماتریدی = تأویلات أهل السنة ، ج۶ ، ص۳۵۷
[۳۴]. سید محمود آلوسی، روح المعانی ، ج ۷ ، ص ۱۶۵ و ۱۶۶
[۳۵]. إسماعیل حقی الحنفی الخلوتی (المتوفی: ۱۱۲۷هـ) ، روح البیان، الناشر: دار الفکر – بیروت ، ج ۳ ، ص ۳۹۱
[۳۶]. تفسیر البیضاوی = أنوار التنزیل وأسرار التأویل ، ج ۳ ، ص۱۹۱
[۳۷]. ابن حجر العسقلانی، الإصابه فی تمییز الصحابه ، ج ۴، ص۱۰۳ ؛ خلیفه بن خیاط ، تاریخ خلیفه، ص ۱۹
[۳۸]. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم ، ج ۴، ص ۳۹۶
[۳۹]الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۳۷ .
[۴۰]. تفسیر ابن کثیر ت سلامة ، ج ۴ / ص ۴۷۳ – تفسیر السمرقندی ، ج۲ ، ۲۳۲ – تفسیر ابن عطیة ، ج۳ ، ص۳۲۰ – الدر المنثور، ج ۴، ص ۶۶۹
[۴۱]. روح المعانی، ج ۷، ص ۱۶۵
[۴۲]. الإسرائیلیات فی تفسیر الطبری ، ص۲۲
[۴۳]. ر.ک: الجرح و التعدیل ابن ابی حاتم، ج ۵، ص ۳۶۱ ؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۶۰
[۴۴]. عن علی علیهالسلام : والله مَا نَزَلَتْ آیةٌ اِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُ مَتَی نَزَلَتْ وَ أینَ نَزَلَتْ و عَلی مَن نَزَلَتْ (شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج ۱، ص۴۵)
[۴۵]. الجامع لأحکام القرآن ، ج ۹ ، ص ۳۳۶
[۴۶]. زاد المسیر فی علم التفسیر ، ج ۲ ، ص ۵۰۲
[۴۷]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ۱ ، ص۳۶۷
[۴۸]صفار قمی ، بصائر الدرجات ، ج ۱ ، ص۲۱۵ – الکافی (ط – الاسلامیه) ، ج ۱ ، ص۲۲۹ – تفسیر العیاشی، ج۲، ص ۲۲۰ .
[۴۹]. الأمالی ، ناشر:کتابچی ، الشیخ الصدوق ، ص ۵۶۵
[۵۰]. الکافی (ط – الاسلامیه) ، ج ۱ ، ص۲۵۷
[۵۱]. تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۲۱
[۵۲]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص ۴۶۲
[۵۳]. فیض کاشانی ، تفسیر الصافی، ج۳، ص ۷۷
[۵۴]. کتاب سلیم بن قیس، ج ۲، ص ۷۸۱
[۵۵]. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۲، ص ۳۷۵
[۵۶]. ثعلبی نیشابوری، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی، ج ۵ ، ص۳۰۳
[۵۷]. همان
[۵۸]. شواهد التنزیل ، الحاکم الحسکانی ، ج ۱ ، ص ۴۰۲
[۵۹]. همان ، ص ۴۰۵
[۶۰]ینابیع المودة ، القندوزی ، ج ۱ ، ص۳۰۷ .
[۶۱]. همان
[۶۲]المستدرک علی الصحیحین ، دار الکتب العلمیة ، بیروت ، ج ۳ ص ۱۲۶ ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا .
[۶۳] الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ، ج ۳ ، ص ۱۱۰۲ ، دار الجیل ، بیروت ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : علی محمد البجاوی.
[۶۴]. انساب الاشراف ، ج ۲ ، ص ۹۹
[۶۵]. تاریخ ابن معین « روایة الدوری » ، ج ۳ ، ص ۱۴۳ ، مرکز البحث العلمی و إحیاء التراث الإسلامی – أحمد بن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج ۲ ، ص ۶۴۶ ، مؤسسة الرسالة
[۶۶]. المستدرک علی الصحیحین ، ج ۳ ، ص ۱۳۴
………………………………………………………………………………………………………………..………………………………………………………………………………………………………………..
دانلود فایل پی دی اف بررسی مصداق آیه «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتاب» از منظر فریقین